اعتراضات و اعتصابات سراسری، نمادِ مخالفت همگانی
شباهنگ راد
اعتراضات و اعتصاباتِ کارگری و توده ای، یکی پس از دیگری بر فضای جامعۀ ایران سایه انداخته است. ماهیتِ همۀ آنها و من حیث المجموع یکیست. همه از سرِ گرانی و ناتوانی در تهیۀ نیازهای اولیۀ زندگی است. همۀ آنان شبانه روز در تقلاءاند تا چندر غازی در آورند. همۀ دارند از غارت و از چپاول اموال عمومی از جانب سردمداران نظام مینالند و جان همۀ آنان، از دست رژیم غارتگری همچون جمهوری اسلامی به لبشان رسیده است و حاضر به تحمل یک ثانیه ای جرثومه های فساد و تباهی ای، همچون خامنه ای، روحانی و دیگر مفتخواران نیستند. انتشار بیانیه های پیاپی و بیان خواسته های روشن و بدنباله طرح شعارها و حمل پلاکاردهای صنفی – سیاسی، گویای آن بخشِ کوچک از حقایقیست که میلیونها انسانِ دردمند با آنها رودرروند.
چهل سال آزگار است که سران نظام، جامعه را به منجلاب کشانده اند و بارِ بُحران اقتصادی را، بر دوش سازندگان اصلی آن سرشکن کرده اند و در عوض عده ای اندک – و آنهم بدون کمترین خاصیت و مشکلاتی -، دارند به زندگی انگل وارشان ادامه میدهند و سرمایههای مملکت را به جیب میزنند. میلیاردها تومان دارد توسط سران نظام و دیگر جیره خواران ریز و درشتشان، بهغارت بُرده میشود و بجای آن میلیونها کودک از رفتن به سر کلاسها و فراگیری دانش باز مانده اند. تورم بسیار بالاست و حقوقها همطراز با آن نیست و هرگونه مخالفت با سیاستهای استثمارگران و چپاولگران، هممعنی با تهدید، دستگیری و اخراج است. در حقیقت مدت طولانی و از زمان بر سر کار گماری رژیم جمهوری اسلامی توسط قدرتمداران بزرگ بین المللی است که چنین زندگی خانه خرابکنی را جانیان بشریت به کارگران، زحمتکشان، زنان، پرستاران، معلمان، رانندگان، بازنشستگان و خلاصه به همه و همه، تحمیل نموده اند.
به سُخن دیگر اوضاع جامعه بمراتب درب و داغانتر از آن است که دارد از جانب ارگانهای تبلیغاتی نظام به بیرون مخابره میشود؛ نمایان است که ارگانها و رسانه های جمعی وابسته به دولت، بیش از نیمی از نارسائیهای اقتصادی – سیاسی و اجتماعی جامعۀ خفقاقزده را، در پس پردۀ نگه داشته اند و مانع درز آن به بیرونند. اگرچه انتشار جسته و گریختۀ نابسامانیهای جامعه توسط و دم و دستگاه های تبلیغاتی وابسته به نظام، بنوبۀ خود نمایانگر این واقعیات است که، مشغولیات سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها نظم و ترتیب دادن زندگیِ معلمان، جوانان، زنان، کودکان و بازنشستگان نیست، بلکه با تمام توان در تلاشند تا به تتمه های کارگران و زحمتکشان تعرض نمایند.
در همین رابطه و بیهوده نیست که رقمِ اعتراضات و اعتصابات از شمارش افتاده است و جامعه، روزانه شاهدِ تحرکات خیابانی و بدنباله شاهدِ طغیان و بپاخاستن دردمندان علیۀ ناعدالتیهای دستساز حاکمان میباشد. دهه هاست که کارگران به وضع موجود مُعترضند و نه تنها صاحبان تولیدی و سرمایه داران، حقوق ناچیزشانرا نمیدهند بلکه پایه ای ترین خواسته های آنانرا با زور و با ضرب و شتم پاسُخ میدهند. متأسفانه چنین اوضاع و رفتاری به امری عادی در ایرانِ زیر سلطۀ سرمایه تبدیل شده است. براستی که جامعۀ ایران به میدان و به صحنۀ صفآرایی دو عنصر و دو طبقۀ مخالف با هم مبدل شده و لحظه ای ندای اعتراضی و طرح مطالبات و درخواستهای بحق کارگران و دیگر زحمتکشان خاموش شدنی نیست و دارد با غلظتی هر بیشتر، در سرتاسر جامعه طنین انداز میشود.
همین چند روز قبل و در تداوم اعتراضات و اعتصابات بُود که یک رانندۀ زحمتکش شرکت واحد اصفهان در حضور اعضای شورای شهر و شهردار فریاد میزند که: “ما گرسنه ایم و حقوقمان عقب افتاده و حق اعتراض داریم”، و
در ادامه از عدم تحقق خواسته های رانندگان و همچنین از چپاول اموال توسط اعضای شورای شهر و شهردار و سفرهای میلیونی آنان برای تفریح و خوشگذرانی میگوید. یا اینکه معلمان بطور همگانی و در اعتراض به گرانی و تورم، پولی سازی آموزش، پائین بُودن حقوق و دستمزد، نقض حق تحصیل رایگان و عمومی، ناایمنی و غیر استاندارد بودن مدارس، عدم برخورداری از یک بیمه کارآمد، عدم اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری و نارسائیهای متعدد دیگر و همچنین آزادی معلمان بازداشت شده دست به اعتصاب زدند؛ اعتصابی که دامنۀ آن به دهها شهر کشیده است؛ اعتصابی که باعث گردیده است تا بازنشستگان و دانشجویان و دیگر استثمار شوندگان، به حمایت از خواسته های بحق آنان بپاخیزند. صاف و ساده میتوان گفت که علل اصلی آن، به عدم پاسُخگوئی بحق معلمان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی و همچنین به بُحران دستساز سرمایه داران بر میگردد؛ بُحرانی که جامعۀ ایران را به تار موئی بند نموده است و بیتردید و در اینمیان، کوچکترین دخالتگریهای سازمانیافتۀ توام با برنامۀ کمونیستی و انقلابی، میتواند سبب زیر و رو شدن شالودۀ نظامِ سرکوبگر ایران گردد.
یقیناً زمینه های تحرک و بپاخاستن کارگران و زحمتکشان، معلمان، دانشجویان، زنان و همۀ ستمدیدگان و استثمار شوندگان، بسیار بالاست و در این رابطه هم نظام، کاملاً بر فضای کنونی و نیز از اوضاعِ وخیم جامعه و از نارضایتی میلیونها کارگر و زحمتکش اشراف کامل دارد، امّا و در عوض یگانه جوابش، تعرض به بدیهی ترین مطالبات آنان است. نظام تعرض میکند و مردم همچنان برای کسب درخواستهای پایه ای شان، در خیابان ها با ارگان های مدافع وی در جنگ و جدال اند. نظام وحشیانه در پی حمله به قربانیان نظام است و در مقابل، اصناف دیگر و آنهم با حمایت از اعتصاب کنندگانی همچون رانندگان، سردمداران رژیم را به چالش میکشند. حمایتهایی که قابل کتمان و یا تفسیر سوء و غلط نیست. حمایت بیدریغ و عملی از فراخوانهای اعتصاب کنندگان و بموازات آن، بیاعتنائی به تهدیدهای ارگانهای سرکوبگر نظام از جانب محرومان، نمادِ آمادگی و رودررویی بلند بالای سازندگان اصلیِ ثروتهای جامعه با مدافعین سرمایه و حاکمان ظالم میباشد. به راست میادین استثمار و چپاول و خیابانهای ایران برای سرمایه داران و همۀ مدافعینش ناآرام شده است. تلاقی و تنشها، دائمی و دو سوی جنگ و جدل روشن است و در این بین، یکی در پی تغییر وضع کنونی است و دیگری با چنگ و دندان و با اتخاذ سیاستهای محیلانه و سرکوبگرانه، بدنبال کنترل وضع موجود میباشد. به طور نمونه و این روزها دکانداران به حمایت از رانندگان، درِ دکانهای شانرا میبندند؛ دانشجویان با تجمعات خود شعار “معلم، اتحاد، اتحاد” سر میدهند؛ بازاریان به حمایت از رانندگان بر میخیزند و خلاصه دانش آموزان به حمایت از معلمان برمیخیزند و از رفتن به سر کلاسها سر باز میزنند و در چهارچوبۀ اوضاع ناهنجار تحصیلی و گرانی وسائل آموزشی و همچنین نسبت به بی عدالتیهای موجودِ درون جامعه فریاد بر آوردند که: “ما آمدیم که بفهمند نسل ما نسلی نیست که ساکت باشیم و هر غلطی که خواستند بکنند”.
آری، این سیمای جامعۀ در هم ریخته و دستسار سردمداران رژیم جمهوری اسلامی است. جامعه ای که به تلۀ مرگ برای میلیونها انسان و کودک و پیر و جوان تبدیل گشته است و هر روز دارد، جان صدها تن از آنانرا میگیرد و هزاران تن دیگر را، به مسیر بی آیندگی و تباهی کامل سوق میدهد. پیداست که چنین وضعیتی و متعاقباً چنین رویدادهای عملی – و اعتراضی – درونِ جامعه، امری طبیعی و معمولی به حساب خواهد آمد؛ پیداست که اعتراضات و اعتصابات به مرحله و به پله ای تازه تر شیفت خواهد کرد؛ پیداست که اعتراضات و اعتصابات بخشهای متفاوت جامعه، صرفاً در چنبرۀ صنف خودی گیر نخواهد کرد و پیداست که هر یک از آنان – و به سهم خود -، دارند بر بارِ همگانی تر شدن اعتراضات و اعتصابات میافزایند و رژیم را با مخاطرات بیشتری رودررو میسازند. بدین ترتیب همۀ اینها، نمایانگر گذری دیگر از مراحل تحرکات اعتراضی میلیونها تودۀ دربند،
به مرحله ای بالاتر اعتراضات کارگری و توده ای، علیۀ اجحافات و بیدادگریهای سردمداران رژیم جمهوری اسلامی است. تردیدی نیست که یگانگی و همگانی تر شدن اعتراضات و اعتصابات، از ضرورتهای اولیه و نیز لازمۀ هرگونه تعرض به حیات حاکمانِ ظالم و سرمایه داران منفعت طلب میباشد و به موازات آنها هم باید بر این نکتۀ اساسی و مهم دقت نمود که، بدون حاکم بودن برنامه های روشن و هدفمند، بر سرِ اعتراضات و اعتصابات بخشهای متفاوت جامعه و مهمتر از همۀ اینها بدون هدایت سالم و هدفمندِ کمونیستی، جنبشهای اعتراضی از ثمرۀ لازمه و مکفی بدور خواهند ماند. به این دلیل روشن که طبقۀ سرمایه داری وابستۀ ایران، با برنامه، سازمانیافته و در برابر طبقۀ کارگر و دیگر زحمتکشان منسجم است و پس، بایسته و شایسته است که مخالفین آن، حول برنامۀ روشن و سازمانیافته، پرچمِ سازمانِ متناسب با زمانه را علم نمایند و بر دامنۀ نافرجامیهای جنبشهای اعتراضی بکاهند و سر آخر، نظام هرزه و پوسیده را بزیر کشند و بجای آن، سیستم و مناسبات سالم و عاری از هر گونه اجحاف، نابرابری، توهین و تحقیر را جایگزین نمایند.
بالاخره تغییر بنیادی وضعیت کنونی، در گرو عروج سازمانِ کمونیستی در درون است. سازمانی که پیشاپیش جنبشهای اعتراضی قرار گرفته و آنانرا حول سیاستهای معین و روشن، سازمان دهد. لازم است تا شور اعتراضیِ میلیونها کارگر و زحمتکش و همۀ قربانیان نظام امپریالیستی را به شعور طبقاتی و کمونیستی تبدیل نمود و به این ترتیب، بساط استثمارگران و غارتگران را بر چید. گفتنیست که تاکنون بخش های متفاوت ستمدیدۀ جامعه، وظیفه و دین اعتراضی و حمایتی خود را در قبال مطالبات بحق شان و همچنین در برابر خواسته های همقطارانشان اداء نموده اند و توقع و وام خواهی بیش از این از آنان جایز نیست. به زبانِ مبرهن جنبشهای اعتراضی نیازمندِ پادرمیانی عملی نمایندگان سیاسی خود در مقابل طبقۀ سرمایه داری و تمامی ارگانهای حافظ بقای آن میباشند. با این اوصاف مسیر چرخه و میدان خسرانساز کنونی، تنها و تنها با حضورِ نیروهای مدافع طبقۀ کارگر و دیگر زحمتکشان، تغییر خواهد کرد و بیش از این نباید اجازه داد تا خواسته ها و مطالبات میلیونها انسان دردمند، در برابر زیاده خواهی های استثمارگران و ظالمان هدر رود. پس انتظاری فراتر از آنچه را که کارگران، زحمتکشان و دیگر قربانیان نظام امپریابیستی تابحال انجام داده اند، بنادرست و بمعنای شانه خالی کردن از بارِ وظایفِ سازمانی – کمونیستی خودی است. شکی در آن نیست که به سر انجام رساندن انقلاب ایران بمانند دیگر انقلابات بوقوع پیوسته، در گرو پیشروان آن و همچنین در گرو تسلط و چیرگی تئوری کمونیستی بر روی جنبشهای اعتراضی کارگری و توده ایست.
27 اکتبر 2018
5 آبان 1397