همسایهء بد خواه ما
آنکه باغ وچمنم سوخته نالانش کن
همچو حال وطنم سخت پریشانش کن
آنکه است حامی بس قاتل و ویرانگر ما
قاتلان آتشی اندر تهء دامانش کن
یار و همکار با آن کهنه گرایان شریر
آن شریران همه را دشمن چون جانش کن
آنکه آغوش وی است جای اجیران جهان
شعلهٔ نفرتم اندر بدن و جانش کن
آنکه تیشه زند اندر تَه وتَه ریشهٔ ما
ریشه اش را تو برآور، سر بی جانش کن
دزد و ویرانگرما در بغل اش جا دارد
ای خدا سوز تن اش را و به افغانش کن
آنکه صادرکند اشک وغم وبیداد به ما
سرشوریده به غم دیدهٔ گریانش کن
آنکه غارتگربس خانه وناموس من است
سوزقصروقلعه اش امثل دورانش کن
تا به آرنج حنا بسته چو ازخون ماست
غرقه درخون خودش، بی کس و حیرانش کن
دورکن سایهٔ آن گبر زهمسایگی ام
کوه وسرحدگهٔ ما ،خارمغیلانش کن
مهرو ولیزاده اپریل ۲۰۲۲