رسانه های دهه هشتاد و منافع ملی در افغانستان
دهه هشتاد را میتوان دهه انقلاب برای رسانه های افغانستان نامید انفجار رسانه های نوشتاری، گفتاری ،صوتی و تصویری و فضای مجازی اینترنت بعد از گذر از دوران سیاه و ظلمانی طالبان پتانسیل رسانه ها را در کشور کاهش داد و اکثریت آنها بدون محتوا و بدون در نظر گرفتن منافع ملی و ارزشهای اسلامی به نشر می رسید.
با توجه به توانایی های رسانه ها برای افزایش سطح آگاهی عمومی، امنیت، سواد ، بهداشت و فرهنگ این رسانه ها نتوانسته اندکار قابل توجه انجام داده باشند. اکثراً به منافع قومی حزبی، کشور خاصی و گروه خاصی وابسته بوده اند و نقش فراخوری در جامعه نداشته اند و از طرف دیگر پخش و نشر برنامه های یک دست و یک سان ، برنامه های وارد اتی ، موسیقی، رسانه ها را در کشور به ابتذال رسانه ای کشانید ه است.
آنچه ناگفته پیداست رسانه ها در افغانستان دهه هشتاد دارای پیامد های مثبت و منفی، مضرات و مشکلاتی نیز در جامعه بوده. و این مشکلات و مضرات ناشی از فضای سیاسی و اجتماعی فرهنگی و قومی کشور سرچشمه گرفته است. شناخت فضای که در آن رسانه های کشور شکل گرفته و تعلقات ، تعصبات و قوم گرایی های خود را در رسانه بدست نشر میگذارند کلید فهم درست رسانه در افغانستان است. مضاف بر این واقعیت دیگری را نیز نباید از ذهن دور داشت آنکه رسانه های این کشور متکثر و زیاد هستند اما اصحاب رسانه در این کشور فاقد توانایی حرفه ای در مقیاس های جهانی اند. همین امر بر کاهش کیفیت بسیاری از رسانه ها در این کشور تاثیرگذار است .
تعریف رسانه :رسانه یا Media به معنی رساندن است.
پیش از تعریف «رسانه» و بیان ویژگی های آن، باید توجه داشت که ارتباط نه تنها یکی از عناصر مهم و اساسی زندگی گروهی انسان است، بلکه سنگ بنای جامعه و هسته اصلی تشکیل ساختمان اجتماعی است; چه اینکه بدون ارتباط، هرگز فرهنگ پدیدار نمی گشت و بدون فرهنگ، جامعه لباس وجود بر تن نمی کرد. از این رو، در نظام های اجتماعی کوچک و بزرگ همانند خانواده، اجتماعات روستایی، شهری، کشوری و بین المللی، ارتباط در انتقال دانش ها و مهارت ها ، نگرش و باورها ، ارزش ها نقش برجسته داشته است و می تواند به شکل گیری و تغییر شناخت ها، عقاید، ارزش ها و رفتار انسان منجر گردد. به همین دلیل، ارتباط به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تغییرات اجتماعی و سیاسی مطرح است. روشن است که ارتباط خود به خود صورت نمی گیرد، بلکه نیاز به ابزار است. رسانه را ابزار ارتباط دانسته اند و در تعریف آن چنین گفته اند:(رسانه وسیله ای است که فرستنده به کمک آن معنا و مفهوم موردنظر خود (پیام) را به گیرنده منتقل می کند. به عبارت دیگر، رسانه، وسیله حامل پیام از فرستنده به گیرنده است. کتاب، روزنامه، مجلّه، عکس، فیلم، نوار صوتی و تصویری، رادیو، تلویزیون، ماهواره و… نمونه هایی از رسانه هستند.)
چستی منافع ملی :
آن چه امروز انسان ها را با خواست گاههای قومی ونژادی مختلف، زبان های گوناگون، مذاهب ونظام های اعتقادی متفاوت وعلایق وسلایق سیاسی جداگانه باهم برادر وهم سرنوشت وگاهی هم سرشت می سازد منافع ملی است بحث روی این موضوع برای تمامی ملت ها وهویت های سیاسی در قالب یک مرز مشترک ضروریست، مخصوصاً برای ملت هایی که از چندین گروه قومی، مذهبی زبانی وفرهنگی تشکیل شده اند.زیرا تا زمانی که فرد فرد اقوام تشکیل دهنده یک ملت متقاعد نشوند که دارای سرنوشت ومصالح مشترک هستند هیچ موقع نفع همگانی ومشترک همدیگر را تعقیب واحترام نمی نمایند وبی توجهی وعدم پایبندی به مصالح ملی ومشترک باعث می شود که منافع ملی یک کشور همیشه به نفع خواست های جناحی ومصالح قومی طوری مورد معامله وبهره برداری قرار گیرد که حقوق ومنافع بقیه ی اقوام وجاح های هم سرنوشت را قربانی کنند. از طرف دیگر اهداف و سیاست های دولتها در چهارچوب منافع ملی مطرح میشود. البته تا زمانی که مجموعه رفتار ها و داده های سیاست خارجی دولتها در طول زمان مورد ارزیابی قرار نگیرند.نمی توان در باره حوزه و محتوای منافع ملی دولتها قضاوت کرد.
اول: اینکه دولت ها چه نوع مسائلی در عداد منافع معمولی یا حیاتی دولتها به شمار می رود، بستگی به شرایط و مقتضیات آن دولت و چگونگی جو بین المللی دارد.
دوم: اینکه نباید انتظار داشت که تمامی دولتها مسائل خاص و مشابهی را منافع عادی یا حیاتی خود تلقی کنند.
سوم : ممکن است در وضعیتی خاص، موضوعات معینی به عنوان منافع اساسی ملی تلقی شوندو در وضعیت دیگر مسائی کاملاً متفاوت جایگزین آنها شوند.
چهارم : نبود یک تعریف جامع ، روشن و کلی از منافع ملی در کشور
اصولاً وقتی از منافع ملی صحبت به میان می آید، حوزه و عرصه اطلاق این منافع نیز باید مورد توجه قرار گیرد. منافع ملی و آنچه که یقیناً می توان جزمنافع ملی هر کشوری بحساب آورد، عبارتست از
صیانت از خود
استقلال
وحدت قلمرو
امنیت نظامی
وضع مطلوب اقتصادی
امروز صیانت از خود یا حفظ موجودیت را تنها تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تعیین نمی کند، بلکه ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با در نظر گرفتن عناصر ایدئولوژیک و فرهنگی، مشخص کننده موجودیت کشورها است.
بصورت کلی میتوان منافع ملی را در چهار دسته خلاصه نمود.
منافع دفاعی و امنیتی : منافع دفاعی و امنیتی حفظ و صیانت از قلمرو و تمامیت ارضی، شهروندان کشور در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و خشونت های سازمان یافته و عینی و پاسداری از سیستم حکومتی در برابر تهدیدات خارجی میتوان تعریف کرد.
منافع اقتصادی : رشد و گسترش منافع اقتصادی شهروندان و توسعه اقتصادی و رفاه ملی عبارت است از منافع اقتصادی است. توسعه اقتصادی و خود کفایی اقتصادی سبب خود کفایی کشور میگردد و از وابستگی به قدرت های بزرگ جلوگیری مینماید و اما وابستگی اقتصادی سبب وابستگی سیاسی و فرهنگی شده و چالش بزرگ در مقابل حاکمیت ملی میباشد. منافع مربوط به نظم جهانی که عبارت است از بقاء یک سیستم سیاسی و اقتصادی بین امللی که در پرتو آن کشور احساس امنیت نماید و شهروندان و تجارت آن در خارج از مرزها، بطور مسالمت آمیز و به نحو مطلوبی عمل نمایند.
منافع ایدئولوژیک: منافع ایدئوژیک و گسترش یک رشته از ارزشها که مردم یک کشور در
آن سهیم هستند و اعتقاد به درستی آن دارند. در جهان سرمایه داری ملاحظات عقیدتی وامنیتی، معمولاً تابعی از ملاحظات اقتصادی است. اما در جهان کمونیستی عوامل عقیدتی نقش مهم تری در بده بستانها و چانه زنی ها ایفا می نمود.
بدیهی است که مطبوعات در انتشار مطالب با دغدغه های فراوان مواجه اند. در جوامع امروز هر چه فرهنگ مکتوب گسترش یابد و مردم از خواندن مطبوعات استقبال کنند نشان دهنده ارتقاء و رشد شاخص های پیشرفت و توسعه است . با اين همه در اين دوره در حالی که سخن از آزادی بيان؛ حقوق بشر و مطبوعات آزاد در ميان است،مطبوعات نتوانسته است رسالت خود را بدرستی انجام دهند با وجود آنکه امروزه مطبوعات به آسانی می توانند با ابزارهای مدرن و کارآمد که در اختیار دارند مردم را از عواملی که ممکن است منافع ملی را تهدید و مورد هدف قرار دهند آگاه بسازند . از سوی دیگر مطبوعات در چارچوب قوانین موجود می توانند به نقد قدرت پرداخته و از خود کامگی و بروز هر نوع استبداد ممانعت کند. در دوره هايی که مطبوعات افغانستان بر نظام های استبدادی متکی بود، مسلماً مطبوعات شديداً به وسيلۀ حکومت نظارت می شد، و نظام آمرانه بر مطبوعات حاکم بود منافع ملی یعنی منافع شخصی حاکم و پادشاه وقت بود مطبوعات آنچه میگفتن که شاه میگفت منافع ملی مساوی به منافع شاه بود. گذشته مطبوعات درافغانستان نشان میدهد که در دوره مختلف مطبوعات و نظام آمرانه و گاهی منافع حزبی و شخصی در اولویت کار مطبوعات قرار داشته است. تا منافع ملی اما بعد از یازده سپتامبر و حضور نیرو های خارجی در کشور و تصویب آزادی بیان و به رسمیت شناختن آزادی بیان مطبوعات در کشور بصورت سمارقی برون شده و رسانه های حزبی، قومی، گروهی، مذهبی، زبانی، و وابسته خلق شد که هرکدام منافع خود را به هر نوع منافع حتی منافع ملی ترجیح میدهند. اما تجربیات بشری در قرن اخیر نشان داد که مطبوعات هر کشوری که با حفظ هویت فرهنگی خویش و در چارچوب باورهای ملی از آزادی نقد و تحلیل برخوردار بودند . توانستند نفوذ گسترده و فراوان در جامعه خویش داشته و منافع ملی کشور خویش را تضمین و حراست کنند. تجربه نشان داده است که چگونه گی مطبوعات و رسانه ها در هر کشوری به ساختار اقتصادی-اجتماعی و فضای سياسی- فرهنگی آن کشور که نهايتاً ماهيت نظام ها را مشخص می کند، وابسته گی دارد. به سخن ديگر چگونه گی مطبوعات در يک کشور را نمی توان جدا از چنين ريشه هايي مطالعه کرد. اما رابطۀ مطبوعات با ريشه های سياسی-اجتماعی آن يک رابطۀ يک طرفه نيست؛ بلکه مطبوعات درجهت ديگر بر ريشه های خود هميشه اثر گذار بوده و ريشه های خود را متحول می سازد. شايد اين يک امر عام در تاريخ مطبوعات جهانی بوده باشد که مطبوعات در آغاز نظارت شديد دولت را به همراه داشته است؛ ولی ميزان چنين نظارتی در کشورهای گوناگون هميشه يک سان نبوده است. در کشور های مانند کشورما نه تنها در آغاز مطبوعات با نظارت شديد دولت به همراه بوده است؛ بلکه در سير پيشرفت خود دوره هایي از سکوت و اختناق را نيز تجربه کرده است. هرچند کشور های را هم می توان سراغ کرد که در آن ها ميزان نظارت دولت بر مطبوعات نسبتاً کمتر بوده است، با اين حال می توان گفت که در جهان هيچ حکومتی نيست که به گونه يي نخواسته باشد تا بر مطبوعات نظارت نکند. اين امر از آن جا ناشی می شود که بسياری از دولتمردان انتظار دارند که مطبوعات و رسانه ها بايد ديدگاه های اجتماعی- سياسی آن ها را انتشار دهد و يا در مقابله با چنين ديدگاه هايي سکوت اختيار کنند و به اصطلاح نگويند که بالای چشمان آقايون ابروست. درحالی که در يک جامعۀ مدنی و آزادی گرا مطبوعات است که بر چگونگی کارکرد دولت ها انتقاد می کند. در حقيقت اين انتقادها را می توان نوعی نظارت نهاد های مدنی بر حکومت؛ تلقی کرد. در اين نکته می توان گفت که مطبوعاتی متکی بر آزادی و قانون سبب ايجاد نوعی رابطه در ميان مردم، نهاد های مدنی، و دولت می گردد. مطبوعاتی که بر چنين نظامی استوار بوده باشد نه تنها دشمن دولت تلقی نمی گردد، بلکه
دولت را در اجرای برنامه های سياسی- اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی آن ياری می رساند. چنين است که در جهان آزاد امروز مطبوعات را بعد چهارم دولت ها يا يکی از پايه های اساسی دموکراسی تلقی می کنند. دموکراسی در يک کشور بدون آزادی بيان مفهومی ندارد و مطبوعات يکی از مؤثرترين وسايلی است که می تواند آزادی بيان در يک کشور را تمثيل کند. اساساً دریک جامعۀ مدنی توزيع و مبادلۀ اطلاعات در جهت ايجاد تغيیرات اجتماعی و اصلاحات اقتصادی و منافع ملی از ضروريات مهمی به حساب می آيد. مردم حق دارند تا به اطلاعات کشوری و جهانی دست يابند. اما مهم اين است که اين اطلاعات بايد بر پايۀ حقيقت استوار بوده باشد. يعنی مردم حق دارند تا به اطلاعات حقيقی دست يابند نه اطلاعات دروغ و ساخته گی. در اين مفهوم می شود گفت که هر بنياد و هر حکومتی که بخواهد به جای حقيقت دروغ را تحويل مردم دهد در حقيقت به حقوق بشری مردم تجاوز کرده است. نتيجۀ منفی ديگراين امر در اين است که مردم نسبت به چنان رسانه های گروهی اعتماد خود را از دست می دهند و در اين صورت تأثيرگذاری و نقش مطبوعات و رسانه ها به حيث نهاد های مدنی در تحولات اجتماعی- اقتصادی جامعه از بين می رود. با دريغ که افغانستان يکی از آن کشور هايست که مطبوعات آن در چندين دورۀ طولانی با چنين وضعيت ناگواری رو به رو بوده است. متأسفانه وابستگی مطبوعات دهه هشتاد هجری شمسی به نهاد های خارجی و کشور های تمویل کننده سبب گردیده است تا مطبوعات نه تنها که آزادی ندارند. بلکه هیچ گاه نمیتوانند بصورت علنی و آشکار از نهادها و مراکز و کشور های تمویل کننده و دخیل در قضایا افغانستان انتقاد و آنها را بصورت درست به مردم معرفی کنند. در حالیکه وظیفه اصلی و اساسی مطبوعات در هر کشور و به خصوص افغانستان اطلاع رسانی در راستایی منافع ملی است. انتظار بُرده می شود که در مطبوعات اين دوره طرح های سازنده و علمی در ارتباط به نوسازی افغانستان، مطرح شود که با دریغ چنين طرح هایی را کمتر میتوان در مطبوعات کنونی مشاهده کرد. هنوز در افغانستان مطبوعات از مطلق گرايی رنج می برد، . بدون تردید جلوگیری از نفوذ افکار و اندیشه های بیگانگان موفقیت بسیار بزرگ برای این دسته از مطبوعات محسوب می گردد. به باور صاحب نظران تحمل اندیشه های مخالف و نقد منطقی آن و حتی بازتاب آنها زمینه ها و روزنه های نفوذ بیگانگان و دشمنان را مسدود می سازد و به عبارت روشن تر هر کشور با قوانین خویش اطلاع رسانی مطبوعات را به نحو احسن ایجاد کرده و آن را برای شهروندان خویش به رسمیت بشناسد .
در واقع آخرین سنگرهای نفوذ دشمنان که رسانه های آنها است را فتح و جایی را برای نفوذ و جذب احتمالی مردم خویش و تضعیف باورهای دینی و ملی نگذاشته است . نبرد رسانه ها با دولت همیشه بر سر منافع ملی و وحدت ملی است ریاست جمهوری و شورای وزیران و پارلمان کشور همیشه بر سر رسانه ها فریاد می زنند که منافع ملی را در نظر بیگیرد. و مسایل که منافع ملی و وحدت ملی را ضربه میزند نشر نکنید. از طرف دیگر روشن نبودن منافع ملی، نبود تعریف دقیق از منافع ملی چالش پیش روی رسانه هاست. این موضوع نه تنها رسانه ها بلکه کلیه مسوولان را به مشکل روبرو ساخته است. اما دریغا که وابستگی مالی و اقتصادی با خود همه وابستگی را میاورد. این امر در مطبوعات کشور به وضوح دیده میشود. مطبوعات غير دولتی اين دوره را میتوان مطبوعات پراگنده گفت. برای آن که بخش بيشتر نشريه ها هيچ گونه برنامۀ دورنمايی نشراتی ندارند و فقط دو چشم شان دوخته به دستان پُر يا خالی منابع امداد است. اگر دستان منابع امداد پُر بود صفحات آن هم پُر می شود و اگر دستان منابع امداد خالی شد کيسۀ نشراتی چنين نشريه هايی نيز تهی می شود. خلاصه اینکه نقش اصلی رسانه ها اطلاع دهی و ارتباط دهنده و وفاق ملی، وحدت ملی و منافع ملی مطبوعات را نباید از نظر دور داشته و آن را نادیده گرفت آگاهی دادن قشرهای عظیم مردم و کاشتن بذر نهال کنجکاوی در اذهان آنان مانع بروز و ظهور بسیاری از کجروی ها و مفاسد می گردد و بالاخره این حس موجب می گردد تا حقوق دیگران در انواع رقابت ها تضیع نشود. نشریات و مطبوعات در هر کشوری می تواند نماد ارزشهای معنوی ، ملی ، قومی و در نتیجه سند ماندگار و جاویدان مسیر اندیشه ها و باورهای فرهیختگان یک ملت بشود آنگاه می توان در پرتو آزادی اندیشه ، نقد سازنده و استقلال رای با قلم ستم ستیز و خرافه گریز پایه های دموکراسی و مردم سالاری را بنیان ومنافع ملی را تقویت نمود و با تکیه بر ارزشهای ملی و تاریخی و با بهره گیری از قدرت و استقلال طلبی مشاهیر و نام آوران ملی پایه
های استقلال و خودباوری را در عرصه های گوناگون بنیان نهاد . شایان ذکر است که خودباوری ، استقلال طلبی و خودکفایی در همه زمینه ها بهره گیری از تجربیات موفق و دست آوردهای بشری را ممنوع و غیر قابل استفاده نمی سازد. به باور کارشناسان امروز دیگر شاخص های پیشین و قدیمی از قبیل شاخص در آمد سرانه با تولید ناخالص ملی به تنهایی نمی تواند شاخص های معنا داری برای توسعه و پیشرفت به شمار آیند . بلکه عوامل دیگری را هم باید به آن افزود تا مقوله توسعه شکل کاملی به خود گیرد . عامل دانایی ، عمر متوسط و قدرت خرید را به عنوان شاخص های اصل توسعه و پیشرفت در نظر گرفته اند ارزیابی میزان و مقدار پدیده دانایی چه چیزی می تواند باشد ؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که دانایی میزان اطلاعاتی است که جامعه تولید می کند و مطبوعات در تولید و توزیع این دانایی نقش مهم و کلیدی را بر عهده دارد . از این رو می توان به این استنباط دست یافت که برای وصول به این هدف جامعه نیاز مبرم به مطبوعات آزاد و اعتقاد به گردش آزاد اطلاعات دارد.
نویسنده : خوشحال آصفی