کاش،،،
آواز غوکی در مرداب برپاست،
کاش،،،
زمزمههای عاشقانه،
تَه نشینِ گوشِ جفتش باشد؛
–نه نغمهی تنهایی!
(۲)
صدها نامهی عاشقانه را،
به فراموشی سپرده بود،
–پست چیی لاابالی.
(۳)
زخمه میکشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
–شاعری به تنهایی!
(۴)
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،،،
[دلقک پیر]!
(۵)
اتاقم،،،،
غمباده کردهست.
***
آمدنت،،،
تنها مژدهایست که؛
گره از ابروانش میگشاید!
(۶)
چه سخاوتمندست؛
— [نسیم]
حتا به سرِ
علفهای هرز!
(۷)
اعدام شده است؛
شاخههای خشکیده
–بر پیکر درخت!
…
آه از برگهای خشکیده!
(۸)
شبپرهام اما،
(اگر باورت بشود)؛
در ذهن من،
خورشید خیمه زده است!
(۹)
شعرهایم را،،،
در آتش انداختم!
تو اما؛
از آتش و دود-
–برخواستی!
(۱۰)
پروازِ پرستوها زیباست!
اما،،،
دلم، پیش کبوتری است؛
که روی دیوار کِز کرده بود!
#لیلا_طیبی (رها)