چرا نظام سیاسی دههی شصت در افغانستان مؤفق و نظام های جهادی ها و غربی ها ناکام بودند؟
نوشتهی محمدعثمان نجیب
من در این نوشتهی کوتاه تنها به یک بخش از عواملی معطوف است که بنیاد داخلی دارد و بسیار ویرانکننده است.
فرزندان و بستهگان مقامات:
فرزندان مقامات هرچند در حمایت پدران یا مادران یا خویشان صاحب قدرت شان بودند، ولی هرگز اجازهی دستدرازی به امورتعیین کنندهی کشوری را نه داشتند. مثلاً آقای صمد خواهرزادهی رفیق نوراحمد نور دورهی سرباز اش را نزد من گذشتاند یاآقای محمدشفیع غرزی فرزند شادروان بارق شفیعی هم سرباز من بودند. بی کوچکترین واکنشی درست مثل سرباز امر پذیربودند، یا آقای غرزی لایق در نزد پدر شان سرباز بودند. مگر پسا دههی شصت فرزندان نادان بیتحصیل و بیتعلیم یا تحصیلکرده های فرمایشی میراثدار کرسی های پدران شان شدند. نتیجهی کاری آن نظام مؤفقیت کامل و نتیجهی نظام های پسا دههیشصت نتایج کاملاً ناکامی بود. به خصوص که ۹۵ فیصد فرزندان و برادران و بستهگان مقامات جهادی در جنایات پدران شانهمدست و گاهی مجری آن جنایات بودند. دو دههی پسین جمهوریت برادران، فرزندان، خواهرزاده ها، برادر زاده ها و بستهگاندو رئیس جمهور کرزی و غنی و معاونین شان، تا ۹۹ درصد وکلا، وزرا، سناتوران و فرماندهان، رهبران جهادی و از غرب آمده ای تکنوکرات و دموکرات!؟ جاسوس با شعار های کاذب سازندهگی، براندازی های ساختاری و شیرازهیی وطن را فروپاشاند ودزدیدند و هرگز کار را به اهل کار نسپردند. در معادلات امروزهی سیاسی کشور برون از مرزهای وطن هم همان آش است و همان کاسهی زهرآلود ناکامی های سیاسی، اقتصادی، نظامی و حیثیتی کشوری. جهان بدبخت هم غیر از اینان نشانی های ملت را از یادداشت های شان پاک کرده اند. هرگاه تغییر کلی زیربنایی و روبنایی بر مبنای عقلانیت و سواد در کشور مطمحنظرنه باشد و رهبر بازی و فرزند رهبر بازی باشد و جهان هم همین فیل ها و چوچه فیل های کُرک شده و میدان باخته را در آغوش بکشد سازگاری وطن و آرامی مردم وجود نهدارد. پس ملت باید سواد آموزی به همه نسل ها را در سرخط زندهگی قرار دهد. در غیر آن همین لاشخوران و نسل های شان تا زنده اند مردم زیر یوغ آن ها قُلبهکشی میکنند. این بدبختی موضوع تباری و هویتی و شناسهیی و زبانی هم نه میخواهد و شامل همه باشندهگان سرزمین ما میشود، بدون حس هرنوع تعلق. البته برخی ها هم اکنون خودشان را به نادانی و خودنمایی ها جا زده و تلاش دارند از خود گویا چهرهی ملی نشان بدهند. هر موردی را به نفع خودشان میچرخانند. خطاب من به این گونه اشخاص آن است که تنور منافقت تان را داغ نه کنید، مردم ما نور چشمان ما اند،بدون حس تعلق تباری و سیاسی. اما تاجیک سیاسی خاین، ازبک سیاسی خاین، هزارهی سیاسی خاین و پشتون سیاسی خائن، یا نورستانی سیاسی خائن و هر خاین دیگری که به ملت خیانت کرده و کند دشمن همهی ملت استند، از شرق تا غرب و ازشمال تا جنوب. همه مقالات بهینه خواهان را بدون احساسات و تحجر دوباره خوانی کنید و اینجا بحث نقد یک برنامهی ملی ویک صد دید غیر ملی است که یا منتشر شده یا منتشر میشوند و به گونهی گفتومان عقلانی. در این آوردگاه دلایل بیاورید وحقایق را ببینید. من و ما نه تنها با عام مردم شریف پشتون مشکلی نداریم که با همه اقوام شریف وطن همین گونهایم. برای ما هرخاینی و هر جنایت کاری از هر قومی بدون حس تعلق قابل محاکمه است. و به شما گروه خاص توصیه داریم تا برای درک تان ازتاریخ، تاریخ بخوانید، هیچ کس جانبدار هیچ کسی نیست که جنایت آفریده باشد. مگر جنایات آنانی را که ولینعمت های شمااند فراموش کرده اید؟ من ما چنان پاک و با وجدان سینه ها را سپر دفاع وطن کرده ایم که ده ها همچو شما ها باید بدانید. من وما هایی که برای وطن و آزادی وطن میجنگیم هرگز اجیر اجنبی نیستم و نه خواهیم بود و افتخارات مشترک خود مان وهمسنگران و هموطنان مان را فدای مادیات دنیایی نه میکنیم. اما هرگز هم از پیگیری های عدالت خواهی، ختم برتری خواهیقومی و تباری و گروهی و تقسیم عادلانهی قدرت و ثروت، رشد و انکشاف متوازن عقبنشینی نه خواهیم کرد.