کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

افغان‌ها تمدن‌سازان آینده

نویسنده: هدایت الله ذاهب

خطاب تمدن سازان آینده برای مردمی‌که در جغرافیای افغانستان می‌زیند، جغرافیای که اکنون دهه‌ها می‌شود روی صلح را ندیده است و جنگ‌های داخلی و استعماری مردمش را از کاروان ترقی پسمان ساخته است بسیار خوش‌بینانه و دور از واقعیت می‌نماید ولی نویسنده قصد ندارد نظر به حس زادگاه‌دوستی و وطن‌دوستی خیال‌پروری کرده و بلند پروازانه آرزوهای واهی و میان‌تهی ایجاد کند، بلکه مقصد اصلی مقاله بامطالعه‌ی تاریخ گذشته‌ها و حکایات و روندهای جاری برملا ساختن فرصت‌های است که مقابل این مردم رنجدیده قرار داشته و سوق دادن مردم به‌سوی یک هدف بزرگ و قابل‌دسترس می‌باشد.

دهه‌ها جنگ سبب شده است که مردم جغرافیای بنام افغانستان بدون دسترسی قابل‌ملاحظه به کاروان ترقی سیر تاریخی خویش را بپیمایند، از کاروان علم عقب بمانند و چالش‌های بزرگ اجتماعی چون تعصب، خود بدبینی، اختلافات درونی، اختلافات سمتی، زبانی، نژادی و مذهبی دامن‌گیر این مردم شود. چنین حالتی ارمغان آور حس ناامیدی برای آینده در میان مردم شده و حس پرورش اهداف بزرگ در اذهان مردم را کشته است. در چنین جامعه به زبان آوردن عباراتی چون “این وطن ساخته نمی‌شود” و “امیدی برای آینده‌ی این کشور وجود ندارد” دیگر مذموم نبوده و نشان واقع‌بینی برای مردم و حتی کارشناسان و مدعیان علم است، اما نویسنده به این باور است که چنین جملات ناامیدکننده همان قدری که واقع‌بینانه می‌نماید دور از حقیقت بوده و عذری است برای ناکاری، کم‌کاری، فرار از مسئولیت، دنباله‌روی بیگانگان و سببی است برای شکستن اعتمادبه‌نفس (اعتمادبه‌نفس به نظر نویسنده تعریف جدا از تعریف معروف دارد که این مقاله گنجایش آن‌را ندارد) مردم این مرزوبوم. بعضی‌ها حتی غیرمسئولانه ادعا می‌کنند که مردم این مرزوبوم همیشه در حالت جنگ بوده و هیچ‌گاه در آرامی به سر نبرده‌اند، اما باکمال تأسف باید بگویم که این ادعا تمسخری است به علمیت تاریخی و درک کوتاه این مدعیان! این مردم مانند مردم تمام جهان در طول تاریخ شاهد صعود و زوال‌ها بوده‌اند و تا تاریخ است چنین خواهد بود. مردم افغانستان مانند سایر انسان‌ها نسل بشرند که نظر به عملکردها در هر برهه‌ی زمان باید قضاوت شوند و عام گویی چون این مردم بهترین و یا بدترین مردم دنیا هستند غلط‌ترین قضاوتی است که قاضیان خودمختار همیشه به آن مبادرت می‌ورزند.

با دیدن ظاهر قضیه (حالت فعلی مردم این کشور)، چنانچه ظاهربینان می‌بینند، خطاب تمدن ساز برای مردمی‌که در چنین حالت رقت‌بار به سر می‌برند خیال‌پردازی و اوهام پروری بیش نمی‌نماید، اما باید یادآوری کرد که زمانی‌که قرآن پیروزی رومی‌ها را بر امپراتوری فارس که در جنگ‌های پیاپی رومی‌ها را شکست داده بودند و پرقدرت‌تر و قوی‌تر نسبت به رومی‌ها می‌نمودند پیش‌بینی کرد، ظاهربینان چون امیه بن خلف، باورمندان این پیش‌بینی (مسلمانان) را استهزا کرده و  به واقعیت گراییدن آن پیش‌بینی را ناممکن می‌دانستند تا حدی‌که امیه بن خلف با حضرت ابوبکر صدیق (رضی‌الله‌عنه) صد شتر را مبنی بر واقع نشدن چنین پیش‌بینی شرط بست. اما در همین زمان بود که به گفته‌ی مؤرخ مشهور ادوارد گیبون (کتاب تاریخ صعود و نزول امپراتوری روم) هرقل امپراتور روم از یک مرد عیاش، خوش‌گذران و راحت‌طلب به یک مرد قهرمان، مردم‌دوست و شجاع مبدل شده و به‌زودی شیری شد که توانست امپراتوری روم را از بحران شکست بیرون نموده و دشمن قوی خویش را به شکست مواجه سازد و حتی لشکر وی داخل خاک فارس شده و بزرگ‌ترین آتشکده را ویران کند. پس با نادیده‌گیری ظاهربینی و ظاهربینان می‌توان گفت: حالتی را که مردم افغانستان سپری می‌کنند حالت بی پیشینه نبوده و تاریخ شاهدی می‌دهد که مردم سایر جغرافیاها حالت‌های همسان و حتی بدتر از این را سپری کرده و بانی تمدن‌ها، پیشرفت‌ها و ساخت‌وسازهای عظیم تاریخ بوده‌اند؛ اروپایانی که امروز سیاست دنیا را رهبری می‌کنند گاهی عصر تاریکی و حالت رقت‌بارتر از مردم این مرزوبوم را پشت سر گذاشته‌اند. از دید دینی و تاریخ دینی نیز اگر بنگریم امت‌ها و مردم قبلی صعود و نزول‌های زیادی را سپری کرده‌اند. بنی اسرائیلی که در رقت‌بارترین حالت تحت بردگی و شکنجه‌های فرعون به سر می‌بردند در زمان حضرت سلیمان و داود (علیهم‌السلام) به حکومت جهانی نائل آمدند. در این رابطه الله ﷻ می‌فرماید: (وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ-ترجمه: و او خدایی است که شمارا جانشین گذشتگان اهل زمین مقرر داشت و رتبه بعضی را از بعضی بالاتر قرارداد تا شمارا در آنچه به شما داده (در این تفاوت رتبه‌ها) بیازماید) (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ – ترجمه: بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن‌کس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را بازستانی و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبی‌ها به‌دست توست و تو بر هر چيز توانايى) (وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ – ترجمه: ین روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم).

بله! تاریخ شاهد تمدن سازان زیادی است که حالت همسان و بدتر از ما را تجربه کرده‌اند که دو مثال عمده‌ی آن اروپایان و عرب‌ها می‌باشد.  اروپایانی که امروز علم بردار تمدن مدرن غربی می‌باشند، دنبال جهانی‌سازی ارزش‌های تمدن خویش در قالب سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ هستند و اکثریت جهان را دنباله‌رو خویش ساخته‌اند قبل از 1500 میلادی در حالت وخیم‌تر از حالت امروز افغان‌ها زندگی می‌کردند، مانند افغان‌ها که به‌خاطر رهبران شبه فئودال افغانی امروز به جان یکدیگر افتاده‌اند، فئودال‌های اروپایی توده‌ها را به جان هم می‌انداختند، کشته‌های اختلافات مذهبی در اروپا تناسب بیشتر و قابل‌ملاحظه‌ی نسبت به اختلافات مذهبی ما بود و کم‌ارزش بودن علم در اروپای آن روز آشکاراتر نسبت به افغانستان امروزی بود. عرب‌های که بانی درخشان‌ترین، عدالت محورترین و روشنگرترین تمدن تاریخ بشر محسوب می‌شوند، قبل از بعثت پیامبر ﷺ به بی‌سوادان مشهور بوده، در اوج جهالت دختران خویش را زنده‌به‌گور می‌کردند، با کوچک‌ترین اختلافات قبیلوی جوی‌های خون جاری می‌ساختند و از کاروان تمدن فرسنگ‌ها فاصله داشتند.

تاریخ گواه است که پدیده‌ی بنام تمدن از زمانی‌که تاریخ آن‌را به یاد دارد هیچ‌گاه از صحنه‌ی جهان محو نشده است و هر زمانی‌که یک تمدن روبه‌زوال رفته و در حال از بین رفتن بوده تمدن دیگری برای جایگزینی عرض‌اندام کرده و در حال شکل گرفتن شده است. جهان امروز به‌جایی رسیده است که یک تمدن (تمدن مدرن غربی) جهانی شده است و کمتر جامعه‌ی در جهان وجود دارد که بعضی و یا تمام ارزش‌های این تمدن را برای عقب نماندن از کاروان ترقی مادی به آغوش نکشیده باشد. باوجودی که تمدن مدرن غربی درآوردن ترقی مادی تا جایی موفق بوده است ولی با منفی نمودن معنویت نتوانسته است آرامش معنوی و روحی برای جهانیان و مردم خود به بار آورد که سبب افزایش نارضایتی‌ها در سراسر جهان و خود غرب شده است و سبب روبه‌زوال رفتن این تمدن شده است. بدیل برای جایگزینی تمدن در حال زوال مدرن غربی یا ایدئولوژی جدید است که وجود ندارد و یا هم احیای تمدن‌های گذشته (تمدن سنت‌گرای روسی در قالب مسیحیت ارتودوکس، تمدن چین و تمدن اسلام) هست. غربیان در از بین بردن بنیادهای تمدن چینی و تمدن سنت‌گرای روس موفق بوده‌اند و احیای دوباره‌ی آن‌ها شانس کمتر دارد ولی باوجود جنگ‌های نظامی با اسلام و جنگ‌های گسترده فکری و رسانه‌ای نتوانسته‌اند بنیادهای اسلامی را که الله ﷻ وعده‌ی حفظ آن‌را داده است خدشه‌دار سازند بناءً بهترین فرصت در این زمان برای احیای مجدد تمدن اسلام مهیا است.

بله! در زمانی‌که تمام ادیان و ایدئولوژی‌ها خواب جایگزینی تمدن مدرن غربی را برای حکومت جهانی می‌بینند (خواب پایان تاریخ و عصر طلایی) و خود تمدن مدرن غربی نیز درحالی‌که در یک حرکت تعجیلی نزولی درحرکت است خواب حکومت جهانی را از سر دور نمی‌کند بهترین فرصت برای احیای تمدن اسلام است.  بدون سایه‌ی شک تمدن اسلام طبق وعده‌ی الله ﷻ جهانی خواهد شد و حکومت جهانی آینده از آن اسلام خواهد بود و یقین داشتن به حکومت جهانی اسلام بخش از ایمان مؤمنین است، اما سؤال اینجاست که کی‌ها رهبری جهانی‌سازی این تمدن و برپایی این حکومت جهانی را به‌دست خواهند گرفت؟ نخست باید بگویم که هیچ گناهی نیست اگر این رهبریت را برای خویش بخواهیم زیرا الله ﷻ می‌فرماید (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ – ترجمه: پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد) و ثانیاً اینکه از قراین و مطالعه‌ی حکایات و روندها معلوم می‌شود که افغان‌ها از عهده‌ی این کار می‌توانند برآیند.

سخن گفتن از احیای تمدن اسلام بدین معنی است که ما وضع موجود و تمام نظام‌های را که مبنی بر اسلام و اساسات اسلام نیست از بنیاد رد می‌کنیم و این‌یک انقلاب است.  انقلاب‌ها زمانی به‌وجود می‌آیند که قربانیان وضع موجود نسبت به منفعت برداران وضع موجود افزایش یابند (اکنون حالت جهان چنین است). بامطالعه‌ی انقلاب‌های گذشته درمی‌یابیم که جوامعی توانستند یک انقلاب کامل و بزرگ به‌وجود آورند و چهره‌ی تاریخ را تغییر دهند که حالت همسان و یا رقت‌بارتر از حالت فعلی افغانستان داشتند. روس‌های که قربانی تزارها بودند انقلاب بلشویک را به‌وجود آوردند، اروپایی‌های عصر تاریکی انقلاب فرانسه را به‌وجود آوردند و عرب‌های دوران جاهلیت بانی انقلاب اسلامی شدند. نظریه‌ی انقلاب فرانسه توسط صدها فیلسوف، دانشمند و متفکر در طول صدها سال شکل گرفت و بسیاری از نظریه‌پردازان این انقلاب حتی وقوع انقلاب فرانسه را نتوانستند ببینند و انقلاب بلشویک 50 سال پس از مرگ مارکس نظریه‌پرداز این انقلاب شکل گرفت ولی در این میان موفق‌ترین و کامل‌ترین انقلاب جهانی انقلاب اسلام بود که نظیر آن در تاریخ وجود ندارد و چنین انقلابی در تاریخ آینده نیز بعید به نظر می‌رسد زیرا انقلاب اسلامی در مدت کوتاه 23 سال چهره‌ی دنیا را تغییر داد و این انقلاب مبنی بر آموزه‌های اسلام که منبع وحیانی داشت با کمترین تعداد تلفات (مسلمانان و دشمنان) که از صدها تجاوز نمی‌کند به موفقیت رسید. بناءً بهترین مثال و روش برای رسیدن به هدف پیروی از روش پیامبر اسلام ﷺ  است.

نکته‌ی قابل ذکر این است که انقلاب اسلامی و هر انقلاب موفق دیگر شش مرحله را پشت سر گذشتانده است؛ 1. ایجاد نظریه و اشاعه آن، 2. بسیج شدن به محور این نظریه، 3. تربیت انقلابیون، 4. صبر در مقابل عکس‌العمل مخالفین، 5. مخالفت بدون خشونت و 6. تصادم مسلح.  این شش مرحله توسط حضرت پیامبر ﷺ چنان مدبرانه و دقیق رهبری شد که در مدت اندکی 23 سال انقلاب به موفقیت رسید اما امروز آن‌حضرت ﷺ در بعد زمانی و مکانی ما به‌شکل فزیکی موجود نیست تا دوباره امت بیضا را در کوتاه‌ترین فرصت به‌سوی عزت ازدست‌رفته رهبری کند اما آموزه‌های مصطفوی موجود بوده و طوری معلوم می‌شود که الله ﷻ  حالات را طوری آماده ساخته است که امت به‌شکل طبیعی این مراحل را بپیماید.

الله ﷻ می‌فرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ، إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ – ترجمه: اى کسانی‌که ايمان آورده‌اید شمارا چه شده است كه چون به شما گفته می‌شود درراه خدا بسیج شوید كندى به خرج می‌دهید آيا به‌جای آخرت به زندگى دنيا دل‌خوش کرده‌اید متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست، اگر بسيج نشويد [خدا] شمارا به عذابى دردناك عذاب می‌کند و گروهى ديگر به‌جای شما می‌آورد و به او زيانى نخواهيد رسانيد و خدا بر هر چيزى تواناست). عرب‌ها برای اشاعه‌ی دین حق و پرچم برداری تمدن اسلام انتخاب شدند و تا مدتی موفقانه از عهده‎‌ی این مسئولیت برآمدند اما زمانی‌که عرب‌ها به تجمل‌گرایی و قدرت‌طلبی مصروف شدند و محو زندگی دنیوی شدند الله ﷻ آن‌ها را توسط صلیبی‌ها و مغول‌ها تعذیب نمود و گروهی دیگری (ترک‌ها) را به‌جای آن‌ها انتخاب کرد تا تقریباً سه امپراتوری بزرگ اسلامی (عثمانی‌ها، صفوی‌ها و ترک‌های مغول) شکل گرفت و زمانی‌که ترک‌ها رو به انحطاط رفت آن‌ها توسط غربی‌ها تعذیب شدند و اکنون نوبت گروهی دیگر است تا علم بردار تمدن اسلام گردند و چه خوب است که ما (افغان‌ها) برای این وظیفه‌ی مقدس خویشتن را کاندید کنیم و طوری‌که حالات نشان می‌دهد الله ﷻ راضی به دادن این وظیفه برای ما است (و الله علم).

اگر به شش مرحله‌ی انقلاب بنگریم افغان‌ها در حال سپری نمودن این مراحل به‌شکل ناخودآگاه می‌باشند؛ 1. ضرورت به ایجاد نظریه نیست زیرا افغان‌ها همه به اساسات اسلام باور دارند و گفتمان‌های زیادی برای از بین رفتن تفاوت برداشت‌ها در این جامعه بوجود آمده و کوشش های قابل قدر برای اشاعه‌ی دوباره‌ی اسلام صورت می‌گیرد، 2. اتحاد و بسیج شدن تا اکنون صورت نگرفته است ولی قراین نشانده این است که باوجود کوشش‌های دشمنان افغان‌ها دیگر فریب رهبران قصر نشین و تجمل‌گرا را نخورده و از قوم‌پرستی و زبان پرستی فاصله می‌گیرند و باوجود موج از تفرقه افگنی امواج ضد تفرقه عرض‌اندام می‌کند، 3. کوشش دعوت گران و جوانان آگاه با چنگ زدن به امر به معروف و نهی از منکر به نصرت الهی باوجود جنگ‌های فکری و رسانه‌ای گسترده موفق معلوم می‌شود و جوانان گروه‌گروه و فرد فرد به‌سوی تربیت اسلامی و بیداری رو می‌آورند، 4. افغان‌ها متحمل دهه‌ها جنگ استعماری و داخلی‌اند و در مقابل تمام مشکلات صبر عجیبی از خود نشان می‌دهند، 5. افغان‌ها همین اکنون مشغول مخالفت با وضع موجودند و باوجود سرکوب شدن و به حاشیه رانده شدن به مقاومت بدون خشونت و همراه با صبر ادامه می‌دهند و 6. مرحله‌ی تصادم مسلح هنوز نرسیده است زیرا هنوز هم مشکلات فرا روی فرآیند بسیج شدن و اتحاد وجود دارد و شاید این مرحله مطابق حدیث پیامبر ﷺ در زمان معین آن به وقوع بپیوندد: بعدازآن بیرق‌های سیاه از طرف مشرق بالا می‌شود و چنان شمارا می‌کشد که هیچ قومی تا هنوز نکشته است، بعد چیزی را یادکرد که در حافظه من نمانده است… وقتی شما آن‌ها را دیدید با آن بیعت کنید و لو با سینه‌خیز رفتن بر روی برف‌ها باشد، به تحقیق خلیفه‌الله مهدی (در این لشکر) است<1>.  و همچنان آن‌حضرت ﷺ در حدیثی دیگر می‌فرماید: هرگاه دیدید بیرق‌های سیاه را که از جانب خراسان بیرون‌شدند، با آن بپیوندید، و لو با سینه‌خیز رفتن بر روی برف‌ها باشد، به تحقیق (در) آن خلیفه‌الله (مهدی) است<2>. (و الله علم).

زمانی‌که آرزو می‌کنیم افغان‌ها تمدن سازان آینده باشند و وظیفه‌ی بزرگ را به‌دست بگیرند منظور ما از هر افغان نیست بلکه کسانی است که مخلصانه به این آرمان بزرگ باورمند بوده و برای آن می‌کوشند. آن‌ها می‌دانند که این آرمان بزرگ توسط یک حادثه نه بلکه توسط یک فرآیند درازمدت به‌دست می‌آید و این فرآیند مانند فرآیند تولید در یک شرکت تجارتی به هر نوع افرادی که به آرمان‌های آن شرکت باور دارد نیازمند است بناءً بدون بیگانه سازی دیگران به‌شکل یک تیم متحد سرسختانه کار می‌کنند تا یک تولید پسندیده به بارآورند، آن‌ها می‌دانند که هیچ فردی به‌تنهایی نمی‌تواند یک فرآیند را به‌پیش برد بناءً کارکرد هیچ فردی را در این فرآیند اندک نمی‌شمارند، آن‌ها دنبال اشتباهات اعضای این فرآیند برای تفسیق و تکفیر نمی‌گردند، آن‌ها سخت به اتحاد و اتفاق و بسیج شدن باورمندند، آن‌ها به‌خاطر فروعات اصول را زیر پا نمی‌کنند، آن‌ها از ملامتگری هیچ ملامتگر نمی‌ترسند وبالآخره بزرگ‌ترین دغدغه‌ی آن‌ها بزرگ‌ترین آرمان آن‌ها است و بالای مسائل جزئی زیاد نمی‌پیچند.

به امید عضو بودن این فرآیند بزرگ، به امید تسریع این فرآیند و به امید بیداری! و الله يعلم ونحن لا نعلم!

  1. بن کثیر میگوید اسناد این حدیث قوی و صحیح است، و بوصیری در المصباح؛ جلد 4؛ صفحۀ 204 میگوید: در اسناد این حدیث مرد های ثقه است و حدیث صحیح است، حاکم  آنرا در المستدرک؛ جلد 4؛ صفحۀ 463 – 464 ذکر کرده و گفته است که این حدیث صحیح است به شرط شیخین (بخاری و مسلم) و همچنان ذهبی آنرا تائید کرد ه است.
  2. حاکم در المستدرك على الصحيحين جلد 4؛ صفحۀ 547 گفته است که این حدیث به شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است.