مدرنیسم در شعر فارسی
دکتر بیژن باران
مقدمه. مدرنیسم دوره غایی تکوین تاریخی یک کشور است. در این دوره، پویایی اجتماعی آنرا از ایستایی دوره های دیگر متمایز می کند. این پویایی نخست در سطح و سپس در عمق احاد مردم و گستره کشوری هویدا می شود. هر دوره تاریخی 3 فاز پیدایش، گسترش، میرش دارد. پس آغازی، عمری، پایانی بر محور زمان دارد. علل پیدایش، حدود زمان-مکانی گسترش، عوامل میرش هر دوره در تاریخ یک کشور به بررسی اسناد مربوطه و قیاس این دوره با دیگر کشورها نیاز دارد.
هر کشوری فرهنگ خود را داشته که در دورانها ثابت می ماند. فرهنگ ژاپن با انگلستان تفاوت دارد؛ گرچه هر دو مدرن اند. بخشی از فرهنگ شعر با سوژه های جهانی است. این سوژه ها عبارتند از: زیبایی، مرگ، زندگی، مبارزه، شادی، غم، عشق، کودکی. شعر جهانی با مجموع ایده ادبیات جهانی می باشد. در ایران ادبیات جهانی از رودکی، فردوسی، خیام، حافظ، سعدی، مولانا آغاز شد.
وقتی فردوسی می گوید: میازار موری که دانه کش است. یا، توانا بود هرکه دانا بود. این بیتها مال خراسان سده 10م نیست. این اشعار برای ساکنان سیاره زمین و برای همیشه مصداق دارند. این شعر جهانی و همیشگی است. این شعر ملی و محدود به زمان خاصی نیست. نمونه های دیگر از بقیه شاعران فوق جهانشمولی و ابدیت شعرشان را نشان می دهد. این ابیات مانند فرمول جاذبه نیوتن F=m.a و انرژی انیشتن E=m.c**2 جهانشمولند- در هر 5 قاره و 7 اقیانوس و تمام فصول تاریخ مصداق دارند
در کل می توان گفت که عوامل و علل، نسبت به مرزهای یک کشور ، درونی و بیرونی اند؛ طول عمر بر اساس شتاب پویایی درونی و با کشورهای مرتبطه بیرونی تناظر دارد. میرش هر دوره با زایش دوره دیگری همراه است. در بسیاری از کشورهای غربی مدرنیسم به پسامدرنیسم و گلوبالیزم انکشاف یافته. شاید گلوبالیزم با ایده سازمان ملل در آینده تلفیق شده؛ زمین به مناطق فدرال دربرگیرنده کشورها و ملیتها تقسیم شود. پس مدرنیسم هدف نبوده؛ منزلی در تکوین اجتماعی یک کشور است؛ در نهایت منجر به حکومت جهانی بشریت خواهد شد.
مدرنیسم مانند هر مرحله تاریخی شامل عناصر مادی زیربنایی و معنوی روبنایی است. پس می توان آنرا دو جزء مدرنیزاسیون ساختارهای کلان تولید و مدرنیته نهادهای مدنی بررسی کرد. روشن است که بررسی هر دوی اینها نیاز به مطالعات و مدلهای اقتصادی و فرهنگی دارد. با این گونه بررسی می توان روندهای شکوفانی جامعه را تبیین و بر آنها کیلومترشمار رویدادهای اجتماعی را نشاند. اینکه احاد مردم و حتی کل کشور بوسیله دولت نسبت به مدرنیسم آگاهی دارند یا خیر؛ پرسشی بجاست.
دیگر اینکه پدیده های اجتماعی علٌی بوده؛ بخاطر پیچیدگی پیش بینی ناپذیرند. پس مدرنیسم پروسه ای است که در کشوری آغاز می شود؛ ولی دقیقن پسامد این پروسه برای دولتهای وقت پیش بیننی ناپذیرند. اتوموبیل برای نرینه گان وارد خاور میانه می شود. در روز ورود دولتمردان و علما پیش بینی نکردند که روزی زنان عرب هم رانندگی خواهند کرد.
نمونه: عربستان با پترودلار انبوه اتومبیلهای غربی را ابتیاع کرد. در ابتدا رجال یا راننده های نرینه می راندند. تا اینجا مطابق شرع فرقه وهابی بود. کار مردان و ترافیک قفل شهرهای بزرگ منجر به جدایی شوهر از خانواده در نصف روز شد. زن در خانواده مسئول اطفال در نبود نرینه خانواده شد. اکنون ضرورتهایی مانند مریضی، دوا، غذای ویژه، آتش سوزی، رتق و فتق کارهای کوچک اداری مانند گذرنامه، سجل، آمدن مادربزرگ با اتوبوس نقش مادر وهابی حتی پولدار را تغییر می دهد.
او باید در نبود نرینه خانواه تصمیمگیری برای رفتار اجتماعی خانواده کند. برخی از این کارها را می تواند با تاکسی انجام دهد. شرع وهابی این را مدتی زیرسیبیلی ندیده گرفت. این مادر عرب با دیدن فیلمهای غربی ملتفت می شود که زنان دیگر کشورها رانندگی می کنند؛ عصمت آنها هم دست نخورده می ماند. فشار تصمیمهای خانوادگی و میل به تفییر وضع خود، این مادر عرب را به نق نق به نرینه خود دال بر نیاز به رانندگی می کند.
برخی از این زنان عرب که در خارج بوده اند رانندگی هم کرده اند. یا رانندگی سربازان زن خارجی را در عربستان دیده اند. نیاز عینی و انتظارات ذهنی این مادر را به فشار آوردن به نرینه خانواده می کند. در شهرها این نیاز و انتظارات مادران و زنان گستردگی یافته به رسانه های بومی و خارجی نشت می کند. گاهی اضطراری مادر خود در لباس مرد برای نیازی فوری در شهر رانندگی می کند. شرطه نرینه این زن را بر اثر خلافی در رانندگی می ایستاند؛ ملتفت می شود که مرد نیست.
کار به دادگاه می کشد؛ رسانه ها این خبر را پخش می کنند. سر و کله علمای وهابی پیدا می شود. آنها نه در سنت و نه در حدیث چیزی در باره مادری هراسان با کودکش در حال رانندگی در ریاض نمی توانند پیدا کنند. در این گونه کتب نقلهای در باره هلال ماه، اجانین، لحم الحلال وجود دارد. ولی خطی در باره رانندگی نساء در ریاض پیدا نمی شود.
انها با قرقر و لالا در جامعه صدای خود را بلند می کنند. دولت شاخه حنبلی مادر را جریمه می کند. ولی تا کی این روال می تواند ادامه یابد؟ سرانجام مدرنیته به دولت وهابی در این مسئله فایق می شود. علمای وهابی در شرع ماده ترمیمی خواهند آورد. ولی چرا یک قرن پس از ورود اتوموبیل در عربستان؛ چرا انقدر دیر و کند؟ در امارت ظرف 37 سال این کار انجام شد.
در سده 20م کشورهای خاور میانه با هر نوع شیوه تولید پیشامدرن که داشتند، وارد تولید سرمایه داری شدند. در این نوع تولید، سود حرکت سرمایه را جهت می دهد. کانونهای سرمایه داری در شهرهای مرزی رو به غرب و پایتخت راه اندازی شدند. با ورود سرمایه داری فرهنگ این نوع مناسبات هم وارد این کانونهای تولیدی شد. در این کانونهای تولیدی اندیشه های مدرن آغاز به شکل گیری کردند. این اندیشه ها نخست از کلمات و مفاهیم مدرن مانند تلگراف و مجلس آغاز شدند. سپس نهادهای مدنی مانند وزارت معارف/ فرهنگ، جزب، سندیکا، انجمن ایجاد شدند.
در نبود رقابت، سرمایه داری غرب/ متروپل بخاطر سود، آلات مدرن را دولا پهنا به شرکای بومی/ کمپرادور خود می اندازد. دولتمردان این کشورها هم پورسانتی از این تبادل تولیدات گیرشان می آید. این منبع تلکه 1 از جیب مردم با گرانتر کردن محصول تامین می شود که در روند طولانی منجر به فقر بیشتر انها می شود.
پس مدرنیت در خاور میانه را بر خلاف مدرنیزاسیون نمی توان با پترودلار از غرب ابتیاع کرد. دولتمردان سعودی، امارات، عراق ساختارهای کلان مدنیت مدرن را از غرب وارد کرده اند؛ ولی نهادهای مدنی را سلانه سلانه با خون دل شهروندان قطره قطره رخصت می دهند. در این تکوین آهسته و خونین مدرنیته بومی دم می کشد، فرهنگ پیشامدرن با ساختارهای مدرن به فرهنگ مدرن و پسامدرن استحاله می یابد.
در فرهنگ مدرن، بنمایه اجتماعی ترقی فردی است که با تحصیلات غربی آغاز می شود. این ترقی با ایستایی فرهنگ پیشامدرن کاملن تخالف دارد. ترقی فردی پس از مدتی با مراکز ثقل سنت روبرو می شود. باید با شگردهای خلاقانه بر موانع سنتی فایق اید. مدرنیته در هر کشوری یا با برنامه سراسری پس از یک انقلاب مانند روسیه و چین یا بطور فردی نقطعه ای پس از ورود ساختارهای کلان تولیدی و ارتباطی مانند لبنان و امارات پیش می رود.
مدرنیته از وضع آعازین امور اجتماعی هر کشور در سده 20م، چشماندازهای آتی کشوری در قرن 21م، راه رسیدن به این چشماندازها با تعامل با نهادهای شهروندی مانند سنگاپور و اسراییل یا ، ساختارهای کلان مدرنیزاسیون فعلی، مراودات با غرب و با خواست شهروندان، وجدان دولتمردان، تناسب قوای روشنفکران و بوراکراسی دولت، بنیه مالی مردم، نفوذ مثبت غرب مانند لبنان یا منفی غرب مانند سوریه
تعریفها. برای دوره بندی تاریخ معمول است که جهشهای سیاسی و تولیدی در جامعه را بمثابه کیلومتر شمار این راه گزید. در غرب دوران مدرن دربرگیرنده انقلابات صنعتی، استقلال و جمهوری آمریکا، خلع ید سلطنت و شعار آزادی/ برادری/ عدالت فرانسه می باشد. پیشامدرن از قرن 15م تا 18م است. صنعتی شدن قرن 19م فاز اول مدرنیته و 2 جنگ جهانی قرن 20م مرحله بعدی آن است. در پایان قرن 20م دوره پسامدرن در غرب آعاز شد.
فرهنگ روبنای متناظر با مناسبات اقتضادی یک منطقه، کشور، قوم می باشد. روبنا شامل کلیت سنتها، هنرها، نهادها، محصولات، رفتار، زبان، علوم، اعتقادات، مراسم، پوشاک، خوراک، مسکن، شهر، مراسم، الگوی کرداری، نحوه انتقال فرهنگ، روابط انسانها، مناسبات زن و مرد و بچه و جانوران و محیط، دولت، قدرت، نیروهای قهری، ارتش می باشد.
مدرنیسم 2بخش مدرنیزاسیون یعنی عناصری چون فرودگاه و مدرنیته یعنی نهادی چون حزب دارد. مدرنیته غرب 6 عنصر اصلی دارد: عقلانیت یعنی حاکمیت خرد، فردیت یعنیحاکمیت فرد، دمکراسی یعنی حاکمیت مردم، لیبرالیسم حاکمیت آزادی بیان و انجمن، کاپیتالیسم یعنی حاکمیت قوانین اقتصاد آزاد رقابتی و خلاقیت کسبی، سکولاریسم یعنی حاکمیت نظام سیاسی جدا از دینها. تاریخنگار آمریکایی جیمز کلیفورد نوشت: هر جامعه ای ناگزیراست در رسیدن به مدرنیته تفاوت آن را از دیگر مدرنیته ها ابداع و بازشناسی کند. مدرنیته هندبا سنتهای رنگین با آلمان با بهینگی تولید تفاوت دارد.
در آغاز قرن 20م در ایران پدربزرگ در ایوان گیوه از پا می کند؛ با کلاه تو اتاق می آمد؛ بالای اتاق پشت به پشتی 4 زانو یا 2 زانو می نشست؛ مادر بزرگ سفره می چید: نان لواش، پنیر، قورمه، بادیه آبگوشت، ترید، ماست، سبزی، کاسه آب، بشقابها، قاشقها را می گذاشت. او از کشت پاییزی گپ می زد؛ از نامه رسان پاکتی از خواهرش از کربلا را باز می کرد و می خواند.
در فرهنگ مدرن پدر با کفش به اتاق می آمد، کلاه از سر بر می داشت، روی صندلی می نشست، اخبار اعتصابات کارگران جنوب را در رادیو گوش می کرد، سفره روی میز چیده می شد، سنگک /بربری /تافتون، پلو، خورشت، سالاد، لیوانهای نوشابه، چندین فرزند، مادر بزرگ، مادر، دور میز، غذا را صرف می کردند. تلفن زنگ می زد عمو از دوبی با بابا گپ می زد.
در فرهنگ پسامدرن من با تلفن همراه بخانه خبر می دهم که بخاطر ترافیک تا یک ساعت دیگر بخانه خواهم رسید. از برادر در لندن تلفنی دریافت می کنم که عازم تورانتو است. در راه پیتزا برای خود، سالاد الیویه برای خانم، نون پوفی برای کودک خریده؛ در ظروف یکبار مصرفی بخانه می آورم. در خانه کودک بازی ویدیو ، همسر به تماشای برنامه تلویزیون ماهواره ای مشغولند.
غذا را روی میز می گذارم. هر کی هر چی می خواهد بر می دارد؛ بر می گردد بجای خود. منهم پشت رایانه متصل به اینترنت اخبار سیاسی و سهام را پی گیری می کنم. ایمیلی از دوستم در سیدنی را می خوانم. این تغییرات، از کی، چگونه در زندگی پدر و اکنون من وارد شدند؟ زندگی فرزندم در 20 سال دیگر چگونه خواهد بود؟ این است روال مدرنیسم – تغییر در خانواه و جامعه.
تاریخچه. تاریخ اروپا به عصر باستان، قرون وسطا، دوران مدرن تقسیم بندی شده. این دوره بندی را هم می توان بر تاریخ ایران منطبق کرد. دوره باستان با کوچ آریاییان با اسب، ذوب فلزات، شلوارف اساطیر آریایی به فلات ایران با بومیان کشاورز ایلامی، بلوچی، تاتی، زابلی از 4 هزار سال پیش آغاز شد. با تمرکز آثار شفاهی زرتشتی، مغان، زروانی، میترایی، دهری، تقدیری بروج فلکی بوسیله فرهیختگان دینی و فرهنگی تا فروپاشی امپراتوری فرتوت ساسانی در قرن 7م ادامه داشت.
قرون وسطا دوره شکوفانی فرهنگ ایرانی از طریق حاملان اسلامی تا دوره مدرن است. دوره مدرن در ایران از جنگهای ایران و روس آغاز شد، دربرگیرنده 2 انقلاب مشروطه 1906 برای تفکیک قوای مقننه/ قضایی/ مجریه و جمهوری 1978 برای استقلال از آمریکا در قالب شیعی و ملی شدن نفت در اسفند 1329 می باشد. پسامدرن بصورت کانونهای ناپیوسته درون / فرای مرزهای ایران در حال شکل گیری است.
پس از جنگهای ایران و روس در قرن 19م جامعه ایرانی نیاز به تغییرات اجتماعی را دریافت. ایجاد زیربنای ارتباطات اجتماعی از غرب با تاخیر در 3 موج به خاورمیانه رسید. این تغییرات زیربنایی ارتباطی همراه با انکشافات متناظر روبنایی زیر بود:
1- موج اول: چاپ، کشتی، قطار، ساعت، ترجمه، واژه های فرنگی، مفاهیمی مانند آزادی، حقوق شهروندی، قانون، فنون نظامی، آگاهی به گذشته شد. ابنیه تاریخی، تاریخ مدون، ادبیات گذشته با اصول علمی به فارسی ترجمه شدند. ایرانیان دانستند که تخت جمشید/پرسپولیس از دوره هخامنشیان است. کتاب تاریخ مشیرالدوله پیرنیا، تاریخ ادبیات پروفسور براون و همتای فارسی آن نوشته استاد بهار، زبانشناسی در ریشه یابی فارسی به دری، ساسانی، هند واروپایی، تشریح تطور خط از عیلامی، میخی، عبری، یونانی، عربی، لاتین یا فینگلیسی، زوال مناسبات قومی/ایلی را در پی آوردند.
2- موج دوم: اتوبوس، هواپیما، تلفن، فیلم، تلویزیون، رادیو، مد پوشاک، رفتار اجتماعی، آموزش زبانهای فرنگی، نقد و تحلیل، مکاتب ادبی غربی، نمایش، نقاشی، معماری اند. آگاهی به غرب، قانون، سفر، ازدواج فراقومی، دوری از زبان دیوانی، نگارش نزدیک به زبان بازار رواج یافتند.
3- موج سوم: تلویزیون ماهواره ای، اینترنت، سی دی/ دی وی دی، اس ام اس، تلفن همراه، مترو، سرعت ارتباط، زوال کنترل، ارتباط مستقیم با فرهنگ غربی، پخش اخبار، حقوق بشر، دسترسی به آثار غربی. ورافتادن نامه نگاری خصوصی، نزدیکی زبان محاوره به ادبی، ازدواج عشقی/ دوستی، عکاسی دیجیتال، ارتباط شهروندی، چاپخش سریع آثار فردی، موسیقی جدید، جوایز شعری/ هنری گسترش یافتند.
تغییرات زیرساختهای کلان اجتماعی و روبنای متناظر فرهنگی در شعر هم منجر به پیدایش شعر نو/ نیمایی، سپید/ شاملو، و پسامدرن شده اند. البته اشکال شعری گذشته هم با طرفداران دو آتشه اش هنوز بطور موازی با هم در حرکتند. ولی تنها شعر کلاسیک، شعرنو و پسامدرن در دامنه ترجمه مورد علاقه غیرایرانیها می باشد. دیوان اشعار کلاسیک با نقد و گاهی ترجمه های جدید همراه است. شعر نو بویژه آثار نیما، فروغ، اخوان، سهراب، و شاملو از اقبال ترجمه به زبانهای دیگر برخوردارند.
شعر معاصر فارسی هم تاآنجا که دوستدارا شاعران می توانند آثار آنها را به زبانهای دیگر ترجمه و نشر می کنند. ولی شعر دیجیتال ایرانی اقبال بیشتری دارد برای ترجمه و در دسترس قرار گرفتن آن در جهان. خیلیها ماهیت شعر پسامدرن فارسی را در رسانه ها زیر سئوال می برند. باید در پاسخ گفت که این گونه شعر هم مانند دیگر مکتبهای ادبی در 3 بخش ذهن، زبان و ابزار قابل مداقه است. دیگر این که این ژانر شعری با همتایان غربی خود قرابت و همزمانی دارد. از نظر فرهنگی هم به شعر جهانی امروزی نزدیک است. ماهیت و خصوصیات آن در بالا بطور عام آمده؛ در زیر بطور خاص می آییند.
شعر نو. زندگی شعر جدی معمولا بطول حیات شاعر بستگی دارد. تقسیم بندی دهه ای شعر برای شاعران حرفه ای نادرست است؛ این تقسیم بندی برای نوشاعران آماتور پدید آمده تا در یک دهه، در محفلی خودی، خودنمایی کنند. این تقسیم بندی تاکید را از سبک شعری که طولانیتر از بلوغ جوانی است گرفته بر زبلی شاعر تاکید می کند.
شعر تجدد، دور و بر انقلاب مشروطه در آثار لاهوتی، بهار، عشقی، فرخی یزدی، ایرج، پروین، عارف دیده می شود.
شعر دهه 20. شکست فضاحت بار نیروی دریایی در جنوب بوسیله ناوگان انگلیس، افسانه نیما، جنبش آزادیخواهی 20تا 32 برخی سرخطها یند.
شعر دهه 30. کودتا و بگیر و بکش سیاسیون، قتل افشارطوس، اعدام سیامک، دکتر فاطمی، وارتان، شعر رحمانی، کارو، اخوان، شاملو، نیما را می توان شاهد آورد.
شعر دهه 40. اوج شعر نو، نقد نویسی اخوان در باره نیما، نقد نویسی فروغ در باره اخوان، سپهری، کسرایی بود. فیلم و هنرهای تجسمی رشد کردند.
شعر دهه 50 شعر انقلاب بود. زیرا دهه 50 با شوق انقلابی و شاعرانی با برد اجتماعی گسترده، توام بود. این شاعران پرشهامت و پخته چون سلطانپور، شاملو، آزرم، ح مصدق، گلسرخی، کدکنی بر کیان ادبیات فارسی درخشش داشتند. آثار آنها در شمارگان 5 هزاری چاپخش شده؛ شعرخوانی آنها با انبوه گسترده جمعیت 10-20 هزار نفری استقبال می شد. آنها شعر متعهد ایران را با شعر انقلابی یونان، شیلی، فلسطین پیوند زدند.
محتوای شعر متعهد شور، موسیقی و تصویر شجاعت قهرمانانه بود. برد این شعر تا موسیقی فرهاد، منفردزاده، قنبری، نمایش ساعدی، یلفانی، مفید، فیلم کیمیایی، بیضایی، کیارستمی، نقاشی جزنی، محصص، اسدی پور گسترده شده بود. سرودهای این دوره در هر کوی و برزن، از فلات ایران گرفته تا سراسر جهان، بوسیله جنبش دانشجویی، همخوانی می شدند. این سرودها را می توان با تایپ این نامها در google.com پیگیری کرد و خواند. شعر دهه 50 جلوتر از شاعرانش در جهان طنین می انداخت؛ برخلاف دهه 70 که نوشاعر جلوتر از شعرش در محافل ادبی جلوداری، تابلوگری، تبلیغ می کرد.
دهه 60 با جنگ 8 ساله با همسایه مسلمان و هوادران محلی و غربیش، انقلاب فرهنگی بنیادگرایی، خروج انبوهی روشنفکران از ایران، اعدام فله ای هزاران جوان پر شور در بند، خلا ء فکری پدید آورد. این دهه گذار از تعهد گروهی به فردی را شتاب بخشید. بقول معروف از این پس شعار “هر که بفکر خویشه” جایگزین مقولاتی چون خلق، حزب، استثمار، کار، پیشتاز، دهقانان، اتحاد، شهامت، مبارزه، عدالت، پیروزی شد. نهادهای مدنی نضج گرفته؛ دولت- ملت/ ناسیون-ستیت قوام یافت.
اگرچه با انقلاب 1906 مشروطیت، دیگر ایرانی القاب رعیت و مملوک را پشت سر گذاشته بود. ولی فرهنگ کهنه ایلی و قومی با مدنیت مدرن شهروندی فاصله فراوان داشت. تا دهه 60 روشنفکران بیرون آمده از طبقات اجتماعی (ارگانیک) نادر بودند. روشنفکران خرده پای شهری خود را نماینده طبقات اجتماع دانسته؛ بفراخور فهم خویش یا جیبها را پر کرده (سنت قوام) یا جانفشانیها در راه طبقه خوانده خود می کردند (راه روزبه).
در این دهه فاصله شعر درون میهن و برون از آن پررنگتر شد. شعر درون در گیجی قرار داشت؛ سنت مرثیه و تعزیه را در شرایط نوین تجربه می کرد. شعر برون به نوعی دیگر مرثیه خوانی بر گذشته می کرد. شاعران Diaspora خود را با نق نق با شرایط خارج وفق می دادند؛ با زحمت فراوان افق برگشت برایشان کم کم در مه عدم ایقان محو می شد. آنها با گذشته خود بیگانگی احساس می کردند. با ایده آلیسم رمانتیک یوتوپباخواهی از انکشافات اجتماعی درون هم بیگانه شدند. در روند تکامل از گروهگرایی دهه قبل به فردیت خرده پایی فرو افتاده؛ هریک مبارزه ذهنی و قلمی بسبک و سیاق خود می کردند.
دهه ی 70 برزخی بین دهه های گیجی60 و وبلاگی 80 بود. شعر درون به تکثرگرایی روی کرد؛ باجزای متشکله خود تجزیه شد. دستآورد این دهه تفکیک فردیت از امت است. فردیت در پندار، گفتار، رفتار با عوارض عصبی، روحی، شخصیتی در اجتماع شهری نوین تبلور یافت. معیارهای گذشته خلقی فرو پاشیده؛ هنجارهای گذشته دورتر امتی از قشر روحانی به اقشار دیگر سر ریز کرده؛ در طیف جوانان بویژه ترکهای عمیقی تولید کرده بود. دیگر جذبه یوتوپیای خلقی و امتی درحال کاهش بود.
این ترکها را در جنبه بیرونی شخصیت مانند پوشاک، لهجه، اصلاح سر، دسته بندی، رودست هم بلند شدن، پز دادن، دروغگویی، دو رویی، تقلب، مخدرات، اعتیاد و صدها آسیب اجتماعی دیگر می توان شمارش کرد. پسآمدهای انقلاب، در صدر آن نرسیدن به ایده آلهای آن، جامعه را از نظر اخلاقی به قهقرا برد. لذا شعر هم مانند دیگر مقوله های روبنایی، این تحولات اجتماعی نوین، بویژه فردگرایی، را متبلور کرد. هنجارهای پدرسالاری نفله شدهغ هنجچارهای بورژوایی هم بخاطر سیطره ولایت رشد قطره ای داشت. هنجارهای اخلاقی در جامعه گذاری نه لوطی گری گذشته نه قانونگرایی غربی را دارد.
دهه ی 80 با فراگیری اینترنت و صعود تصاعدی تعداد نوشاعران در تاریخ ایران بی سابقه است. شعر این دهه در بستر تحولات اجتماعی آن در مقاله دیگری تشریح شده است. شعر دهه 80 ایران در چرخه تولیدش از آموزش و آفرینش تا تکثیر و چاپ آن منتج از فنآوری رایانه ای است. لذا اردوی شاعران تا نزدیک به شمار کاربران رایانه ای افزایش یافته. تعداد ایمیلهای ایرانی 17 میلیون می باشد که شامل درون و برون ایران و یک فرد با چند شناسه است.
دهه 90 شعر- چه کیفی چه کمی- هنوز نقد قیاسی، تاریخی، تحلیلی نشده تا زیبایی شناسی آن – که با شعر گذشته ایران رابطه آنچنانی ندارد- تبیین شود. تجارب جدید شعر 2دهه گذشته خیلی بیشاز پیش باید باشد که نیاز به نقد و کنکاش همه جانبه دارد. شاعران این دهه بنیان شعر آینده ایران را می گذارند؛ نوآوریهای آنها راه گشای آینده شعر فارسی می باشد. امید است که این شعر، بمثابه مصب شعر زبانهای غنی فلات ایران، وصل به دریای شعر جهانی شود.
ترجمه رایانه ای، ذهن چندصدایی سیال شاعران نوین، زبان بین المللی بصری آنها این شعر را به دوستداران جهانی خود وصل کند. شاعر قرن 21م مجهز به رایانه چند رسانه ای همراه، در واقع سیاحی است که در شهر مشاهدات و در شب تخیلات خود را از اندیشه فرٌار به پرونده مانا تبدیل کرده؛ در عین حال می تواند آنرا به دوستان خود در سراسر جهان بفرستد تا نظرات همزمان آنها را بداند. بخاطر غنای شعر دهه 90 نقد این گونه شعر پرچالش است.
نتیجه. در شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، رشت، آبادان، قصرشیرین نسیم مدرنیته بمشام شهروندان رسیده بود. این نسیم یا از تردد مسافران به خارج و یا از مناسبات نوین منتج از ساختارهای کلان نو نشات می گرفت. واژه ها و مفاهیم غربی مانند تلگراف، آزادی، مجلس، سندیکا، بمب، ماشین وارد فرهنگ فارسی شده بود. نهادهای تولیدی از خاک به افلاک سر می کشیدند. با این نهادها مفاهیم اجتماعی نوین هم در گستره میهنی جوانه زدند، رشد کردند،
تا این مفاهیم تبدیل به خواسته ها و انتظارات جدید مردم می شوند. این انتظارات اجتماعی نوین به انقلاب 1906 مشروطه برای تفکیک قوای 3 گانه قضاییه، مجریه، مقننه در دولت شد. مدرنیته تغییر است: در تولید، فرهنگ، انتظارات مردم، ترقی فردی، شکوفانی جامعه دخیلند. جوامع مدرن تغییر مسری را به دیگر کشورها عرضه کردند. ذائقه بشر برای بهبود وضع فردی برای اولین بار بهشت را در این جهان، با تغییر این جهان، امکان پذیر دید. از خواب قرون وسطایی برخواسته برای تغییر وضع خود در جنب و جوش است.
ﻣﻨﺎﺑﻊ. 2015/07/25
http://asre-nou.net/1387/mordad/21/m-shad.html