وفاق ملی و همگرایی ملی
افغانستان برامده از جنگ های ۴۳ ساله اعم از تجاوز و اشغال تا جنگهای گروهی داخلی اشد ضرورت به وفاق و همگرایی ملی دارد .
گرچه طی این زمان افغانها به دو اشغال پایان دادند اما حاصل آنرا نتوانستند جمع کنند .
تجربه جنگهای ضد استعماری نشان میدهد که ملتهای آزاد شده از بند اشغال در تداوم روح استقلال طلبی بر بجا مانده های استعمار چون تفرقه و نفاق و عقبماندگی غالب گردیده با روح همگرایی ملی برای نو سازی وطن شان متحد باقیمانده اند .
دو ویتنام پس از شکست آمریکا یک ویتنام واحد گردید ، هند وارسته از بند استعمار انگلیس به قدرت ششم جهان و قدرت دوم آسیا مبدل شد ، اروپای بعد از جنگهای داخلی و دو جنگ جهانی به قاره اثرگذار از لحاظ اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی در جهان مبدل گردید .
افغانستان پس از استرداد استقلال از انگلستان صرف ده سال وقت داشت تا بتواند به نو سازی بگراید اما بزودی دچار بحران تغیرات منفی گردید .
بحرانات جنگی اخیر قرن ۲۰ و دو دهه قرن ۲۱ نه تنها زیر ساختهای گذشته را ویران کرد که بر وفاق و همگرایی ملی افغانها اثرات نامطلوب که شاید به این زودی ها زدوده نشود بجا گذاشت .
بحران جنگ ۴۳ ساله نشان داد که :
۱– یک کشور را تحت یک ایدئولوژی در آوردن و بر مردم آن حکمراندن ممکن نیست .
۲– یک کشور را زیر گرایش قومی در آوردن نتیجه جز چند پارچگی و ایجاد اختلافات تا سرحد جنگهای داخلی به بار نمی آورد.
۳– تقسیم کشور به سمتها و انشقاق میان اقوام و ملیتها زیر نام تقسیم قدرت و ثروت سودی جز باخت سیاسی در قبال نمیداشته باشد ..
عبور کشور از بحران جنگ و اشغال میتوانست بیک رستاخیز ملی مبدل گردد تا همه اقوام و ملیتهای کشور در مسیر واحد اعمار مجدد بسیج شوند ، ام با تاسف که تداوم جنگها و سیاست تفرقه و به هم اندازی گروهکهای بنام رهبران این مجال و فرصت را به مردم نداد . نه افغانستان در مسیر بازسازی یک نظمملی حرکت داده شد و نه کدام استراتژی دقیق برای ترقی اجتماعی و اقتصادی آن مطرح گردید .
حالا هم و قت است اگر اولتر از همه به سوق افغانستان بسوی همگرایی ملی کار صورت گیرد و وفاق ملی سرخط کار برای بسیج همگانی قرار داده شود .
ترکیبهای ملی ، قومی ، جنسیتی ، علمی ، تحصیلی و مسلکی ، تخصصی و شایستگی کاری با روح و ایمان راستکاری و خدمتگذاری به مردم در سایه یک دولت با اقتدار ملی با در نظر داشت حقیقتهای، واقعیتها، ضرورتها و اصل عمده افغانستان مستقل و دارای حاکمیت و وطن همه افغانها اگر بسیج ساخته شوند راه معقول رستگاری از معضلات داخلی و توطئه های خارجی میباشد .
این بسیج سازی بر روی باور های مشترک ، منافع ملی مشترک ، رعایت ارزشهای فکری در روشنی موازین اسلامی میتواند راهگشای حل مشکلاتی گردد که از ۴۳ سال حنگ و بحران دامنگیر مردم است .
چون به ظواهر نگریسته شود فکر میشود در سایه امنیت سرتاسری همه چیز خوب و روبراه است اما در عمق حالاتی جر یان دارد که نتایج منفی آن کمتر از حوادث دوران جنگها نیست ، فرار مغزها ، ترک وطن جوانان ، آوارگی و بی سرنوشتی پناه گزینان به خارج از عالم و دانشمند گرفته تا جوان فاقد تحصیل ضربه ایست که تلافی آن یک نسل را احتوا خواهد کرد . توقف تحصیلات عالی و مسلکی دختران کشور را جدآ دچار جبران ناپذیری این کمبودی میسازد.
افغانستان جنگ زده با نو سازی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی میتواند در مسیر مثبت سمت داده شود . اساس نو سازی جامعه به کادر های تخصصی ، دانشمندان و استادان. نیروی کار جوانان ، نقش آفرینی زنان صاحب تحصیل و دارای تخصص و مسلک بستگی دارد . اساس تقسیم کار بر بنیاد مسلک و حرفه و تخصص متکی است .
افغانستان حال و آینده بدون ترقی علمی و توسعه معارف کشور خیلی ضعیف و ناتوان باقی می ماند . ۱۸۹ سال قبل از امروز سید جمال الدین افغان خطاب به گروهی از جوانان هندی میگفت ” اگر فرنگی به همه جا دست انداخته و انگلیس خودرا به افغانستان رسانده … این ملک گیری نه از فرنگ و انگلیس بلکه علم است که هر جا عظمت و شوکت ظاهر میسازد و جهل در هرجه چاره ندیده … هر حکومتی را لازم است که از برای منفعت خود در تاچچسیس علوم و نشر معارف بکوشد … هم چنین حکام را لازم است که برای منفعت خویش،در نشر علوم سعی نمایند … “
امروز در قرن ۲۱ قرن تجلی انوار علوم و تکنالوژی قرار داریم درین جهان نمیشود ترقی کشور را جستجو کرد مگر به توسعه تعلیم و تحصیل و سعی در حصول علوم معاصر . بنیاد هیچ واحدی نمیتواند پایدار باشد مگر با داشتن کادر های تخصصی و مسلکی و دارای تحصیلات عالی . سعدی شیرازی میگفت :
بوریا باف گرچه بافنده است
نبرند ش به کارگاه حریر
وفاق و همگرایی ملی بر مبانی دستاوردهای علوم معاصر و انکشاف اقتصادی و اجتماعی سرتاسری استحکام می یابد در غیر آن شکو ه و جلال ظاهر ی با سیاستهای دفع الواقتی نمیتواند ثبات و پایداری وفاق و همگرایی ملی را ضمانت کند .