اسرار عشق 

رسول پویان  شدم تا همدم نـور آشیان در کهکشان دارم  از این…

کابل زیبا

سیمین بارکزی فرزند عبدالکبیر خان بارکزی 1953 میلادی در یک…

خالە بکر

استاد "بکر محمد امین" (به کُردی: به‌کر محه‌ممه‌د ئەمین) متخلص…

احتمال تحولات بعد از انتخابات در آمریکا و صدای تکانه…

نویسنده: مهرالدین مشید آیا با پیروزی ترامپ آمریکا به افغانستان باز…

                   من وتو 

چرا صدا ی ما را  جها ن  نمی  شنود برای  آنکه …

شناخت با 30 نوع سوگیری در عرفان

دکتر بیژن باران اگر ما بتوانیم خود را تغییر دهیم؛…

خواب  و  رویا

فرزانه ساحل  حسینی دوش  دیدم  که در آغوش  تو ام با…

سارتر،- مبارزی عملگرا، روشنفکری التقاطی؟

Sartre, jean paul(1905-1980) آرام بختیاری سارتر و انقلاب؛ روشنفکران جایگزین پرولتاریا. سارتر(1980-1905.م)، نویسنده…

هجران

شعر تورکی اوزبیکی داکتر فیض الله ایماق با ترجمه ی دری…

قامت با شکوه ی آسمایی و شیر دروازه بار دیگر…

نویسنده: مهرالدین مشید به راستی که جهان بی وطنی دنیای سرد و…

مولانا عبدالرحمن جامی 

نورالدین عبدالرحمن بن احمد بن محمد جامی معروف به مولانا…

آیا این یک آدمیزاد است یا غیر آدمیزاد؟!؟!؟!

سنگ شکن خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما…

پس منظر اختلاف نظر رهبران طالبان و شکننده گی بقای…

نویسنده: مهرالدین مشید سیطره جویی ملاهبت‌الله و افزایش اختلاف میان جناح…

رهبران فراری

نوشته نذیر ظفر ما را به وحشیان زمـــــان رهبران فروخت خـــــود را…

کجاست

مادر دلسوز بی آزار و غمخوارم کجاست  مادر شیرین من از…

تبار گرایی یا تفوق خواهی تباری ؟

ساحه باقیمانده از آریانا ، خراسان و باختر که بنام…

لوکاچ؛ فیلسوف مجار، مورخ و تئوریسین ادبیات

georg lukacs (1885-1971) آرام بختیاری گئورگ لوکاچ، و دمکراسی سوسیالیستی شورایی. جرج لوکاچ(1971-1885…

په حکومت کولو کې بد، په خبرو کې بد او…

نور محمد غفوري جان کیری د امریکا د خارجه چارو پخواني وزیر هغه…

سروش واژگان 

رسول پویان  خـدا تا در نمـاد بنده یـی مصلـوب آدم شد  محـیط…

«
»

خیام – فیلسوف تراز جهانی

دکتر بیژن باران

خیام شاعر تغییر از هستن به شدن است. او نمونه ممتاز جهانی آمیزش تئوری و عمل است. تغییر در خاورمیانه قرون وسطا نامطلوب بود. خیام تغییر را در جهان دید. در رباعیات هر سطر فلسفه شادی را با تصاویر دل پذیر آهنگین ارایه داد. رباعیات او تا سده ای از سرایش در تاریخ ثبت نشد. شاید از بین رفتن برخی آثار خیام، مخفی نگاه داشتن شان در نسخ محدود بود. 

آیا خیام این خیال را داشت که رباعیات ش پس از مرگ ش خوانده شوند- در سراسر جهان؟ خیام برای آیندگان نوشت. جهانیان بنا به پند خوش باشی او خواهند زیست. در 4 ژوییه 1776 جفرسون در اعلامیه استقلال آمریکا نوشت: “حق حیات، آزادی، جستجوی شادی/ خوشبختی.” لینکلن پس از جنگ داخلی 1865 شادی را برای بردگان هم تعمیم داد. 

هدف شادی با تفریح، بازی، ورزش، شوق/ هابی برای جهان تا سده 21 سرلوحه قرار گرفت. پوچی خیام در باره سرنوشت انسان در کائنات نیست؛ دست خودش است که شاد زندگی کند. او سرشت را اسیر سرنوشت نمی داند. سرشت بنا به کودهای دی ان ای هسته یاخته زندگان است. سرنوشت کودهای فرازمینی نقلی اعتقادی اند. 

خیام پوچی سرنوشت انسان را در کائنات نگذاشته؛ دست خود فرد است که شاد زندگی کند. خیام سرشت را اسیر سرنوشت ندانسته؛ گزینه شادی را پند دهد. سرشت بنا به کودهای دی ان ای هسته یاخته زندگان در انسان به هوشیاری رسد. آیا گزینه فرد در دم گام بعدی را دیکته کند یا نقشه نامریی تقدیر؟ سرنوشت کودهای فرازمینی نقلی اعتقادی اند که رویدهای بد را از پیش و گریزناپذیر خواند.

فلسفه عامترین اصول پیدایش، وجود، فرجام جهان و انسان را بررسی کند. در تاریخ 2-3 هزار ساله بشر الهیات از اساطیر، فلسفه از الهیات جدا شده؛ فلسفه تکامل یافته؛ شخصیتها و مکتبها در آن پیدا شدند. همین تکامل در زندگی یک فیلسوف از باورهای خانوادگی تا عقاید پژوهشی خود هم دیده شود. بقای ماده در تناسخ جهان، کیهان، کهکشان نسبت به زمان عمر کوتاه انسان قدیم بوده؛ مستقل از شعور انسان است.

اساطیر بنا بر تخیل، الهیات بنا بر باور، فلسفه بنا بر منطق، علم بنا بر تجربه – تبلو 4 مرحله تفکر انسان در تاریخ اند. اساطیر مجموعه روایات شفاهی قومی و دینی حاوی باورها، نهادها، اوضاع، تخیلات پیشا تاریخ کتبی اند. هومر و فردوسی اساطیر شفاهی یونان و ایران باستان را سرودند. الهیات بررسی ماهیت خدا، خلقت، اعتقادات یک فرقه و قدرت سیاسی است. 

فلسفه برخورد آرای نخبگان و عوام در باره هستی است که کتابت یافت. علم نظریه بشکل ریاضیات و آزمایشات در تجربیات نیروهای جهان مادی است که به رشته های نجوم، فیزیک، شیمی، انسانی بخش شد. علم منجر به مهندسی و فنآوری ابزار در شهر، روستا، خدمت انسان شد.

تا هزاره 2م علم یا دانش آزمایشات جهانی و فلسفه یا دانش نخبگان در امور جهان با الهیات در جدلهای بی انتها آمیخته بودند. با پیدایش سرمایه داری، روشنگری، صنایع، ایده الوژی بورژوایی، قانونمداری این 4 دانش از هم تفکیک شدند. آموزش مدرن عام از دبستان تا دانشگاه رواج یافت. در عصر مدرن علم کاربردی با زندگی مردم آمیخته شد. فلسفه و الهیات در سطح کلامی آکادمیک و حوزوی بدون مهندسی کاربردی در حرف ماندند. ولی توده های خرافی پایه های گسترش الهیات تا سده 20 و 21 شدند. 

فلسفه در آغاز با الهیات و علم آمیخته بود. مانند الهیات حنبلی، حنفی/ وهابی، شافعی، اسماعیلی- فلسفه نیز بنام موسسان مکتب بندی شد. نمونه: افلاطون، سقراط، محمد غزالی. غزالی استاد نظامیه نیشابور بود. در غرب هم چند سده آثار او در مورد تناقضهای فلسفه در علیت، اعتبار اخلاق، رد استقراء، بی‌اعتمادی به داده های حسی، حجت عقل تدریس شدند. سپس نظرات او در تاریخ الهیات تلخیص شدند. چون الهیات با علم روز خود را منطبق کند. علم بنا بر مقولات طبیعت یعنی نجوم، زیستبوم، عناصر شیمی، نیروهای جاذبه، برق، مغناطیس، اتم تقسیم بندی شود. 

با ارجاع به رباعیات فلسفه خیام در 7 رشته فعلی شناخت، ذهن/ عین، فلسفه سیاسی، کیهان شناسی، اخلاق، منطق، زیبایی تشریح شود. در اینجا 4 رشته نخست بررسی شوند. مغز 100 ساختار شبکه های عصب حواس، حرکت، زبان و 100 کارکرد از جمله شناخت، منطق، فکر، حافظه را دارد. 

کارکردهای دیگر اینهایند: ذهن، وجدان، خود، هویت، رفتار، آگاهی، روان، هوشیاری. فعالیت ذهنی یا روند دانش و فهم، تفکر، منطق، تجربه، حواس استوار است. فعالیتهای دیگر مغز اینهایند: ادراک، بصیرت، یادگیری، دلیل، توجیه، تعادل، چارهجویی، جهتیابی، زبان. آموزش از محیط، تبلور غرایض ذاتی، تجارب روزانه در مغز فرد انباشت شوند. 

شناخت ادراک عین بیرون از مغز در ذهن در پیدایش دانش است که در کتب انبار دایمی شود. در روال شناخت داده های محیط مانند گرما، نور، فشار، صوت، خطر را حواس به مغز ترابری کنند. محیط اجتماعی مجموعه باور، زبان، آداب، رسوم، پوشاک، دین، خوراک، اخلاق، زیبایی، جهانبینی است. محیط طبیعی با ادراکات و ابزار منجر به انباشت دانش تخصصی علمی، چارهجویی، تخیل، سودمندی، بحث با نخبگان، کشف و حل مسایل شود. 

شناخت برای رشد فرهنگ لازم است. فرهنگ بر شناخت اثر گذارد. در جامعه روستایی با خرافات، ابزار کهن کشاورزی، بیخبری از جهان- شناخت ایستاست. اصناف شهری و تجارت – شناخت را گسترش دهند. از اینرو اختراعات در شهرها روی دهند. پیدایش دانش نیاز به ابزار گران و ارتباط تنگاتنگ نخبگان در شهر دارد.

زندگی خیام بیانگر روال شناخت وابسته به نهادهای گرانبها مانند دانشگاه، رصدخانه، آزمایشگاه علمی است. چون در عصر او اینها بوده؛ پس مشاهیری مانند رازی و خیام پیدا شدند. خیام تکامل مادی جهان را با مطالعه، غور و مشاهده بدرستی دریافت. روش علمی او، با تلفیق ریاضیات دقیق، آزمایشات نجومی، منطق جهانشمول- او را مجهز به توان پیش بینی هم کرد. نمونه: پیش بینی ریشه های متعدد در معادلات درجه 3م. 

پس روال مادی تکوین جهان پیش از پیدایش انسان با تاریخ فرهنگی چند هزار ساله اش روی داد. در روال ادبی، فلسفی، مهندسی، علمی – تکامل جهان و انسان با منطق و آزمایش در کتابها و اشیای دیگر تبیین یافت. اکنون 2 روند فکری تبیین جهان  پیگیری شوند: نخست درک جهان در آفرینش اقلام مادی مانند کتیبه و کتاب؛ سپس تاریخچه این درک در مکاتب فلسفی و تکوین علوم طبیعی در کتب و وب. 

خیام چون نیوتن ستارگان و بروج فلکی را بر تقدیر بی اثر دانست. ولی نیوتن جاذبه آنها بر هم را دریافت. آینشتاین در تئوری نسبیت عام 1915 فضازمان را مدارات گرانشی چون تارهای شمد زیر درخت سیب لرزان انگاشت که افتادن جابجای جرم سیبها در این مدارات منحنی سازد؛ یعنی نور را خم کند. در کسوف خورشید 1919 خم شدن نور در میدان گرانش را ادینگتون ثابت کرد. لایگو 2015 در 2 شهر آمریکا این موج گرانش از تصادم 2 سیاهچاله را در فضازمان رصد کرد. سرعت موج گرانش سرعت نور است. در ستاره نوترون جرم ستاره در اندازه یک شهر چلانده شود؛ تیغه نور را خم کند.  

بخشی از روانشناسی نوین تغییر شناخت در چرخه حیات در کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، آسیب شناسی است. اثر هنری تابع فازهای زندگی فرد است. خیام علم را ابزار مهم شناخت دانست که با تجربه محک زده شود. او پشتکار، پژوهش، جستجو در همه عمرش داشت: 

هرگز دل من ز علم محروم نشد/ کم ماند ز اسرار که معلوم نشد.

آیا خیام از مرگ هراسید؟ او مرگ را پایان هم جسم هم روح خواند که همه موجودات زمین طی کنند: آیند، زیند، روند – همین.

درياب که از روح جدا خواهی رفت/ در پرده اسرار فنا خواهی رفت.

اي دل چو زمانه می‌کند غمناکت/ ناگه برود ز تن روان پاکت.

خیام مسایل الهیات چون خلقت، شک، تکفیر، مرگ محتوم را با نقل قول، لحن پرسشی، کنایه، سخره رندانه مطرح کرد:

چون حاصل آدمی در این شورستان/ جز خوردن غصه نیست یا کندن جان.

خرم دل آنکه از جهان بیرون شد./ آسوده کسی که خود نیامد به جهان.

خیام در روند شناخت این مقولات را بحث کرد: متافیزیک، شک، جبر، اختیار، جهان بینی مادی، ذهن، آمیزش با ادیان شرق و فلسطین، یک سویگی بعد زمان، ندانمگرایی، رستگاری او با طنز بلای آسمانی را از کینه و بیدادگری ایزد، فلک خواند:

شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست./ ما را ز کس دگر نمیباید خواست.

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست./ بیدادگری شیوه دیرینه تست.

ندانم گرایی، لا ادری، شناخت ناپذیری معنویات، مطلق نبوده؛ بشر در فازهای تمدن بطور نسبی در آنها پیشرفت کند. نمونه علاج علمی مرض: آسیب شناسی، داروسازی، واکسن پیشگیری. پدیده های متافیزیک اعتقادی بوده؛ نه منطقی یا عینی. پذیرش روایت سامی خالق، روح، ذهن، جزا، لغت/ لغوس اعتقادی است. بنا بر عصر قدیم، جهان با فرمان یا لغوس آغاز و در 6 روز آفریده شد؛ انبیاء فرستاده شدند؛ مومن در آخرت جزا شود. اطلاعات عمومی فاکتهای عینی مانند نام شهرها، روزها، کشورها یند.

حدیث نفس خاطرات اپیزودیک تجربه فرد است. مانند: قصیده سفر سنایی به ایوان مدائن حومه بغداد. ادراکات شخصی مانند گرمی تابستان است. مقولات باوری و نقلی شک پذیرند. خیام در متافیزیک، ناتوانی درک بشر در تقدیر، پدیده فرااندیشه ای در تقابل با رویدادها شک کرد. او به احتمالات فرا ماده ای هم با یقین جبرگرایان هم به شاید شک گرایان طعنه زد. مرگ را به معادله شناخت محیط و شک دانش افزود:

قومی متفکرند اندر ره دین./جمعی متحیرند در شک و یقین/ ناگاه منادی در آید ز کمین.

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز./ معلومم شد که هيچ معلوم نشد.

چون نيست حقيقت و يقين اندر دست./ نتوان به امید شک همه عمر نشست.

در آغاز خلقت، کنترل گسترش کیهان، جزای اعمال مومنان مسایل مهم اند. خلقت جبری جهان، اختیار در تکامل جهان، جبر در اعمال مومن نیز مهم اند. خیام مسایل الهیات چون خلقت، شک، تکفیر، مرگ محتوم را با نقل قول، لحن پرسشی، کنایه، شکاک، پرسان، طنزآلود، رندانه مطرح شوند:

چون حاصل آدمی در این شورستان/ جز خوردن غصه نیست یا کندن جان.

خرم دل آنکه از جهان بیرون شد./ آسوده کسی که خود نیامد به جهان.

در جزا، عقوبت، معاد – مومنان گناهکار شکنجه و سوخته در آتش با دمای بینهایت شوند. در روی زمین قدرت مطلقه و مدعیان آخرت در برچسب تکفیر، زندقه، الحاد به مخالفان و عدم اجازه دفن در گورستان مومنان تبلور یافت. سفر حج خیام شایعات الحادی را خنثی کرد. او بی نامی و نداشتن گور 7 هزار سالگان را تاکید کند. 

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم./ وین یکدم عمر را غنیمت شمریم.
فردا که ازین دیر فنا درگذریم./ با هفت هزار سالگان سر بسریم.

در تاریخ گورستانهای مومنان نابود شده؛ تنها رده اول قدیسان مقبره داشته؛ نوادگان معصومان گوری ندارند. گور 124 هزار نبی چون نوح، موسی، عیسی نابود شده اند. در عصر مدرن قانون از بی رویه گی و هرج و مرج جلوگیری کند؛ با حرمت به گورستان. “عقوبت گناه” در تجرید یک اصطلاح 2 کلمه ایست ولی اجرای آن به حسابرسی اعمال مومنان یک مذهب در نسلها به ابرکامپیوتر، انبار داده های غولین، فنآوران متخصص، منبع لایزال انرژی نگهداری آنها نیاز دارد. 

اعمال روزانه 70 ساله یک مومن ضربدر همه مومنان در کجا با دما و هوای مناسب ذخیره شوند. این داده ها در طول زمان نقص یافته یا فاسد شوند که پس از چند دهه ایقان اصلی را ندارند. گردآوری روایات و احادیث در ورژنهای گوناگون یک نمونه است.  مرکزیت مدیر عامل شرکت پرآشوب جهان، با انصاف ولی سختگیر است. هر دین مذاهب فراوان دارد. برخی زوال یافته، برخی با شرایط روز منطبق شده؛ برخی به تفسیر اصل معتقدند. 

مسیحیت 2500 فرقه داشته؛ هر کدام جزای مستقل خود را دارند. ولی رصد، ضبط، رسیدگی به حساب اعمال مومنان محلی به شبکه مرکزی نیاز دارد. چون شرکت حسابداری مدرن شبکه حسگرهای صوتی-تصویری، ابزار فنآوری، انرژی بیپایان طلبد. آیا مومن حق اعتراض به اشتباه در نامه اعمال دارد؟ برخی مومنان الزهایمر داشته؛ نتوانند این حق را بکار برند.

ثنویت اجبار و اختیار تنها در الهیات و فلسفه تم روز بود. از عصر خیام تا سده 12م و بعد بحث شد. زیرا جانوران و ادیان غیرسامی این گزینه را ندارند. این ثنویت از مختصات جهان بینی پیشا علمی در غرب و خاورمیانه است. تقدیر یا دانش خدا از عمل مخلوقات در جهان ایستا ست. شرایط متغیر مانند آب و هوا، هجوم اقوام، امراض را نادیده گیرد. در حالیکه اراده ناشی از هوش، چاره جویی، تخیل، برنامه فرد، سیاست، اقتصاد جامعه باشد. 

حافظ در فازهای زندگی یا جدل با رقیبان خود از اجبار، قضا، رضا، اختیار، مراد، مصلحت/ رئال پلتیک، بخت گفت. در اینجا به جبر رضا داد: بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت/ که در مقام رضا باش و از قضا مگریز. در این جا اختیار را شعار داد: چرخ بر هم زنم ار غیرمرادم باشد./ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک. در اینجا مماشات و مصلحت را عنوان کرد: ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش/ باید برون کشید از این ورطه رخت خویش! 

حافظ در چرخه عمر شاعری گاهی اختیار بر جبر را مسلط داند. بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم. حافظ عشق را مترادف زندگی زمینی و 2جهان را برای دوزخ و بهشت بکار برد. تناسخ هم جبر است و منکر جزا شود. زیرا تن به ذره و شراب تبدیل شده؛ در معاد شرکت نکند. 

جبر مطلق منجر به محدودیت گسترش جهان ناشی از خلقت بشر شود، بنا به اصل آنثروپیک Anthropic یعنی محدودیت جهان با ورود بشر. با خلقت جهان بنا به فهم بشر ساخته شد. با تقدیر جهان ساخته و کنترل شود. هاکینگ آن را به اصل قوی چندکیهان با شرایط مناسب حیات و ضعیف تک کیهان با 13.8 بیلیون سال با پیدایش کهکشان، منظومه خورشدی، زمین، حیات تقسیم کرد. 

خیام گوید: واقعیت کاملا جسمانی است. گزینه های ما ناشی از نیروهای جسمانی اند. دلشوره حادثه بد کوچک زمین خوردن و بزرگ همه گیری کووید اثری در رویدادهای کوچک و بزرگ ندارند. او رندانه تناقض جبر و اختیار را در “اهل” یا مومن افشاء کند:

من می خورم و هر که چو من اهل بود./ می خوردن من به نزد وی سهل بود.

می خوردن من حق ز ازل می دانست./ گر می نخورم علم خدا جهل بود.

سرنوشت با انکار تغییر و اراده با انکار نیروهای طبیعت، تناقض ثنوی در الهیات است که ناسازگار با هم ند. انسان نه مختار مطلق است بنا به باور معتزله؛ نه مجبور مطلق است بنا به باور اشاعره، بلکه بین این دو نوسان دارد. برخی امور را فرد اراده کند؛ برخی امور را جامعه، سنت، دولت، قدرت دیکته کنند. ولی محیط سازگار با حیات برای تبلور آن لازم است. اصولا متافیزیک در همه امور با ثنویت خیر و شر یا سفید و سیاه داوری کند. در حالیکه احتمالات علاوه بر ایقان سفید و سیاه خاکستری واقعیت محتمل را نیز افزاید. گاهی تقدیر برای رفع تقصیر از عزیزی است؛ تا نه عزیز بلکه تقدیر علت رویداد بد خوانده و ملامت شود. 

جبر Determinism یعنی جهان از پیش تعیین شده مسیر آینده را شامل شود. در جبر فرد چیزی را نتواند تغییر دهد؛ هر چیز همان است که باید باشد. جبر ضد اراده آزاد free will یا اختیار است. لوح تقدیر ناپیدا ست. ولی آثار آن دیده شوند. جبر با طومار دی ان ای- خود از 2بیلیون سال تکامل تهیه شد. این طومار از تکیاخته گیاهی و جانوری تا انسان در زیستبوم مناسب با تغذیه بصورت کنونی رسید. دی ان ای روند انطباق با محیط متغیر و جهش ژن نسلی را هم دارد. 

احتمال جهش/ موتاسیون پرتو فرابنفش، ارور در کپی سازی پروتینها، تغییر در گرما و آب- رده های نوین را پدید آورند. نیز برخی صفات شخصیت و مغز هم جبری/ ارثی اند. خیام وجدان را ارثی/ نهادی انگاشت که محیط بر آن اثرگذار است. منکر تقدیر است. نیک و بد را در نهاد بشر، زمانه، محیط پنداشت. برایش تندرستی جسم و روح با هم رابطه دارند:

نيکي و بدي که در نهاد بشر است. /شادي و غمی که در قضا و قدر است.

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل./ چرخ از تو هزار بار بيچاره‌تر است. 

فلسفه سیاسی، علل تغییر جامعه کدامند؟ پویش تاریخ در چیست؟ چگونه شخصیتها مسیر تاریخ را تعیین کنند؟ رابطه افراد با بار عصبی، روحی، شخصیتی و جامعه با ساختارهای کلان تولیدی، سیاسی، فرهنگی، دینی چگونه است؟ اقتصاد و فرهنگ یک جامعه چه اثری برهم دارند؟ قدرت، منزلت، ثروت چگونه پدید آیند؟ روال ظهور تمدنها، شخصیتها، جنبشها، طبقات، اقشار، ارزش ها، فتوحات، شهرهای گذشته های دور- چگونه رصد شوند؟ ایده الوژی ها در افشاءگری و جدل برخورد دارند. ولی در قدرت سیاسی با مسلحانه مانند حس صباح یا داعش دیگر نیروهای رقیب را سرکوب کنند. 

تغییرات کمی و کیفی، اصلاحات و انقلاب، آرمان و مصلحت، حکومت مطلقه و مشورتی در تکوین جامعه چگونه اند؟ تفاوت و تشابه جوامع مجاور یا دور از هم کدامند؟ آیا جوامع راههای تعالی مشابه را طی کنند؟ برای نمونه شباهت مفهوم صعود: اهرام مصر، زیگورات ایرانی، ساختمان پلگانی مایا. آیا مغولستان با گله داری و تجارت راه سویس با بانکداری و داروسازی را پیماید؟ آیا فرهنگ جهانی سده های 10-12م ایران از اقتصاد خوب ناشی شد؟ زیرا در سده 20 ورود استعمار، هزینه مدرنیسم، افت اقتصاد- فقر فرهنگی عمیق را ببار آورد.

در خاور میانه تغییر اجتماعی را با ظهور پیامبران و شاهان محک زنند. بنا بر پژوهش های سده 2م در الواح و سنگ نبشته های باستانی بین النهرین- همه قوانین و مقررات حقوقی تورات نه تنها به موسی وحی نشده بلکه از قوانین پیشا تورات یعنی سومری، بابلی، آشوری، منشور حمورابی از 2000 ق.م. اقتباس شد. Sheykhani Gilemard FB150921

با این برخورد به تاریخ، ظهور شخصیتهای سیاسی به نمایشنامه و عروسکبازی کاهش یابد. در این خیمه شب بازی تاریخ، تئوری توطئه، نبود هزینه مالی رویدادها، نبود بستر اجتماعی، ارکان غیبی- گلچین فاکتهای رفتاری و کتبی سر هم بندی شوند. ولی صحنه پرداز مجهول است. در گذشته متافیزیک و در سده 20 استعمار ملامت شدند. در خراسان بزرگ در محافل روشنفکری این بحث ها داغ بودند: 

فلسفه ثنویت زروانی برای زمان ابدی و دم از تمدن ارته جیرفت و بروج زودیاک عیلام، تضاد و تقدیر بابلی در بین النهرین، پیمان قدسی میترایی بشکل “عهد با او”، درویشی و ریاضت هندی، اغماض مسیحی، خیر و شر زرتشتی، نور و تاریکی مانوی، اصالت عمل بودایی، سر در گمی عرفان ناشی از شک گنوسی، اختیار معتزله، اجبار اشاعره، ماجراجویی اسماعیلیه با کاربرد دین برای قبضه قدرت سیاسی. خیام در چرخه سیاسی قدرت و ثروت رهبران حریص، شخصیتهای قهار، مستبدان مطلقه تغییر از قصر به خرابه را دید:

آن قصر که بر چرخ همی زَد پهلو/ بر دَرگهِ او شَهان نهادندی رو. 

دیدیم که بر کُنگره اش فاخته ای/ بِنشسته و می گفت که کوکو کوکو. 

خیام از معاندان و مجتهدان در اجتماع رنج برد. ولی در مجادلات سیاسی روز شرکت کرد. نظرات علمی خود را نتوانست آزادانه بیان کند. او تقیه “راز.. نهفته” را پند داد. ولی باز علم را رها نکرد. اگرچه با مناعت گفت که دانش را کرانه ای نیست. او کوشا بود که تخیلات انسانگرای خود را در محافل خصوصی، جرگه های علمی، در مسیر طولانی سفر با همکاران بیان کند:

هر راز که اندر دل دانا باشد./ بايد که نهفته‌تر ز عنقا باشد.

هرگز دل من ز علم محروم نشد. /کم ماند ز اسرار که معلوم نشد.

از جرم گل سياه تا اوج زحل/ کردم همه مشکلات کلي را حل.

عین در ذهن برای خیام ماتریالیست با الهیات قرون وسطا مسئله ساز بود. خواص ماده با حواس در ذهن انعکاس یابند. استحاله ماده نزد دهریون، بویژه خیام، تدوین شد. او جهان عینی نجوم و ذرات را مستقل/ بیرون از ذهن انسان دانسته؛ آنرا در چرخه ی پیدایش، گسترش، زوال و میرش بیند. ولی ذهن در کنترل باورها، ادراک داده های عینی را مخدوش کند. 

بررسی ذهن، روح، جان، وجدان، هوشیاری در رابطه با جسم، مغز، رفتار باید انجام شود. روح یا ذهن صفتی از مغز زنده است که با مرگ زایل شود. روح همان جان است که در حرکت، رشد، امراض تبلور یابد؛ نیز پس از جسم برای عقوبت نماند؛ زیرا شراب تبخیر شود: جسم است پياله و شرابش جان است.

ذهن بالغ بشر از طریق حواس، حافظه، پردازش مغز دنیای بیرون یا ابژه را درونی کند. سپس در کنش اجتماعی این ابژه سوژه شده را عیان کند. علوم درک محیط، ادبیات درک انسان، هنرها خروجی حواس، فنون اجرای فکر- شکلهای گوناگون روال ذهن-عین باشند. در طول تاریخ مقولاتی چون جهان بینی، شناخت، ذهن، عین، زبان- فلاسفه را به کنکاشهای عمیق کشاندند. خیام عین/جسم را مقدم بر روح/ جان دانست. زمان هم برگشت ناپذیر ست: “باز آمدنت نيست چو رفتي رفتي.” 

او گوید ذرات ماده در چرخه تناسخ بقا داشته؛ ذرات کربن تنها شکل عوض کنند؛ ولی مانا یند. تناسخ یا تغییر شکل/ بقای ماده یک اصل فیزیک است. تجربه پایان “رنج” پیری و “نیاز به رفتن” با مرگ را فردوسی نوشت: اگر خود بمانی به گیتی دراز./ ز رنج تن آید به رفتن نیاز. خیام “رفتن” را با آرایه ادبی ایهام گور در “بهرام گور” به “گور بهرام” خلاقانه تصویر تاریخی کرد:

آن قصر که جمشید در او جام گرفت./ آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت.

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.

با ادراک عین بیرون از مغز دانش در ذهن پدید آید. خیام عین را واقعی، قدیم، کهنه خوانده؛ بازتابش در مغز را ذهن دانست: 

پيش از من و تو ليل و نهاري بوده است./ گردنده فلک نيز به کاري بوده است. 

اين کهنه رباط را که عالم نام است/ و آرامگه ابلق صبح و شام است.

پیشاز ورود شعور انسان بر زمین، جهان مادی، زمین خاکی، جانوران، نباتات متقدم /قدیم بودند. به فسیلها، رسوبات زمین، تقویم پرتو کربن، ذرات میکروسکوپی در قاره ها استناد شود- که همه پیش از پیدایش انسان اند. تبیین علمی جهان مادی برای انسان روال 2-3 هزار ساله دارد. نخست از اجسام مادی و احکام بصیرتی آغاز شد. سپس با فرمولهای قاطعانه مکانیک مطلق نیوتن اندازه پذیر شد. در سده 20م به نسبیت عام گرانش، امواج مادی در احتمالات وضع فضایی یعنی کوانتوم/ بسته انرژی رسید.

ماده تاریک، انرژی تاریک، موج گرانش تصادم 2سیاهچاله، پرتو کیهانی از جسم انسان گذرند. آیا اثری بر ژنها دارند؟ دیروز تو بر امروزت اثر دارد. ولی امروزت بر دیروز هم اثر دارد- بویژه در تاریخنگاری. البته برای شاهان به قدرت رسیده؛ تبلیغات چیانشان گذشته را دوباره نویسی کنند. برای خیام لحظه واقعیت در بعد زمان در رباعی منجمد است. گذشته روی آینده اثر گذارد. آیا اجرام سماوی هم بر سرنوشت انسان اثر گذارند؟ خیام: امروز ترا دسترس فردا نیست. این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت.

کیهان شناسی بررسی اجرام سماوی، فضا، زمان، گیتی، کهکشانها، ثوابت، بسآمد پرتوها، موج، ذرات بی جرم و جرم دار است. از کجا آمده؛ به کجا رود؟ عمر کیهان از 13.8 بیلیون سال، پیدایش منظومه شمسی در حباب ستاره غولین مرده 4.5 بیلیون سال، زمین و آغاز حیات تک یاخته ای 4 بیلیون سال؛ چند یاخته ای 1 بیلیون سال، جانواران ساده 600 میلیون سال، ماهیان/ گیاهان خاکی/ حشرات 500 میلیون سال، ذوحیاتین/ خزندگان/ دانه ها 300 میلیون سال، پستانداران 200 میلیون سال، پرندگان/ گلها 150 میلیون سال باشد. 

زمانبدی باستانشناسی با نیمه عمر کربن 14 و ایزوتوپهای تابشگر دیگر انجام شود. تداوم حیات در کپی شدن پروتینهای یاخته زنده است. در روند کپی شدن ارور/ خطا روی دهد که موتاسیون/ جهش باشد. اگر جهش در تطابق با محیط متغییر باشد؛ انواع ویروس، باکتری، تکیاخته پدید آید. زمین میدان مغناطیس شمال-جنوب دارد؛ جو پرتوهای زیانبار را فیلتر کند.

شناسایی حیات در اطراف ستاره‌های جوان کهکشان راه شیری با کشف 3 مولکول‌ ارگانیک زیر محتملتر شد: سیانواستیلن HC3N ، استونیتریل CH3CN، سیکلو پروپنیلیدن c-C3H2. آنها مواد خام مورد نیاز برای شکل‌گیری زندگی و گام نخست برای ایجاد مولکول‌های پیچیده موجد حیات اند. الگویی که در کره زمین روی داد. می‌توانند قند، اسید آمینه، اجزای اسید ریبونوکلئیک یا آران‌ای را بسازند.  BBC180921 

‌اولین حیات بر کره زمین بر پایه آران‌ای پدید آمد که شبیه دی‌ان‌ای است. فضایی که این مولکول‌های پیچیده ارگانیک کشف شده با زمان و مکان سیاره‌ها فاصله بسیار دارند. این کشف بنا بر یافته‌های تلسکوپ رادیویی آلما در صحرای آتاکاما در شیلی است که ضعیف‌ترین امواج را در فضا دریافت کند. لذا حیات از 4 بیلیون سال پیش فقط در زمین نبوده؛ بلکه در کهکشان راه شیری با ۴۰۰ میلیارد ستاره، هر کدام کمینه با یک سیاره هم رصد شد.

انقراض داینوسورها 65 میلیون سال پیش در نتیجه تصادم سنگ عظیم آسمانی در خلیج مکزیک، پیدایش انسان هوشمند از 200 هزار سال پیش، غارنشینی از 60هزار سال پیش بود. مهاجرت همسو با طلوع خورشید در خاور به حبشه، شام، یمن، فلات ایران، اروپا تا چین، استرالیا، آمریکا بود. نقاشی در غار از 30 هزار سال پیش، تاریخ و خط از 5 هزار سال پیش بجا مانده اند. کیهان 5% مریی و حواس موجودات زنده حسگرهای نیروهای روی زمین را دارد. 95% انرژی و ماده تاریک ریز و پادذره ناپایدار است که انسان برای آنها حسگر ندارد. 

چرخه عمر از پیدایش، زیست، تا میرش برای ستارگان و حتی کهکشان ها هم مصداق دارد. کیهان را ماده تاریک داربست شده؛ ولی انرژی تاریک آن را گسترش شتابنده دهد. در 20 بیلیون سال دیگر با کاهش انرژی تاریک، ماده تاریک کیهان را جمعآوری و جذب کند. آنگاه کیهان چلانده  crunchشده برای مهبانگ بعدی آماده شود.

در مشاهدات نجومی، رصدخانه های فضایی و زمینی، شبکه رایانه ها، ریاضیات، با حسگرهای نوری و گرانشی 2015 پیدایش و پیآمدهای نیروی گرانش، اینها اثبات شدند: پرتو کیهانی زمینه، پرتوهای ایکس و گاما، گسترش کیهان، سیاهچاله، چرخه عمر ستارگان. نظرات خیام از مفسران، رباعیات، فصلهای آثارش در باره کیهان، فضا، زمان، ماده استخراج شوند. خیام تکامل مادی جهان را با مطالعه، مشاهده، غور بدرستی دریافت. روش علمی، او را به توان پیش بینی هم مجهز کرد. 

اندیشمندان در مشاهده جهان در تحیر ند. ادراک با حواس و ابزار تنها راه دریافت واقعیات است. آمدن و رفتن فرد هم مانند مگسی در این جهان است. او فضا، زمان، ماده، انرژی/ دما را با مطالعات، ادراکات، محاسبات، آزمایشات خود تبیین کرد. او ادراک را بر حسیات، تجربیات، مشاهدات، آزمایشات استوار دانست. دکارت هستن انسان را نه در آفرینش بلکه در اندیشه خوانده، گفت: فکر می کنم پس هستم. شک دکارتی بهمه چیز عدم ایقان آورد. 

زمان و مکان با مهبانگ در “نهفت” آغاز شد. از 13.8 بیلیون سال عمر مهبانگ، زمان یکسویه پیش رود. هاکینگ زمان را فاصله 2 رویداد تعریف کرد. پیکان زمان را 3 نوع آنتروپی در جهت افزایش، ذهنی با گذشته و آینده، کیهانی در جهت گسترش خواند. او گفت زمان ذهنی همان نوع اول است. برای نیوتن زمان مطلق بود. آینشتاین زمان نسبی ناظران را مطرح کرد که ساعتهای گوناگون بنا به سرعتشان دارند. 

پیش از سده 20 زمان و مکان مطلق، جرم و انرژی جدا از هم پنداشته شدند. مطلق بمعنی ثابت، بیحرکت، بدون محور مختصات بود. ماده از کلام/ لغت بنا بر تورات و انجیل پدید آمد. آفرینش تجرید استاد کوزه گر در ساختن انسان ثابت بود- بدون گل رس، ابزار کارگاه، طرح کوزه، کوره. این انسان امراض ژنتیک، ظاهر پوستی، تحمل اقلیم گوناگون یخ، بارانی، استوایی را ندارد. او در دوره شبانی زیسته؛ برایش شیوه تولید جامعه -از برده داری، فئودالی، سرمایه داری با فنآوری و دانش- انکشاف ندارد. 

لذا 2 واژه انسان و تاریخ در زبان ثابت بوده؛ ولی محتوای آن در قاره ها، فازهای زمانی تغییر کرد. ساختار جهان در حرکت اینها ست: آفرینش کیهان طرفه العین، سرعت ثابت نور، تبدیل انرژی به ماده در مهبانگ و ماده به انرژی در سیاه چاله، تصادم 2 سیاه چاله یا کهکشان، سحابه و ذرات پراکنده، طیف پرتو الکترومغناطیس، چرخه عمر ستارگان، سیارات، حیات روی زمین در منظومه شمسی، شناخت بشر از 4 نیرو و ذرات، اجرام سماوی. شاید بیضویت کهشکان راه شیری بخاطر 2 سیاه چاله مرکزی است.

خیام برگشت ناپذیری زمان در جهت افزایش آنتروپی کیهان را در شکستن و خرد شدن پیاله، افزایش آنتروپی/ بی نظمی، تصویر کرد که نتوان آن را درسته/ سالم کرد، گفت: ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست. کیهان را مستقل از انسان، از درک ما دیده؛ زمان هم افزاینده است: “چو رفتی، رفتی.”

اي بس که نباشيم و جهان خواهد بود/ ني نام ز ما و ني ‌نشان خواهد بود.

زين پيش نبوديم و نبد هيچ خلل/ زين پس چو نباشيم همان خواهد بود.

جهان بدایت/ آغاز و نهایت/ پایان در محور زمان ندارد. ماده دارای جرم، فضا، زمان، دما است. زمان بی آغاز، پایان ناپذیر، یکسویه، مستقل از وجود انسان است. خیام چون گمشده بیابان، فرسوده، خسته و ناتوان در قطار دقایق زمزمه کرد:
در دايره‌اي که آمد و رفتن ماست./ او را نه بدايت نه نهايت پيداست.

کس می نزند دمی در این معنی راست./ کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست؟

آمد شدن تو اندرين عالم چيست؟/ آمد مگسي پديد و ناپيدا شد.

می نوش ندانی ز کجا آمده‌اي. /خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت.

جهان عهد خیام ۵ اصل داشت: آفریدگار، روح، فضا، زمان و ماده. در این سامانه به زبان خشایار هخامنشی «آفریدگار» ولی بزبان خیام منبع مادی/ دهری بود. آن از «هیچ چیز» نیآمده؛ بلکه در قدیم یک پیش ماده/ انرژی بود. در سده 20 آغاز ماده، فضا، زمان مهبانگ نام گرفت که هم در تئوری هم در مشاهدات اثبات شد. فضا و مکان جایگاه ماده اند. پیدایش ماده نیاز به منبع مادی داشته که از گوی انرژی آغازین، کیهان ماده مریی با ماده و انرژی تاریک پدید آمدند. او تبدیل را در محیط بیند؛ زمان را از چرخه حیات- ممات بشر مستقل دانسته؛ پس ماده را قدیم، بی نیاز از صانع، ازلی دانسته؛ نه حادث. 

منبع مادی نزد دهریون، بویژه خیام، تدوین شد. بقول محمود شبستری عارف سده 14م: “عدم موجود گردد، این محال است./ وجود از روز اول لایزال است.” رازی در کتاب فی المدة فی الزمان و فی الخلا و الملا و هی المکان نوشت: “عقل نپذيرد که ماده و مکان آن، ناگهان ـ بدون اينکه سابقاً ماده يا مکان موجود باشد، به وجود آيد. چون هميشه هر چيز از چيز ديگری به وجود آيد؛ ابداع/ خلق محال است.” او در کتابی دیگر در بارهء هيولی یا ماده قديم تأکيد کرد: “جسم را حرکتی است ذاتی.» 

خیام فیلسوفی ماتریالیست است؛ جهان عینی 13.8 بیلیون سال قدیم را مستقل/بیرون از ذهن انسان جدید از 200 هزار سال پیش دانست. آنرا در چرخه پیدایش، گسترش، زوال و میرش دید. او گفت: ذرات ماده در روال استحاله بقا داشته؛ تنها شکل عوض کنند. کیهان برای دانشمندان قدیم و در الهیات محدث است. خیام ستاره را گوی آتش دید.

اجرام که ساکنان اين ايوان ند/ اسباب تردد خردمندان ند.

هان تا سر رشته خرد گم نکني./ کانان که مدبر ند سرگردان ند.

تا کي ز قديم و محدث امیدم و بيم؟/چون من رفتم جهان چه محدث چه قديم.

هر ستاره با همجوشی هیدروژن انرژی/ نور بیرون داده، گرانش درونی اجزایش بهم کشش دارند. از ابرنواختر به کوتوله سفید، تصادم با هم، فروپاشی، بلعیده در سیاه چاله. در سده 21 ستاره از جنس گاز و ذره؛ جزیی در جاذبه کهکشان است. انواع نوترون، ابرنواختر، مغناطیسی دارد. سیارات بدور آن چرخند. برخی سیاره ها مانگ/ قمر دارند. 

منابع. ‏2021‏/10‏/06 


http://en.wikipedia.org/wiki/Omar_Khayy%C3%A1m
Stephen Hawking 1988 A Brief History of Time.

Sci Am, Aug 2021, p 49-55. برخی 7-9 رشته در فلسفه بنا به اعضار گذشته گذاشته اند:  Metaphysics, Ontology, Axiology, Epistemology, Logic, Ethics, Political Philosophy, Aesthetics, Cosmology.  متافیزیک، هستی شناسی، قضایا، شناخت/ دانش شناسی، منطق، اخلاق صنفی، فلسفه سیاسی، زیباشناسی، کیهان شناسی.