مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

«
»

«اشرف دهقانی» و تزِ دو قطبِ امپریالیستی!

شباهنگ راد
کشاکش بر سر سهم‏بری هر چه بیش‏تر منابع‏ی طبیعی جوامع‏ی سرشار از ثروت، و به تبع‏ی آن وقوع جنگ‏های دست‏ساز مابین دسته‏جات و جناح‏های وابسته به سرمایه در منطقه‏ی خاورمیانه، چنین گمانه‏زنی‏هایی را در میان نیروهای چپ و کمونیست بوجود آورده است مبنی بر این‏که، تنش درونِ سرمایه، مترادف با جنگ دو قطب امپریالیستی‏ست – که “یک سر آنرا امپریالیسم امریکا و دیگر شرکای‏اش و سر دیگر آنرا امپریالیسم روسیه” تشکیل می‏دهد -!!
قابل قبول است که تعاریف و تفاسیر از ماهیت تنش‏های درون طبقه‏ی سرمایه‏داری و تحرکات کنونی امپریالیست‏ها در سطح منطقه و جهان، گونه‏گونه می‏باشد. استدلالات و برداشت‏ها متفاوت و هم‏چنین مضامین مفاهیم هم، از زمین تا آسمان است و هستند کسانی هم‏چون «اشرف دهقانی»، که دارند جنب‏و‏جوش‏های مردم منطقه هم‏چون مصر را، به‏پای انقلاب “بزرگ” کارگران می‏گذارند و بر این باوراند که اگر چه این انقلابات به شکست کشیده شده است؛ امّا و در عوض “… زمینه‏های مادی آن جنبش‏ها و انقلابات هم‏چنان به‏قوت خود باقی است”. براستی که آفتاب آمد و دلیل آفتاب.

طبعاً این‏دست تحلیل‏ها و برداشت‏ها، بسیار و بسیاران‏اند و اگر به‏خواهیم منصفانه و در این‏مورد، نام و نشان «اشرف دهقانی» را از نوشته‏ی وی تحت عنوان «کارگران و جنگ و ناامنی در خاورمیانه!» حذف نمائیم، آن‏وقت به این نظر خواهیم رسید که نوشته‏های این چنینی – من‏حیث‏المجموع – چیزی جز بر گرفته از افکار ژورنالیست‏ها و منحرفان مارکسیست – لینیستی نیست. «اشرف دهقانی» در این نوشته دارد از “انقلاب بزرگ کارگران” در مصر، از جریان ارتجاعی و “فوق تروریستی” هم‏چون داعش، از ورود امپریالیسم امریکا و آن‏هم به‏گونه‏ی “دست‏پاچه” در سوریه، از تز دو “قطب امپریالیستی” تحت عنوان جنگی که “در یک‏طرف آن امپریالیسم امریکا و شرکای غربی‏اش قرار دارند و در طرف‏دیگر آن آمپریالیسم روسیه….”، از داعش به‏عنوان “لولوی وحشت …، که ارتجاعی‏ترین روش‏های کُشتار” – را پیشه‏ی خود ساخته است -، و از امپریالیسم امریکا که در عراق دست به “ریسک بزرگی” زده است و هم‏چنین از “لغو کار مزدی” و غیره سخن به میان می‏آورد. این‏ها چکیده‏ی نظرات «اشرف دهقانی» پیرامون تنش درون سرمایه، مضمون انقلابات بزرگ کارگری، بی‏برنامه‏گی و مهم‏تر از همه‏ی این‏ها ندانم‏کاری و دست‏پاچه‏گی امپریالیسم امریکا در عراق و سوریه می‏باشد!!

جدا از یک‏سانی بیان و ادبیات دُور, قاب‏چنینان سرمایه، پیرامون جریان داعش “تروریستی”، تحلیل‏ها و ارزیابی‏های وی، شباهت بسیار زیادی با نظرات دیگر جریانات و احزاب کمونیستی خارج از کشوری و بویژه حزب حکمتیست دارد. واژه‏ها، ادبیات و جمع‏بند‏ها، بر گرفته از این و از آن است و متأسفانه بیش از اندازه، شیفته‏ی متد و ارزیابی‏های دیگران می‏باشد. خطا زیاد دارد و از میان تمامی ایرادات، سئوال این است بر مبنای کدامین ادله دارد می‏گوید که، امپریالیسم امریکا در عراق دست به “ریسک” بزرگی زده است؟ اساساً و به چه دلیل – و علی‏رغم مخالفت‏های جناح‏های رقیب و شورای امنیت -، امریکا، عراق را اشغال و زیر ساخت‏های جامعه را نابود نموده است؟ هدف و برنامه‏اش در منطقه چه بوده و چرا نقشه‏های ناصحیح‏شان از متن به حایشه پرتاب شده است و قادر به برون‏رفت از آن‏ها نیست؟!

حکایت و مقصود راه‏اندازی جنگ و اشغال عراق، کاملاً طرح‏ریزی شده، با برنامه و در تداوم “نظم نوین جهانی” و “خاورمیانۀ بزرگ” صورت گرفته است. هدف گسیل نیروهای امریکایی و استقرار ناو هواپیمابر در خلیج و آن‏هم در دفاع از منفعت درازمدت‏تر آمریکا بوده است. به بهانه‏ی نابودی “سلاح‏های کُشتار جمعی” جنگی را به مردم عراق و خاورمیانه تحمیل نموده است و جامعه را درب و داغان و به مدتی نه چندان دُور، به بازسازی آن‏ها و آن‏هم با قراردادهای کلان میلیاردی پرداخت. مازاد بر همه‏ی این‏ها و به بهانه‏ی مقابله با “تروریست” و القاعده و طالبان، به دیگر کشورهای منقطه‏ی خاورمیانه، سلاح سرازیر نموده است تا سیاست‏های جنگ افروزایانه‏ی حود را پی گیرد. نه تنها جنگ عراق بلکه جنگ افغانستان، لیبی و سوریه، بر گرفته از سیاست معین و روشنی بوده – و می‏باشد – و هدف، شعله‏ور نمودن هر چه بیش‏تر این‏نوع جنگ‏هاست. قرائن بسیار زیادی در تأئید این جمع‏بندی‏ست، و اگرُ در این میان، ما این نظر «اشرف دهقانی» را، مبنی بر این‏که “.. ضمن مقابله با مبارزات انقلابی توده‏ها و از میان بر داشتن بشار اسد به شرایطی نظیر آن‏چه در عراق و لیبی به سود خود و به ضرر امپریالیست‏های دیگر شکل داده است، دست یابد که البته در این‏مورد موفق نه شد ..” را به‏پذیریم، آن‏وقت چگونه می‏توانیم به‏خود بقبولانیم، که امریکای مبتلا به “ریسک” در عراق، پی‏گیر همان سیاست – و این‏بار به‏گونه‏ی دست‏پاچه – در جامعه‏ای دیگر هم‏چون سوریه می‏باشد؟!

سیاست قدرت‏مداران بزرگ جهانی و بویژه حاکمان امریکا، بسیار روشن، شفاف، دقیق و هدف‏مند است. استراتژی معینی دارند و اجرای یکایک آن‏ها، نیازمند ارزیابی از موقعیت جناح‏های رقیب و هم‏چنین بسته به موقعیت جنبش‏های اعتراضی مردمی‏ست. گام به گام و بر اساس منفعت خود دارند سیاست‏های جنگ‏افروزانه‏ی‏شانرا پی می‏گیرند و هیچ سیاست و نقشه‏ای از امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا را، نمی‏توان در نسخه‏ی ناآگاهی و عجولانه پیچید و آنرا به حساب ریسک گذاشت. جنگ‏های تاکنونی منطقه، بسیار سازمان‏یافته و گویاست و هم‏چنان دارد سیر طبیعی و دل‏به‏خواه‏ی امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا را طی می‏کند. جنگ افغانستان، عراق و لیبی و سوریه و سمت‏و‏سو دادن اعتراضات مردمی مصر و جای‏گزینی این عنصر و جناح, وابسته، با آن دسته و جناح، بیان‏گر خواسته‏ها و نشان‏گر نقشه‏ها و اهداف گام به‏گام امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا در منطقه‏ی خاورمیانه می‏باشد. به صلاح و جایز نیست تا به‏مانند «اشرف دهقانی» بی‏اندیشیم و تاکید نمائیم که امپریالیسم در عراق دست به ریسک بزرگی زده است و هم‏چنین در سوریه به‏گونه‏ی شتاب‏زده، ورود نمود. دلائل و قرائن، پیرامون تحرکات امپریالیست امریکا در منطقه و هم‏چنین رایزنی‏ها و مراودت با رقیبان، در خلاف ارزیابی‏های این چنینی‏ست. تاکنون سیاست‏مداران بزرگ جهانی تلاش بسیار زیادی نموده‏اند تا لایه‏های جنبش‏های اعتراضی رادیکال را به انحراف و مانع‏ی نضج و شدت‏یابی آن‏ها گردند. حُسنی مبارک را بر کنار و مرسی را به‏جای آن نشاندند و در مدتی کوتاه، مرسی را به پای میز محاکمه کشانده و سیسی را به قدرت رساندند تا موقعیت و منافع‏ی طبقه‏ی سرمایه‏داری با مشکلات و معضلات جدی و اساسی مواجه نه‏گردد. از منظر مارکسیست – لنینیست‏ها، چنین تغییرات صوری و در بالا را، نمی‏توان به پای “انقلاب بزرگ کارگری” مصر گذاشت؛ مصری که شاهد کم‏ترین تغییرات اقتصادی – سیاسی به نفع جامعه و مردم نبوده است. به بیانی روشن‏تر هر انقلاب بزرگ کارگری، متضمن پیآمدها و دست‏آوردهای روشن و تغییرات اساسی در زندگی مردم است. انقلاباتِ از نوع مصر نه تنها روند صحیح و بالنده‏ی جنبش‏های اعتراضی را سد نمود بلکه جامعه را به مسیر دل‏به‏خواه‏ی امپریالیست‏ها و بویژه در جهت منفعت امپریالیسم امریکا رهنمون ساخت. محتوا و مضمون انقلابات بزرگ و بویژه انقلابات کارگری، هم‏واره و هم‏واره، از پائین بوده و به‏طور قطع، سرمایه‏داران را از دم و دستگاه‏های قدرت دولتی خلع‏ید، و برنامه‏ی طبقه‏ی کارگر را در پیشاروی خود خواهد گذاشت. تفاوت بس عظیمی مابین این “انقلابات” با انقلابات تحت رهبری و هدایت کمونیستی‏ست. در حایشه و شکی در آن نیست که مردم از دست حاکمان کنونی زله‏اند و به بهانه‏های متفاوت دارند قدرت‏مداران را به مصاف می‏طلبند؛ دارند به دلیل وضعیت بد اقتصادی به خیابان‏ها سرازیر می‏شوند و با ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی درگیر می‏شوند؛ امّا و در عوض و به دلیل فقدان سازمان‏های انقلابی و سالم، اعتراضات و اهداف‏شان دارد، توسط جناح‏های امپریالیستی منحرف و پس زده می‏شود. با این اوصاف “انقلابات” تعریف شده‏ی چپ خارج از کشوری، فاقد محتوای انقلابی بوده است و مردم این جوامع و در زندگی روزمره‏ی خود – و آن‏هم به مدتی کوتاه و گذری – طعم دموکراسی‏های پرولتری و آزادی‏های سیاسی – اقتصادی درونِ جامعه را نه چشیده‏اند. بنابر این، به خطا خواهیم رفت که اعتراضات و نارضایتی‏های مردمی منطقه‏ی خاورمیانه، هم‏چون مصر را، در نسخه‏ی “انقلابات بزرگ کارگری” به پیچیم؛ به خطای بزرگی دچار خواهیم شد که اعتراضات مردمی سال 88 را، به عنوان قیام و جنبش‏های انقلابی و شکوه‏مند به حساب آوریم. چرا که برنامه و هدف‏مندی‏های جنبش‏های آگاهانه و قیام، معین است و از نگاهِ کمونیست‏ها، جنبش‏های آگاهانه و انقلاب، با برنامه‏های روشن و با مرزبندی قاطع و عملی با جناح‏های رقیب دولتی و هم‏چنین با هدایت‏گری کموینست‏ها و انقلابیون معنا می‏یابد. بدون حضور فعال و عملی کمونیست‏ها در پیشاپیش اعتراضات کارگری – توده‏ای ، هیچ جامعه‏ای از شر جانیان بشریت رهائی نه‏خواهد یافت و به “انقلابات بزرگ کارگری” ختم نه‏خواهد شد.

به هرحال امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا در منطقه و به‏منظور پاسخ‏گوئی به بحران ناعلاج‏شان، نقشه‏های بس طول و درازی را در مقابل خود قرار داده‏اند. این جانیان پی بُرده‏اند که دنیا به دلیل اوضاع بد اقتصادی، نیاز به تغییر دارد. پی بُرده‏اند که تولید بیش از تقاضاست و مردم قادر به تأمین نیازهای اولیه‏ی زندگی خود نیستند. به همین دلیل راهِ پاسخ‏گوئی را دارند در ایجاد آشوب و ناامنی هر چه بیش‏تر، در مناطق سودده جستجو می‏نمایند و دارند، به‏منظور رونق بخشیدن به اقتصاد از کار افتاده‏ی‏شان، به تولید سلاح‏های مرگ‏بار و کُشنده می‏پردازند؛ سلاح‏های تولید شده‏ای که نیاز به مصرف دارد و مصرف آن، نیازمند راه‏اندازی جنگ‏های ارتجاعی و هدف‏مند و آن‏هم به بهانه‏های واهی‏ای هم‏چون جنگ‏های قومی – قبیله‏ای و مذهبی‏ست. چنین سیاستی دهه‏هاست که به سر تیتر وظایف امپریالیستی و بویژه به وظایف روزمره‏ی امپریالیسم امریکا تبدیل گشته است. در چنین بستر و چهارچوبه‏ای‏ست که “القاعده”، “طالبان”، “داعش”، “النصر” و “الشباب” و امثالهم دارند به‏عنوان وسیله و به‏عنوان دشمنان فرضی این دُوره‏ی قدرت‏مداران بین‏المللی در سطح منطقه و جهان ایفای نقش می‏نمایند تا انجام سیاست و نقشه‏های شوم آنان، آسان‏تر و هم‏چنین جنایات و ددمنشی‏های‏شان، کمی مقبول‏تر و کم‏رنگ‏تر به نظر آید. داعش “فوق تروریستی”ای که بزعم «اشرف دهقانی» دارد “به بی‏رحمانه‏ترین و ارتجاعی‏ترین روش‏های کُشتار در ..” عراق دست می‏زند!! دست‏پروده و پی‏گیر، کُشت و کُشتار امپریالیست‏ها در سطح جهان و منطقه است و در یک کلام، کم‏ترین بی شباهتی‏ای، مابین داعش و دیگر جانیان و حاکمان سرمایه نیست.

در درجه‏ی نخست انتخاب چنین الفاظی – هم‏چون جریان “فوق تروریستی” – بناصحیح، و هم‏سوئی با افکار قلم‏زنان و حامیان سرمایه، و در ثانی مقبول جلوه دادن و کم‏رنگ نمودن جنایات امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا در ویتنام، کوبا، روندا، عراق و افغانستان، لیبی و غیره است. مگر فراموش و یا این‏که از حافظه‏ی تاریخی پاک شده است که چگونه سرکوب‏گران امریکایی بعد از تجاوز به زنان ویتنام، بدن‏های آنانرا تکه تکه و بر سر نیزه‏ی آغشته به خون، آویزان می‏نمودند؟ مگر فراموش شده است که جانیان بشریت و شکنجه‏گران امریکایی در زندان ابوقریب، زندانیان را به‏طور فجیعی شکنجه و به مسلخ مرگ می‏کشاندند که انتشار عکس زندانیان شکنجه و مثله شده به بیرون، باعث رسوائی هر چه بیش‏تر به اصطلاح مدافعین حقوق انسانی و دموکراسی گردیده است؟ مگر از یادها رفته است که چگونه 5 سرباز امریکایی بعد از تجاوز به دختر 14 ساله‏ی عراقی، پدر، مادر و خواهر و برادر وی را به قتل رساندند؟! وووو

جنایات و مثله نمودن بدن کمونیست‏ها و مبارزین و توده‏های محروم و ستم‏دیده‏ی سرتاسر جهان توسط امپریالیسم امریکا، قابل شمارش و توصیف نیست و اگر این‏روزها و به‏قول «اشرف دهقانی» – داعش فوق تروریستی – دارد به بی‏رحمانه‏ترین جنایات دست می‏زند -، چیزی جز ادامه همان سیاستُ، ایجاد رعب و حشت و کُشت و کُشتار کودکان و زنان و مردان توسط قدرت‏مداران بین‏المللی – و آن‏هم از زمان تسلط‏یابی‏شان بر سرزمین‏های سراسر منابع و ثروت – نیست. این دست رفتارهای جنون‏آمیز و تکان‏دهنده، در تاریخ بشری، یگانه و تازه نیست و از دیرباز این‏چنین بوده و داعش “فوق تروریست”، مبتکر آن نیست. بنابراین در “متن” قرار دادن داعش، و هم‏چنین در حایشه انداختن جنایات امپریالیست امریکا، همان سیاست و متدی‏ست که میدیای امپریالیستی این‏روزها مبلغ آنند.

دهه‏هاست که راه‏اندازی جنگ‏های ارتجاعی در منطقه‏ی خاورمیانه را، امپریالیسم امریکا در دستور کار خود قرار داده است و دارد با گسترده‏گی هر چه بیش‏نر، بر ناامنی‏ها می‏افزاید. به عینه دریافته شده است که هر زمان جنبش‏های اعتراضی با مایه در خیابان‏ها، طبقه‏ی سرمایه‏داری و حاکمان زورگو را به‏مصاف جدی طلبیده است، در کوتاه‏ترین مدت، این مناطق و جوامع، به میادین تنش و جنگ و دعواهای فی‏مابین دسته‏جات مسلح و ارتجاعی وابسته به سرمایه تبدیل گشته است. بدون کم‏ترین تردیدی، انگیزه و بروز چنین وضعیتی معین است و هدف، تخطئه‏ی کامل اعتراضات خالص مردمی‏ست. مخالفتی در آن نیست که راه‏اندازی جنگ‏های قومی – قبیله‏ای و مذهبی از جانب امپریالیست‏ها و بویژه امپریالیسم امریکا، منطقه و جامعه را ناامن و خالی از سکنه می‏نماید و کار و بار انقلاب را به تأخیر می‏اندازد. تجارب بس غنی و در عین‏حال، مستدلی وجود دارد مبنی بر این‏که چگونه کوچ میلیونی مردم از خانه و کاشانه‏ی خود، اولویت‏های سیاسی – اقتصادی‏شانرا به حایشه پرتاب نموده است؛ مشاهده شده است که چگونه 1700 دسته و گروهِ مسلحِ وابسته به سرمایه‏داران بین‏المللی در لیبی، به جان هم افتاده‏اند و روز و روزگار، و زندگی را بر کارگران و زحمت‏کشان تلخ نموده‏اند. امپریالیسم امریکا با انتخاب سیاسی “ریسک” و “دست‏پاچه”، دارد گام به‏گام، اهداف سیاسی – اقتصادی خود را پی می‏گیرد، و دارد هژمونی خود را اعمال می‏نماید. با این تفاصیل و در عالم سیاست، بناصحیح‏ست تا تنش و بگو مگوهای درونِ طبقه‏ی سرمایه‏داری را بر سر سهم‏بری هر چه بیش‏تر، چند قطبی بنامیم. در حقیقت و این‏گونه تنش‏ها و رقابت‏ها، صرفاً در سوریه خلاصه نمی‏شود و سال‏هاست که ما شاهد چنین وضعیتی، در افغانستان، عراق، لیبی، یمن، لبنان، فلسطین، یمن، سومالی و روندا و غیره می‏باشیم. در این جوامع حکمیت دو قطبی و چندین قطبی نیست، بلکه بده و بستان‏ها، و توافق بر سر راه‏اندازی آشوب و بی‏خانمانی مردم، بر سر چگونه‏گی و پیش‏گیری انقلابات احتمالی مردمی، بر سر اداره‏ی بهتر جهان، و هم‏چنین بر سر فروش تسلیحات و رونق بخشیدن به افتصاد بحران‏زای سرمایه‏داری‏ست.

بنابر این، خروج از چنین وضعیتِ ناهنجاری و بر خلاف نظر «اشرف دهقانی»، “.. به شرط آن‏که این توده‏ها بتوانند خود را از زیر رهبری‏های بورژوائی بیرون کشیده و مستقل عمل کنند که این خود فرصتی برای بیرون آمدن کمونیست‏ها از حایشه به متن و قدرت‏گیری آن‏ها فراهم می‏سازد، خواهند توانست طرح‏ها و نقشه‏های امپریالیستی را با شکست مواجه سازند …” نیست. بلکه در صورت شفیت حایشه‏ای کمونیست‏ها، به متن قضایاست، که می‏توان شاهد در هم ریختن توازن قوا در جوامع‏ی متفاوت بود و ثمره‏ی مبارزه و مرزبندی قاطع کارگران و زحمت‏کشان با جناح‏های رنگارنگ سرمایه را به‏عینه مشاهده نمود.
خلاصه این‏که دنیای عجیب و غریبی شده است. کار دنیا و چیدمان وظایفِ مابین عنصر کمونیست و نیروی روشن‏فکر، با وظایفِ مردمی، کاملاً دگرگونه شده است. شوربختانه “سازمان‏ها” و “احزاب” چپ این‏روزها، و به دلیل بی وظیفه‏گی عملی دارند، آرمان و وظایف کمونیستی را وارونه به جامعه معرفی می‏کنند. روز و روزگاری، پیشاهنگانی هم‏چون، پیشاهنگان اواخر و اوائل دهه‏ی چهل و پنجاه، مبتکر جوش و خروش و تحرکات سازمان‏یافته‏ی توده‏ای، از زیر بار اختناق و ندانم‏کاری‏های کمونیست‏های تسلیم‏طلب و بی‏عمل بودند و این‏روزها، عناصری هم‏چون «اشرف دهقانی»، مدافع، مبلغ و مروج به متن آوردن کمونیست‏ها، از جانب توده‏های ستم‏دیده‏اند! این از کدامین نوعِ کمونیست و از کدامین نوعِ جریان و تفکر “سازمانی”ست که به انتظار نشسته است و چشم به راه‏ست، تا توده، هم به خودآگاهی طبقاتی دست یابد و “مستقل” از رهبری‏های بورژوائی عمل نماید و در همان‏حال، زمینه‏های “قدرت‏گیری” کمونیست‏ها را فراهم سازد!!

متأسفانه آرمان کمونیستی و انجام وظایفِ انقلابی، بد شناخته شده است و به تبع‏ی آن‏ها باید اذعان نمود که این‏روزها بیان نظری حقایق هم، به معضل بس برزگی در میان “سازمان‏ها” و “احزاب” چپ خارج از کشوری تبدیل گشته است. هیچ‏یک حاضر به اعلان ناتوانی و ندانم‏کاری‏های‏شان، و هیچ‏یک از آنان، بر آن نیستند تا با خلق و با مردم و یا با کارگر خود، صادقانه سخن به‏گویند. کج فهمی بیش از اندازه، و خطا چند گانه است و آگاهانه دارند از بیان ناتوانی‏های خود سر باز می‏زنند و هم‏چنین دارند، وظایف کمونیستی را بناصحیح، به خُورد جامعه می‏دهند. از یک‏سو مدعی رهبری و هدایتِ جنبش‏های کارگری – توده‏ای‏اند و بر این باوراند که یگانه “سازمان” و “حزب” پرولتری‏اند، و از سوی‏دیگر به انتظار نشسته‏اند تا توده‏های محروم و بی‏دفاع و غیر سازمان‏یافته، زمینه‏های “قدرت”گیری‏شانرا را فراهم سازند!!

ایراد کار «اشرف دهقانی» یکی دو تا نیست. خطای سیاسی، عملی و تئوریکی زیادی را می‏توان در این مدت از وی دید و به اثبات رساند که گذر سال‏ها و دهه‏ها زندگی در خارج از کشور، کمکی به صراحت بخشیدنِ نظرات و اعمال وی ننموده است. در وسط گیر کرده است و حاضر به بیان اعمال ناصحیح گذشته و روشن نمودن باورهای درونی – “سازمانی”‏اش نیست. هم به میخ می‏کوبد و هم به نعل. هدف‏اش توضیح جایگاه حقیقی نظری‏اش نیست. از این و از آن می‏گیرد و بدون این‏که بر محتوا و بر زمینه‏های تحقق سیاست‏ها و شعارها و آن‏هم در جامعه‏ی سراسر خشن و عریانِ آگاه باشد. نمونه‏ای دیگر و در همان نوشته‏ی “کارگران و جنگ و ناامنی در خاورمیانه!” می‏خوانیم که: “… زمان برای ایفای نقش انقلابی برای کارگران در جهت لغو کارمزدی و پایان دادن به سیستم سرمایه‏داری فرا می‏رسد”.
براستی و در کدامین مفوله‏ی تئوری م.م آمده است که لغو کار مزدی – در شرایط سلطه‏ی امپریالیستی و اقتصاد سراپا وابسته و فقدان تشکلات مستقل کارگری – می‏تواند در دستور کار کمونیست‏ها قرار گیرد که «اشرف دهقانی» این‏روزها، پرچم‏دار، مبلغ و مروج آن شده است. طرح چنین شعاری مغایر با نظریه‏ی “تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتيک” است. طرح چنین شعاری نه مختص دُوران سوسیالیسم بل مربوط به دُوران و جامعه‏ی کمونیستی‏ست. در جامعه‏ی دمکراتیک برهبری طبقه‏ی کارگرِ مدنظر «اشرف دهقانی»، حقوق و دست‏مزدها پابرجاست و تنها در نظام کمونیستیِ بدون طبقه است که به قول مارکس جامعه می‏تواند بر درفش خود بنویسد: “از هر کس به قدر توانائیش، به هرکس به قدر نیازش”.

بر مبنای چنین ادارک نادرست و وسطی‏ست که دارد تاکید می‏گردد «اشرف دهقانی» دچار کج فهمی‏ست؛ بر مبنای چنین ادارکات نادرستی‏ست که دارد تاکید می‏گردد، زمانه نیاز به صراحت بخشیدن نظریه‏ی کمونیست‏ها دارد. نمی‏توان بر سر در, “سازمان” خود، نام چریک چسباند و در همان‏حال، کم‏ترین نشانه‏های عملی‏ای از خود بروز نه‏داد؛ نمی‏توان بر نام خود سازمان پرولتری و کمونیستی گذاشت و صدها کیلومتر از جنبش‏های کارگری – توده‏ای فاصله گرفت؛ نمی‏توان مدعی هواداری تئوری م. م بود، و از افکار و از نظر آن دُوری حست؛ نمی‏توان ادعای صراحت بیان داشت و در همان‏حال از طرح ناکرده‏های خود غفلت ورزید؛ نمی‏توان مبلغ و مروج آرمان کمونیستی و آن‏هم در این دُوره از مبارزات کارگری – توده‏ای ایران بود و در عین‏حال، حامل و مدافع‏ی شعارهای غیر عملی و ناممکن بود. هم‏سوئی بی‏دلیل با دیگران و حمل این نمودارها، زیبنده‏ی کمونیست‏ها نیست و بدون کم‏ترین تردیدی، در خدمت به انحراف افکار نسل جوان امروزی و هم‏چین در خدمت به تخریب تئوری و آرمان کمونیستی‏ست. کاری که متأسفانه نه تنها «اشرف دهقانی» پیشه‏ی خود ساخته است بلکه در وجود تمامی “سازمان‏ها” و “احزاب” خارج از کشوری نهادینه شده است. بی‏گمان خلاصی از معایب تکراری، نیاز به خانه تکانی سیاسی در درون دارد؛ نیاز به آن دارد تا فارغ از هر گونه خودباوری‏های سازمانی – حزبی و منمیت، به منافع‏ی عموم اندیشید و نظراً و عملاً، مدافع‏ی درستی‏ها بود.

27 سپتامبر 2014
5 مهر 1393

لینک مطلب
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=50336