کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

انقلاب ثور

کالبد شناسی کودتای نظامی

نویسنده: الکساندر بیریخین

برگردان: ع . ق . فضلی، ماستر علوم سیاسی- نظامی

 اهدا به روان تابناک پدر عزیزم عبدالقیوم فضلی بزرگ،

که فکر و اندیشه ‌ام را غنا و جهت بخشید، و شایسته ‌ترین آموزگار و راهنمایم بود. (ع . ق . فضلی)

به تاریخ ۲۷ اپریل ۱۹۷۸ کودتای نظامی در کابل رخ داد. در اعلامیه دولت جدید آمده است: «قیام مسلحانه که به اراده زحمتکشان افغانستان به رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط افسران وطن پرست و سربازان دلیر انجام شد، نقطه آغاز انقلاب ملی- دموکراتیک بود که صفحه جدیدی را در تاریخ میهن عزیز و پرافتخار ما گشود». هیچ کس در افغانستان و در واقع در سراسر جهان، هنوز نمی دانست که انقلاب ثور (اپریل) به نقطه آغاز یک سلسله جنگ ها و درگیری های بی وقفه تبدیل خواهد شد که بیش از ۴۰ سال است که فروکش نکرده اند.

با نگاهی به گذشته، به نیمه دوم دهه ۱۹۷۰، تعجب آور نیست که افغانستان دائماً در یک وضعیت بحرانی عمیق تر قرار داشت. این کشور همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود.

بیش از ۴۰ درصد افغان ها در فقر زندگی می کردند، ۹۲ درصد مردان و ۹۵ درصد زنان بی سواد بودند. در عین حال، رشد جمعیت ۲،۵ درصد در سال بود و اقتصاد نتوانست با نرخ تولد هماهنگ شود. بنابر این، اگر در سال ۱۹۵۷ زراعت ۱۸۳ کیلوگرم گندم برای هر افغان فراهم می کرد، دو دهه بعد – فقط ۱۵۱ کیلوگرم فراهم می کرد. در همین مدت، مساحت متوسط زمین زیر کشت یک خانواده کشاورز از ۰،۵ به ۰،۳۵ هکتار کاهش یافت که سه برابر کمتر از اندازه مطلوب برای شرایط افغانستان بود. بیشتر نیازهای جمعیت از طریق واردات تامین می شد – ۴۷ درصد غلات از ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی و پاکستان وارد می شد. در شرایط کمبود، قیمت آرد و نان مدام در حال افزایش بود که مساعدترین شرایط را برای بی ثبات کردن اوضاع در داخل کشور ایجاد می کرد.

پس از کودتای ۱۹۷۳، زمانی که محمد داوود پسر عموی خود، ظاهر شاه را سرنگون و سلطنت را از بین برد، افغانستان حتی یک سال بدون توطئه ضد دولتی نبود. نخست، محمد هاشم میوندوال، صدراعظم پیشین در سپتامبر ۱۹۷۳ به اتهام توطئه کودتا دستگیر شد. در دسامبر همان سال، یک توطئه توسط جنرال حبیب الله رحمان، رئیس پیشین سرویس امنیت دولتی افغانستان، که توسط لایه های محافظه کار روحانیت حمایت می شد، افشا شد. در جولای ۱۹۷۴، گروه «جوانان مسلمان» که از کشورهای عربی پول و اسلحه دریافت می کرد، شکست خورد و در جولای ۱۹۷۵، در پنجشیر، سربازان قیام اسلام گرایان را که بیشتر آنها در پاکستان آموزش دیده بودند، سرکوب کردند. در دسامبر ۱۹۷۶، توطئه رئیس اداره توپخانه وزارت دفاع، جنرال سید میر احمد شاه، که قصد داشت قدرت «اسلام مترقی» را برقرار و نفوذ کمونیست ها را ریشه کن کند، از بین برده شد.

کمونیست ها در واقع نیروی مهمی در کشور بودند. حزب دموکراتیک خلق افغانستان که تقریباً بلافاصله پس از تأسیس در سال ۱۹۶۵ به دو دسته تقسیم شد – «خلق» و «پرچم»، تحت فشار رفقای شوروی، توانست بر اختلافات غلبه کند و در سال ۱۹۷۷ وحدت را احیا کرد. این حزب ۱۷۸۰۰ عضو داشت و در بین آنها بیش از ۲۰۰۰ افسر و منصب دار وجود داشت. این تعجب آور نیست، با توجه به اینکه حدود ۳۷۰۰ افسر افغان در اتحاد جماهیر شوروی آموزش دیده بودند – حدود یک سوم کل ارتش افسری کشور، در حالی که در همان دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰به تعداد ۴۸۷ افسر افغان در ایالات متحده آمریکا تحصیل کردند.

حدود ۶۰۰ عضو دیگر متشکل از حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان «جبهه متحد کمونیست های افغانستان» بود که خلبانان و متخصصان فنی نیروی هوایی را به فرماندهی ډگروال عبدالقادر متحد  میکرد. با این حال، تضادهای جناحی در حزب دموکراتیک خلق به طور کامل ریشه کن نشد و این امر به ویژه در تعامل با ارتش افغانستان مشهود بود – سازمان های نظامی «خلق» و «پرچم» از هر طریق ممکن از ادغام اجتناب کردند و به فعالیت مستقل خود ادامه دادند.

شامگاه ۱۷ اپریل ۱۹۷۸ در کابل، یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، میر اکبر خیبر، مسئول سازمان زیرزمینی ارتش جناح «پرچم» توسط دو فرد ناشناس کشته شد. او در جاده ای نزدیک مرکز پایتخت افغانستان در حالی که از جلسه ای با دیگر اعضای حزب به خانه بر می گشت به ضرب گلوله کشته شد.

میر اکبر خیبر ۵۳ ساله بود. او در یک خانواده دهقانی فقیر به دنیا آمد، از «حربي شونځۍ» و پوهنځۍ پیاده «حربی پوهنتون» در کابل فارغ التحصیل شد و در اکادمی پلیس زبان انگلیسی تدریس می کرد. وی در جریان فعالیت های انقلابی خود شش سال را در زندان و دو سال را در تبعید در ولایت پکتیا گذراند. خیبر یک مبلغ با استعداد، شناخته شده و محبوب در میان نظامیان، محصلین و کارگران موسسات صنعتی کابل به شمار می رفت.

پلیس، حزب اسلامی افغانستان را مسئول این جنایت دانست، اما، همرزمان خیبر این حادثه را کار نیروهای ویژه -شعبه ۸۳ ژاندارمری افغانستان میدانستند که با حمایت ساواک – وزارت امنیت کشور ایران فعالیت می کرد. حتی بعداً شروع به گفتن کردند که رقیب اصلی خیبر در مبارزه مخفی برای کنترل ارتش، حفیظ الله امین، همچنان یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مسئول بخش نظامی جناح «خلق» پشت این ترور بود. در اوایل سال ۱۹۸۰ به اتهام قتل خیبر دو برادر عالمیار را که از افراد معتمد امین بودند دستگیر و سپس اعدام کردند.

به فراخوان رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تا ۳۰ هزار نفر در مراسم خاکسپاری خیبر در ۱۹ اپریل شرکت کردند. تجمع‌ کننده گان پرچم ‌ها و پوسترهای سرخ «مرگ بر خودسری»، «زنده باد دموکراسی»، «شهید قهرمان راه خلق میر اکبر خیبر!» و «میر اکبر خیبر قهرمانانه به خاطر آرمان مردم جاودانه شد!» حمل می کردند. جمعیت هزاران نفری با لاله های سرخ، مراسم تشییع جنازه را از بزرگترین مسجد کابل، پُل خشتی، تا قبرستان شهدای صالحین همراهی کردند. این تظاهرات و میتینگ ها که نمایانگر بارز پتانسیل بسیج حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود، تا دو روز دیگر ادامه یافت و از سوی حکومت افغانستان غیرقانونی و خلاف قانون اساسی اعلام شد.

انتظار می رفت که حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا یک هفته دیگر موج جدیدی از اعتراضات را به راه بیندازد – قرار بود کارگران، کارمندان، دانشجویان و دانش آموزان در راهپیمایی های سنتی اول ماه مه نه تنها در کابل، بلکه در شهرهای بزرگ سراسر کشور نیز شرکت کنند.

به تاریخ ۲۴ اپریل، در یک رستوران متعلق به دگرجنرال رسولی وزیر دفاع، محمد داوود رئیس جمهور افغانستان، برادر کوچکترش محمد نعیم، وزیر داخله و معاون وزیر امور خارجه با تئودور الیوت سفیر ایالات متحده دیداری خصوصی داشتند. این دیپلمات آمریکایی توصیه کرد که افغان ها برای خنثی کردن حزب دموکراتیک خلق افغانستان هر چه زودتر تدابیری اتخاذ کنند. پس از ۱۴ سال، سفیر الیوت در مصاحبه ای می گوید:

«من فکر میکنم او [داود] نمیدانست که برخی از اطرافیانش کمونیست هستند و بدون شک در خدمت شوروی قرار داشتند. ساده لوحی او – که هنوز نمیتوانم آنرا درک کنم – و ناتوانی عجیب او در اقدام بی رحمانه در لحظه حساس اپریل سال ۱۹۷۸ به قیمت قدرت و جانش تمام شد . . . او به اندازه کافی افراد را بازداشت نکرد. او آنها را نکشت، فکر می کنم در اوایل کارش این کار را باید می کرد. او رهبران کمونیست در نیروهای مسلح را دستگیر نکرد و ارتباط دستگیر شده گان را با ارتش قطع نکرد . . .

 من سخت و بدون موفقیت تلاش کردم تا به داوود بفهمانم- همانطور که بسیاری از اطرافیانش فهمیدند- من تنها کسی نبودم که در این مورد با او صحبت کردم- که تنها تهدید برای افغانستان در جهان از اتحاد شوروی است. اما او خیلی دیر شروع به اقدام کرد و الزامات ایدئولوژیک و امپریالیستی شوروی بسیار قوی بود».

حوالی ساعت یک شب ۲۶ اپریل، پلیس افغانستان تعدادی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، از جمله نور محمد تره‌کی، منشی عمومی کمیته مرکزی حزب، و ببرک کارمل، منشی کمیته مرکزی حزب را دستگیر کرد. همزمان دستگیری کارمندان دولت که از اعضای حزب یا هوادار آن بودند آغاز شد. در مجموع، بیش از ۵۰۰ نفر در لیست های بازداشت پلیس متهم به خیانت و قصد براندازی دولت و همچنین ارتکاب جرایم جنایی بودند.

حفیظ الله امین که تا ساعت ۱۱ روز در حبس خانگی به سر می برد، موفق شد دستور آغاز قیام مسلحانه را در صبح روز ۲۷ اپریل به هواداران حزب در میان افسران برساند.

بر اساس این طرح، قرار بود ۲۲ افسر خلقی فرماندهی قطعات نظامی پایتخت را بر عهده بگیرند و به ارگ ریاست جمهوری حمله کنند و همچنین میدان هوایی کابل و بگرام، رادیو افغانستان، تعدادی از وزارتخانه ها و ادارات را تصرف کنند. فقط آن دسته از نظامیانی که به جناح «خلق» وفادار بودند رمز عبور و دستور عمل را دریافت کردند –اکثر پرچمی ها اغلب حتی پس از آغاز قیام نمی دانستند که رهبری حزب پشت آنچه اتفاق می افتد قرار دارد.

از طریق دوهم بریدمن سید محمد گلابزوی، رادیو اپراتور هواپیمای An-26 غنډ ۳۷۳ هوایی، افسران لوای ۴ تانک(قوای چهار زرهدار) و قرارگاه نیروی هوایی و مدافعه هوایی از حفیظ الله امین سیگنال دریافت کردند. در طول روز، افسران رابط حزب با خلقی ها در صفوف ارتش تماس برقرار کردند و به آنها دستور دادند تا ساعت هشت صبح روز بعد آماده باشند.

شامگاه پیام ویژه حکومت کشور در مورد دستگیری رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان از رادیو خوانده شد. همزمان، وزیر دفاع ملی، ډگرجنرال غلام حیدر رسولی، در صبح روز ۲۷ اپریل دستور داد تا به مناسبت از بین رفتن توطئه کمونیستها، در تمام قطعات نظامی، مراسم باشکوهی برگزار شود.

دوهم بریدمن گلابزوی موفق شد نه تنها رفقای حزبی خود، بلکه نمایندگی کابل KGB اتحاد جماهیر شوروی را نیز که در اسناد آن با اسم رمز “محمد” از وی نام برده شده است، در مورد وضعیت اضطراری قریب الوقوع اطلاع دهد. در عصر همان روز، تأیید این اطلاعات از یکی دیگر از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان – جګړن محمد رفیع (عامل “نوروز”)، رئیس ارکان لوای چهار تانک(قوای چهار زرهدار)، دریافت شد. ویلیور اوسادچی، رئیس دفتر KGB در کابل، بلافاصله این اطلاعات را به مرکز انتقال داد.

ساعت 06:30 صبح روز ۲۷ اپریل، در یک ایستگاه نزدیک باغ وحش کابل، افسرانی که قرار بود به زودی قهرمانان انقلاب ثور شوند، آخرین جلسه را قبل از شروع عملیات مسلحانه برگزار کردند، برنامه ها و وظایف را روشن و اقدامات خود را هماهنگ کردند و سپس دست به کار شدند. 2.5 ساعت تا شروع عملیات باقی مانده بود.

ساعت 9:00 فرمانده کندک لوای ۴ تانک جګړن محمد اسلم وطنجار خطاب به دیگر افسران گارنیزیون پلچرخی در ۳۰ کیلومتری شرق کابل اعلام کرد که سیگنال سرنگونی رژیم محمد داود با زور اسلحه دریافت شده است. در میان تانکیست ها، مواضع «خلقی ها» بسیار قوی بود، اما در آن لحظه وظایف فرمانده لوا را که در تعطیلات به سر می برد، رئیس ارکان لوا جګړن محمد رفیع، یکی از معدود پرچمی ها انجام می داد که با این وجود مجبور بود از قبل وارد عمل شود.

در بسیاری از منابع افسانه ای وجود دارد که در آن جګړن وطنجار فرمانده خود را متقاعد می کند (که می دانیم در تعطیلات بود) که در صورت دریافت دستور فوری برای دفاع از کاخ ریاست جمهوری، اسنادی را امضا کند که اجازه می دهد برای هر یک از ۱۲ تانکِ یکی از ټولۍ ها ۶ گلوله دریافت کند. با اضافه کردن صفر به شش (در سیستم نوشتن اعداد در افغانستان، صفر با یک نقطه نشان داده می شود)، وطنجار قبلاً برای هر یک از ۱۲ تانک خود ۶۰ گلوله از انبار دریافت کرده است – علیرغم اینکه بارِ مهماتِ تانکِ T-54 ، ۳۴ گلوله است.

وطنجار و رفیع با کمک سایر افسران به سرعت مقاومت طرفدارانِ داوود را در گارنیزیون که جګړن غلام حضرت فرمانده کندکِ لوای ۱۵ سعی در رهبری آنها داشت، درهم شکستند. پس از آن، دو لوای تانک از قبل تحت کنترل شورشیان بود. ساعت 9:30 خط ارتباطی وزارت دفاع و گارنیزیون پلچرخی از کار افتاد.

در همین حال، نشستی در کاخ ریاست جمهوری ارگ در کابل آغاز شد که در آن رئیس جمهور داوود با وزیران در مورد وضعیت کشور و سرنوشت آیندۀ بازداشت شده گان گفت و گو می کرد. همانطور که رهبرانِ حزب دموکراتیک خلق افغانستان بعداً ادعا کردند، اکثریت کسانی که در آن روز گرد هم آمدند به حکم اعدام رای دادند و حتی امضای خود را زیر سند مربوطه گذاشتند.

پس از ساعت 11:00 اولین تانک ها و ماشین های محاربوی لوا های ۴ و ۱۵ تانک(قوای چهار و پانزده زرهدار) از پلچرخی به سمت کابل شروع به پیشروی کردند- طبق خاطرات گلابزوی در آن روز حدود ۶۰ تانک در کنار شورشیان عمل کردند. بخشی از نیروها به فرودگاه کابل،  خواجه رواش فرستاده شد، جایی که رویدادها کاملاً طبق برنامه پیش نرفت.

درستیزوال نیروی هوایی و مدافعه هوایی، ډګروال عبدالقادر، با حفظ سمت رهبر «جبهه متحد کمونیست های افغانستان»، به سادگی خود را در دفتر خود حبس کرد و منتظر چیزی بود – شاید به سادگی نمیدانست چه کسی پشت کودتا است. بر اساس روایتی دیگر، وی توسط آمر مافوق خود ډګر جنرال محمد موسی خان دستگیر شده بود. روایت سومی نیز وجود دارد که بر اساس آن در تمام این مدت، عبدالقادر تلاش ناموفق برای بلند کردن هواپیماهای تهاجمی به هوا داشت، اما دستورات او در پایگاه هوایی بگرام اجرا نمیشدند، زیرا ډګروال رمز عبور درستی نداشت – امین می خواست کودتا منحصراً به دست خلقی ها انجام شود. در هر صورت، تانکیست های که برای سرنگونی داوود به کابل می رفتند، با خطر از دست دادن پشتیبانی هوایی روبرو بودند.

حوالی ساعت 11:45 کاخ ریاست جمهوری توسط واحدهای به فرماندهی جګړن وطنجار و تورن احمد جان و همچنین فرمانده کندک ۲۵۵ نقلیه لوای جګړن شیر جان مزدوریار محاصره شد. دقیقاً ظهر به دستور وطنجار، تانک Т-54 شماره «815» اولین گلوله را شلیک و به ساختمان وزارت دفاع، واقع در روبروی کاخ ریاست جمهوری، اصابت کرد. محافظان کاخ-لوای گارد ریاست جمهوری متشکل از حدود ۲۰۰۰ نفر-که از جمله ۲۴ تانک در اختیار داشتند، به آتش متقابل پاسخ دادند.

اندکی پس از آغاز نبرد، نورستانی وزیر امور داخله و  ډګرجنرال رسولی وزیر دفاع ارگ ریاست جمهوری را ترک کردند. یکی از آنها موفق به تشکیل واحدهای ژاندارمری برای کمک به مدافعان ارگ شد، اما ماشین های محاربوی سر قطار که در میدان پشتونستان ظاهر شدند با شلیک گلوله های تانک از بین رفتند. پس از آن روحیه جنگی زیر دستان وزیر داخله ضعیف شد. سفارت انگلیس به لندن چنین اطلاع داد:

«بیش از ۵۰ تانک در مرکز شهر، جایی که درگیری های خیابانی جریان دارند، مستقر هستند. پیامی دریافت شده است که از ساعت 12:30 به وقت محلی، ساختمانی در محوطه کاخ در آتش می ‌سوزد».

شورشیان هنوز کنترلی بر هواپیما ها نداشتند. به دستور فرمانده نیروی هوایی و مدافعه هوایی، یک جفت میگ 21 غنډ ۳۲۲ هوایی شکاری از فرودگاه بگرام بلند شدند که وظیفه حمله به تانک ها و ماشین های محاربوی را داشتند که به کابل می رفتند. این جفت توسط جګړن میر غوث الدین بازرس بخش آموزش رزمی نیروی هوایی و یکی از اعضای مخفی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، هدایت می شد، بنابراین میگ ها به سادگی حمله به شورشیان را نقش بازی کردند و پس از شلیک موشک ها بر فراز صحرا و زمین های بایر، به پایگاه باز  گشتند.

دوهم بریدمن گلابزوی کمتر خوش شانس بود. او به همراه دو ماشین محاربوی، از قبل در فرودگاه خواجه رواش بود که مورد حمله یک جفت هواپیمای Su-7B غنډ ۳۵۵ هوایی شکاری-بمب افکن قرار گرفت. چهار سرنشین جان خود را از دست دادند و گلابزوی که به شدت مجروح شده بود در بیمارستان بستری شد. پس از آن، ډګروال عبدالقادر موفق شد با هلیکوپتر به بگرام پرواز کند و فعالیت جنگی هوایی را در حمایت از شورشیان در محل سازماندهی کند. به زودی خواجه رواش توسط تانک های پلچرخی اشغال شد.

نیروی هوایی اولین حمله خود را به قصر ارگ حدود ساعت ۴ بعد از ظهر انجام داد. هوای خوبی که از صبح مستقر شده بود تا این زمان به باران تبدیل شده بود، وزش باد به ۱۸ متر در ثانیه رسید که عملکرد خلبانان را به شدت مختل کرد. علاوه بر این، در مرکز کابل، در کنار اقامتگاه ریاست جمهوری، سفارتخانه ها و همچنین ساختمان های مسکونی وجود داشتند، از این رو آنها مجبور بودند با احتیاط کامل عمل کنند و فقط از توپ و موشک های هدایت نشده استفاده کنند. با این حال، اشتباهات اجتناب ناپذیر بود – اصابت مستقیم یک موشک، خانه ای را با داوطلبان خارجی سپاه صلح ویران کرد، اما، خوشبختانه، هیچ کس به طور جدی آسیب ندید.

با پشتیبانی هوایی، شورشیان به سرعت عملیات خود را افزایش دادند. با وجود مقاومت واحدهای ژاندارمری، وزارت امور داخله، شهرداری کابل و رادیو افغانستان تصرف شدند. در قلعه بالاحصار که واحدهای کماندویی در آن مستقر بودند، افسران عضو ح.د.خ.ا. با کمک تانکیست ها درست تا ساعت 17:00 موفق به شکست حامیان داوود شدند.

تا آن موقع، محاصره کننده گان کاخ توانستند با طرفداران حزب در داخل ارگ – آمر اپراسیون فرماندهی گارد، جګړن گل آقا و جګړن عبدالحق علومی، ارتباط برقرار کنند. هر دو به جناح پرچم تعلق داشتند و از همان ابتدای جنگ بر این باور بودند که با شورش اسلام گرایان در صفوف نیروهای مسلح سروکار دارند. با این حال، اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان حاضر به جان باختن برای داوود در درگیری با رفقای حزبی خود نبودند، و به زودی مقاومت گارد ضعیف شد.

در لوای ۸۸ توپچی نیز وضعیت تقریباً به همین منوال بود، جایی که جګړن خلیل الله از اعضای «پرچم» به عنوان فرمانده خدمت می کرد. او ظاهراً پس از تأخیر طولانی متوجه شد که چه کسی با چه کسی در خیابان های کابل میجنگد، چون لوا فقط از شام شروع به فعالیت کرد. تأخیر به قیمت آزادی خلیل الله تمام شد – پس از دو ماه او به زندان می افتد.

ساعت 5:30 بعد از ظهر رهبران ح.د.خ.ا. از زندان فرماندهی پلیس کابل رها شدند. سرنشینان تانک ها به رهبری سید داود تړون، رئیس هواشناسی نیروی هوایی نظامی، دیوار زندان را شکستند و تره کی، کارمل، امین و دیگران را به ساختمان «رادیو افغانستان» رساندند. ساعت 19:00 شهروندان کابل از طریق امواج رادیو، نغمه های را شنیدند که به طور سنتی در زمان تغییر قدرت در افغانستان اجرا می ‌شود. به تعقیب آن پیامی در مورد پیروزی انقلاب توسط جګړن وطنجار (به زبان پشتو) و ډگروال عبدالقادر (به زبان دری) قرائت شد:

«هموطنان گرامی! برای اولین بار در تاریخ افغانستان، آخرین بقایای سلطنت، ظلم، استبداد و قدرت سلسله نادر خان سفّاک خاتمه یافت و تمام قدرت دولت به دست خلق افغانستان قرار گرفت. قدرت دولت به اختیار عام و تام شورای انقلابی عسکری است».

با وجود این، شورشیان هنوز تا پیروزی کامل فاصله داشتند. در نبرد نزدیک کاخ ریاست جمهوری، دو ماشین محاربوی لوای ۴ تانک(قوای چهار زرهدار) منهدم و رئیس ارکان کندک مکانیزه لوا، جګتورن محمد عمر شریف کشته شد. بقایای گارد ریاست جمهوری همچنان به دفاع از خود ادامه می دادند. ډگرجنرال رسولی وزیر دفاع شخصاً به واحدهای نظامی اطراف پایتخت رفت و از آنها خواست تا به داوود کمک کنند.

در فرقه ۸ پیاده، خروج واحدها به کابل به لطف اقدامات هماهنگ دو تن از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان- فرماندهان کندک تانک و بطریه دافع هوا، خنثی شد. تانکیست ها راه خروج قطار را مسدود کردند و توپچی های دافع هوا چندین گلوله اخطار شلیک و پس از آن فرقه سلاح های خود را زمین گذاشت.

در فرقه ۷ پیاده، به دلیل تلاش ناموفق شورشیان برای از بین بردن فرماندهی فرقه، مواضع ح.د.خ.ا. خیلی ضعیف تر بود. محمد علی که طبق نقشه قیام، قرار بود فرقه را رهبری کند، در تیراندازی با حامیان داوود جان باخت. در نتیجه، فرقه بنا به دستور دگرجنرال رسولی، از محل استقرار دائمی در ریشخور خارج شد و به سمت مرکز پایتخت حرکت کرد. در منطقه قصر دارالامان، قطار فرقه از ارتفاعات نزدیک زیر آتش توپ های 100 میلی متری بطریه دافع هوا قرار گرفت و سپس هواپیماهای بگرام بالای آن شروع به حمله کردند. توسط آتش از زمین یک هواپیمای “میگ” سرنگون شد و خلبان آن خود را نجات داد. سپس لوای ۸۸ توپچی از حومه غربی کابل بر روی ریشخور آتش گشود و فرقه ۷ تسلیم شد.

توپخانه و نیروی هوایی شورشیان همچنین در کاخ تاج بیک، که مقر فرماندهی قول اردوی مرکزی ارتش بود، عملیات می کردند – هیچ محدودیتی برای استفاده از سلاح در خارج از شهر وجود نداشت و خلبانان به طور گسترده از بمب های هوایی استفاده می کردند. پروازها در شب نیز متوقف نشدند: نیروی هوایی در اطراف قصر تاج بیک، جایی که درگیری ها هنوز ادامه داشت، مشغول فعالیت بود.

در جریان جنگ، ۲۳ خلبان از دو غنډِ هوایی بگرام – هواپیمای شکاری ۳۲۲ و هواپیمای بمب افکن ۳۵۵ – ۹۵ پرواز- از جمله ۷ پرواز را در شب- انجام دادند. جګړن میر غوث الدین شخصاً ۱۴ پرواز را انجام داد. ۷۰ درصد از همه MiG-21 های سالم و همه Su-7B های سالم درگیر جنگ بودند، ۴۸ بمبِ هوایی پرقدرتِ OFAB-250، بیش از ۳۰۰۰ موشکِ هدایت نشده و بیش از ۳۰۰۰ گلوله استفاده شد. ضایعات شاملِ دو فروند هواپیما- MiG-21UM – که در نزدیکی ریشخور سرنگون شد، و Su-7B، که خلبان آن به دلیل خستگی بیش از حد، در طول پرواز هوشیاری خود را از دست داد و کاتاپولت کرد. علاوه بر این، سه فروند MiG-21، چهار فروند Su-7B، یک فروند Mi-8، یک فروند An-26 و یک فروند Il-14 آسیب دیدند.

واحدهای نظامی که از حزب دموکراتیک خلق جانبداری می کردند (اطلاعات در مورد تعداد هر دو طرف مطابق با کتاب محمد نبی عظیمی و انتشارات دگروال والری آبلازوف آمده است):

لواهای تانک ۴ و ۱۵ (پلچرخی) – ۴۰۰ نفر، ۶۰ تانک، ۲۰-۴۰ ماشین محاربوی و نفربر زرهی؛

لوای ۸۸ توپچی (مهتاب قلعه) – ۳۰۰ نفر، ۴۰ دستگاه توپ D-30 و M-30، ۶ دستگاه BM-30

کندک ۴۴۴ کماندو (بالا حصار) – ۵۰۰ نفر؛

غنډ ۳۲۲ هوایی شکاری (بگرام) – ۲۸ فروند MiG-21; PFM/FL/U/UM

غنډ ۳۵۵ هوایی شکاری بمب افکن (بگرام) – ۲۴ فروند Su-7BMK

غنډ ۳۷۳ ترانسپورتی هوایی (خواجه رواش) – حدود ۳۰ فروند Mi-4، Mi-8، An-26 و Il-14.

در مجموع تا ۱۵۰۰ نفر، ۶۰ تانک، تا ۴۰ نفربر زرهی و ماشین محاربوی، ۴۰ توپ، ۶ دستگاه BM- 30  و حدود ۶۰ هواپیمای تهاجمی در کنار شورشیان عمل کردند.

واحدهای نظامی که به محمد داوود وفادار ماندند:

لوای گارد (ارگ) – ۱۵۰۰-۲۰۰۰ نفر، ۲۴ تانک؛

کندک ۲۶ دیسانت پاراشوت (بالا حصار) – ۵۰۰ نفر.

فرقه ۷ پیاده (ریشخور) – ۵۰۰۰ نفر، ۳۱ تانک، ۱۲ قبضه توپ.

فرقه ۸ پیاده (قرغه) – ۵۰۰۰ نفر، ۳۱ تانک، ۱۲ قبضه توپ.

همچنین در کنار رئیس جمهور، فرماندهی قول اردوی مرکزی، واحد های جداگانه ارتش و ژاندارمری و در مجموع تا ۱۲۵۰۰ نفر، ۸۶ تانک و ۲۴ قبضه توپ قرار داشت.

در اوایل صبح روز ۲۸ اپریل، شهنواز تڼۍ که فرماندهی کندک ۴۴۴ کماندو را بر عهده داشت، فرمانده بلوک مخابره، لمړۍ بریدمن امام الدین را به عنوان پیک به ارگ فرستاد. داوود پس از دریافت پیشنهاد تسلیم شدن، به سمت افسر تیراندازی و او را مجروح کرد. در تیراندازی متقابل، رئیس جمهور محمد داوود، اعضای خانواده و حلقه ی نزدیک وی کشته شدند. صاحب جان، فرمانده لوای گارد، که قبل از قیام با بسیاری از اعضای بلندپایه حزب دموکراتیک خلق افغانستان دوست بود و حتی پیشنهاد پیوستن به حزب را دریافت کرده بود، دستگیر و سپس تیرباران شد.

 ډگرجنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع، جنرال عبدالعزیز لوی درستیز و عبدالعلی رئیس ارکان قول اردوی مرکزی که پس از حملات هوایی از قصر تاج بیک فرار کردند، در همان نزدیکی در خانه باغبانی مخفی شده بودند که محل اقامت آنها را به شورشیان افشا کرد؛ هر سه آنها تیر باران شدند.

ساعت 07:30 اعلامیه شورای نظامی- انقلابی از رادیو پخش شد:

«لغو قانون اساسی جعلی محمد داوود و سقوط دولت او رسما اعلام می شود. از این پس فرامین و دستورات شورای نظامی انقلابی نیروهای مسلح لازم الاجراست. شورای نظامی انقلابی کنترل کامل اوضاع را در دست دارد. تمام قطعات نیروهای مسلح کشور وفاداری خود را به شورای نظامی انقلابی اعلام کرده و به وظیفه میهنی خود عمل می کنند».

به دنبال خبر پیروزی قیام مسلحانه در کابل، حامیان حزب دموکراتیک خلق افغانستان قدرت را در محلات به دست خود گرفتند. فرماندهان قطعات و اعضای رهبری محلی وفادار به داوود با هواپیماها به کابل فرستاده شدند. سفارت بریتانیا در کابل به لندن چنین گزارش داد:

« همه چیز حاکی از آن است که یک کودتای نظامی موفق صورت گرفته است و رژیم جدید، حداقل در حال حاضر، اوضاع را زیر کنترل دارد. کابل آرام است. حمله تلافی جویانه نیروهای داوود محتمل به نظر نمیرسد. گزارش شده است که داوود و برادرش محمد نعیم کشته شدند و این توضیح مورد قبول همه قرار گرفته است . . . پیام های رادیویی از نام دگروال وطنجار می آید که رئیس شورای نظامی جدید نامیده می شود. ما درباره وطنجار چیزی نمیدانیم. آمریکایی ها و آلمانی ها هم چیزی نمیدانند».

قیام مسلحانه که بعدها انقلاب ثور نام گرفت، پیروز شد. بر اساس ارقام اعلام شده از سوی نور محمد تره کی، منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در نبردها، کمی بیش از ۷۰ نفر کشته شدند. محمد نبی عظیمی، دگرجنرال آینده و عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق و در اپریل ۱۹۷۸ ډګرمن و افسر ستاد قول اردوی مرکزی اردو، تعداد تلفات دو طرف را بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر تخمین می زند. سفارت ایالات متحده از ارقام ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ کار گرفته است، بی بی سی از ۱۰۰۰۰ کشته و زخمی گزارش داد.

سرنوشت

نور محمد تره کی، اولین رئیس شورای انقلابی و نخست وزیر جمهوری دموکراتیک افغانستان، منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در سپتامبر ۱۹۷۹ توسط حفیظ الله امین از قدرت برکنار شد و در ۹ اکتبر در زیرزمین کاخ ریاست جمهوری ارگ که به «خانه خلق» نامگذاری شده بود، خفه شد. در راس کشور حفیظ الله امین قرار گرفت که در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ در جریان یورش نیروهای ویژه شوروی به قصر تاج بیک جان باخت.

ببرک کارمل، به عقیده بسیاری از متخصصان شوروی که با او کار می کردند، به قدرت رسید، که نشان می داد برای اداره دولت کاملاً نامناسب است. در سال ۱۹۸۶، به دلایل سلامتی، از سمت خود برکنار شد و برای معالجه به مسکو رفت و ۱۰ سال بعد در آنجا درگذشت.

افسران تانکیست در درگیری های درون حزبی در هر دو طرف سنگرها بودند. وطنجار و مزدوریار از تره کی حمایت کردند، احمد جان به امین پیوست.

احمد جان دستیار امین شد؛ پس از سرنگونی او دستگیر شد، اما از اعدام توسط مشاوران شوروی نجات یافت؛ بعدها به درجه فرماندهی لوای ۴ تانک رسید.

محمد اسلم وطنجار رهبری مخالفان امین را بر عهده داشت و مخفیانه به اتحاد شوروی منتقل شد. او در دسامبر ۱۹۷۹ بازگشت و به سمت وزیر مخابرات منصوب شد. از مارچ ۱۹۹۰ تا سقوط کابل در اپریل ۱۹۹۲، وی آخرین وزیر دفاع جمهوری دموکراتیک افغانستان بود.

شیر جان مزدوریار پس از انقلاب فرمانده لوای ۴ تانک و سپس فرمانده قول اردوی مرکزی ارتش شد. او به همراه وطنجار علیه امین رزمید، اما اقبال کمتری داشت – در سپتامبر ۱۹۷۹ او دستگیر و پس از ورود نیروهای شوروی به کشور آزاد شد. در دولت کارمل به عنوان وزیر ترانسپورت و توریزم خدمت کرد.

سید محمد گلابزوی نیز طرف تره کی را گرفت. همراه با وطنجار او را از افغانستان خارج کردند و در دسامبر ۱۹۷۹ مخفیانه بازگردانده شد. در جریان هجوم به کاخ امین، گلابزوی جز افرادی فرمانده گروه ویژه «Grom» بود.  او وزیر امور داخله و سپس سفیر افغانستان در اتحاد جماهیر شوروی شد. وی در سال ۲۰۰۵ به عنوان نماینده پارلمان افغانستان انتخاب شد.

جګړن داود تړون، رئیس هواشناسی نیروی هوایی، فرمانده نیروهای داخلی و دستیار تره کی شد و در این مقام معلوم شد که او منبع مهمی از اطلاعات محرمانه برای امین بود. او به تاریخ ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹ در جریان تیراندازی با محافظان تره کی در خانه خلق جان خود را از دست داد. به یاد تړون، جلال آباد به «تړون شهر» نامگذاری شد، اما در سال ۱۹۸۰ نام سابق آن به این شهر بازگردانده شد.

عبدالقادر اولین کسی بود که با امین درگیر شد و در اگست ۱۹۷۸ به اتهام توطئه ضد دولتی دستگیر شد. او به اعدام محکوم شد که به ۱۵ سال زندان تبدیل شد. در دسامبر ۱۹۷۹ آزاد شد، در سال ۱۹۸۲ وزیر دفاع و در سال ۱۹۸۷ – سفیر در پولند شد. او تنها پس از ربع قرن به افغانستان بازگشت. قادر به تاریخ ۲۲ اپریل ۲۰۱۴ در بیمارستان نظامی کابل به نام محمد داوود که توسط وی سرنگون شد، درگذشت. 

به همراه قادر، محمد رفیع که به عنوان وزیر فواید عامه تعیین شده بود نیز دستگیر شد. پس از ورود نیروهای شوروی، وی از زندان آزاد شد. در سالهای ۱۹۸۰-۱۹۸۲ و ۱۹۸۶-۱۹۸۸ سمت رهبری وزارت دفاع را بر عهده داشت و سپس معاون رئیس جمهور افغانستان شد.

شهنواز تڼۍ از درگیری میان دو جناح تره کی و امین دور ماند و به فرماندهی قول اردوی مرکزی ارتش و سپس به مقام لوی درستیز نیروهای مسلح رسید و در اگست ۱۹۸۸ وزیر دفاع شد. در مارچ ۱۹۹۰، او شورش ناموفقی را علیه رئیس جمهور نجیب الله به راه انداخت، به پاکستان گریخت و به حکمتیار پیوست. در سال ۲۰۰۵ به افغانستان بازگشت.

لمړۍ بریدمن امام الدین پس از مجروح شدن به ستاد فرماندهی منتقل شد و ریاست اپراسیون وزارت دفاع افغانستان را بر عهده گرفت و به دلیل مشارکت فعال در سرکوب شورش تڼۍ به درجه ډګرجنرالی ارتقا یافت.

جګړن میر غوث الدین فرمانده غنډ ۳۲۲ هوایی شکاری شد و سپس برای کار در شرکت هواپیمایی ملی «باختر» منتقل شد. در فبروری ۱۹۸۰ به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد. زمانی که برنامه فضایی شوروی-افغانستان تأسیس شد، خواستار پیوستن در سپاه فضانوردان شد، اما در عوض به عنوان آتشه نظامی انتخاب شد.

سفیر تئودور الیوت در ماه می ۱۹۷۸ کابل را ترک کرد و از خدمات دیپلماتیک استعفا داد. جانشین او به عنوان سفیر، آدولف دابس، در ۱۴ فبروری ۱۹۷۹ توسط تروریست ها، که هویت آنها هنوز به طور درست مشخص نشده است، گروگان گرفته شد و در جریان حمله پلیس به اتاقی در هوتل، کابل که برای چند ساعت در آنجا بود، جان باخت. فرماندهی این حمله بر عهده جګړن تړون بود که خود دقیقاً هفت ماه بعد کشته شد.

محل دفن محمد داوود و اعضای خانواده اش که در تیراندازی در قصر ریاست جمهوری جان باختند، تنها ۳۰ سال بعد در نزدیکی گارنیزیون پلچرخی پیدا شد. در ۱۷ مارچ ۲۰۰۹ جسد رئیس جمهور پیشین افغانستان با شلیک ۲۱ گلوله توپ به رسم احترام در قبرستان کابل به خاک سپرده شد. در این روز، حتی جنبش طالبان که در فدراسیون روسیه ممنوع شده بود، آتش بس را رعایت کردند.

در نزدیکی هوتل «کابل»، در همان ابتدای جاده استقلال- یک تانک T-54 با شماره «815»- «آئورورای» افغانی- را به عنوان یادبود نصب کردند که در روز انقلاب ثور اولین گلوله را شلیک کرد. در سال ۱۹۹۲، زمانی که گروههای اسلام‌ گرای حکمتیار به کابل نزدیک شدند، تانکیست های که به سمت احمد شاه مسعود رفتند، تانک را از روی پایه برداشتند، سوخت‌ گیری کردند، باتری جدید نصب کردند و آنرا به دره پنجشیر بردند. انقلاب به شکست انجامید، اما جنگ ادامه یافت.

منبع:

http://www.esalat.org/images/April_Revolotion-Fazli-120523.htm

https://warspot.ru

تانک جګړن محمد اسلم وطنجار فرمانده کندک لوای ۴ تانک

دوهم بریدمن سید محمد گلابزوی، رادیو اپراتور هواپیمای An-26 غنډ ۳۷۳ هوایی

میگ 21 غنډ ۳۲۲ هوایی شکاری بگرام

هواپیمای IL-14 غنډ ۳۷۳ ترانسپورتی هوایی (خواجه رواش)

هواپیمای Mi-8 غنډ ۳۷۳ ترانسپورتی هوایی (خواجه رواش)

هواپیمای Ми-4 غنډ ۳۷۳ ترانسپورتی هوایی (خواجه رواش)

هواپیمای MiG-21UM غنډ ۳۲۲ هوایی شکاری بگرام

هواپیمای Su-7B غنډ ۳۵۵ هوایی شکاری-بمب افکن بگرام

هواپیمای Су-7БМК غنډ ۳۵۵ هوایی شکاری-بمب افکن بگرام

هواپیمای Ан-26 غنډ ۳۷۳ ترانسپورتی هوایی (خواجه رواش)

 بمبِ هوایی پرقدرتِ OFAB-250

 ماشین محاربوی БМП-

 موشکِ هوایی هدایت نشده 

توپ D-30

توپ M-30

BM-40

اسامی شخصیت های که در حوادث کشور نقش داشتند:

سردار محمد داوود خان رئیس جمهور افغانستان

محمد هاشم میوندوال، صدراعظم داوود خان

جنرال حبیب الله رحمان، رئیس سرویس امنیت دولتی داوود خان

دگرجنرال رسولی وزیر دفاع داوود خان

جنرال عبدالعزیز لوی درستیز داوود خان

محمد نعیم، وزیر داخله و معاون وزیر امور خارجه داوود خان

عبدالقدیر نورستانی وزیر امور داخله داوود خان

جنرال سید میر احمد شاه رئیس اداره توپخانه وزارت دفاع داوود خان

ډګرجنرال محمد موسی خان فرمانده نیروی هوایی و مدافعه هوایی داوود خان

ډگروال عبدالقادر درستیزوال نیروی هوایی و مدافعه هوایی داوود خان

جګړن میر غوث الدین بازرس بخش آموزش رزمی نیروی هوایی مدافعه هوایی داوود خان

عبدالعلی رئیس ارکان قول اردوی مرکزی داوود خان

جګړن خلیل الله فرمانده لوای ۸۸ توپچی 

جګړن محمد رفیع رئیس ارکان لوای چهار تانک 

جګړن محمد اسلم وطنجار، فرمانده کندک لوای ۴ تانک 

جګتورن محمد عمر شریف رئیس ارکان کندک مکانیزه لوای ۴ تانک 

جګړن شیر جان مزدوریار، فرمانده لوا

صاحب جان، فرمانده لوای گارد ریاست جمهوری داوود خان

جګړن گل آقا، آمر اپراسیون فرماندهی گارد ریاست جمهوری داوود خان

جګړن عبدالحق علومی افسر ګارد ریاست جمهوری داوود خان

جګړن غلام حضرت فرمانده کندکِ لوای ۱۵

شهنواز تڼۍ فرمانده کندک ۴۴۴ کماندو

فرمانده کندک ۲۵۵ نقلیه

دوهم برید من سید محمد گلابزوی

لمړۍ بریدمن امام الدین فرمانده بلوک مخابره

جگړن سید داود تړون، رئیس هواشناسی نیروی هوایی نظامی

 تئودور الیوت سفیر ایالات متحده

ویلیور اوسادچی، رئیس دفتر KGB در کابل،

نور محمد تره‌کی

ببرک کارمل

میر اکبر خیبر

حفیظ الله امین

احمد جان دستیار امین؛ پس از سرنگونی امین دستگیر شد، اما از اعدام توسط مشاوران شوروی نجات یافت؛ بعدها به درجه فرماندهی لوای ۴ تانک رسید.

* * * * *

ع . ق . فضلی

helmand100@hotmail.com

11-05-2023