افغانستان نقطه مرکزی جیو پولیتیک
در سیاست قدرت های مخرب نظم و ثبات !
در بردن افغانستان به تشنجات تازه نمیتوان بدو فاکتور اکتفا کرد ؛ یکی بمباردمان های پاکستان بر مناطق مسکونی غیر نظامی زیر نام تی.تی.پی.در افغانستان و دیگری تقبیح این اعمال .
با نگاه ژرف به گذشته و حال بحرانات افغانستان آفتابی و هویدا است که آفرینش چنین بحران هاروی یک استراتژی دراز مدت با وسایل موثر مخرب طرح ریزی شده ادامه دارد . درین مورد ایالات متحده آمریکا بازی استخباراتی جنگی را نیم قرن قبل راه انداخته پاکستان بحیث دستیار منطقوی آن با اهداف منافع خود و رعایت هدایت سی.ای.ای.عمل کرد . بحران در افغانستان در سیاست آمریکا وسعتی به پهنای بحران در منطقه را احتوا میکند و پاکستان این سیاست را فرصت طلایی برای اهداف جیو پولیتیک خویش نسبت به هند و افغانستان میداند.
پس از شکست و تسلیمی قوای نظامی پاکستان در جنگ بنگلدیش و جدایی آن از پاکستان ذوالفقار علی بوتو صدراعظم وقت طرح عمق استراتژی را با شعار شرق کشور را از دست دادیم غرب را بدست آوریم پیش کشیده از تقابل و بحران با هند نا امید شد اما در مقاطع عاجل درگیر برخوردهای بازنده گردید که در استراتژی آن جا ندارد زیرا ضرب شصت اردوی هند را در بنگلدیش دید و اموخت که نمیشود با آن در تقابل و بحران قرار گرفت ، کوشید صاحب نیروی اتمی شود و آنرا بحیث سپر برای خطرات تجزیه دیگر به نمایش بگذارد ، اما ادعای وزیر دفاع هند در مورد سند اگر ایجاد واهمه برای پاکستان نباشد باید استراتژی جدیدی را در برابر پاکستان قرار دهد .
از آن وقت پاکستان همه توجه را بسوی افغانستان مبذول داشت از تحولات قدرت در افغانستان توانست به برخی اهداف دست یابد از آن جمله ویرانی افغانستان و امحای توان دفاعی و تعرضی کشور بدست خائنین چون ربانی رئیس جمهور نامنهاد و وزیر دفاع آن احمد شاه مسعود که جمیع امکانات تدافعی و تعرضی هوایی و زمینی آنرا از نزد آن دو خائن تاریخی بدست آورد که تاریخ انرا فراموش نمیکند.
اما وضعیت جاری ؛
تروریسم تعریف ناشده از جانب آمریکا که خود موجد و پاکستان پرورش دهنده آن است وسیله نفوذ تخریب و تشنج درین گوشه اسیا غرض برهم زدن نظم و ثبات در مجموع منطقه میباشد که برای مدت طولانی تا رسیدن به اهداف استراتژیک آمریکا( چین ، آسیای میانه ، ایران و فدراتیو روسیه ) فعال نگهداشته شدهبا تغیر نام و دسترسی به ابزار جدید از مسیر پاکستان رخ بسوی این اهداف به حرکت در میآید. روی همین ملحوظ است که در زمان حضور ناتو و آمریکا بیست و یک باند تروریستی در افغانستان مجال فعالیت با مرکزیت در پاکستان را داشتند ، آمریکا و ناتو با همه وسایل مدرن استخباراتی و نظامی برای قلع و قمع آنها اقدام نمیکرد و برای روزهای بعدی که حالا زمانش رسیده است بحیث ریزرفها نگهداری و پرورش میگردید. حالت انتظاری چهار ساله این گروهها برای معلوم ساختن وضعیت سیاسی و نظامی افغانستان بود که حالا با هدایت فعال سازی آمریکا توسط پاکستان ، نظامی های پاکستان مقدمات ایجاد بحران را با تعرضات هوایی بر افغانستان آماده میسازند، این پلان که پس از رفت و برگشتههای تکراری لوی درستیز و صدراعظم پاکستان به کاخ سفید و ملاقات های افشا ناشده آنها با ترامپ صدور اجازه یافت شامل گسترهای وسیع است که افغانستان بحیث نقطه مرکزی کما فی السابق در نظر گرفته شده و با موقعیت همسایگی با شش کشور تحت پلان استراتژیک آمریکا از ارزش جیو پولیتیک و جیو استراتژیک در عرصههای عملیات عملیات نظامی ، سازماندهی کارزار وسیع تبلیغاتی ، وضع محدودیت های اقتصادی ، نفوذ خزنده تروریسم به این همسایگان برخوردار است . این گروهها در گرد و غبار حوادث عمدی پاکستان نقش مجاهدین مستقر در پاکستان در دهه های هشتاد و نود را بهعهده خواهند داشت تا اتش تشنج و آشوب را از مسیر افغانستان به مناطق تحت پلان استراتژیک آمریکا بکشاند آنهم با تغیر شیوه های کاری اما در همین جغرافیا .
جبران شکست شرم آور آمریکا در افغانستان برای بجا سازی آبروی آمریکا درین استراتژی اهمیت نداشته استراتژی وسیع منطقوی سرزمین های شامل در بازی بزرگ وانگلیس را که غربآ ایران ، شرقآ شانگهای و کاشغر چین ، شمالآ دامنه های قفقاز و جنوبآ صحاری بلوچستان و سند را در بر میگرفت است که نزد مراجع پالیسی سازی و ا ستخباراتی آن کشور قرار دارد ، ازین جهت ریختن چند بمب و تحرکات تبلیغاتی تروریسم در افغانستان و حمایت امارت از تی .تی.پی. استراتژی نبوده پیش درآمد بحران سازی برای مجموع منطقه است .
اهداف آمریکا درین استراتژی معلوم است و در بالا ذکر گردید . اما اهداف پاکستان ازین دستیاری برای آمریکا درین استراتژی چه است ؟
۱– تحقق همان شعار سال 1971 بوتو .
۲– در صورت رفتن افغانستان تحت سلطه مجدد آمریکا داشتن سهم کلان در دارایی های زیر زمینی افغانستان .
۳– بدست آوردن نقطه اتصال کوه های همالیه، تیانشان و قرار قرم یعنی سطح مرتفع پامیر بخاطر عرض کوتاه هژده کیلو متر دهلیز واخان که بین تاجکستان و پاکستان است غرض داشتن راه کوتاه خشکه برای اتصال با آسیای میانه و از آنجا به اروپا .
۴– یک حاکمیت مطیع و فرمانبردار برای بجا سازی این استراتژی .
با چنین استراتژی گسترده ، دوامدار و طولانی مدت آمریکا و پاکستان افغانها چه باید بکنند ؟
۱– عبور از احساسات، تقبیحات، شعار های پرشور موفقیتهای زود گذر و فاقد پشتوانه به اقدامات عملی و سازنده .
۲– حرکت بسوی انسجام قدرت مشروع ، اتحاد بنیادین و همه گیر برای تقابل با این استراتژی وسیع .
۳– ایجاد اعتماد با همسایگان نیک اندیش و قدرت های بزرگ منطقوی برای کسب همکاری های نظامی هوایی و زمینی.
۴– ایجاد قوای هوایی دارای ظرفیت تدافعی و تعرضی .
۵– تاسیس نیروی راکتی با قدرت برد تا قلب دشمن .
۶– آگهی دهی همیشگی برای مردم از سیاست های شریر پاکستان در مورد افغانستان که پاکستان در مجامع منطقوی و جهانی با شگرد های مزورانه و شیطنت آمیز نام از صلح و ثبات در افغانستان میبرد تبلیغ حکومت همه شمول را مینماید با مستندات تاریخی و فعلی به مردم توضیح دوامدار در مورد . باید بخاطر داشت که حکومت فراگیری را که آمریکا و پاکستان درخورد مطبوعات میدهنداز لحاظ وظایف چیزی جز همان حکومت ساخته شده مجاهدین در گورنر هاوس پشاور با شکل و شمایل دیگر نمی باشد .
شاید سوال مطرح شود که کار برای چنین پروگرام وسیع را در وجود حاکمیت موجود میتوان دید ؟
جواب این سوال پیچیده است زیرا انانیکه فضای تبلیغاتی غرب و پاکستان را با خود دارند کسان امتحان شده و ناکام اند ، ملی نیستند و خدمتگذار بیگانه ها اند .
حاکمیت موجود مشکل است به تنهایی با چنین پلان سوپر شیطانی امریکاذو دستکاری توسط پاکستان طور شاید مقابله نماید
ایجاب وسعت نظر در سیاست، استخدام کادرهای با تجربه علمی بخصوص در قوای مسلح با آماده سازی شرایط داخلی و خارجی برای سهمگیری بیشتر در تعاملات منطقوی و جهانی از طریق برسمیت شناسی از اهم اقدامات میباشد .
نظریات برای جلوگیری از رفتن افغانستان به کام پاکستان و آمریکا میتواند متفاوت باشد اما مفیدیت ابراز نظر در محوریت اثر گذاری مثبت در جهت بهبود امور و نیازمندی های مردم میتواند راهگشای برخیراقدامات گردد .












