ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

«
»

” گـلاسـنـوسـت ” فـرهـنـگـی در شـوروی پـیـشـیـن

مـجـسـمـۀ زنـدان.png

( بـخـش نـخـسـت )

تـوفـان آراز

مـسـئـلـه تـنـهـا وجـود دیـوان سـالاران بـزرگ نـیـسـت، هـم چـنـیـن

کـمـبـود ” روان شـنـاسـی مـرد کـوچـک”، کـه مـانـع تـکـامـل اسـت.

فـرد نـیـازمـنـد نـمـونـه هـایـی از گـلاسـنـوسـت اسـت، کـه 

اعـتـمـاد بـه نـفـس او را تـقـویـت کـنـنـد.

ولادیـمـیـر دیـمـیـتـریـویـچ دودیـنـتـسـسـف

(Vladimir Dimitrievitj Dudintssev)

( 1998 – 1918)

درآمـد

دهـۀ 80 سـدۀ قـبـل فـصـلـی کـامـلاً نـو در تـاریـخ مـدرن اتـحـاد شـوروی گـشـود.

      زنـگ آغـاز پـروسـۀ دگـرگـونـی تـعـیـیـن کـنـنـده ای کـه نـه تـنـهـا در جـامـعـۀ بـه شـدت فـرسـودۀ دیـوان سـالاری – پـلـیـسـی شـوروی، بـلـکـه هـم چـنـیـن در اروپـای شـرقـیِ عـمـلاً تـحـت اسـتـیـلای نـظـامـی – سـیـاسـی – اقـتـصـادی شـوروی سـال هـا مـتـرصـد آن بـودنـد، پـس از روی کـار آمـدن مـیـخـائـیـل سـرگـیـویـچ گـوربـاچُـف(Mikhail Sergejevitj Gorbatjov) (و.1931) بـه عـنـوان دبـیـرکـل حـزب کـمـونـیـسـت شـوروی در 11 مـارس 1985 بـه هـمـراه رهـبـری سـیـاسـی نـویـن نـواخـتـه شـد. 

      ایـن دگـرگـونـی – کـه بـحـث چـنـد و چـون حـجـم هـنـایـش، نـتـایـج، بـحـران چـنـدجـانـبـۀ نـاشـی از آن و فـرجـام غـایـیـش الـبـتـه از حـوصـلـۀ مـوضـوع ایـن بـررسـی بـیـرون اسـت – مـشـخـص سـازنـدۀ دورۀ مـوسـوم بـه ” گـلاسـنـوسـت” (Glasnost، روسـی بـه مـعـنـای گـشـودگـی و دمـوکـراسـی نـویـن) در شـوروی، بـا سـرایـت سـریـع شـگـفـت بـرانـگـیـزش بـه اروپـای شـرقـی بـود.

      گـوربـاچُـف خـود انـدیـشـۀ ” گـلاسـنـوسـت” را در خـاتـمـۀ نـطـقـش در جـلـسـۀ 28 ژانـویـه 1987 کـمـیـتـۀ مـرکـزی حـزب کـمـونـیـسـت شـوروی ایـن گـونـه تـدقـیـق نـمـود: ” رفـقـا. مـا نـیـازمـنـد دمـوکـراسـی مـثـل هـوای آزاد هـسـتـیـم. در صـورت عـدم درک ایـن، یـا درکـش بـدون بـرداشـتـن گـام هـای واقـعـی و جـدی در تـعـمـیـقـش و نـکـشـانـدن تـودۀ انـبـوه کـارگـران بـه پـروسـۀ دگـرگـونـی، سـیـاسـت مـا مـتـوقـف، دگـرگـونـی دچـار اخـتـنـاق خـواهـد شـد. ایـن انـدیـشـۀ اصـلـی مـاسـت.”

245835.jpg

گـوربـاچُـف در حـال مـعـرفـی ” گـلاسـنـوسـت ”  در کـمـیـتـۀ مـرکـزی

      طـبـیـعـی اسـت ایـن دگـرگـونـی عـمـیـقـاً هـنـایـنـدۀ حـیـات فـرهـنگـی شـوروی نـیـز بـود. دگـرگـونـی نـقـطـۀ اخـتـتـام را بـر دورۀ عـقـبـگـرد فـرهـنـگـی در دهـۀ 70 2، کـه نـتـیـجـۀ مـسـتـقـیـم و عـمـلـی سـیـاسـت لـئـونـیـد ایـلـیـچ بـرژنـف (Leonid Iljitj Bresjnev)(82- 1906) بـود، گـذارده، تـکـان تـازه ای بـه حـیـات فـرهـنـگـی شـوروی داد، و آن را داخـل دوره ای غـنـی و امـیـدبـخـش ازحـیـث امـکـانـات تـکـامـل و چـشـم انـدازهـای نـویـن سـاخـت: دورۀ ” گـلاسـنـوسـت” فـرهـنـگـی.  

      مـوضـوعـات بـحـث و بـررسـی مـربـوط بـه دورۀ ” گـلاسـنـوسـت” فـرهـنـگـی مـتـنـوع هـسـتـنـد. از بـیـن مـوضـوعـات آن هـا کـه از نـظـر ایـن نـگـارنـده درخـور اعـتـنـاء افـزون تـرنـد، عـبـارتـنـد از 1) مـوقـعـیـت تـجـدّد خـواهـان. 2) اخـلاق گـرایـان نـو. 3) وضـعـیـت هـشـتـمـیـن کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی. 4) نـویـسـنـده بـیـن اسـطـوره و تـاریـخ. 5) بـیـداری حـافـظـۀ ادبـیـات.

1- مـوقـعـیّـت تـجـدّد خـواهـان

راه احـیـاء اخـلاق در شـوروی – بـه قـول آلـکـسـانـدر سـرگـیـویـچ آبـرامـوف(Aleksander Sergejevitj Abramov)(85 – 1900) – نـه سـاده بـود، نـه سـریـع؛ و بـاورنـکـردنـی ایـن کـه اخـلاق گـرایـی نـو بـر ضـد آنـانـی بـه کـار گـرفـتـه شـد، کـه پـیـروان نـوسـازی هـنـر در دهـۀ 60 بـودنـد، و بـر ایـن بـاور کـه بـایـد وقـت آزمـایـش حـدود سـانـسـور فـرارسـیـده بـاشـد: آیـا زمـانـی کـه ادبـیـات روسـتـایـی بـا پـرسـتـشـگـاه مـذهـبـی سـنـن فـرهـنـگـی قـدیـم مـی تـوانـسـت چـارچـوب ” رئـالـیـسـم سـوسـیـالـیـسـتـی”3 را بـه شـکـنـد، پـس چـرا هـنـر زبـانـی و آزمـایـش سـبـک نـمـی بـایـد چـنـیـن کـنـد، حـتـی بـاوجـود بـرخـو

رد عـاری از احـتـرام و طـنـزآلـوده اش بـه واقـعـیـت رسـمـی؟

      و ایـن چـنـیـن آزمـایـشـی نـیـز الـبـتـه دیـرتـر در سـال 1979 بـا سـالـنـامـۀ ادبـی بـزرگـی کـه چـنـد نـویـسـنـدۀ مـشـهـور و غـیـرمـشـهـور آن را جـهـت چـاپ بـه مـسـکـو تـحـویـل دادنـد، بـه عـمـل آمـد. هـیـئـت تـحـریـریـۀ سـالـنـامـه واسـیـلـی آکـشـونـوف(Vasilij Aksjonov)(2009- 1932)، آنــدری بـیـتـوف(Andrej Bitov)(2018- 1937)، فــاضـل اسـکـنـدر(Faz

il Iskander)(2016- 1929)، وی. جـروفـیـف، والـری پـوپـوف(Valery Popov)(و. 1939) بـودنـد. دسـتـنـویـس حـجـیـم سـالـنـامـه عـنـوان مـتـروپـول را بـر خـود داشـت، و عـلاوه بـر هـیـئـت تـحـریـریـه، در زمـرۀ نـویـسـنـدگـانـش اسـامـی مـعـر وفـی چـون بـلا آخـمـادولـیـنـا(Bella Akhmadulina)(2010- 1937)، ولادیـمـیـر ویـسـوتـسـکـی(Vladimir Vysotskij)(80 – 1938)، آنـدری آنـدریـویـچ وزنـسـنـسـکـی(Andrej Andreevitj Voznesenskij)(2010- 1933)، مـارک روزو فـسـکـی(Mark Rozovskij)(و. 1937) وجـود داشـتـنـد. کـار هـا مـتـنـوع بـودنـد. بـیـن کـوتـاه تـریـن شـان یـک شـعـر سـرودۀ وزنـسـنـسـکـی و بـیـن بـلـنـدتـریـن شـان روایـتـی نـوشـتـۀ اسـکـنـدر بـا عـنـوان ” غـول کـوچـک بـا جـنـسـیـت بـزرگ” جـلـب نـظـر مـی نـمـودنـد.

AndreiVoznesensky.jpg

وزنـسـنـسـکـی

      آخـمـادولـیـنـا سـهـمـش را بـا نـثـر اداء کـرده بـود، آکـشـونـوف بـا نـمـایـشـنـامـۀ آزمـایـشـی ” چـهـار مـزاج”.

      شـعـبـۀ مـسـکـو اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی یـک کـمـیـتـۀ تـصـمـیـم گـیـری مـنـظـم تـشـکـیـل داد، کـه یـکـی از چـهـار عـضـو مـشـهـورش گـریـگـوری یـاکـوفـلـویـچ بـاکـلانـوف(Grigorij Yakovlevitj Baklanov) (2009- 1923) بـود. جـمـیـع اعـضـاء کـمـیـتـه بـرعـلـیـه چـاپ سـالـنـامـه رأی دادنـد، ازجـمـلـه بـا عـطـف تـوجـه دهـی بـه سـاخـت نـامـنـسـجـمـش، تـوصـیـفـات نـاتـورالـیـسـتـیـش، فـرمـالـیـسـم هـنـریـش و – مـهـم – مـاهـیـت هـرزه وارانـۀ بـعـضـی از نـوشـتـه هـایـش.

      مـتـروپـول، بـه دنـبـال بـحـث هـای بـااهـمـیـتـی در مـطـبـوعـات آمـریـکـا آن جـا چـاپ و مـنـتـشـر گـشـت. از بـیـن اعـضـاء هـیـئـت تـحـریـریـه اش آکـشـونـوف ابـتـداء بـه فـرانـسـه، سـپـس بـه آمـریـکـا مـهـاجـرت نـمـود. او در ایـن زمـان رمـان بـزرگـش غـوغـاء را درواقـع بـدون نـظـر بـه انـتـشـارش در شـوروی بـه نـگـارش درآورده بـود.

      سـایـر اعـضـاء هـیـئـت تـحـریـریـۀ مـتـروپـول در شـوروی بـاقـی مـانـده، مـتـعـاقـبـاً بـا دردسـرهـای بـسـیـاری روبـه رو گـشـتـنـد. بـیـتـوف سـابـقـاً تـنـهـا قـطـعـاتـی از رمـان بـزرگـش خـانـۀ پـوشـکـیـن، عـلـی الـظـاهـر مـلـهـم از ولادیـمـیـر نـابـو کـوف(Vladimir Nabokov)(1977- 1899)، را مـنـتـشـر سـاخـتـه بـود، اثـری کـه بـه نـظـر مـی رسـد بـه اتـفـاق غـوغـاء از آکـشـونـوف در زمـرۀ بـرجـسـتـه تـریـن رمـان هـای نـوآور دهـۀ 60 شـوروی بـاشـد.(نـسـخـۀ کـامـل خـانـۀ پـوشـکـیـن در 

Vladimir_Nabokov_1973.jpg

نـابـوکـوف

پـائـیـز 1987، بـا پـانـزده سـال تـأخـیـر، در چـنـد شـمـارۀ مـسـلـسـل نـشـریـۀ نـوی مـیـر بـه چـاپ رسـیـد.) آگـاهـی از فـرجـام اعـضـاء مـشـهـور کـمـیـتـۀ تـصـمـیـم گـیـری اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی بـایـد جـالـب بـاشـد: بـاکـلانـوف، کـه رأی مـیـانـه رویـی بـه عـدم چـاپ و نـشـر سـالـنـامـه داده بـود، در سـال 1987سـردبـیـر مـاهـنـامـۀ ادبـی زنـامـجـا گـشـت. وی در شـوروی لـیـبـرال بـه شـمـار مـی رفـت. اس. زالـی گـیـن، کـه در انـتـقـادش از سـالـنـامـه تـا حـدی سـخـت تـر بـود، از 1986 سـردبـیـر نـوی مـیـر گـشـت، و نـشـریـه طـی مـدیـریـت وی تـوانـسـت بـخـش اعـظـم اشـتـهـارش را بـه عـنـوان یـک نـشـریـۀ لـیـبـرال بـازیـابـد. ج. بـونـداروف، کـه در رأیـش بـه شـدت مـحـکـوم کـنـنـده بـود، طـی دهـۀ 80 بـرای حـفـظ پـسـت هـای بـانـفـوذش در عـرصـۀ ادبـیـات مـبـارزه مـی کـرد. او بـا نـاقـد اف. کـوزنـتـسـوف، کـه بـه عـنـوان مـدیـرکـل شـعـبـۀ بـانـفـوذ مـسـکـو اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی پـیـش بـرنـدۀ جـدل مـطـبـوعـاتـی بـر ضـد نـاقـدان خـارجـی مـتـروپـول( آرتـور مـیـلـر(Arthur Miller)(2005- 1915)، جـان آپـدیـک(John Updike)(2009- 1932) و قـس عـلـی هـذا ) بـود، در 1987 بـه درجـۀ مـدیـران انـسـتـیـتـوی ادبـیـات جـهـان در مـسـکـو تـرفـیـع یـافـتـنـد.

      رونـد ایـن جـریـان بـا صـراحـت تـمـام نـشـان داد، کـه گـشـودگـی نـو در ادبـیـات دهـۀ 70 مـحـل زیـادی بـرای آن جـوانـبـی از حـرکـت ادبـی دهـۀ 60 نـداشـتـه، کـه الـهـامـش را از نـوپـردازانـی از قـبـیـل کـروآس(Kerouac)(69- 1922)، آلـن جـیـنـسـبـرگ(Allen Ginsberg)(97- 1926)، جـروم دیـویـد سـالـیـنـجـر(Jerome David Salinger)(2010- 1919) یـا از مـوزیـک و راک آمـریـکـایـی گـرفـتـه بـود. گـرایـش ادبـیـات دهـۀ 70 بـه ارزش هـای مـعـنـوی نـو یـا بـیـش تـر درون گـرا بـود، یـا آن کـه بـرای ارزیـابـی تـازۀ ارزش هـای فـرهـنـگـی سـنـتـی و سـنـن مـلـی بـه پـس بـاز مـی گـشـت. مـوضـوع ایـنـسـت کـه سـمـت نـوسـازنـدۀ زبـان، افـسـانـۀ مـحـال یـا هـزل پـرداز، کـه خـصـوصـاً آفـریـدۀ آکـشـونـوف بـود، و بـه عـلـت جـسـارت تـحـریـک آمـیـزش غـالـبـاً نـثـر “جـیـن”(Jean) نـامـیـد شـده، بـا مـهـاجـرت سـتـایـش گـرانـش یـا عـقـب رفـتـه، یـا تـقـریـبـاً نـاپـدیـد گـشـتـه بـود، عـلـی رغـم نـفـوذش بـر عـرصـۀ خـیـال پـردازی دهـۀ 60. در اواخـر دهـۀ 70 و آغـاز دهـۀ 80 مـوج تـازه ای از افـسـانـه پـردازان رخ نـمـودنـد، کـه در نـثـرشـان نـسـخـۀ شـوروی ” نـثـر خـیـالـی” را ایـجـاد، و بـه ایـن تـرتـیــب سـهــم شـان را در سـمـت گـیــری ادبـیـات بـه سـوی یـافـتـن نـمـودهـای تـازه و مـهـیـج، طـی دهـۀ 80 اداء کـرد 

نـد. 

      ” رئـالـیـسـم خـیـالـی” دارای پـیـشـیـنـۀ کـهـنـی در ادبـیـات روسـیـه اسـت، از جـمـلـه در آثـار نـیـکـلای واسـیـلـیـویـچ گـوگـول(Nikolaj Vasilivitj Gogol)(52- 1809) و فـئـودور مـیـخـائـیـلـوویـچ داسـتـایـوفـسـکـی(Fjodor Mikhajlovitj Dosto

jevskij)(81- 1821)، خـاصـه در کـارهـای نـخـسـت شـخـصـیـت پـسـیـن. آن تـرکـیـبـی از جـزئـیـات نـاتـورالـیـسـتـی دقـیـق 

و یــک فــضــای کــلـی رؤیـــا و آرمــان مـی بــاشــد. ایــن گــرایــش هــرگــز از زمــان اعـلام دکـتــریــن اسـتــالـیـنـیـسـتـی 

” رئـالـیـسـم سـوسـیـالـیـسـتـی” بـه بـعـد، کـه در آن وجـه خـیـالـی – رمـانـتـیـک صـرفـاً بـه صـورت عـامـلـی تـقـویـتـی در حـفـظ چـشـم انـداز خـوش بـیـنـانـۀ آیـنـده عـمـل مـی کـرد، و نـه بـه صـورت عـنـصـری در واقـعـیـت مـوجـود در شـوروی، مـحـبـوب نـبـوده اسـت. ” مـوج نـو”، کـه انـتـقـاد در نـیـمـۀ نـخـسـت دهـۀ 80 روی عـنـایـت بـه آن کـرد، شـامـل نـام هـایـی چـون آنـاتـولـی کـیـم(Anatoli Kim)(و. 1939)، وی. کـروپـیـن، ولادیـمـیـر مـاکـانـیـن(Vladimir Makanin)(2017- 1937)، وی. اُرلـوف بـود، نـیـز بـرخـی نـثـر پـرداز کـم تـر شـنـاخـتـه شـده. بـعـضـی نـاقـدیـن آن را یـک نـوع مـکـتـب مـسـکـو نـامـیـدنـد، بـعـضـی دیـگـر ” چـهـل سـالـه هـا “. ولـیـکـن هـیـچ کـدام از ایـن گـفـتـمـان هـا قـادر بـه کـتـمـان ایـن واقـعـیـت نـیـسـتـنـد، کـه آنـان دارای مـبـدأ مـشـتـرکـی بـودنـد: نـثـر نـو، کـه در آن سـنـگـیـنـی بـیـش تـر بـر سـبـک و فـرم، روایـت بـه صـورت یـک بـازی عـامـداً سـبـک گـرایـانـه بـا واقـعـیـت گـذاشـتـه مـی شـد، و نـه بـه صـورت یـک بـازتـابـی اطـمـیـنـان بـخـش، ایـسـتـای واقـعـیـتـی حـقـیـر، بـه اضـافـۀ یـک انـگـشـت تـعـلـیـمـی، بـه شـیـوه ای کـه ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن(Vladimir Ilitj Lenin)1924- 1870) در گـذشـتـه خـواسـتـه بـود. 

      نـوآوری ایـن مـوج، لـذا، در ایـن اسـت کـه آن هـا بـا فـاصـلـه گـیـری از اصـول ” رئـالـیـسـم سـوسـیـالـیـسـتـی” ادبـیـاتـی بـدعـت گـذاردنـد، کـه بـا هـنـر بـیـش تـر بـه دریـافـت مـا اشـتـغـال دارد، تـا بـه دریـافـت مـعـمـول آن در دورۀ جـوزف اسـتـالـیـن(Josef Stalin)(1953- 1878) و تـا حـدودی پـس از آن. و ایـن خـدمـت مـوج مـرزشـکـن بـود، و از آن پـدیـده ای سـاخـت، کـه بـه روشـنـی گـیـرنـدۀ سـمـت بـه هـمـان وضـعـیـتـی بـود، کـه در نـیـمـۀ پـسـیـن دهـۀ 80 در ادبـیـات شـوروی پـدیـدار گـردیـد.

      نـگـارنـده ایـن جـا بـه اشـاره بـه چـنـد اثـر بـااهـمـیـت در جـریـان مـجـادلـۀ قـلـمـی بـیـن نـشـریـات بـسـنـده مـی کـنـد: روایـتـی از کـروپـیـن بـا عـنـوان ” آب زنـدگـی” در نـوی مـیـر( اوت 1980)، نـه چـنـدان بـی شـبـاهـت بـه قـصـه هـای بـلـنـد هـانـس کـریـسـتـیـان آنـدرسـن(Hans Christian Andersen)(75- 1805). رمـان پـیـشـرو(1983) از مـاکـانـیـن. در رابـطـه بـا اثـر مـاکـانـیـن گـفـتـه شـود، کـه مـوضـوع آن سـیـاحـت در گـوشـه و کـنـار واقـعـیـت شـوروی را مـمـکـن مـی سـاخـت، و بـه قـول ایـدئـولـوژهـا عـادی نـبـود. اشـتـغـال بـا ایـن گـونـه مـوضـوعـات در آن زمـان در مـسـکـو عـادی نـبـود، کـمـا ایـن کـه انـتـقـاد روز بـه شـدت بـر ضـد مـاکـانـیـن بـرگـشـت، و او مـتـهـم گـردیـد کـه افـکـارش را بـر مـحـیـط هـای خـاصـی مـتـمـرکـز کـرده، آن هـا را بـا یـک ذره بـیـن مـطـالـعـه مـی نـمـود، و بـنـابـرایـن جـزئـیـات بـی اهـمـیـت در دیـده اش مـسـخ و بـزرگ مـی نـمـود. نـه حـتـی شـکـل دوپـهـلـوی روایـت مـزاح آمـیـزش تـشـویـق بـرانـگـیـز نـبـود، کـه – بـه قـول یـک نـاقـد مـعـروف – سـبـب مـی گـشـت خـوانـنـده بـا ” یـک رشـتـه ارزش هـای انـسـانـی نـاشـنـاخـتـه” روبـه رو شـود.

      هـم چـنـیـن آثـار دیـگـری از ” مـوج نـو” تـا حـد زیـادی مـحـبـوبـیـت یـافـتـنـد، مـثـلاً رمـان کـوتـاه اُرلـوف دانـیـلـوف ویـولـونـیـسـت، کـه در هـمـان سـالـی در نـوی مـیـر بـه چـاپ رسـیـد، کـه ” آب زنـدگـی” از کـروپـیـن. ایـن جـا نـیـز شـخـص اصـلـی انـسـان نـیـک سـرشـتـی اسـت، و وجـودش تـدریـجـاً بـیـش از پـیـش مـورد سـوء اسـتـفـادۀ مـحـیـط خـودخـواهـش قـرار مـی گـیـرد. آن نـسـخـۀ نـویـنـی اسـت از کـارمـنـد حـقـیـر سـرکـوب شـدۀ رمـانـتـیـک، کـه ایـن جـا دیـگـر بـار بـه صـورت ” انـسـان خـوب”ی در یـک جـهـان تـهـی از احـسـاسـات ظـاهـر مـی گـردد. شـخـص اصـلـی رمـان مـاکـانـیـن را آدمـی بـی اخـتـیـار بـا مـی شـیـکـیـن، از اشـخـاص آفـریـدۀ داسـتـایـوفـسـکـی، مـعـنـویـون شـبـه مـسـیـح، کـه دیـگـر بـار جـایـی بـرای خـود در ادبـیـات شـوروی یـافـتـه انـد، مـرتـبـط مـی سـازد. رمـان شـدیـداً بـحـث شـدۀ چـنـگـیـز آیـتـمـاتـوف (Chyngyz Aitmatov)(2008- 1928) دار(1986) نـمـونـۀ بـسـیـار خـوبـی از ایـن لـحـاظ اسـت.

ygolllgdjadw-chingiz-aitmatov.jpg

آیـتـمـاتـوف

      در مـقـابـل خـوش بـیـنـی زادۀ تـکـنـولـوژی دهـۀ 60 و اتـکـاء دهـۀ 70 بـه مـیـراث و سـنـنـی کـه مـی بـایـد حـامـل آیـنـده بـاشـد، در نـیـمـۀ نـخـسـت دهـۀ 80 مـوجـی، خـاصـه از رمـان هـا پـدیـدار گـشـت، کـه نـویـسـنـدگـان آن هـا مـبـدئـشـان را از ایـن درک گـرفـتـه بـودنـد، کـه آیـنـده هـم اکـنـون نـیــز آغـاز شـده اسـت، امـا بـی آن کــه چـنـدان خـوش بـیـنـی بــرانـگـیـز بـاشـد: روس هـا( و بـشـریـت بـه طـور کـلـی) بـه آبـریـز تـمـدن رسـیـده انـد، کـه آن جـا هـمـه چـیـز مـمـکـن اسـت، حـتـی فـاجـعـۀ غـایـی مـنـتـظـره. و پـذیـرش ایـن شـنـاخـت در جـامـعـه ای کـه ادعـا مـی شـد بـه صـوب کـمـونـیـسـم در حـرکـت بـود، چـنـدان سـاده نـبـود. بـا رمـان آیـتـمـاتـوف و یـک روز طـولانـی تـر از یـک قـرن اسـت زمـیـنـۀ بـحـثـی فـلـسـفـی حـول دورنـمـایـه هـای تـمـدن فـراهـم گـشـت، بـی آن کـه دارای نـتـیـجـۀ مـهـمـی بـاشـد. ایـن رمـان در سـال 1980 انـتـشـار یـافـت. داسـتـان آن در زادگـاه آیـتـمـاتـوف، قـیـرقـیـزسـتـان، رخ نـمـی دهـد، امـا در جـمـهـوری مـجـاورش کـازاخـسـتـان. آیـتـماتـوف در رمـانـش اشـخـاصـی بـرگـزیـده، کـه مـروجـیـن تـاریـخ نـگـری تـحـلـیـل گـرایـانـه انـد. ایـن مـوضـوع، کـه یـکـی از مـهـم تـریـن مـوضـوعـات زمـان اسـت، صـراحـةً نـشـانـگـر مـطـالـبـۀ تـاریـخ نـگـری عـیـنـی تـریـسـت، کـه در دهـۀ 80 بـیـش از پـیـش وجـودش را در بـحـث هـا مـعـتـبـر سـاخـت. رمـان بـه اشـکـال زیـادی یـک اثـر عـجـیـب مـی نـمـایـد. آن از نـظـر رشـتـه ای بـا افـسـانـه هـا، خـیـال پـردازی، مـبـاحـثـات تـاریـخـی – فـلـسـفـی و بـررسـی هـا، تـوصـیـفـات شـاعـرانـه از طـبـیـعـت جـوش خـورده اسـت. 

      آیـتـمـاتـوف هـم بـا سـئـوالات مـهـمـی کـه از طـریـق رمـانـش مـطـرح مـی سـازد، و هـم بـا آن شـکـلـی کـه بـسـیـاری از آن هـا را بـی جـواب مـی گـذارد، بـه انـدیـشـگـی نـو و دیـد نـو ” پـرسـتـرویـکـا “(Perestrojka، روسـی بـه مـعـنـای انـدیـشـگـی نـو)، خـصـوصـاً بـه مـسـئـلـۀ بـااهـمـیـت تـاریـخ سـیـاسـی شـوروی و حـافـظـه ای کـه مـردم بـه داشـتـنـش مـجـاز بـاشـنـد، گـرایـش مـی یـابـد.

      حـجـم انـدیـشـگـی نـو آیـتـمـاتـوف رمـان هـای مـتـعـصـبـانـه تـر دیـگـری در رشـتـۀ تـاریـخـی – فـلـسـفـی طـی دهـۀ 80 را هـنـایـانـده اسـت، خـاصـه رمـان سـه قـطـعـه ای پـیـروزی(82- 1980) اثـر آلکـسـانـدر چـاکـوسکـی(Aleksander Chako

skij)(94- 1913) بــا مــوقـعـیــت رفــیـع رسـمـیــش را. نــقــطـۀ ثــقــل مــوضــوعــی ایــن رمــان پــسـیــن پــیـمـان هــای ” پـوتـسـدام”(1945) و ” هـلـسـیـنـکـی”(1975) هـسـتـنـد. در رابـطـۀ نـخـسـت اسـتـالـیـن بـه صـورت مـعـمـار خـردمـنـد صـلـح نـمـایـش داده مـی شـود، کـه تـلاش هـایـش بـه وسـیـلـۀ ویـنـسـتـون چـرچـیـل(Winston Churchill)(1965- 1874) و فـرانـکـلـیـن دلانـو روزولـت(Franklin Delano Roosevelt) (1945- 1882) مــدفــون مـی گـردد، کـه بـیـش تـر در آغـاز ” جـنـگ سـرد” مـصـر هـسـتـنـد. در رابـطـۀ دوم بـرژنـف نـیـز در پـرتـوی زیـنـت یـافـتـه بـه صـورت ضـامـن صـلـح تـوصـیـف مـی شـود. یـک روزنـامـه نـگـار شـوروی شـرکـت کـنـنـده در هـر دو کـنـفـرانـس صـلـح در پـوتـسـدام و هـلـسـیـنـکـی نـقـطـه نـظـرات رسـمـی شـوروی را بـه نـحـوی ارائـه مـی کـنـد، کـه خـوانـنـده تـقـریـبـاً بـاور مـی نـمـایـد هـمـه مـتـعـلـق بـه شـخـص نـویـسـنـده اسـت.

2- اخـلاق گـرایـان نـو

مـوقـعـیـت اخـلاق گـرایـان نـو مـبـیـن ایـن بـود، کـه نـویـسـنـدۀ شـوروی در صـورت تـظـاهـر بـه وجـدان مـعـذب جـامـعـه بـودن در دورۀ ” گـلاسـنـوسـت” چـه وضـعـیـتـی مـی تـوانـسـت بـیـابـد. ایـن کـه یـک رشـتـه از نـویـسـنـدگـان بـرجـسـتـۀ مـردم قـادر بـوده انـد بـه یـک چـنـان مـقـامـی در اجـتـمـاع دسـت بـیـابـنـد، کـه بـرای شـان مـمـانـعـت واقـعـی از بـه اجـراء درآمـدن طـرح هـای مـصـوبـۀ دولـت را مـمـکـن سـازد(مـثـلاً سـدسـازی، مـجـسـمـه ای عـظـیـم بـه یـادبـود پـیـروزی در جـنـگ جـهـانـی دوم در مـسـکـو و قـس عـلـی هـذا)، ریـشـه در ایـن سـنـت قـرونـی دارد، کـه نـویـسـنـدگـان بـه عـلـت عـدم آزادی سـیـاسـی در جـامـعـه، نـقـش سـخـنـگـویـان مـردم در مـسـائـل مـهـم گـونـاگـون را عـهـده دار گـشـتـه انـد. داسـتـایـو فـسـکـی، بـه عـنـوان مـثـال، عـمـدةً بـا نـقـایـص و ضـعـف هـای حـقـوق، لـو نـیـکـلایـویـچ تـولـسـتـوی(Lev Nikolaevitj Tols

toj)(1910- 1828) بـا مـسـائـل اجـتـمـاعـی و اخـلاقـی در روسـیـه اشـتـغـال یـافـتـه بـودنـد. شـخـصـیـت پـسـیـن حـتـی گـاه بـه گـاه بـه هـدف بـررسـی مـوضـوعـاتـی تـحـریـک آمـیـز، کـه در زمـانـش فـعـلـیـت داشـتـه انـد، کـارش بـا ادبـیـات زیـبـایـی شـنـاخـتـی را مـتـوقـف مـی سـاخـتـه اسـت. ایـن سـنـت حـتـی در دهـۀ 80 نـیـز بـاقـی بـود.

      گـوربـاچُـف و انـدیـشـمـنـدان نـو صـراحـةً بـا مـوقـعـیـت بـی نـظـیـر نـویـسـنـدگـان بـرجـسـتـه بـیـن مـردم شـوروی آشـنـا بـودنـد. مـسـلـمـاً بـر هـمـیـن اسـاس نـیـز بـایـد بـه ارزیـابـی گـام هـای غـیـرعـادی او در عـرصـۀ فـرهـنـگـی پـرداخـت. وی انـدکـی پـیـش از گـشـایـش هـشـتـمـیـن کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی در ژوئـن 1986، گـروهـی نـویـسـنـدۀ بـا نـفـوذ و هـنـرمـنـد خـلاق را بـه جـلـسـه ای غـیـررسـمـی در کـرمـلـیـن دعـوت نـمـود.

      از ایـن جـلـسـه گـذشـتـه از یـک خـبـر کـوتـاه رسـمـی در ارگـان رسـمـی حـزب پـراودا در 21 ژوئـن، گـزارشـات مـخـتـلـفـی وجـود دارد. در آن زمـان خـبـرنـگــار روزنــامـۀ Christian Science Monitor( نـگـاهـبـان دانـش مـسـیـحـی) در 

18 ژوئـن گـزارشـی بـر پـایـۀ اطـلاعـات دریـافـتـی از یـک نـمـایـشـنـامـه نـویـس و یـک شـاعـر شـرکـت کـنـنـده در جـلـسـه بـه چـاپ رسـانـد. در آن از جـمـلـه ذکـر شـده بـود: ” جـلـسـه دربـارۀ هـر مـوضـوع قـابـل فـکـری بـود. گـوربـاچُـف نـوشـتـۀ از پـیـش حـاضـر در اخـتـیـار نـداشـت، حـرف هـایـش را بـی پـرده مـی زد. انـدیـشـه هـای بـلـنـدی داشـت… او آزادمـنـش تـر از کـلـیـۀ حـاضـریـن بـه نـظـر مـی رسـیـد. مـا حـس مـی کـردیـم کـه او بـا نـقـطـه نـظـرات مـان مـوافـق اسـت. وی مـایـل بـه مـتـقـاعـد سـاخـتـن مـا در ایـن مـورد بـود، کـه کـنـگـرۀ آتـی آزادانـه خـواهـد بـود.”

      بـرطـبـق گـزارش کـامـل تـری در شـمـارۀ 11، 1986 نـشـریـۀ روسـی زبـان اسـتـرانـا ای مـیـر( کـشـور و دنـیـا)(مـو نـیـخ) گـوربـاچُـف نـه تـنـهـا ضـمـن گـفـت و گـو دربـارۀ مـسـائـل مـهـم( اعـتـیـاد بـه الـکـل، سـوء اسـتـفـاده، مـانـع تـراشـی هـا در حـزب و غـیـره) گـشـوده بـود، بـلـکـه حـتـی تـقـریـبـاً از نـویـسـنـدگـان بـرای مـسـاعـدت در دگـرگـونـی مـنـتـظـره خـواهـش مـی کـرد:

      ” کـمـیـتـۀ مـرکـزی نـیـازمـنـد مـسـاعـدت اسـت. شـمـا نـمـی تـوانـیـد بـه خـوبـی تـصـور کـنـیـد، کـه مـا چـه سـخـت مـحـتـاج مـسـاعـدت گـروهـی هـسـتـیـم، کـه شـمـا نـویـسـنـدگـان تـشـکـیـل مـی دهـیـد… تـحـقـق پـرسـتـرویـکـای واقـعـی کـار چـنـد نـسـل اسـت. ایـن اجـتـنـاب نـاپـذیـرسـت. دگـرگـونـی خـیـلـی آهـسـتـه پـیـش مـی رود. مـا اُپـوزیـسـیـونـی نـداریـم. چـگـونـه قـادر بـه کـنـتـرل خـودمـان هـسـتـیـم؟ فـقـط بـا انـتـقـاد و انـتـقـاد از خـود. امـا مـهـم تـر – بـا گـلاسـنـوسـت. هـیـچ جـا مـعه ای نـمـی تـوانـد غـیـرآزاد بـاشـد. مـا هـم درحـال فـراگـرفـتـن ایـن هـسـتـیـم. دگـوگـونـی شـامـل حـال هـمـه اسـت: از دبـیـرکـل حـزب گـرفـتـه تـا عـضـو عـادیـش. دمـوکـراسـی نـمـی تـوانـد بـدون آزادی وجـود داشـتـه بـاشـد. امـا از طـرف دیـگـر – دمـوکـراسـی بـدون بـعـضـی چـارچـوب هـا آنـارشـی خـواهـد بـود. بـنـابـرایـن، بـرای مـا مـشـکـل اسـت روشـن کـردن ایـن کـه آن چـه بـه نـظـر بـعـضـی هـا یـک دمـوکـراسـی لـجـام گـسـیـخـتـه مـی  رسـد، در واقـع یـک پـروسـۀ کـامـلاً ابـتـدائـی اسـت.”

      تـشـویـش خـاطـر بـخـصـوص گـوربـاچُـف در آن نـقـطـه زمـانـی عـلـی الـظـاهـر گـرایـش شـدیـد بـه ” کـاوش در گـذ شـتـه” بـود: ” اگـر مـا سـرمـان را بـا گـذشـتـه گـرم کـنـیـم، کـل حـرارت مـان را در ایـن راه حـرام خـواهـیـم کـرد، در حـالـی کـه بـایـد پـیـش بـه رویـم. مـا از احـوال گـذشـتـه بـاخـبـر خـواهـیـم شـد. هـمـه چـیـز بـه وقـت خـود. مـا حـالا بـایـد تـمـام حـرارت مـان را در راه آیـنـده صـرف کـنـیـم. مـا بـایـد درک کـنـیـم، کـه هـمـه چـیـز جـلـوی مـان اسـت. مـا هـنـوز کـاری صـورت نـداده ایـم، فـقـط راهـی در پـیـش گـرفـتـه ایـم، کـه بـه نـظـرمـان درسـت تـریـن راه اسـت، زیـرا فـرد انـسـانـی را در کـانـون قـرار داده ایـم. مـسـئـلـۀ مـا بـرپـاخـیـزانـدن فـرد، فـعـال کـردن اوسـت… مـا کـامـلاً مـطـمـئـن نـیـسـتـیـم کـارهـای مـان در حـال حـاضـر صـحـیـح بـاشـنـد، شـایــد از چـیـزی دسـت بـه کـشـیـم، چـیـز تـازه ای پـیـدا شـود. امـا فـقـط بـا دادن امـکـان بـه فـرد بـرای بـه کـار انـداخـتـن کـلـیـۀ اسـتـعـدادهـایـش مـوفـق خـواهـیـم شـد. در ایـن مـرحـلـه راه دیـگـری نـیـسـت، مـوضـوع اصـلـی ایـنـسـت(…) اگـر مـا بـه خـواهـیـم عـقـب نـشـیـنـی کـنـیـم، آن گـاه جـامـعـه امـکـان بـازگـشـت دوبـاره بـرای مـان بـاقـی نـخـواهـد گـذاشـت. مـا بـایـد پـروسـه را بـرگـشـت نـاپـذیـر کـنـیـم. اگـر مـا کـار را نـکـنـیـم، پـس چـه کـس بـایـد بـه کـنـد؟ اگـر حـالا نـه، پـس کـی؟”

      درخـواسـت گـوربـاچُـف درمـورد خـودداری از کـاوش در گـذشـتـه پـذیـرفـتـه نـشـد؛ امـا خـواهـش مـسـاعـدتـش از نـو یـسـنـدگـان در پـروسـۀ دگـرگـونـی اجـتـمـاعـی و سـیـاسـی بـه شـکـلـی گـسـتـرده مـورد پـذیـرش قـرار گـرفـت. در روسـیـه شـوروی یـک اصـلاحـگـر مـعـمـولاً بـیـهـوده بـه حـس مـسـئـولـیـت اجـتـمـاعـی نـویسـنـده رجـوع نـمـی نـمـود. و هـمـیـن مـسـئـلـه ای بــرای تـرفـیـع هـنـری ادبـیـات بـود. آثـاری کـه بـه طـور جـدی بـه راه انـدازنـدۀ مـبـاحـثـات در اولـیـن مـرحـلـۀ ” گـلاسـنـوسـت” بـودنـد، نـیـاز نـویـسـنـدگـان آن هـا بـه درددل بـا خـوانـنـدگـان شـان در پـیـغـام یـا خـشـم  بـر کـیـفـیـت هـنـری غـلـبـه داشـت. یـکـی شـان ویـکـتـور آسـتـایـف(Victor Astayev)(2001- 1924) تـا جـایـی پـیـش رفـت، کـه حـتـی عـلـنـاً اعـتـراف نـمـود، دسـتـنـویـس نـاتـمـام را عـرضـه کـرده بـود. و مـنـظـور از آن دسـتـنـویـس نـاتـمـام  رمـان مـفـتـش مـالـیـخـولـیـایـی مـی بـاشـد، کـه در شـمـارۀ ژانـویـه 1986 نـشـریـه اکـتـبـر بـه چـاپ رسـیـده اسـت. آن مـسـئـلـۀ جـنـایـات جـوانـان را بـا چـنـان گـشـودگـی شـوکـه کـنـنـده ای بـررسـیـده بـود، کـه نـفـوذ مـسـتـقـیـمـش را در بـحـث بـاشـمـول حـول انـسـتـیـتـوی حـقـوقـی و تــضـمـیـن حـقـوقـی، یـکـی از مـسـائـل پـایـه ای سـیـاسـت ” پـرسـتـرویـکـا “ی گـوربـاچُـف داشـتـه اسـت.

      اشـتـغـال افـزون تـری بـا آسـتـایـف بـه صـورت یـک پـدیـدۀ فـرهـنـگـی مـی تـوانـد جـای خـود داشـتـه بـاشـد. او یـک روسـتـازادۀ سـیـبـریـایـی بـود. در جـنـگ جـهـانـی دوم(45- 1939) شـرکـت داشـتـه، در جـریـان آن مـجـروح گـشـتـه بـود. کـاشـف او و نـاشـر نـخـسـتـیـن کـارهـایـش در نـوی مـیـر آلکـسـارنـدر تـریـفـونـوویـچ تـواردوفـسـکـی(Aleksander Trifonovitj Tvardovskij)(71- 1910) بــود. کــار اصـلـی آسـتـایــف شــاه مــاهــی(1976) بــه بــیـان عــنــوان فــرعـیـش ” گـزارشـی در روایـات ” اسـت، و مـی تـوانـد دارای بـرخـی تـشـابـهـات بـا رمـان کـلاسـیـک خـاطـرات یـک صـیّـاد (1852) اثـر ایـوان سـر گـیـویـچ تـورگـنـیـف(Ivan Sergejevitj Turgenjev)(83- 1818) بـاشـد. آسـتـایـف را از لـحـاظ اشـتـغـال جـدیـش بـا مـسـا ئـل مـذهـبـی و اخـلاقـی بـایـد بـیـش تـر از خـمـیـرۀ تـولـسـتـوی و از لـحـاظ اشـتـغـالـش بـا ” روح مـردم روسـیـه” یـک نـویـسـنـدۀ اسـلاووفـیـل نـو تـلـقـی نـمـود.4  

      آسـتـایـف چـه در شـاه مـاهـی و چـه در رمـان یـک جـلـدی شـاعـرانـۀ زیـبـایـش آخـریـن درود(1975) دربـارۀ یـتـیـمـیـش در سـیـبـری، از ” طـبـیـعـت روسـی”(حـتـی بـه مـفـهـوم ” روح”) صـحـبـت مـی کـنـد، بـه گـونـه ای کـه مـنـتـقـدیـن در خـارج را بـر آن داشـتـه اسـت، کـه آلـکـسـانـدر ایـسـاعـیـویـچ سـولـژنـیـت سـیـن(Aleksander Isaejvitj Solsjenitsjn) (2008- 1918) و تـولـسـتـوی را مـنـابـع الـهـام وی بـه دانـنـد. آسـتـایـف نـیـز فـرد را بـه کـار بـا نـفـس و شـنـاخـت گـنـاه و مـسـئـولـیـت خـویـش و سـعـی غـلـبـۀ روزافـزون بـر خـشـونـت دعـوت مـی نـمـایـد. ایـن نـقـطـه نـظـر نـویـسـنـده در رمـان جـنـایـت و مـکـافـات(1866) اثـر داسـتـایـوفـسـکـی بـه خـوبـی شـنـاخـتـه شـده اسـت، و بـه نـظـر آسـتـایـف نـیـز تـردیـدی در ایـن نـیـسـت، که انـسـان ها جـزای تـجـاوزات شـان به هـمـنـوع و طـبـیـعـت را پـس خـواهـنـد داد.

solsjenitsyn.jpg

سـولـژنـیـت سـیـن

      پـدیـدۀ آسـتـایـف شـایـد بـیـش از هـر نـویـسـنـدۀ بـااهـمـیـت دیـگـر شـوروی نـشـان دهـد، کـه گـوربـاچُـف بـا چـه مـسـائـل پـیـچـیـده و مـتـنـوعـی روبـه رو بـود. سـوء ظـن آسـتـایـف بـه یـهـودیـان و مـلـل جـنـوب شـوروی، تـوأمـاً گـرجـی هـا – کـه چـنـد سـال پـیـش در روایـتـی از خـود چـنـان تـوهـیـن شـان کـرده بـود، کـه مـسـتـقـیـمـاً مـوضـوع بـحـث در کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی در 1986 گـردیـد – بـه خـوبـی شـنـاخـتـه شـده بـود. حـتـی در مـسـکـو شـایـعـاتـی در ایـن خـصـوص پـراکـنـده بـود، کـه او بـایـد در جـلـسـه ای رسـمـی گـفـتـه بـاشـد، مـارکـسـیـسـت نـیـسـت، و از هـرگـز نـبـودنـش نـیـز سـرافـراز اسـت. بـه قـول هـمـان مـنـبـع بـایـد یـک مـسـئـول اداری بـلـنـدپـایـه در عـرصـۀ فـرهـنـگ ایـن مـوضـوع را بـه گـوش گـوربـاچُـف رسـانـده بـاشـد، و گـوربـاچُـف بـایـد بـه او جـواب داده بـاشـد: ” کـه ایـن طـور، بـایـد بـه کـسـانـی کـه بـه حـرف شـان عـقـیـده دارنـد، احـتـرام گـذاشـت.” هـم بـا تـوجـه بـه حـس شـدیـد مـلـی گـرای روس بـزرگ، اعـتـقـاد آسـتـایـف بـه ارزش هـا و سـنـن تـاریـخـی و فـرهـنـگـی( تـوأمـاً مـذهـبـی) و هـم بـا تـوجـه بـه اخـلاق و زهـدگـرایـی حـادش هـم چـنـیـن در رابـطـه بـا الـکـل، مـرتـبـط دانـسـتـن او بـا جـنـبـش ” پـامـجـات” تـا حـدودی طـبـیـعـی بـه نـظـر مـی رسـد؛ جـنـبـشـی کـه حـتـی در رسـانـه هـای جـمـعـی در اثـر سـیـاسـت ” گـلاسـنـوسـت” وجـودش را شـدیـداً مـعـتـبـر سـاخـتـه بـود. صـرف نـظـر از مـخـتـلـف بـودن نـظـرات دربـارۀ اهـداف جـنـبـش و – خـاصـه – اهـمـیـت سـیـاسـیـش، واقـعـیـاتـی دربـارۀ آن وجـود دارد:

      خـاسـتـگـاه پـدیـدۀ ” پـامـجـات” را در سـیـبـری بـایـد جـسـت. یـک سـخـنـگـوی بـرجـسـتـۀ جـنـبـش ” پـامـجـات” دمـیـتـری واسـیـلـف(Dmitrij Vasilev)(84- 1900) در مـصـاحـبـه ای بـا پـل اف. هـانـسـن(Poul F. Hansen) خـبـرنـگـار روزنـامـۀ Information( ایـنـفـورمـاسـیـون)(کـپـنـهـاگ)(شـمـاره 12 اوت 1987) از جـمـلـه گـفـت: ” سـیـاسـت، تـوطـئـۀ یـک انـدیـشـۀ ایـکـس، وای یـا زد اسـت. تـوطـئـۀ یـکـی چـنـیـن اسـت، دیـگـری چـنـان. امـا هـمـه شـان در خـدمـت یـک هـدف هـسـتـنـد: بـرده کـردن فـرد انـسـان، تـبـدیـلـش بـه وسـایـل یـدک یـک مـاشـیـن. نـه انـسـان کـردنـش، تـا قـادر بـه اسـتـفـاده از امـکـانـاتـش بـه شـود، روحـش را غـنـی، “مـن” اش را مـتـحـقـق کـنـد. فـرد بـایـد در هـمـآهـنـگـی بـا طـبـیـعـت زنـدگـی کـنـد. یـعـنـی فـرد نـبـایـد از قـوانـیـن طـبـیـعـت تـجـاوز کـنـد. او بـایـد بـه طـور ذاتـی و بـه شـکـلـی جـزئـی از پـدیـده هـای طـبـیـعـت شـود، کـه در تـضـاد بـا آن قـرار نـگـیـرد، مـوجـد یـک رشـتـه تـضـاد نـبـاشـد، کـه بـعـد خـود نـاچـار از حـل شـان شـود. یـک سـنـدیـکـای صـنـعـت مـی سـازنـد، کـه مـحـیـط زیـسـت را آلـوده مـی کـنـد، بـعـد سـازمـانـی بـرای مـبـارزه عـلـیـه آن سـنـدیـکـا و نـجـات طـبـیـعـت درسـت مـی کـنـنـد. روشـن اسـت کـه هـیـچ عـقـل و مـنـطـقـی در ایـن نـیـسـت. افـراد انـسـان حـالا روی ایـن زمـیـن زنـدگـی مـی کـنـنـد. آن هـا فـکـر مـی کـنـنـد: بـرای مـن چـیـزهـای مـورد نـیـاز در طـول حـیـا تـم بـه قـدر کـافـی وجـود دارد. بـی خـیـالـش اگـر عـلـف بـعـد از مـن نـرویـد. بـی خـیـال نـسـل هـای آیـنـده. بـدبـخـتـی ایـن جـاسـت. ایـن جـا غـالـبـاً سـیـاسـت نـقـش وحـشـت نـاکـی بـازی مـی کـنـد. چـرا؟ چـون کـه سـیـاسـت فـقـط اهـداف مـحـدودی بـرای گـروه مـشـخـصـی دارد. در آن مـسـائـل مـهـم دنـیـا فـرامـوش مـی شـود. نـتـیـجـۀ کـار گـروه هـای سـیـاسـی تـخـریـب اسـت، بـا وجـودی کـه هـمـۀ مـان مـی تـوانـیـم بـه بـیـنـیـم، کـه سـیـارۀ مـان در مـعـرض تـهـدیـد قـرار دارد. عـقـل و مـنـطـق کـجـاسـت؟ آیـا قـتـل نـفـس بـا سـیـسـتـم هـای سـیـاسـی مـخـتـلـف، دکـتـریـن هـا و سـلاح عـاقـلانـه اسـت؟ عـقـل و مـنـطـق، هـمـآهـنـگـی کـجـاسـت؟ تـا زمـانـی که هـدف هـر خـط مـشـی سـیـاسـی تـخـریـب بـاشـد، اسـمـش بـی اهـمـیـت اسـت. امـا اگـر 

کـسـی بـه خـواهـد اعـتـراضـی کـنـد، سـرکـوفـت مـی خـورد. دهـانـت را بـاز کـنـی، مـی بـنـدنـش. تـوطـئـه اسـت، چـون کـه تـو اجـازۀ گـفـتـن حـرفـی را نـداری. چـون کـه پـای کـسـانـی را لـگـد مـی کـنـی، کـه مـی رونـد تـا دنـیـای مـا را بـه یـک زبـالـه خـانـه تـبـدیـل کـنـنـد.”

      نـقـطـه نـظـر اصـلـی در ایــن انـتــقـاد عـمـومـی از تـمـدن، از گـذشـتــه شـنــاخـتـه شــده اسـت. ژان ژاک روسـو(Jean-

Jacques Rousseau)(78- 1712) در زمـان خـود حـمـلـه اش را بـه نـفـوذ مـخـرب عـلـوم و فـرهـنـگ بـر هـمـآهـنـگـی بـیـن طـبـیـعـت و فـضـائـل ” اصـلـی” انـسـان بـه عـمـل آورده بـود. تـعـجـبـی نـیـسـت کـه در دهـۀ 80 قـرن پـیـش یـک چـنـیـن انـتـقـاد عـمـومـی از غـول صـنـعـت و تـکـنـولـوژی مـی تـوانـسـت مـورد اسـتـقـبـال دوائـر زیـادی در یـک جـامـعـۀ سـپـسـیـن انـقـلاب قــرار گـیـرد، کــه در آن فــرد بــرنـامــه مـنــدانــه بــه صــورت مـهــره ای کــوچـک در مـاشـیــن عــظـیـم( گـفــتــمــان اسـتـالــیـن) درک مــی شــد، و مـعـجــزه ســازان عــلـوم و دیـگــر قـهــرمـانــان تــقـلـبـی پــرومـتــه ای( لـیـسـنـکـو و شـرکـاء در زمـان نـیـکـیـتـا سـرگـیـویـچ خـروشـچُـف(Nikita Sergejevitj Khrusjtjov)(1971- 1894)) بـه سـهـم خـود بـه تـصـرف در و تـغـیـیـر واقـعـیـات مـی پـرداخـتـه انـد، و ایـن نـیـز تـا آن حـد کـه رفـتـه رفـتـه کـسـی جـرئـت بـاور آن چـه را کـه بـا چـشـمـانـش مـی دیـد، یـا آن چـه را کـه بـا گـوش هـایـش مـی شـنـیـد، نـداشـت!

      قـابـل تـأمـل اسـت کـه نـخـسـتـیـن اعـتـراضـات آشـکـار عـلـیـه ضـایـعـات انـسـانـیِ تـکـامـل سـریـع از سـوی مـرکـز اعـصـاب عـلـوم اجـتـمـاعـی، بـه گـفـتـمـان شـهـر آکـادمـیـسـیـن هـا در نـووسـیـبـرسـک بـرخـاسـت. ایـن مـرکـز پـیـشـرفـتـه در نـیـمـۀ پـسـیـن دهـۀ 50 ایـجـاد گـردیـد، و مـسـئـول سـیـاسـی شـعـبـۀ سـیـبـریـایـیِ آکـادمـی عـلـوم شـوروی دبـیـرکـل سـابـق کـمـیـتـۀ مـنـطـقـه ای حـزب، عـضـو بـعـد ادارۀ سـیـاسـی و رئـیـس امـور ایـدئـولـوژیـک ج. لـیـگـاچـوف بـود.

      رئـیـس انـسـتـیـتـوی بـزرگ ریـاضـیـات در مـرکـز تـحـقـیـقـات و دانـشـگـاه نـووسـیـبـرسـک ن. سـاگـورچـکـو در آغـاز دهـۀ 70 یـک بـاشـگـاه تـرک اعـتـیـاد بـرای هـمـکـاران عـلـوم شـهـر آکـادمـیـسـیـن هـا ایـجـاد کـرد، هـم آن جـا کـه تـرفـیـع مـقـام نـیـز یـافـتـه بـود. اعـضـاء بـاشـگـاه ایـن عـقـیـده را یـافـتـه بـودنـد، کـه اعـتـیـاد بـه الـکـل خـطـری بـرای سـلامـتـی عـمـومـی گـردیـده اسـت. ایـن بـی شـک صـحـیـح بـود، و بـنـابـرایـن هـدف اصـلـی آن هـا عـبـارت از اعـلام ابـتـداء شـهـر آکـادمـیـسـیـن هـا، سـپـس نـووسـیـبـرسـک بـه طـور کـلـی و تـدریـجـاً شـهـرهـا و نـواحـی دیـگـر بـه صـورت نـقـاط مـمـنـوع الالـکـل مـی گـردیـد. کـارشـان در آغـاز در نـووسـیـبـرسـک قـریـن مـوفـقـیـت بـود، بـعـد در تـومـسـک نـیـز، آن جـا کـه لـیـگـاچـوف در 1965، پـس از زمـانـی عـضـویـت در دسـتـگـاه حـزبـی مـرکـزی در مـسـکـو، دبـیـر گـشـتـه بـود.

      بـاشـگـاه هـای ” دوت”(نـام اخـتـصـاری روسـی” سـازمـان داوطـلـبـان تـرک اعـتـیـاد”) بـه فـقـط تـأئـیـد ایـن بـسـنـده نـمـی کـردنـد، کـه اعـتـیـاد بـه الـکـل خـطـری بـرای سلامـتـی بـود، و مـی تـوانـسـت بـه تـهـدیـدی بـرای کـل فـرهـنـگ روسـیـه بـدل گـردد، بـلـکـه هـم چـنـیـن بـه آن چـیـزی نـیـز مـی پـرداخـتـنـد، کـه از نـظـرشـان ریـشـۀ مـسـئـلـه مـی بـایـد بـاشـد. تـوضـیـح شـان بـسـیـار جـالـب بـود: یـهـودیـان و فـرامـاسـون هـا( اعـضـاء فـرامـاسـونـری( فـرامـوشـخـانـه))، خـاصـه بـیـن روشـن فـکـران، تـوطـئـه نـمـوده، بـی رحـمـانـه سـرگـرم انـجـام آزمـایـشـات شـان بـر روی مـردم روسـیـه مـی بـاشـنـد. و ایـن تـوضـیـح اخـتـلاط جـالـبـی از یـهـودسـتـیـزی روسـی سـنـتـی و نـفـرت مـیـهـن پـرسـتـانـۀ ابـتـدائـی از صـدهـاهـزار یـهـود، بـه ویـژه یـهـودیـان روشـنـفـکـر مـایـل بـه تـرک شـوروی در آن سـال هـا بـود؛ تـوضـیـحـی کـه بـه نـحـو روزافـزون مـغـشـوش سـازنـدۀ انـدیـشـه هـای روس هـایـی بـود، کـه بـه صـور گـونـاگـون قـربـانـیـان آزمـایـشـات اجـتـمـاعـی بـودنـد، هـم چـنـیـن نـفـوذش را در دوائـری از روشـنـفـکـران روسـی نـمـوده بـود.

      مـبـارزۀ بـاشـگـاه هـای ” دوت” بـرای سـلامـتـی عـمـومـی تـحـت رهـبـری پـرحـرارت سـاگـورچـکـو بـه جـنـبـشـی تـبـدیـل گـشـت کـه نـام ” پـامـجـات” را بـه خـود گـرفـت، و یـک فـرهـنـگ سـیـاسـی کـوچـک فـعـال در شـوروی شـد. فـعـالـیـت جـنـبـش بـرای نـجـات آثـار فـرهـنـگـی و ارزش هـای زنـدگـی سـنـتـی روسـیِ در مـعـرض تـهـدیـد، کـه بـقـایـای شـان عـمـدةً در مـنـاطـق روسـتـایـی بـه دسـت آمـده بـود، راه را بـر آگـاهـی مـحـیـط زیـسـت شـنـاخـتـی و نـوگـرایـانـه بـه ارزش هـای فـرهـنـگـی مـلـی، کـه وجـهـی مـهـم از گـرایـش نـو شـنـاخـت مـنـد عـمـومـی اسـت، گـشـود. بـه نـظـر مـی رسـد گـوربـاچُـف و رهـبـری نـویـن اتـحـاد شـوروی در تـشـخـیـص بـیـمـاری هـای جـامـعـۀ شـوروی بـا رهـبـران ” پـامـجـات” شـریـک بـوده بـاشـنـد، تـنـهـا اسـلـوب هـای مـداوای شـان آن هـا را از یـکـدیـگـر مـتـمـایـز سـاخـتـه بـوده بـاشـد . بـنـابـرایـن نـیـز دبـیـر سـابـق حـزب روسـیـه و رئـیـس جـمـهـور بـعـد روسـیـه بـوریـس یـلـتـسـیـن(Boris Jeltsin(2007- 1931)، در 6 مـه 1987 نـمـایـنـدگـانـی از جـنـبـش مـذکـور را زمـانـی کـه سـرگـرم تـظـاهـرات در بـرابـر شـهـرداری مـسـکـو بـودنـد، بـرای یـک بـحـث طـولانـی نــزد خـود پــذیـرفـت. وجـود جـنــبـش ” پــامـجـات”، امـا، دردســری جـدی بـرای گـوربـاچُـف بــود. در جـرایـد مـجـادلـۀ قـلـمـی بـا جـنـبـش، خـصـوصـاً بـر ضـد یـهـودسـتـیـزی و نـفـرت از بـیـگـانـگـان  جـریـان داشـت، بـه عـنـوان نـمـونـه مـفـسـر مـشـهـور اف. بـورلاتـسـکـی بـه کـرات در پـراودا بـا جـنـبـش اشـتـغـال یـافـت. وی فـعـالـیـت مـثـبـت جـنـبـش در رابـطـه بـا ارزش هـای مـلـی روسـی را سـتـود، امـا از دیـگـر سـو بـلااسـتـثـنـاء از کـلـیـۀ ” نـظـریـات” آن در بـارۀ یـهـودسـتـیـزی و نـفـرت زایـی سـروری طـلـبـانـه، خـطـر تـأثـیـرات فـرهـنـگ غـرب فـاصـلـه گـرفـت. مـثـالـی بـر ایـن رویـکـرد دشـمـنـانـۀ جـنـبـش بـه غـرب و فـرهـنـگـش ایـن کـه گـروهـی تـنـدرو از آن بـه بـرخـی انـسـتـیـتـوهـای عـلـمـی نـووسـیـبـرسـک حـمـلـه ور شـده، دسـتـگـاه هـای کـامـپـیـوتـر گـران قـیـمـت شـان را خُـرد کـردنـد، بـه ایـن سـبـب کـه آن هـا را واردات غـرب مـی دانـسـتـنـد، یـا ابـزاری در یـد کـسـانـی کـه بـه تـصـورشـان مـعـدوم سـازنـدۀ فـرهـنـگ دهـقـانـی کـهـن روسـیـه یـا جـامـعـۀ نـوع دوسـتـانـۀ مـعـنـویـش بـودنـد. خـواهـش گـوربـاچُـف درمـورد خـودداری از ” کـاوش در گـذشـتـه”، هـمـان سـان کـه در پـیـش نـیـز گـفـتـه شـد، پـذیـرفـتـه نـگـردیـد؛ در عـوض مـسـاعـدت مـورد در خـواسـتـش بـرای سـیـاسـت نـویـنـش را در کـنـگـره کـسـب کـرد، شـایـد تـاحـدودی تـحـت هـنـایـش شـوک سـانـحـۀ اتـمـی چـرنـوبـیـل تـنـهـا چـنـد مـاه پـیـش از  آن، روی دادی کـه بـیـش از هـر روی داد دیـگـری روشـن سـاخـت، کـه شـوروی بـدون گـشـودگـی هـر چـه بـیـش تـر دربـارۀ مـسـائـل حـیـاتـی کـشـور قـادر بـه تـکـامـل بـه صـوب یـک جـامـعـۀ آگـاه نـویـن نـبـود.

3- وضـعـیّـت هـشـتـمـیـن کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی 

هـشـتـمـیـن کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی در ایـام 28-24 ژوئـن در سـالـن کـرمـلـیـن بـرگـذار گـشـت. پـیـشـا پـیـش بـیـسـت وهـفـتـمـیـن کـنگـرۀ حـزب در خـاتـمـۀ فـوریـه و آعـاز مـارس، هـم چـنـیـن کـنـگـره هـای چـنـد سـازمـان فـر هـنـگـی کـشـوری مـنـعـقـد شـده بـود، کـه بـرخـی شـان پـرجـاروجـنـجـال بـودنـد( بـه ویـژه کـنـگـرۀ اتّـحـادیـه فـیـلـم سـازان شـوروی). اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی بـا 9548 عـضـو بـزرگ تـریـن اتـحـادیـه هـا و نـیـز آن اتـحـادیـه ای بـود، کـه مـعـمـولاً مـورد تـوجـه بـخـصـوص مـردم قـرار داشـت. وضـعـیـت کـنگـره بـه صـورت یـک روی داد سـیـاسـی مـهـم تـأ کـیـدش را در ایـن داشـت، کـه هـم حـزب و هـم دولـت بـا هـیـئـتـی کـثـیـرالـعـده بـا اسـامـی بـااهـمـیـتـی چـون گـوربـاچُـف، لـیـگـاچـوف، آنـدری گـرومـیـکـو(Andrej Gromyko)(89- 1909) و ادئـوارد شـواردنـادزه(Eduard Sjevardnadze) (2014- 1928) در رأس شـان در آن شـرکـت جـسـتـنـد. نـویـسـنـدگـان پـیـش از کـنـگـره در شـعـبـات اتـحـادیـه در حـدود 550 نـمـایـنـده از سـوی اعـضـاء بـرگـزیـدنـد. ایـن کـه تـنـهـا 3 تـن از کـل نـمـایـنـدگـان پـایـیـن تـر از 35 سـال داشـتـنـد، خـود حـاکـی از تـداوم قـدرت نـسـل پـدران در دسـتـگـاه بـود. بـاقـی نـمـایـنـدگـان بـه گـروه هـای سـنـی زیـر تـقـسـیـم مـی گـردیـدنـد:

40-36 سـال         15 نـمـایـنـده

50-41 سـال         117 نـمـایـنـده

60-51 سـال         184 نـمـایـنـده

70-61 سـال         160 نـمـایـنـده

71 سـال              88 نـمـایـنـده   

      از کـل تـعـداد نـمـایـنـدگـان بـرگـزیـده 44 تـن زن بـودنـد. در مـجـمـوع 89 مـلـیـت، کـه بـه 78 زبـان گـونـاگـون مـی نـوشـتـنـد، نـمـایـنـدگـی گـشـتـه بـودنـد. در کـنـگـره بـه اطـلاع حـاضـریـن رسـیـد، کـه اتـحـادیـه از کـنـگـرۀ قـبـل خـود در 1981 تـا بـه آن روز کـلاً 1986 عـضـو جـدیـد یـافـتـه بـود، کـه از آن هـا تـقـریـبـاً 20% پـایـیـن تـر از 35 سـالـه بـودنـد.

      وزنـسـنـسـکـی شـاعـر صـریـحـاً ایـن سـئـوال را مـطـرح سـاخـت، کـه انـتـخـابـات کـنـگـره تـا چـه حـدی بـازتـاب ایـام قـدیـم اسـت یـا نـو؟ وی هـم چـنـیـن گـفـت، کـه غـیـبـت چـنـدیـن نـویـسـنـدۀ بـرجـسـتـه( آخـمـادولـیـنـا، بـولات اکـودزیـافـا (Bulat Okudzjava)(97- 1924)، بـرادران آرکـادی/ بـوریـس اسـتـروگـاتـسـکـی(Arkadij / Boris Strugatskij)(2012- 1933/ 91- 1925) و دیـگـران) کـامـلاً قـابـل حـس اسـت. او بـی پـرده پـرسـیـد: ” آیـا گـزارش کـمـیـسـیـون بـازرسـی ایـن سـئـوال را مـی کـنـد، کـه انـتـخـاب در سـازمـان اتـحـادیـۀ مـسـکـو تـحـت مـدیـریـت اف. کـوزنـتـسـوف تـا چـه انـدازه درسـت بـوده اسـت؟” وی خـاطـرنـشـان سـاخـت، آنـدری پـلاتـونـوف(Andrej Platonov)(1951- 1899) نـویـسـنـده، از قـربـانـیـان دورۀ اسـتـالـیـن، یـک بـار گـفـتـه بـود:  ” بـی مـن مــردم اکـثـریــت نــدارنـد.”(یـک سـال پــس از کـنـگـره کـوزنــتـسـوف بــه 

یـک مـقـام سـیـاسـی نـسـبـةً مـرکـزی، رئـیـس انـسـتـیـتـوی ادبـیـات جـهـان تـرفـیـع یـافـت.)

      بـلافـاصـلـه پـس از مـراسـم گـشـایـش کـنـگـره روی دادی رخ داد، کـه تـأکـیـد نـمـادیـن دیـگـر تـزلـزل گـارد قـدیـم بـود. دبـیـرکـل اتـحـادیـه طـی 15 سـال اخـیـر ج. مـارکـوف 75 سـالـه، دریـافـت کـنـنـدۀ جـایـزه هـای اسـتـالـیـن و لـنـیـن، مـی بـایـد گـزارش رونـد دورۀ گـذشـتـه را تـقـدیـم کـنــد. نـطـق طـولانـی او(کـه بـه دنـبـال کـنـگـره 10 سـتـون در جـرایـد را اشـغـال کـرد) نـه تـنـهـا مـفـصـل و هـمـراه جـزئـیـات بـسـیـار، بـلـکـه هـم چـنـیـن کـسـالـت آور بـود. مـارکـوف بـر یـک رشـتـه آثـار تـأکـیـد کـرد، کـه مـوجـد تـوجـه و بـحـث گـردیـده بـودنـد، و مـورد نـو ایـن کـه وی در ایـن دسـتـه هـم چـنـیـن از کـارهـایـی نـام بـرد کـه تـوصـیـف کـنـنـدۀ پـدیـده هـای مـنـفـی در جـامـعـه بـودنـد، مـثـلاً  آتـش اثـر راسـپـوتـیـن و مـفـتـش مـالـیـخـولـیـایـی از آسـتـایـف. هـنـگـامـی کـه مـارکـوف سـپـس بـه پـدیـده هـای مـنـفـی در ادبـیـات نـویـن، نـویـسـنـدگـانـی کـه غـیـر مـردمـی گـشـتـه، یـا در قـبـال مـسـائـل جـامـعـه مـوضـع گـیـری نـمـوده بـودنـد، بـازگـشـت، تـنـهـا از یـک تـن، کـیـم، مـتـعـلـق بـه گـروه مـوسـوم بـه ” چـهـل سـالـه هـا ” و رمـان رئــالـیـسـتـی – خـیـالـی او سـنـجـاب نـام بـرد. او گـفـت: ” آ. کـیـم در ایـن اثـر روایـت را بـر یـک رشـتـه دگـردیـسـی مـی سـازد، کـه در جـریـانـش انـسـان هـا بـه جـانـوران و بـرعـکـس تـبـدیـل مـی گـردنـد. ایـن شـایـد در رشـتـۀ بـخـصـوص انـتـخـابـی شـخـص وی پـذیـرفـتـنـی بـاشـد. نـقـص کـتـاب در چـیـز دیـگـریـسـت: اسـتـنـبـاط غـیـرتـاریـخـیـش از مـوارد پـلـیـدی، خـرده بـورژوایـی و خـودخـواهـی.”

      دبـیـرکـل بـه ایـنـجـای نـطـقـش کـه رسـیـد، ضـعـف کـرد، و او را از سـالـن خـارج سـاخـتـنـد. بـقـیـۀ گـزارش مـارکـوف بـه وسـیـلـۀ آ. کـارپـوف خـوانـده شـد، و ایـن یـک نـیـز کـسـی بـود کـه دبـیـرکـل در نـطـقـش از رمـان تـازۀ او ژنـرال ارتـش بـه نـحـو مـثـبـت سـخـن گـفـتـه بـود. رمـان گـزارشـی نـسـبـةً گـشـوده از یـک ژنـرال اسـت، کـه مـدتـی در چـنـگ ارادۀ عـمـل اسـتـالـیـن گـرفـتـار مـی گـردد. کـارپـوف کـه خـود شـخـصـاً دردسـر کـشـیـده، چـنـد سـال قـبـل از مـرگ اسـتـالـیـن در یـک اردوگـاه کـار اجـبـاری اسـیـر بـوده اسـت، در آیـنـده بـه سِـمـت دبـیـرکـلـی اتـحـادیـه انـتـخـاب گـشـت.

      بـه دلایـل خـوب( یـا بـه هـر حـال قـابـل درک) ایـن کـنـگـرۀ مـورد بـحـث صـحـنـۀ قـیـام نـسـل جـوان بـرضـد مـسـن هـا نـشـد. در عـوض – و مـهـم – قـیـام نـیـمـه مـسـن هـای دهـۀ 60( جِـفـتـوشـنـکـو5 بـا بـسـیـاری دیـگـر) بـرضـد حـامـیـان سـیـسـتـم مـوروث اسـتـالـیـن و بـرژنـف صـورت پـذیـرفـت. لـیـبـرال هـای نـیـمـه مـسـن مـورد حـمـایـت غـیـر کـونـفـورمـیـسـت هـای کـامـلاً مـسـن قـرار گـرفـتـنـد، کـه کـلـیـۀ دگـرگـونـی هـا را از جـوانـی شـان در دهـۀ 20(ونـیـامـیـن  کـاوریـن(Veniamin Kaverin)(89- 1902) نـویـسـنـده، دمـیـتـری لـیـخـاچـوف(Dmitrij Likhatjov)(99- 1906) مـورخ فـرهـنـگ و غـیـره) آزمـون نـمـوده بـودنـد. مـبـاحـثـات و نـقـد فـرهـنـگـی بـاشـمـول در جـرایـد در زمـان مـاقـبـل کـنـگـره تـا انـدازۀ زیـادی از ” روح دهـۀ 20″( نـویـسـنـدگـان والـنـتـیـن کـاتـائـف(Valentin Kataev)(1986- 1897)، لـئـونـیـد مـاکـسـیـمـوویـچ لـئـونـوف(Leonid Maksimovitj Leonov)(1994- 1899)، لـئـونـیـد زوریـن(Leonid Zorin)(و. 1924) و بـقـیـه) هـنـایـیـده بـود.

J. Jevtushenko.jpg

جـفـتـوشـنـکـو

      در بـحـث کـنـگـره خـاصـه سـه مـوضـوع انـدیـشـه هـای حـاضـریـن را بـه خـود مـشـغـول داشـتـه بـود. دخـالـت در مـسـا ئـل جـامـعـه، کـه هـمـواره هـنـایـنـدۀ ادبـیـات روسـیـه بـوده اسـت، ایـن جـا نـیـز بـه بـیـان درآمـد، مـنـتـهـا بـا ایـن تـازگـی کـه گـشـوده تـر از گـذشـتـه بـود، حـتـی از هـفـتـمـیـن کـنـگـره در 1981 بـا وجـهـۀ نـسـبـةً تـشـریـفـاتـی و تـکـیـه اش بـر سـنـن قـدیـم. حـال، ایـن جـا در ژوئـن 1986 بـحـثـی سـازنـده و خـصـوصـاً انـتـقـادی حـول پـاره ای از جـدی تـریـن عـلائـم ایـن مـعـضـل صـورت پـذیـرفـت، کـه جـامـعـۀ شـوروی نـه بـه خـوبـی اداره مـی شـد، و نـه دارای وضـعـیـت مـنـاسـبـی بـود. اولاً انـتـقـاد شـدیـد از طـرح هـای سـد سـازی کـه در دسـامـبـر 1985 در اتّـحـادیـه نـویـسـنـدگـان شـوروی آغـاز گـشـتـه بـود، در ایـن جـا ادامـه یـافـتـه، تـعـمـیـق شـد؛ دومـاً سـخـنـانـی تـنـد دربـارۀ سـیـاسـت انـتـشـارات رسـمـی بـه بـیـان آمـد، کـه طـی ده سـال بـه صـورتـی عـمـلـی گـشـتـه بـود، کـه چـنـدیـن نـویـسـنـدۀ بـااهـمـیـت تـقـریـبـاً از خـاطـر خـوانـنـدگـان فـرامـوش گـشـتـه بـودنـد؛ و بـالاخـره سـومـاً مـطـالـبـۀ عـمـلـی ای در ایـن زمـیـنـه بـه پـیـش کـشـیـده شـد، کـه در تـوصـیـف رسـمـی، بـه ویـژه ایـدئـولـوژیـک – ذهـنـی گـرایـانـۀ حـزب از گـذشـتـۀ تـاریـخـی بـازبـیـنـی بـه عـمـل آیـد.

      نـاظـریـن غـربـی ادعـا کـرده انـد، کـه شـوق مـبـارزۀ کـامـلاً غـیـرعـادی نـویـسـنـدگـان بـه وسـیـلـۀ گـوربـاچُـف بـر انـگـیـخـتـه شـده بـود. ولـیـکـن اطـلاعـات مـنـتـشـر شـده از سـوی مـنـابـع قـابـل اعـتـمـاد دلـیـلـی بـرای صـحـت چـنـیـن ادعـاهـا و گـفـتـه هـا ارائـه نـمـی دارد. در واقـع کـنـگـرۀ نـویـسـنـدگـان تـنـهـا نـقـطـۀ اوج پـروسـه ای گـشـت کـه مـدت زیـادی تـحـت تـکـامـل بـود. واسـیـلـی بـیـکـوف(Vasilij Bykov)(2003- 1924) چـنـد مـاه زودتـر بـه هـنـگـام دریـافـت جـایـزۀ لـنـیـن در 14 مـه در مـصـاحـبـه ای بـا نـشـریـه لـیـتـراتـورنـاجـا گـازتـا از جـمـلـه گـفـتـه بـود: ” مـا از کـمـبـود اسـتـعـداد نـویـسـنـدگـان جـداً انــدیـشـمـنــدی کـه زنــدگـی را مــی شـنـاسـنــد، و مـی بـیـنـنـد امــور واقـعـاً چـگـونـه انــد، و در 

تـلاش خـدمـت بـه ادبـیـات بـا حـقـیـقـت و ایـمـان شـان هـسـتـنـد، رنـج مـی بـریـم. امـا مـسـئـلـه ایـنـسـت، کـه عـصـا بـه دسـتـا نـی کـه در وهـلـۀ نـخـسـت در انـدیـشـۀ تـضـمـیـن هـسـتـی خـویـشـنـد، تـوصـیـف هـنـری را بـه تـنـهـا یـک سـمـت مـشـخـص کـشـانـده انـد.”

      زمـانـی بـعـد یـکـی از ” عـاصـیـان” قـدیـم، روزوف نـمـایـشـنـامـه نـگـار بـه هـمـان نـشـریـه گـفـت: ” اگـر انـسـان را یـک مـوجـود مـعـنـوی و حـسـی ثـابـت تـصـور کـنـیـم، نـیـازی بـه اصـرار در ایـن مـی مـانـد، کـه خـصـوصـیـات مـذکـور هـر لـحـظـه گـاه بـه ایـن و گـاه بـه آن هـدف بـه کـار گـرفـتـه مـی شـود؟ روشـن اسـت بـه انـدیـشـۀ کـسـی خـطـور نـمـی کـنـد کـه بـا یـک گـیـلاس کـریـسـتـال مـیـخ بـه کـوبـد، یـا بـه سـر کـسـی کـه پـاهـایـش بـسـتـه اسـت، داد بـه کـشـد: ” بـدو!” و وقـتـی آدم بـه عـمـد یـا غـیـرعـمـد( بـا فـریـاد، نـهـی یـا کـوتـه بـیـنـی سـاده) دسـتـگـاه مـعـنـوی حـسـاس انـسـان را مـضـروب کـنـد، کـار پـسـتـی کـرده اسـت.” وانـگـهـی، یـکـی دیـگـر از لـیـبـرال هـای قـدیـم، کـاوریـن، انـدکـی پـیـش از گـشـایـش کـنـگـره در مـصـاحـبـه ای بـا هـمـان نـشـریـه گـفـتـه بـود:  ” مـا در زمـانـی زیـسـت مـی کـنـیـم، کـه کـارهـای قـهـرمـانـانـه و تـصـرف هـا مـی شـود، امـا هـم چـنـیـن در زمـانـی بـا مـقـامـات تـقـلـبـی، شـیـادی، خـیـانـت و مـقـامـات نـامـحـق، زمـانـی کـه بـلاشـرط بـایـد راسـت و درسـت، آزادانـه از امـور مـسـکـوت و مـطـرود سـخـن گـفـت.”

      آن چـه ایـن سـه نـویـسـنـدۀ مـشـهـور(و بـسـیـاری دیـگـر بـا آن هـا ) در مـاه هـای پـیـش از کـنـگـره بـیـان کـردنـد، بـه صـورتـی عـالـی بـا بـیـانـاتـی قـابـل تـطـبـیـق مـی بـاشـد، کـه آنـان خـود و بـخـش اعـظـم نـاطـقـیـن در کـنـگـره بـه پـیـش کـشـیـدنـد، و هـیـچ لـزومـی بـرای ردیـابـی سـیـاسـی مـسـتـقـیـم نـمـی بـاشـد. مـنـظـور گـوربـاچُـف از آن چـه در ” پـیـش جـلـسـه”ی قـبـلاً یـاد شـده گـفـتـه بـود، بـیـش تـر ضـرورت آگـاهـی از عـلائـم در هـمـآهـنـگـی بـا سـیـاسـت ” پـرسـتـرویـکـا ” بـود، تـا تـرتـیـب سـنـتـی گـردهـم آیـی هـا بـه مـقـصـود صـرفـاً رهـنـمـودهـای مـسـتـقـیـم.

یـادداشـت هـا

1- نـشـریـه کـمـونـیـسـت، ش3، 1987.

2- بــرای ایـن مـوضـوع مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بــه بـررسـی ” دگـرگـونـی فــرهـنـگـی در شــوروی پــیـشـیـن ( از 1957 تـا 1973)” از تـوفـان 

    آراز در 3 بـخـش در تـارنـمـای مـشـعـل، ژوئـن – ژوئـیـه 2020.

3- بـرای ” رئـالـیـسـم سـوسـیـالـیـسـتـی” مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه هـمـان.

4- دربـارۀ اسـلاووفـیـل نـو مـی تـوانـیـد بـه نـگـریـد بـه هـمـان(مـبـحـث ” چـهـار ایـدئـولـوژی اُپـوزیـسـیـون”).

5- بـرای جِـفـتـوشـنـکـو مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـخـش دوم هـمـان.  

تـصـویـر زیـر عـنـوان:

مـجـسـمـۀ زنـدان

آفـریـدۀ فـاضـل نـجـف اوف