مماشات خویشتن دارانۀ غرب با طالبان و پراگنده گی مخالفان طالبان

نویسنده: مهرالدین مشید
نشست های بیرونی پیرامون افغانستان؛ بستر سازی برای طالبان
در روزگاری که بده و بستان ها بر سر منافع سیاسی است و معامله بر سر سرنوشت انسان به بازی روزمره ی زمامداران و سیاستگران بدل شده است. هرگونه چشم بستن به رفاه سیاسی و بهبودی اقتصادی و شکوفایی های فرهنگی، آرزوی واهی به شمار می رود. در این بازار آشفته ی سیاسی به قمار گذاشتن تقدیر انسان مظلوم ارزانتر و آسانتر از هر چیزی است. صدها دریغ و درد که امروز مردم افغانستان در خط نخست این معامله قرار گرفته اند و حالا تحت حاکمیت انحصاری و آهنین ملاهبت الله و زیر مجموعه ی گروه های تروریستی خطرناک شرایط دشوار و وحشتناکی را همراه با فقر و تهی دستی و در ضمن خشونت های سياسی و استخباراتی سپری می کنند. این در حالی است که شخصیت ها و گروه های سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان به شدت پراگنده و بی برنامه اند و کشور های منطقه و جهان هم با طالبان سازش های خویشتن دارانه را در پیش گرفته و به بهانه های گوناگون هر روز خوان تعامل با طالبان را بیشتر می گسترند. در چنین شرايط دشوار و آزمونی شخصیت ها و گروه های سیاسی افغانستان بجای ارايه ی پاسخ دندان شکن به طالبان با برگزاری نشست های آنلاین و اشتراک در نشست هایی چون دوحه و ویانا بر خود اتمام حجت می نمایند.
در همین حال تحولات افغانستان به شدت متاثر از تحولات منطقه ای و جهانی است و تحولات دو قطبی جهان هم با توجه به ایجاد تغییرات در کاخ سفید و تحولات در اوکراین و شرق میانه، بر اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان تاثیر مستقیم دارد؛ زیرا نظم بینالملل را عوامل مختلفی از جمله تغییرات ژئوپلیتیکی، اقتصادی، فناوری، محیط زیستی، و روابط قدرت بین کشورها رقم می زند. هر گونه تغییر در نظم بینالمللی اولتر از همه بر کشور هایی مانند افغانستان اثر می گذارد. با تاسف که طالبان با سیاست آهنین و زن ستیزانه و وحشتناک به تحولات یاد شده پاسخ می دهند و رهبر طالبان هر روز عزم خود را برای انحصار قدرت و اعمال فشار بر مردم افغانستان جزم تر مينمايد. در نتیجه ی این سیاست های انسان ستیزانه ی رهبر طالبان هر روز بر گره ی بن بست افزوده می شود و ثبات سیاسی در افغانستان جریحه دارتر می شود.
هرچند ثبات سیاسی افغانستان پس از کودتای هفت ثور و تهاجم شوروی آغاز شد و پس از آن با توجه به بازی های سیاسی و استخباراتی کشور های منطقه و جهان و بویژه مداخله های پیهم استخباراتی پاکستان و ایران در افغانستان؛ اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور روز تا روز پیچیده تر و مبهم تر گردید؛ اما اوضاع افغانستان پس از سقوط جمهوریت و تحویلی قدرت به طالبان در یک بازی خیلی پیچیده و مرموز نه تنها ثبات سیاسی و اجتماعی این کشور بهم خورده؛ بلکه همه ارزش ها تحت حاکمیت انحصار گرایانه و استبدادی ملاهبت الله از هم پاشیده و افغانستان به جولانگاه ی گروه های خطرناک تروریستی جهان بدل شده است.
افغانستان در حالی بن بست سیاسی پیچیده و عمیق را تجربه می کند که امیدواری برای یک افغانستان قدرتمند و با ثبات و دارای نظام قانونمند به رهبری مردم این کشور هر روز کمتر می شود. دلیل از دست دادن این امیدواری نه تنها پراگنده گی ها و اختلاف روزافزون میان شخصیت ها و گروههای سیاسی، مذهبی و قومی افغانستان است که از اجماع سیاسی و گفتمان ملی میان گروه ها و جناح های مخالف طالبان خبری نیست و برعکس تشتت و پراگنده گی در موجی از کینه و نفرت و اختلاف به مثابه ی چتری سیاه و زشت نه تنها بر فضای سیاسی گروه هاسنگینی میکند؛ بلکه افزون بر بی تفاوتی های شخصیت ها و گروه های سیاسی؛ فقر و تهی دستی های کشنده ی مردم تحت حاکمیت استبدادی طالبان است که هر نوع آرزو برای تغییر زودهنگام در اوضاع سیاسی افغانستان را به یاس بدل کرده است؛ زیرا انانیکه در داخل اند، تنها با استبداد و خشونت های سياسی طالبان روبرو نیستند؛ بلکه با دشواری های سنگینی دست و پنجه نرم می کنند که هرگز جرات سر بلند کردن در برابر ستم طالبان را ندارند. بنا براین بعید به نظر می رسد که نیرو ها در داخل برای ایحاد تغییر باهم بسیج شوند و امارت انحصاری ملاهبت الله را به چالش بکشد. با تاسف هستند، بسیاری ها که تماشاچی اند و در برابر اوضاع جاری کشور بی تفاوت اند؛ البته این بی تفاوتی بر می گردد، به ناکارآمدی ها و فساد و خیانت های بیش از افزون رهبران گروه های سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان که انان حالا نزد مردم افغانستان مرده اند و در نهایت نفرت از آنان به عنوان مهره های سوخته یاد می کنند. در این میان شخصیت ها و گروههای سیاسی که در بیرون از کشور فعال اند؛ چنان درگیر اختلاف اند و در آتش اختلاف های شخصی، گروهی، قومی و مذهبی می سوزند که با توجه به پیشینه های سیاه و زشت شان نه از حمایت مردم افغانستان برخوردار و نه هم از حمایت کشور های قدرتمند جهان بهره مند اند تا دست کم چالشی در برابر طالبان و بدیلی در برابر آنان از سوی جامعه ی جهانی تلقی شوند. بنا براین صدا بلند کردن در استیژ های بیرون و برگزاری نشست های آنلاین و گاه گاهی هم اشتراک در نشست های بین المللی مانند نشست ویانا و نشست دوحه نمی تواند، بن بست موجود در افغانستان را بشکند.
ممکن دلیل عمده اش این باشد که افغانستان با توجه به موقعیت مهم جیوپولیتیک و جیواستراتیژیک و قرار گرفتن آن در قلب قاره ی آسیا با داشتن منابع وافر زیر زمینی در محراق توجه کشور های منطقه و جهان قرار دارد. این موقعیت مهم افغانستان بوده که هرگونه برهم خوردن ثبات سیاسی در این کشور سبب تغییر نقشۀ سیاسی منطقه و جهان شده میتواند. چنانکه در گذشته ها چنین شده و هرگونه تغییر در افغانستان توازن بلاکهای شرق و غرب را بهم زده و از همین رو بر مصداق این شعر اقبال: “از فساد او فساد آسیا از گشاد او گشاد آسیا”؛ نقطۀ عطف توازن قدرتها بهشمار می رود.
با تاسف تا کنون زمامداران افغانستان نتوانسته اند تا از این موقعیت مهم جیوپولیتیک این کشور با توجه به منابع سرشار طبیعی آن استفاده ی بجا نمایند. اما اکنون طالبان شانس آورده اند که با قطعه ی افغانستان دوگانه بازی کنند و خوب بازی هم می کنند. چنانکه ما شاهد بازی های مماشاتی و خویشتن دارانه ی کشور های منطقه و جهان با طالبان هستیم و می بینیم که چگونه طالبان به گونه ای کشور های قدرتمند رقیب را به بازی گرفته و آنها را می دوشند؛ از آمریکا پول می گیرند و از روسیه و ایران امتیاز های سیاسی و به چین هم مناع طبیعی می فروشند. طالبان با بازی دوگانه به بهانهٔ ی پیش گیری از خطر صدور تروریسم دو جناح قدرتمند و رقیب یکدیگر را به بازی گرفته اند. طالبان هر دو جناح را چنان به زنجیر مکر و فریب بسته اند که نه تنها از آنان حق می گیرند؛ بلکه آنها را واداشته اند تا از مخالفان نظامی و سیاسی آنان نیز حمایت نکنند. تعامل سیاسی رو به گسترش کشور های جهان با طالبان نشانه ی برد دیپلوماتیک آنان است. طالبان چنان با اتکا به نفس عمل میکنند که هرگونه فعالیت های سیاسی مخالفان شان در بیرون از کشور را نیز مهار می نمایند. از سویی هم طالبان درک کرده اند که کشور های منطقه و جهان علاقه ی چندانی ندارند تا برای مخالفان آنان حساب باز کنند و از سویی هم طالبان به لنگ لنگ گام برداشتن های پاکستان در راستای تقویت مخالفان سیاسی آنان چندان هراس ندارند.
مخالفان نظامی و سیاسی طالبان هم طی بیشتر از سه سال تا کنون عمل مهم نظامی و سیاسی انجام نداده اند که گروه ی طالبان را با چالش روبرو نمایند. فعالیت های جبهه های نظامی مخالف طالبان برای آنان چندان جدی و خطر ساز نبوده و تا کنون جغرافیایی را در دست ندارند. به همین گونه مخالفان سیاسی طالبان دست تنکتر از مخالفان نظامی آنان است. پس از سقوط جمهوریت بزرگ ترین دست آورد های نیرو های مخالف طالبان اشتراک در نشست های دوحه و ویانا بوده که تا کنون هیچ دستاوردی نداشته اند.
چنانکه ما از سه و نیم سال بدین سو شاهد نشست های ویانا و دوحه هستیم و پیش از این شاهد نشست هایی در دوحه بودیم که با دلالی های خلیل زاد افغانستان را در یک بازی استخباراتی زیر چتر معاهده ی دوحه به گروه های تروریستی سپردند. بنابراین چشم امید بستن به نشست های بیرونی جز آرزوی واهی چیز دیگری نیست. دیدیم که در سومین نشست دوحه نمایندههای ویژه کشورها جهت انسجام تعامل جهان با افغانستان در ۳۰ جون ۲۰۲۴ توسط سازمان ملل در دوحه دایر گردید؛ ولی با سیاست متفرق جهان به جای رسیده گی به عوامل آن، در صدد مدیریت آن از طریق مماشات با طالبان شدند. در این نشست سه همسایه افغانستان (ایران، پاکستان و چین) همراه با روسیه در قالب «کمیته تماس منطقهای» و «فارمت مسکو» در پی تحکیم امتیازات منطقه در قبال حل قضایای افغانستان، به دور از امریکا و متحدینش بودند. امریکا نیز با شماری از کشور های منطقه منجمله قطر، ترکیه، امارات متحده عرب، ازبکستان و تا اندازه یی با پاکستان و همچنان در نیویورک بیشتر با معاون دبیرکل سازمان ملل در امور سیاسی و شکل دادن پیشنهادات ارزیابی مستقل بحث برانگیز ملل متحد از اوضاع افغانستان که قرار معلوم آجندای نشست دوحه را رقم میزند، همآهنگی هایی را انجام داده بودند.
طالبان در این نشست اهداف خاص خود را از جمله جذب کمکهای اقتصادی، حضور به نمایندهگی انحصاری از افغانستان و نورمالسازی چهرۀ خودشان و نمایش قدرت را داشتند. در حالیکه هدف این نشست ادغام افغانستان در جامعۀ جهانی و عملی شدن تعهدات طالبان در زمینۀ حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و دختران افغان خوانده شده بود. با توجه به اجندا های یادشده نشست یاد شده با وعده های میان تهی پایان یافت و شماری از جریانها در آن زمان جهت انسجام مواضع در نشستی در وین پایتخت اتریش گردهم آمدند. از آنزمان به بعد نشست هایی در وین برگزار گردید که حالا شاهد برگزاری پنجمین دور کنفرانس ویانا برای «افغانستان آزاد و دموکراتیک» هستیم و قرار است، روز سهشنبه و چهارشنبه، ۱۸ و ۱۹ فبروری هفته ی روان در پایتخت اتریش برگزار شود. این نشست با حضور ۵۰ جریان سیاسی و ده ها سیاستمداران و فعالان مدنی برگزار شود.
اجندای این کنفرانس ایجاد «وحدت سیاسی میان جریانهای سیاسی، مدنی و نظامی» و “تشکیل یک ائتلاف افقی در تلاش تدوین یک نقشه راه سیاسی برای آینده افغانستان”از طریق گفتوگو تاکید شده است. در بیانیه آمده است: «پروسه ویانا به عنوان بزرگترین ابتکار جریانهای متعهد به مردم سالاری و آزادی در افغانستان، با حمایت بین المللی به دنبال ارایه یک راه حل سیاسی جایگزین برای افغانستان است.» که تا کنون نتیجه ی آشکاری در پی نداشته است. پیش از برگزاری نشست ویانا، موضوع افغانستان در یکی از نشست های ویژه ی کنفرانس امنیتی مونیخ که در مقایسه با دیگر بخش های این کنفرانس از اولویت برخوردار نیست، مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست خانم کوفی یگانه اشتراک کننده از افغانستان از پراگنده گی مرد ها و یک صدایی زنان سخن گفت.
گفتنی است که چهارمین کنفرانس ویانا در چهارم ۲۶ جون ۲۰۲۴ برگزار شد. چهارمین نشست ویانا با حضور چهره های سیاسی و جریان های ضد طالبان در اواخر ماه جون سال گذشته میلادی درست یک هفته پیش از نشست سوم دوحه برگزار شد. نشست دوحه به تاریخ ۳۰ جون و اول جولای برگزار گردید. در آن نشست سیاستمداران از ملل متحد و جامعه جهانی خواستند تا آن عده از رهبران طالبان را که «مرتکب نقض نظاممند حقوق بشر و حقوق زنان میشوند، تحریم کنند.» و از دادگاه جزایی بین المللی نیز خواستند تا آن عده از رهبران طالبان را که مرتکب جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و نقض سیستماتیک حقوق بشر شده اند، شنایی و مورد پیگرد قرار دهد؛ اما تا کنون ملل متحد و جامعه ی جهانی با توجه به قطب بندی های جهانی و وابستگی نهاد های بین المللی به قدرت های بزرگ، به این خواست های مشروع پاسخ نداده اند. بدون تردید، بازهم با توجه به مماشات و مدارای کشور های رقیب در پیوند به افغانستان، نمی توان به نتایج این نشست ها خوش بین بود.
دلیل مهم بدون نتیجه بودن این نشست ها در کنار مدارا و مماشات کشور های جهان با طالبان، رقابت های دولت های متخاصم بر سر افغانستان است. به گونه ی مثال چندی پیش نماینده گان اداره ی استخبارات پاکستان به ترکیه رفت و هرچند رهبران جهادی در ترکیه دیدار با مقام های استخبارات پاکستان را رد کردند؛ اما خلیلزاد گفت، چنین ملاقاتی نشان میدهد که اسلام آباد تلاش دارد از این رهبران «همچون عوامل خودش برای بیثبات ساختن افغانستان استفاده کند.» چند روز پس از سفر مقام های آی اس آی به ترکیه، فرماندهان سپاه ایران سیدحسین موسوی، ناصر غزالیپور و رضا بهرامی در دیدار با عبدالرشید دوستم، محمد محقق، معاون عطا محمد نور و تاج محمد جاهد به آنها توصیه کردند که از نزدیکی با پاکستان خودداری کنند. آشکار است که هدف مقام های ایرانی از این توصیه حفظ نفوذ جمهوری اسلامی بر رهبران سیاسی است. این گونه رقابت بر سر افغانستان محدود به پاکستان و ایران نمی شود؛ بلکه عین رقابت کشور های روسیه، چین و ایران با آمریکا و هم پیمانانش به شمول پاکستان نیز ادامه دارد. گفته می توان که امروز افغانستان قربانی بازی های استخباراتی بر سر تروریسم است.
این در حالی است که افغانستان و اوضاع سیاسی آن در پیوند به فعالیت های گروه های تروریستی از انصارالله تاجکستان تا داعش و القاعده نه تنها در حال تغییر وضع الحیشی؛ بلکه در حال تغییر جغرافیایی است. چنانکه جنبش حدید تغییر خواهان تشکیل ترکستان جنوبی شده است. این جنبش گفته کسانیکه با طالبان همکاری می کند، هرچه زودتر با طالبان قطع رابطه کنند.این جنبش به ملاحنفی صلاح الدین ایوبی نامه فرستاده و خواهان حمایت آنان شده است. این جنبش بخاطر تشکیل ترکستان جنوبی خواهان مذاکره با طالبان و سازمان ملل شده است. در پشت این جریان از کسانی چون، صلاح الدین ایوبی، قاری فصیح الدین و مخدوم عالم یاد شده است. هرچند از این جنبش بوی داعش می آید و بعید نیست که این جریان از کابل ماموریت گرفته است. گفته هایی وجود دارد که این جنبش متشکل از زیر مجموعه های گروه های تروریستی است که از سوی ملاهبت الله در رقابت با حقانی تشکیل شده است. در همین حال از جابجایی لشکر منصوری و موجودیت انصارالله و داعش و القاعده در شمال ذکر شده است. این تلاش ها ادامه ی وزیرستان سازی شمال است. این در حالی است که گروه ی تی تی پی یا طالبان پاکستان برای تشکیل امارت در خیبر پشتونخواه کار می کند.
ناکامی نشست های بیرونی و اختلاف روزافزون مخالفان نظامی و سیاسی طالبان سبب شده تا مردم افغانستان در نهایت ناگزیری ها تنها به اختلاف درونی طالبان چشم بسته و آن را برای یک تغییر مثبت فال نیک بگیرند. هرچند به انفجار درآمدن درونی طالبان قربانی های سنگین تری را در پی دارد؛ اما مردم افغانستان ناچار اند تا برای رهایی از سیطره ی آهنین ملاهبت الله و گشوده شدن بن بست فولادین کنونی قربانی را بپذیرند تا دست کم دگرگونی مثبتی در افغانستان پدید آید.
گفته می توان که اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان پیچیده تر از آن است که نشست های بیرون مرزی گره ی آن را بگشاید. این نشست ها حداقل اگر زمینه ساز وحدت و ایجاد اجماع میان گروه های مخالف نظامی و سیاسی طالبان شود؛ ممکن بزرگ ترین رمز موفقیت آن همین باشد؛ اما برعکس گزارش هایی وجود دارد که شماری از گروههای مخالف طالبان برای تداوم اختلاف مخالفان و بقای طالبان از سوی شبکه های استخباراتی تمویل می گردند. با تاسف مردم افغانستان در شرایط کنونی بیش از آنکه قربانی تروریسم و سیاست های انحصار گرانه و زن ستیزانه ی ملاهبت الله باشند؛ بیشتر از آن قربانی بی برنامه گی ها و پراگنده گی ها و معامله های پشت پرده ی گروه های مخالف نظامی و سیاسی طالبان و در گام دوم مماشات و رقابت های قدرت های شرقی و غربی با طالبان اند. این بی برنامگی ها و رقابت ها سبب شده تا هر یک به جای گشودن بن بست کنونی افغانستان، برعکس با دادن فرصت های جدید و باز کردن حساب های تازه برای طالبان، به طول حکومت آنان بیفزایند. این سبب شده تا مردم افغانستان برای رهایی از بن بست کنونی راه دراز و بس آزمونی را در پیش داشته باسند و در حقیقت در میان پرتگاه و پلنگ قرار گرفته اند. آنان ناگزیر اند تا یکی از دو را انتخاب کنند. بنابراین چشم امید بستن به تغییر از درون طالبان هم بی شباهت به انتخاب یکی از دو گزینه نیست.
پایان
لشکر منصوری هم به شمال رفته
مماشات خویشتن دارانه ی غرب با طالبان و پراگنده گی و بی برنامه گی های مخالفان
نشست های بیرونی پیرامون افغانستان یا وقت کشی و فرصت سازی به طالبان۰
غربت:
آن روز ها گذشت و با تاسف نه اینکه روز های خوبتری نیامد؛ بلکه روز های بدتر و مرگبارترین آمد و به بدترین حالت تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون کرد؛ اما فریاد های جانگداز ” این هم می گذرد” بلندتر و حادثه آفرین تر شد. تا کنون هیچ کس حتا آنانیکه دیروز با فریاد های این هم می گذرد، پیمان بسته بودند و این جمله را زیور آرای دیوار های زندان نموده بودند و با این نوشتن ها رسم وفاداری و سنگ تعهد به آرمان های انسانی مردم افغانستان را به سر و دوش می زدند. نه تنها پس از ۴۶ سال از درازی فاجعه ی این هم می گذرد، چیزی کم کردند و در جایش امیدواری و اعتماد به نفس نیفزودند؛ بلکه برعکس دامن آرمان های به خون خفته ی مردم افغانستان را بیشتر گشودند و در نتیجه بار سنگین انتظار ” این هم می گذرد” را سنگین تر کردند. تغییرات مهم این تحولات ممکن این باشد که این قلم در آن روز ها اسلام سیاسی را نسخه ی نجات به مردم افغانستان میدانست و حالا از آن منصرف شده و امارت طالبان را نمادی از فاجعه ی اسلام سیاسی تلقی می نمايد. هرچه بود، آن روز ها گذشت و روز های تلخ تری را مردم افغانستان تجربه کردند و به یقین که این روز های تنهایی و غربت هم سپری می شود؛ اما خاطره های سنگین بازمانده از آن روز ها و روز های دشوار آن را هیچگاه فراموش نگردیده و عاملان آن را هرگز مردم افغانستان نخواهند بخشید.