غریزه در سلب عقل: دلیل نبود دولت مدرن در افغانستان…!
عقل نیروی تفکر و گوهر شناسایی حق در برابر باطل می باشد. که افلاطون پدیداری نیکی را٬ از عقل می داند٬ یعنی غریزه یا خواست نفسانی انسانی چون عقل٬ مورد یا پدیده بیرون نمی دهد٬ که همه از نیکی آن مستفید گردد.تکامل عقل در بابت الهیات شناسی سیر عرفانی می باشد٬ که عقلانیت تا خرد سیاسی در حیطه فلسفه سیاسی همانا مضامین تخصصی حقوق و علوم سیاسی اند٬ تا سیر ملت شدن را٬ مورد تحقیق قرار داده و چالش های آنرا در افغانستان قرار ذیل می توان گفت:
· استبداد دینی: جهاد اسلامی یا اسلامی سیاسی که آرا و نظریات محمد بن وهاب الدین نجدی بوده٬ که جمهوریت و دموکراسی را٬ تکفیر می کنند. و اعلامیه های حقوق بشری را٬ در حیطه تیوری های توطئه٬ ابزار تهاجم کفر بر اسلام تبلیغ می کنند٬ در حالیکه افغانستان از جمله پنجاه کشوری می باشد که موسسین سازمان ملل در ۱۹۴۵ گفته می شود.
· استبداد سیاسی: استبدادی سیاسی افغانستان یعنی به جز از قوم پشتون کسی دیگر حق زمامداری را٬ نداشته باشد. و روحیه پذیرش این تیوری استبدادی در بن ۲۰۰۱ توسط معامله گران تاییدی برای منافع خودشان شد. که ادامه این تیوری تقسیم قدرت بین اقوام طی بیست سال جمهوریت بود٬ و تخصص گرایی و شایسته سالاری که بنیاد جمهوریت می باشد٬ هرگز در جامعه سیاسی افغانستان رخنه پیدا نکرده است.
در نتیجه:
عقلانیت و خرد گرایی به سبب دو آسیب فوق یعنی استبداد دینی و تیوری استبدادی سیاسی نمی تواند به گونه عملی در افغانستان پدیدار شود. راه منطقی همانا رویکرد تحقیقی دانشگاهی به پدیده های علوم انسانی برای افغانستان استکه مراکز آکادمیک کشور٬ نیز با دو استبداد متذکره مسموم گردیده است.
محمدآصف فقیری