میراث هولناک امپریالیزم و استعمار در افغانستان
فاحشه،معتاد، معلول،مفعول، یتیم و یک دولت مزدور، لرزان و” میزوف ” و یک کشور در حال تفرقه و تجزیه چنین است میراث هولناک امپریالیزم و استعمار در افغانستان.
داکتر آرین
ایالات متحده امریکا که با دستاویز قراردادن مبارزه با طالب و القاعده هزاران کیلومتر دورتر از خاک خویش داخل خاک افغانستان شده بود، آماج های اصلی این تهاجم را منافع ملی امریکا، دست رسی به منابع طبعی سرشار کشورهای آسیای میانه، مداخله و بی ثبات ساختن دولت های روسیه و چین تشکیل می داد، در آنزمان که امریکا حرف اول را در جهان می زد و آقای بوش بر تخت قارون نشسته و برجهان فرمان می راند، برای ایالات متحده ای امریکا این که آیا این اشغال و جنگ قانونیت دارد یا خیر بیهوده بوده و یا اینکه ممالک جهان و دنیا چه قضاوت خواهد کرد و درفرجام اشغال و تجاوز به چه بدبختی های افغانستان و مردم آن گرفتار خواهد شد بی معنی بود، بوش این جنگ را که هدف آن پیاده نمودن اسراتیژی امریکا در منطقه و حاکمیت آقائی انحصارات امپریالیستی در جهان بود ” جنگ امریکا با ترویزم، طالبان و “فاشیزم اسلامی ” نام نهاد، که نتیجه آن بعد از بیست سال نه تنها تروریزم در افغانستان نابود نشد، بلکه افغانستان به خطر بزرگ برای همسایگان و منطقه و به لانه ای تروریزم تبدیل گردید.
هم وطن!
مجموعه دشواری های سنگینی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی که امریکا، غرب و ناتو و شرکای آنها از خود درافغانستان بجا می گذارند نهایت فجیع، مخوف و وحشتناک است – به تعداد دوملیون معلول تخمین زده شده که جنگ تحمیلی و خانمانسوز هر روز بر آن می افزاید، نیم ملیون کودک یتیم و بیش ازیک ملیون کودک گارگر، دو نیم ملیون معتاد به مواد مخدر، بیشتر از صد هزار کشته، چهار ملیون بیجا شده، ده ملیون بیکار و به هزاران نفر از زن و مرد مبتلا به فحشا و بیماری های جنسی و روانی.
سوال اینجاست که، آیا این اعداد میتواند آنگونه که هست حقایق، بدختی ها، ویرانی ها و جنایات غیر قابل تصور جنگ بیست ساله را در افغانستان بیان و بازگو نماید؟ آشکار است که نه . هیچ خانواده درافغانستان وجود ندارد که عزادار نباشد، غارت نشده باشد و یا به شکلی در رژیم های دست نشانده و دولتهای مزدور کرزی و غنی آسیب ندیده باشند. سالهاست که مردم ما صلح میخواهند، مدتهاست که کودکان ما فغان دارند: ما نمی خواهیم یتیم شویم، زاری و ناله ای مادران ما بلند است، تا به کی جنگ جوانان مارا از ما می گیرد، تا چه وقت در خانه های ما و غم و ماتم باشد، شوهران و فرندان ما را نکشید، خانه های ما را ویران نکنید و به آتش نکشید. جوانان ما فریاد می زنند: دریغا و دردا از این زندگی که تا اکنون جز جنگ، کشتار و بدبختی چیزی دیگری را بیاد نداریم و ندیدیم، آیا این جملات می تواند ابعاد جنایات، کشتار و ویرانی ها را در کشور ما بیان کند؟ واضح است که نمیتواند.
در این جنگ بیست ساله و تحمیلی و مسخره تنها یک عده ای محدودی ازچپاولگران دولت مزدورکه بشکل مافیایی بیت المال را غارت نمودند نفع برده اند و به گفته مردم ما: از این نمد برای خود کلاهی زرین و ملیون دالری ساخته، خود و خانواده خویش را مصئون و محفوظ نگهداشته اند. باقی 99فیصد از مردم افغانستان زیان و ضرر دیده اند، مردم بیگناه و بی دفاع افغانستان به خاک و خون غلتیده، شهر ها و مزارع به آتش کشیده شده و دهقانان و ده نشینان بطور جبری خانه و کاشانه ای خود را رها کرده وبه تهی دستان شهر ها ملحق شده اند و زندگی توده های زحمتکش جامعه بنحو اسفناکی رو به وخامت می رود.
اکثریت مطلق خلق ما با نگرانی و اضطراب به آینده می نگرند از سیمای شان شادی کوچ کرده و چهره های آنان را اندوهی مبهمی پوشانیده است، هیچ کس نمی داند که سرنوشت آنها چه خواهد شد، مردم گیچ و سرگردان هر روز در هر ولایتی آتشی تازه افروخته می شود جنگ، فقر، مریضی، ویروس، بی عدالتی، ستم و غارتگری موجودیت و آینده کشور و مردم را تهدید می کند، آنها را خسته و نا امید و افسرده ساخته است، جنگ های خونینی میان گروه های تروریستی جهادی، طالبی، داعشی و دولت مزدور جهت رسیدن به قدرت و غارت جان و مال مردم جریان دارد، که در این میان بیشترین تلفات را مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان متحمل می شوند، تروریستان اطفال، نوجوانان و جوانان ما را دسته، دسته می گشند و گروه، گروه زیرخاک می کنند، مردم جز آینده دهشتناک چیزی دیگر را نمی بینند و سیلی از مهاجرین بطرف کشورهای همسایه در حرکت می باشد، این است نتیجه ای مزدوری به بیگانگان، وطن فروشی و غلامی به امپریالزیم. اما آیا سنگینی و بارغم این کلمات می تواند جنایات، وطن فروشی، تبهکاری ها و سلاخی که توده های مردم افغانستان روزانه توسط باندهای وحشی و دولت مزدور می شوند، آشکار نماید؟ واضح است که نه.
هم میهن!
می توان طومار بلند و طویلی از سیهکاری ها و جنایات تکاندهنده ای ضد بشری و ضد انسانی و ضد میهنی و طمع سیری ناپذیر مزدوران امپریالیزم و استعمار- باندهای جهادی، طالبی، داعشی و دولت مزدور آن که جزغارت، کشتار، تفرقه و تخم کین تا بحال در میهن ما چیزی دیگری نکرده اند و نکاشته اند نوشت، اما آیا می تواند درد مردم را دوا و کشور را نجات بدهد؟ بسیار روشن است که نه، نمی تواند.
اما چه باید کرد؟
اکنون مانند آفتاب روشن است که بعد از بیرون رفتن اردوی خارجی، گروهای جهادی و طالبی و داعشی و دولت دست نشانده مانند حیوانات درنده بجان هم خواهد افتاد و میهن و مردم را تا سرحدی نابودی خواهند کشید و معلوم نیست که این جنگ خانمانسوز و وحشیانه چند روز و یا چند سال طول می کشد، درچنین شرایطی نهایت حساس آخرین مجال و امکانی که برای نیروهای دموکراتیک، مترقی، میهن پرست و بشردوست میسرمی باشد – تشکل در یک جبهه واحدی ملی و دموکراتیک برای یک پیکار عادلانه یکجا و متحد است. اگر چه رهبران احزاب چپ، ملی و مترقی بنا به کمی دانش سیاسی و عدم تجربه ای کافی و یا فریب و نفوذ دشمن و یا هم خود خواهی ها و ترجیع دادن منافع شخصی نسبت به منافع حزب و مردم و وطن، نتوانستن در طول بیست سال گذشته به چنین دستاوردی دست یابند، اما حالا آب تا به گلو رسیده و نباید بیشتر از این در حالت ترس، تردد، ترصد و فرار قرار داشته و دچار پراگندگی و سردرگمی باشند. ازدیدگاه نگارنده هنوز هم برای نجات افغانستان و مردم آن امکان و دور نمای عملی و واقعی و نسبتا درازمدت وجود دارد، زیرا نیروهای جهادی و طالبی و داعشی و دولت مزدور در هیچ صورتی باهم صلح نخواهند کرد، از یکطرف جنگ آنها بالای رسیدن و تصاحب منابع سرشار طبعی افغانستان، تریاک، تقسیم غنیمت ها و دیگر ثروتهای ملی مردم ما و دشمنی سابقه ای آنهاست و از جانب دیگر اگر طرح مصالحه مسکو ناکام شود و یا افغانستان تجزیه نگردد و طالبان به قدرت مطلق برسند. چون ماهیت آنان بنیاد گرایی، تاریک اندیشی و صدور تروریزم به کشورهای دیگر است، این بار در تقابل با کشورهای چین، روسیه، هند و آسیای میانه قرار می گیرند، در چنین شرایط است که نقش جبهه ملی و سازمانها و شخصیت های واقعا با اعتبار سیاسی و صلح دوست دوباره برجسته شده و کشورهای منطقه بخاطرمنافع ملی و امنیت ملی خویش ناچار از جبهه واحد ملی و دموکراتیک کمک خواسته و در تشکیل یک دولت همه گیر متشکل از تمام نیروهای سیاسی و ملیت های باهم برابر و باهم برادرافغانستان و ریشه کن نمودن تروریزم و بنیادگرایی با جبهه واحد ملی کمک و مساعدت می نمایند، صلح و ترقی آسان بدست نمی آید، هیچ کشوری در جهان به ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی نرسیده اند، مگر از راه پیکار و مبارزه انقلابی، قیام مسلحانه و یا رستاخیزملی چه کشورهای امپریالیستی و استعماری و چه کشورهای دموکراتیک و سوسیالیستی و مردمی. رسیدن از طریق دموکراسی و انتخابات تنها فریب مردم و باب دندان سیاسیون استراحت طلب و کوربین است که از تاریخ درس نگرفته اند و یا تاریخ را نخوانده اند و برای کشورهای در شرایط افغانستان سازگار و مناسب نمی باشد.
این یک نظر صرفا تیوریکی و مجرد نیست، هم اکنون در همین وضع تنها جبهه واحد ملی و دموکراتیک افغانستان که در راس قیام های واقعی ملی و رستاخیزمردمی قرار داشته باشد راه نجات مردم افغانستان و رسیدن به صلح سراسری، عدالت اجتماعی و دموکراسی واقعی است، زیرا گردهم آیی جریانها و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی و مردمی بصورت پراگنده نمی تواند افغانستان و مردم آنرا به هدف مشترک که مبارزه علیه تروریزم و تحکیم صلح سرتاسری است برساند. تنها از طریق جبهه – بمثابه عالی ترین سازمان سیاسی- اجتماعی میتوان به آماج های اصلی – صلح، محو تروریزم و نجات افغانستان نائل آمد، جبهه تنها سازمان و حلقه ای عمده ایست که با تشکیل آن میتوان اتحاد تمام مردم افغانستان را در جهت یک هدف مشترک و واحد که نجات افغانستان است عملی ساخت. به نظر من تشکیل جبهه نه تنها عمل مشترک در شرایط حاضر و پر نمودن بزرگترین خلاح سیاسی می باشد، بلکه وثیقه مطمئنی است در آینده جهت ایجاد و ساختمان یک دولت نیرومند، ملی، مترقی و مردمی منطبق با خواست ها و منافع ملی مردم ما و جلب آنان برای احیای افغانستان عزیز می باشد، وقتی مردم برای صلح و آزادی به جنبش می آیند و جبهه ای نیرومند و رزمنده ای دارای قابلیت رهبری قیام ها را در راس خویش می داشته باشند، پیروزی حتمی است و هیچگونه نیرو و قدرتی نمی تواند جلو قیام های خروشان مردمی را گرفته و سد شود و حرکت تاریخ را به عقب برگراداند، این وظیفه در شرایط فعلی بدوش تمام نیروهای که خواستار صلح سرتاسری و ترقی و نجات افغانستان اند می باشد، باید با بکار انداختن همه نیرو و امکانات خود این روند حساس تاریخی را بسوی هدف مشترک با تندی بیشتر و احساس مسوولیت بیشتر به پیش کشاند، به سخن دیگر تنها با تشدید مبارزه و وحدت عمل و هماهنگی همه نیروهای مترقی، صلح خواه و میهن پرست در یک جبهه واحد ملی و دموکراتیک میتوان در این لحظه حساس تاریخی افغانستان و مردم آنرا نجات داد و صلح دایمی را برقرار ساخت و به این جنگ تحمیلی و ویرانگر چهل ساله پایان بخشید. اگر چه این مطلب آنقدر روشن است که قابل توضیح و تشریح نمی باشد، اما شوربختانه و با کمال تاسف باید گفت که هنوز هم در میان رهبران خود خوانده ای احزاب گوناگون و نیروهای مترقی سردرگمی، کوتاه بینی سیاسی، کور اندیشیدن، خودبینی های بی اندازه و خودخواهی های بی مورد به شدت آن جریان دارد، که این وضع به نیروهای ضد ملی و ضد دموکراتیک و ضد صلح امکان می دهد تا بسود خود بیشترین استفاده را از چنین وضع بکنند. تکرار باید کرد که وظیفه همه مبارزان و میهن پرستان راستین و صلح خواه، احزاب وسازمانهای اجتماعی صرف نظر از اعتقادات سیاسی و مذهبی، ملی و وابستگی های طبقاتی، در درجه اول از آنانیکه بیشتر سنگ میهن پرستی را بر سینه می کوبند این است که بخاطر ایجاد یک جبهه واحد ملی و دموکراتیک و برقراری صلح سراسری و نجات افغانستان از این بیماری ها و انگل ها باید دست کشیده و هرچه زودتر و پیگیرانه تر دست بکار شوند. نگارنده به ایجاد جبهه واحد ملی و دموکراتیک از میان همه صلح خواهان، آزادیخواهان و شخصیت های سیاسی و اجتماعی، احزاب و سازمان ها باور دارد، زیرا عوامل عینی برای بوجود آمدن چنین جبهه ای صد فیصد آماده است و کارد به استخوان همگان رسیده و باید به رفع عامل ذهنی که می لنگد و روند تشکیل جبهه را کند می سازد پرداخت، زیرا جبهه ای واحد ملی و دموکراتیک زمانی بوجود می آید که تمام این نیرو ها این حقیقت مبرم را بپذیرند و هضم کنند که هیچکدام به تنهایی نمی توانند صلح سراسری را در افغا نستان آورده و کشور را نجات بدهند.
اگربسیار فشرده بگویم: آنچه امروز در برابر همه نیروهای که خواستار صلح و ترقی هستند، قرار گرفته است، نجات افغانستان و مردم آن و تحکیم صلح پایدار می باشد، انجام این امر مبرمترین وظیفه ای همه طرفداران دموکراسی و آزادی و صلحدوست است، باید در این زمینه از تمام مردم افغانستان( دهقانان، کارگران، روشنفکران، نظامیان قوای مسلح افغانستان، سرمایه داران، پیشه وران، زنان، جوانان و روحانیون ملی و صلح خواه و عدالت پسند) دعوت بعمل آورده و خواستار ایجاد جبهه ای واحد گردید، تنها ایجاد جبهه ای واحد ملی و دموکراتیک بهترین چارچوب سازمانی برای نجات کشور است، تشکل و همکاری همه نیروهای ملی، شخصیت های سیاسی، احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی در یک جبهه و سر انجام اکثریت مردم افغانستان عامل نیرومندی برای نزدیک شدن و رسیدن به یک صلح سراسری و نجات افغنستان که آرزوی تمام مردم ما است، می باشد.
برای ایجاد جبهه واحد ملی و دموکراتیک متحد شوید!