غنی نمادی از خیانت و لکهء ننگی بر دامن افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
هرچند خیانت ها و دزدی ها و جنایت های غنی در افغانستان آنقدر آفتابی شده است که پرداختن به آن نیاز به نوشتن ” مثنوی هفت من” ی دارد. بنابراین دشوار است تا در یک مقالهء کوتاه به خیانت ها و جنایت های غنی از زمان به قدرت رسیدنش تا زمان فرار زبونانه و نهایت ذلیلانهء او پرداخته شود. غنی در مدت زمامداری خود آنقدر به منافع ملی و وحدت ملی و اقتدار ملی جفا و خیانت های آفتابی کرد که از چشم فرد فرد مردم این سرزمین پنهان نیست. باتاسف که او بیشتر خیانت ها و جنایت های خود را خواست تا در زیر ردای قومیت پنهان کند تا با آلوده ساختن دامان پاک یک قوم سلحشور و با عزت این کشور به اهداف ضد انسانی و ضد قومی و ضد ملی و اسلامی خود برسد. او در حالی در مدت زمامداری خود قومی عمل کرد و در سکوی انحصار تمکین کرد که بیشتر از همه جفا در حق پشتون ها را روا داشت. از همین رو می خواستم که عنوان را ” غنی نمادی از خیانت و جنایت و لکهء ننگی بر دامان پشتون ها” برگزینم و اما بخاطر حرمت گذاشتن بر قوم غیور و وطن دوست افغانستان آنهم بخاطر ایجاد سوء تفاهم از نوشتن و انتخاب آن خودداری نمودم.
غنی با استفاده از لابی های آمریکایی، بویژه خلیل زاد معروف به ” زل” پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ توانست جایگاه های مهمی در حکومت کرزی پیدا کند. نخست از همه او پس از ورود خود به افغانستان چندین انجیو را رهبری کرد و از این طریق توانست، پول های وافری به چنگ آورد. غنی به کمک خلیل زاد و یاری و تایید کرزی به نام تکنوکرات و متخصص بحیث وزیر مالیه برگزیده شد. او گذشته از این که ساختار اداری این وزارت را با پایمال کردن اصل عدالت به یک موسسهء غیردولتی تبدیل کرد و افرادی را بدون تخصص و لیاقت و صداقت و پاکی در مقام های بالا با معاش های بلند مقرر کرد، در نخستین فرصت دوصد میلیون دالر کمک سازمان ملل به افغانستان را در حساب شخصی خود انتقال داد و او بالاخره پس از تاکید کرزی در نهایت بی میلی وادار به انتقال پول مذکور به حساب دولت شد. او با استفاده از مقام وزارت حتا سارنوال ها را مورد توهین قرار داد و حاضر به پاسخ دهی به هیئت تحقیق نشد. باتاسف که کرزی فساد او در وزارت مالیه را دست کم گرفت و وی توانست با استفاده از لابی های آمریکایی بحیث رئیس دورهء انتقال قدرت از نیرو های آمریکایی به نیرو های افغانستان در زمان اوباما مقرر شود. او در آن زمان در یکی از سخنرانی های خود گفت که ۹۰ درصد زندانیان بگرام از یک قوم است و این اظهارات در واقع آغاز پروژهء انتقال جنگ از جنوب به شمال بود که در زمان وزارت داخلهء اتمر تحقق عملی پیدا کرد. اظهارات رابرا گیتس در کتاب ” وظیفه” مبنی بر هراس او از جبههء متحد شمال بیشتر از طالبان گواهء آشکار بر این ادعا است. در آن زمان هزاران تروریست طالب بوسیلهء طیاره ها از جنوب به شمال آغاز شد و کرزی تمامی عملیات شبانه و تلاشی های خانه به خانه از سوی آمریکایی ها را ممنوع کرد و همزمان ظاهر قدیر اتمر را رهبر داعش خواند و مدعی شد که در این رابطه اسناد دارد و اما او حاضر به ارایهء اسناد نشد و نظر ها بر این است که او در این رابطه با اتمر وارد معامله شد.
انتخاب غنی بحیث رئیس دورهء انتقال از سوی کرزی گزینشی هوشمندانه بود و به گفتهء آقای خرم هدف از این مقرری او به نحوی آغاز کمپاین انتخاباتی بود که کرزی هوای روابط و تحویل قدرت پوتین – یلتسین را در او جستجو می کرد که به گفتهء آقای خرم سنگ کرزی به هدف اصابت نکرد و بعد ها کرزی انتخاب او را مایهء شرمساری تلقی کرد. ممکن اجرای معاش های کارمندان دفتر کرزی شامل این معامله بود.
سرنخ این معامله دراز است و کرزی با استفاده از مقام و دفتر خود برای به قدرت رساندن غنی نقل سازمان یافته را به راه افگند و او را در برابر عدالله به پیروزی رساند. این گفتهء آقای خرم که “غنی هر روز دو رکعت نماز شکرانه بخواند و در حق او دعا کند؛ قولی است برابر به اتمام حجت بر تقلب گسترده و سازمان یافته به سود غنی. از سکوت معنا دار و معامله های پشت پردهء عبدالله با کرزی و غنی آشکار شد که او ماموریت انتقال قدرت به کرزی و غنی را در یک سناریوی انتخاباتی داشت و این ماموریت را موفقانه انجام داد. از نقش طالب پروری کرزی و بازی های مکارانه و هدفمندانهء خلیل زاد در پروسهء صلح تا تحویل قدرت به طالبان بوسیلهء غنی بوضوح آشکار می شود که ماموریت کرزی و غنی برای انتقال قدرت به طالبان بوده است.
غنی پس از آنکه به قدرت رسید و منشور انتخاباتی خود را زیر نام ” تغییر و تحول” منتشر نمود. مردم افغانستان به برنامه های او امیدوار شدند و اما کارکرد های غنی در هیاهوی گسترده تبلیغاتی و وعده های دروغین مبنی بر مبارزه با فساد و و کاهش فقر و بلند رفتن میزان بیکاری، کمتر از آن است که تا سرحد صدور گاز و برق به کشور های همسایه سخن گفت و ادعا نمود که به زودی افغانستان به نقطهء وصل کشور های منطقه بدل می شود. نه تنها که کمترین وعده های غنی به حقیقت نپیوست و برعکس فساد سازمان یافته در حکومت او به اوج رسید. رویکرد گزینشی او برای مبارزه با فساد، افغانستان را به فاسد ترین کشور های جهان بدل کرد. فساد و زنباره گی های فضلی آفتابی شد و به زبانزد عام و خاص بدل شد و فساد سازمان یافتهء زنش زیر نام برنامهء ” پروموت” به آسمان ها بلند شد و مانند کارنامه های فضای به متلک روز بدل شد.
دو شرکت عمدهٔ تجارتی، یونیکال و دیگری شورون مدیریت اقتصادی و تنظیم مهرههای داخلی و خارجی سرمایهگذاری و سیاستگذاری را در کشور ما به دوش دارند، که بزرگترین سهمدار نخستین آن در افغانستان خانم «شیریل بنارد» اطریشی الأصل بیروتی یهودی (بی بی شیریل) خانم «زلمی خلیلزاد» و دیگری «شرکت خطیب و العالمی» که بزرگترین سهمدار آن «بی بی گل» ، خانم «لورا سعده غنی» اردنی الأصل آمریکای عیسوی، خانم اشرف غنی است.
«شرکت الکوزی»، «شرکت اریبا»، «شرکت اتصالات»، «شرکت داوودزی» و دیگران، از سهمداران شرکت خطیب و العالمی هستند که در رأس آن بی بی گل با داشتن ۴۱ فیصد سهمیه، قرار دارد. تمام معاملههای سیاسی، اقتصادی، مافیایی، زورگیری و حقداری بر اساس سهم و رقابتهای این دو شرکت توسط غنی تعیین میشود.
ماجرای زنان در ارگ نیز ریشه در همین دو شرکت دارد.
دفتر بانوی اول (رولا سعده) در رأس این ماجرا قرار دارد. مدیریت این بخش را «زهرا یوسف داوود» خانم آقای «داوود سلطان زوی» بدوش دارد و با شوهرش یکجا از سهمداران شرکت نیز هستند. دفتر تدارکات ملی که از مهمترین ادارههای مدیریت ماجرای زنان میباشد، و توسط خود رئیسجمهور و پسر کاکایش «اجمل غنی» اداره میشود. این افراد در معامله زنان از قبل نیز مهارتهای وافر داشتند و از تجارب زیاد حتی تجارب فامیلی برخوردار بودند.
فضلی معاون ادارهء امور ۱۶۰ میلیارد دالر در دور دوم انتخابات غنی هزینه کرد و بسیاری از این پول ها را دزدید؛ وابستگی مالی غنی به او سبب شد که بحیث مرد شماره سوم قدرت در کنار محب در دستگاهء غنی ظهور کند. تمامی تلاش او را دوباره سازی این پول تشکیل می داد و از آن رو وی در فساد و غارت و فحاشی دست بالا داشت و حتا مهار او از سوی غنی ناممکن شده بود؛ زیرا فضلی به سلطان طلایی، اشرف غنی بدل شده بود و حتا در فساد از بی بی گل پیشی گرفته بود و دست او را هم از پشت بسته بود. محب از بازیگران مهم در دستگاهء غنی بود که در پروژهء انتقال قدرت و فساد گستردهء غنی نقش دوم را داشت. غنی با حمایت محب و فضلی نه بحیث رئیس جمهور؛ بلکه زیر پوشش ریاست جمهوری، در واقع نظام شاهی مطلقه را بر مردم افغانستان تحمیل کردند که انحصار روزافزون قدرت و متمرکز شدن قدرت در دست غنی و یاران نزدیک اش، افغانستان را به یک نظام بدتر از دیکتاتوری های معاصر بدل کرد. غنی خیلی ماهرانه توانست تا میان فضلی و محب و رولا غنی و صالح و دانش پردهء طلایی بکشد و با بازی مکارانه با هر دو گروپ هر روز به اهداف خود که همانا زمینهء فرار و انتقال قدرت به طالبان بود، نزدیک تر می شد.
افراد یادشده غنی را چنان محاصره کردند و در تور خود افگندند که هر روز فاصله میان حکومت و مردم را بیشتر کردند. غنی چنان سرگرم برنامهء تحویلی کابل به طالبان بود که برای سر و سامان دادن حکومت و بهبودی زنده گی مردم در اصل توجه نداشت و تمامی هوش غنی متمرکز به نحوهء فرار او از ارگ بود. چنانکه یک مقام پی پی اس به رسانه ها افشا کرد که غنی روی نحوهء فرار از ارگ را پیشتر تمرین می کرد. او می گوید که به جرم افشای این موضوع از وظیفه سبک دوش شد.
چنانکه در بالا اشاره شد،
بعدها آشکارا شد که او چنان سرگرم برنامهء انتقال قدرت برای طالبان بود و روی طرح آن کار میکرد و کوتاه ترین راه ها را برای تحقق این هدف پلید خود جستجو می کرد. مخالفت پیهم غنی برای ایجاد اجماع ملی متشکل از گروه ها و شخصیت ها و اعضای جامعهء مدنی، برای پیشبرد و تحقق گفتمان بین الافغانی عمدی و سازمان یافته بود تا این روند به تعویق افتد و زمینه برای عملی شدن فرار و انتقال قدرت به طالبان میسر شود. غنی در جریان ماموریت خلیل زاد آنقدر در برابر صلح با عزت کارشکنی کرد که خلیل زاد در معاهدهء دوحه تمامی امتیاز ها را به طالبان بدهد و از جنایات پاکستان در افغانستان چشم پوشی کند. غنی این همه خیانت ها را هدعمندانه انجام داد. از همین رو وی تا پایان فرار وقت کشی می کرد و به نام دفاع از جمهوریت کذایی در برابر امارت طالبان مخالفت می کرد و در هر نشست در سینه با مشت می کوبید و تاکید می کرد، برای دفاع از جمهوریت جان خود را قربانی می کند و ارگ را هرگز ترک نخواهد کرد و حتا با سرنوشت نجیب دچار شود؛ اما او برعکس چنان همه را اغفال کرد و با ۱۶۹ میلیون دالر از ارگ فرار کرد که در دزدی و جنایت به نمادی از خیانت و جنایت تبدیل شد. او در حالی این پول را دزدید که ادارهء عالی مبارزه با فساد اداری ور سال ۱۹۹۴ اعلام کرد که غنی و رولا غنی، همسر او، ۳۲۰ میلیون افغانی (حدود ۴.۷ میلیون دالر) دارایی منقول دارند که از فروش جایداد (اموال) اجدادیشان در لبنان و امریکا بدست آورده اند.
صالح و دانش از شرکای درجه یک او در پروژهء تحویلی قدرت و سناریو های نظامی او بودند و از همین رو هیچ یک دزدی های غنی بویژه دزدی ۱۶۹ میلیون دالری او را تقبیح نکردند و در این رابطه مهر سکوت بر لب های ننگین خود زدند. صالح با رفتن به پنجشیر و با قرار گرفتن در صف مقاومتگران دوم خواست شراکت خود را با غنی پنهان کند. غنی با همکاری و همدستی قانونی موفق شد تا مهرهء ضعیف و گوش به فرمانی چون بسم الله محمدی را بحیث سرپرست وزارت دفاع تعیین کند و آخرین برنامهء انتقال قدرت به طالبان را زیر ریش او عملی کند. غنی در رویکرد های خود با حریفان سیاسی اش از آمریکایی ها خوب آموخته بود که خریدن و استخدام مخالفانش خیلی ارزانتر از نابودی آنان است. وی توانست بدین وسیله تا سرحد استفاده از فساد های کلان رقبایش و حتا امکاناتی دیگر آنان را طوری که می خواست مهار نماید. او توانست با معلم عطا ها و محقق ها از جنین رویکرد استفادهء بهینه نماید. غنی رشتهء درازی را که با نظامیان پاکستان و بویژه آی اس آی بافته بود، توانست تا تمامی برنامه های انتقال قدرت برای طالبان را با آنان هماهنگ بسازد. شماری ها با تصویر بوتو شاپ که او را در حال دست بوسی مقام ارشد نظامی پاکستان نشان می دهد، حساسیت نشان داده و با گفتن این که گویا تصویر فوتو شاپ است و خواستند، دزدی ها و خیانت های او را انکار کنند. این در حالی است که خیانت و دزدی غنی بدتر از آن دست بوسی است. غنی نه تنها دزدید؛ بلکه بدتر از آن اردو و پولیس بیش از ۳۵۰ هزار نفری مجهز با تجهیزات پیشرفته و دانش و مهارت های جنگی را به خواست پاکستان منحل کرد و دستگاهء اداری حکومت را فلج نمود و افغانستان و مردم اش را در چنگال تروریستان طالب و پاکستان رها کرد و در نتیجه تمامی فرصتها را برای تبدیل شدن افغانستان به عمق استراتیژی پاکستان فراهم نمود.
غنی دستور انصراف جنگ با طالبان را صادر کرد و به تمامی کارمندان نظامی و ملکی دستور تسلیمی پایگاه های نظامی و ملکی را صادر کرد. وی با این کار ورود طالبان به کابل را سریع تر نمود و تشکیل حکومت موقت را از بنیاد نابود کرد.
وی در حالی از افغانستان فرار کرد که به گزارش سازمان ملل این کشور در آستانهء فقر جهانی و فروپاشی کامل قرار دارد و طالبان راهی برای سرازیر شدن پول به افغانستان ندارند. وی به این هم بسنده نکرد و اختلاف قومی و مذهبی را چنان دامن زد که در تاریخ این کشور پیشینه ندارد. وی افغانستان را وارد آشوب بزرگ نمود و کشور را به پرتگاهء جنگ داخلی فرو برد. او افغانستان را برای یکه تازی های پاکستان و چین رها کرد که جنگ های نیابتی دبگری را در فصل خونین دیگر شاهد خواهیم بود. زیرا هند و روسیه و تاجکسنان در این حصه به بی تفاوتی دوامدار نه خواهند گفت و بالاخره عقبهء اکمالاتی مقاومت ملی در شمال باز خواهد نمود و خواب را در چشم طالبان خواهند شکست . غنی مسوءول تمامی حوادث و جنایت هایی است که پس از ۱۰ سنبله در افغانستان رخ داده است. مردم افغانستان حق دارند تا او را به محاکمه بکشانند و به جرم خیانت ملی محاکمه شود. یاهو