تراژیدی افغانستان در چنبره مثلث دروغ ،انکار و گریز از واقعیت ها
نوشته از بصیر دهزاد
قسمت سوم
ما در دوبخش اول و دوم «توضیحی بر تراژیدی افغانستان در چنبره یک مثلث دروغ، انکار و گریز از واقیعت ها» را متمرکز بر سیاست های مبتنی بر دروغ ایالامت متحده آمریکا و سیاست انکار طالبان و احیای سیاست خشن ، دیکتاتورمنشانه واهداف ضد تمدن ، ضد روشنگری و تبعیض طلبانه شان ، نموده بودیم. در این بخش مقاله روی سیاست های دولت مداران پیشین در حلقه ریاست جمهوری آقای اشرف غنی مطالبی را بیان خواهیم نمود. بدون شک هدف مقاله در هر سه بخش بیان و روشن ساختن یک توطئه سازمان داده شده در برابر ملت افغانستان است که بمانند مثلث « زشت، بد و شوم» ملت را در تداوم بدختی ، بحران ، فقر و نقض تمام حقوق وارزش های انسانی قرار داده است. بر علاوه تداوم این تراژيدی کشور را به میدان رقابت ها و پلانهای شوم استخباراتی کشور های منطقه و قدرت های رقیب در سطح جهان قرار داده است که جنگ های نیابتی، حکومت های مبتنی بر زور و استبداد و استفاده از فریب، خاک زدن بر چشم مردم و فریب مردمان پاکدل، خوشباور است که تقلب های شرمگین زیر نام حقوق بشر و دموکراسی ، عدالت اسلامی و دها مظالم دیگر متبلور و نتیجه آنها بوده است.
آغاز توطئه ، دموکراسی قلابی و میدان بزرگ برای شکل گیری فساد و حاکمیت دزدان ، غاصبان دارائی های ملی و دولتی (عامه) و مافیای زنجیری قدرت :
کنفرانس بن اولین خشت کج را برای آغاز بحران در افغانستان گذاشت. بیداد عدم حاکمیت قانون از اولین سالهای پس از تدویر کنفرانس نامنهاد بن بر زنده گی مردم خسته از دیکتاتوری ظالمانه و عقب گرایانه طالبی سایه انداخت و بدان به حیث یک روزنه جدید امید بسته بودند. در تعین همه پالیسی ها پیرامون ساختار نظام در افغانستان، تحت رهبری جامعه جهانی بخصوص دستبازی های معلوم و مکتوم ایالات متحده آمریکا ٬ انگلستان و شرکای ناتو آغاز گردید. این یک واقعیت اظهر منالشمس است که بحران حاکمیت قانون در بیست سال اخیر بر وسعت و عمیق شدن بحران و عدم اعتماد شهروندان با آن بر روان اجتماعی جامعه مسلط بوده است. علاوتاً شدت گرفتن تفاوت نظرها بین پرنسیپ های دموکراسی بر بنیان حقوق بشر ٬ دموکراسی و جامعه و حقوق مدرن مدنی با پرنسیپ های شریعت عقب مانده برگرفته شده از مدرسههای دیوبندی طراز پاکستانی و بالاخره تسلط رسوم و عنعنات ناپسندیده اجتماعی که با نوگرائی ٬ روشنگری و مدرنیزم در تقابل و تضاد قرار گرفتهاند، تقابل این اندیشهها و تفاوت نظرها ٬ موضعگیریها و عملکردها در سطح جامعه تنشها و موانع را ایجاد نمود.
با نفوذ سیاسی و استخباراتی دستگاه ایالات متحده آمریکا ، انگلستان از طریق:
– هجوم تعداد آمریکائیان با منشه افغانی
– هجوم شرکت های تحت نام امنیتی و پیمانکار
– موجودیت هزاران وابسته های دستگاه سی آی ای در میان مردمان عادی
– تعلقیت و وابستگی حلقه نو ظهور فساد در موجودیت حلقه های تنظیمی که زیر نام زبان، قوم و مذهب به تشکیل کانالهای گسترش و تسلط فساد در دستگاه حکومت، پارلمان و دستگاه قضائی و سارنوالی دست یافتند و با روابط تنگاتنگ با سفارتخانه ها از هر گونه پاسخگوئی کسب مصئونیت نمودند.
– تشکل محکم و آسیب ناپذیر حلقه تحت نام تکنوکرات ها در دستگاه ریاست جمهوری ، علاوه بر شکل گرفتن فساد اخلاقی ، باز کردن میدان تعصبات قومی، تا سطح ریشه دوانیدن سیاست های تبعیضی در برابر بعضی از اقوام ساکن کشور زیر پوشش و نام بد ترین چهره های معامله گر که هیچ گونه صداقت و وفاداری به قوم و تعلقیت خویش هم نداشتند.
– و بلاخره رول منفی و دو رويی تعداد از روشنفکران ما که در دو چهره تبارز مینمودند و گویا وفاداری میکردند، در یک چهره دفاع از ملت واحد و در چهره دیگر وفاداری به تمائلات قومی و سمتی که آنرا با بسیار مهارت و احتیاط مطرح مینمودند که گویا موقعیت دوگانه شان آسیب پذیر نگردد.
سه انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی در افغانستان از بد نام ترین ، مسخره ترین و پر تقلب ترین شیوه استفاده نا مشروع از دموکراسی در تاریخ افغانستان میباشد. رسوا ترین، متقلب ترین و معامله گر ترین افراد در بزرگ ترین و حساس ترین پست های کلیدی کمیسیون های انتخابات گماشته شدند. اکنون نباید از این واقعیت که روشن است، چشم بست که در دو انتخابات اخیر احساسات تعصب گرایانه و قومی و مذهبی بحیث یکی از فکتور های نا مشروع چیره شدن بر نتایج انتخابات رول تعین کننده را داشته است.
مقام اول ریاست جمهوری روی همین فاکت در هیچ توافق با صداقت عمل نکرد و تنها از توافقات سمبولیک سو استفاده مقطعی نمود و وعده های خام و غیر صادقانه را در تاریخ کشور یکبار دیگر تکرار نمود.
ناگفته نباید گذاشت که با کمال تآسف پالیسی فساد و تعصب در سالهای اول حاکمیت بر بنیاد توافقات بن ، بخصوص در نهاد های علمی و اکادمیک ، با جابجا ساختن کادر های تاریک بین راه خود را باز نمود. نقش آقای دوکتور اشرف غنی در کرسی ریاست پوهنتون ( داشگاه ) کابل و تعین چهره های بد نام و متعصب در کرسی اکادمی علوم افغانستان نیز داشت سیاست های نا برابر را به سیستم مسلط سازد و داشته های علمی و فرهنگی و همچنان استعداد های فرهنگی را زیر فشار قرار دهد.
در دوره بیست سال گذشته چهره های نا سالم بحیث تجاران زبان و قوم تبارز و از کرسی پارلمان و وسایل اطلاعات جمعی ( تلویزیون و رادیو ها) با تمام مصئونیت ، به عوض ملت واحد، اندیشه ملی و منافع یک ملت کثیر القومی، به آتش تخاصمات قومی تیل پاشیدند . در حالیکه این چنین افراد هیچ گاهی اهلیت و شایستگی نماینده گی از اقوام مانند پشتون، تاجیک ، هزاره و دها اقوام دیگری وطن عزیز ما را نداشته اند. طرح فرضیه ها و خطوط فرهنگی و زبانی نقشه کشی شدند، موضوع اتحاد «لر و بر» واینسوی آمو و آنسوی آمو بحث سیاست روز گردید و حتی بالای ملکیت بیرق ملی که سمبول ملی و وحدت ملی کشور است و خواهد بود، تجارت آغاز گردید.
مشکل اصلی و نکته قابل محکومیت دولتمداران در آن بوده است که افراد ، تحت هر نام و دلیل و یا انگیزه، باید با برخورد قاطع دولت مداران قرار مواجه میگردیدند ، تا سرحد تعقیب عدلی و قضائی. ولی آنها با جريت بیشتر به نفاق افگنی میدادند.
نویسنده در این بخش که با افتخار تمام به هر گونه تمایلات نا سالم و نفاق و عقده بر انگیز ، قومی و زبانی بدیده نفرت نگریسته و بدان آشتی ناپذیر است، اینها را بحیث نماد ی از :
– عقب مانده گی فرهنگی و فردی،
– عدم درک و آگاهی از واقعیت های اجتماعی جامعه افغانی ،
– عدم درک و عدم وسعت تفکر و اندیشه از رشد و انکشاف تمدن انسانی و تکامل اجتماعی و تاریخی انسان و همچنان افغانستان ،
– باقی مانده به تفکر متحجرانه تقسیم بندی بین « ما ها و آنها» که خود را از آین تحجر نتوانسته اند برهانند،
– خود را متمرکر کردن تنها به ارزش ها و داشته های بزرگ متعلق به یک قوم، در حالیکه هر کدام از این ارزش ها و داشته های فرهنگی هر گروه اتنیکی کشور ما در کل معنویت و کلتور پر غنای ملی کشور را میسازند.
میداند.
رشد بحران اجتماعی، بحران اعتماد و سقوط نظام در یک پروسه م
کی میتواند اکنو ن از سقوط نظام در یک پروسه پلان شده و از قبل تنظیم شده انکار نماید . آنچه در اول تذکر داده شد، خشت اول در کنفرانس بن گذاشته شد و آن مبنی بر عدم یک دستگاه سالم همه شمول با شرکت انسانهای متخصص با دست پاک، قلب آغشته به مهر وطن و با اندیشه ملی، نه وابسته به اجانب.
آمریکا توانست در این کنفرانس پروژه طویل المدت نفوذ و حاکمیت سیاسی و استخباراتی خویش را در وجود جنرالان نظامی و استخباراتی خویش و تعدادی از افرادی که تعلیت های مشکوک و نا معلوم و تکنوکرات های برچیده شده از بین افغانان که در خارج زنده گی میکردند ، قایم نمود. این ترکیب با تعداد از چهره های تنظیمی که دیگر زورمندان و غاصبان معلوم الحال در دوره حکومت تنظیم های جهادی بودند، یکجا ساخته شد که دیوار مستکم در برابر اهداف ملی و وطنی و جاه گرفتن چهره های خوشنام و صادق وطن در دستگاه دولت اعمار گردید. دولت در همکاری و سهمگیری با پروژه آمریکائیان و ساير غربی ها بیشترین تلاش را روی دست گرفت تا از ورود انسانهای به تعهد برای ملت و وطن جلوگیری گردد. تهنا افرای محدودی شامل حکومت گردیدند که دیگر بیشتر از نام یک قوم و یا مذهب نماینده گی میکردند نه از منافع ملت واحد.
سیاست ها در سطح ریاست جمهوری و حکومت با چالها و اغوای ملت عجین گردیدند. زیر نام ملت همه منافع بیکانگان در عمل تطبیق میگردیدند. کشور دیگر وابسته به بیگانگان گردید و دیگر نمیتوان از استقلال ملی و استفاده از حق خود ارادیت سیاسی که حق مشروع هر ملت است ، نام برد.
دولت ایالات متحده آمریکا در وجود جنرالان خویش و در وجود بدنام ترین چهره ضد ملی افغانستان « خلیلزاد» پالیسی دوگانه را برای تداوم پالیسی اش در افغانستان و منطقه مطرح و در عمل تطبیق نمود. از یک جانب روابط با طالبان ، حفظ همه روابط تنگاتنگ با استخبارات پاکستان و ارايه کمک های سالانه حدود سیصد میلیون دالری به طالبان تحت نام باج دادن به بخاطر حفظ مصئونیت مراکز نظامی شان مطرح بود و از جانب دیگر روند مزاکرات صلح را
که نه یک روند واقعی برای صلح بلکه در سطح یک پروژه مطرح نمود . اولین مرکز سیاسی طالبان در دوحه ایجاد گردید که بعدن پروژه نامهاد صلح در عمل آغاز گردید که بدون شک تداوم پروژه بود که در کنفرانس بن سنگ اولی آن گذاشته شده بود.
حکومت ایالات متحده آمریکا و دولتمداران افغانستان در تداوم این پروژه هیچ گاهی به ملت با صداقت و وضاحت عمل نکرده اند. مکر، رفت و آمد ها به کابل در سطح بازی کمیدی در روی ستیژ را بخود گرفت.
روشن و هویدا است که چهره های کلیدی دولت که رول درجه اول را در تعین پالیسی های این پروژه داشتند ، در معاملات پشت پرده بین هم و با آمریکائیان شریک دهن جوال بودند. این قابل سوال و جوابدهی شخص اول نظام قبلی است که :
آیا شما محتوای همه ملاقات های تان با خلیلزاد ، رئیس ستاد قوتهای پاکستان و انگلستان را با حکومت و پارلمان شریک ساخته اید؟؟
آیا متحوای سند توافقات دوحه را با پارلمان و همه حکومت شریک ساخته اید.؟
من بحیث یک شاگرد حقوق و تحلیلگر که به مانند دها هزار دیگر تجارب سیاسی از تاریخ ۴۵ سال اخیر و رژیم های که ۱۱ بار در افغانستان تغیر نمودند، دارند، بدین باورم که حلقه اول و تعین کننده نظام سابق مسئول سقوط نظام بوده که شرایط این سقوط در تداوم یک پروژه مساعد گردیده و بخشی از یک پروژه خطر ناک دولت ایالات متحده آمریکا، پاکستان ، بخشی از حکام سابق و طالبان اند که در یک معامله ؛ زشت، بد و شوم صورت گرفت و این پروژه ادامه دارد به دلایل زیر:
– رئیس جمهور وحلقه رهبری قابل اعتمادش نتوانستند و یا نخواستند یک اجماع واقعن ملی را که منافع ملی، ملت واحد و وفاق ملی را تمثیل نماید ، را ایجاد نمایند.
– مجریان حلقه اول صداقت شان را به ملت همه شمول ثابت نساختند و در ایجاد یک روان وفاق برانگیز ملی ناکام بودند.
– دولت و حلقه معین اطراف رئیس جمهور در برابر ملت هیچ گاهی صاداقانه وضاحت نداده و در عقب پرده های نا معلوم و نا مکشوف در معاملات و پروژه آمریکائی سهیم شدند که دیگر نا باوری و عدم اعتماد نسبت به این دولت را قوی و قویتر ساخت تا سرحد بحران خطر ناک اعتماد. انکشاف نمود.
– دستگاه دولت در استفاده قوی و مهارت های نظامی و تقویه روحیه رزمی نظامیان افغانستان نه تنها که ناکام بود بلکه ممد شکست و تسلیمی هم واقع گردید.
– تسلیمی قدم بقدم مناطق کشور و مراکز نظامی از قدمه های تولی ها تا قول اردو ها و تسلیمی شهر ها را نمیتوان یک حرکت برق آسا و غیر قابل پیشبینی تلقی نمود. رول رهبری نظامی و سیاسی دولت در این پروژه تعین کننده بود وصد ها دلایل و فاکت های دیگر که دال بر همکاری یک حلقه داخل نظام در سقوط نظام و احیای حاکمیت دوران قرون اسطائي میتواند باشد که یکبار دیگر کشور به یکصد سال قبل دوره بعد از سقوط شاه امان الله با گشتانده شد.
اکنون هر یک از چهره های کلیدی دولت سابق و سیاسیون و نظامیان آمریکیائی زبان گشوده هر کدام یکدیگر را عامل سقوط میدانند ، باید بدانند که :
ملت بیدار میشود
ظلم و استبداد مملو از دروغ ، انکار و گریز از واقعیت های جامعه را پایانی خواهد بود
ملت کثیر القومی افغانستان به اتکای دانش، روشنگری و مبارزه علم و روشنگری بر علیه جهل و تاریکی نسل آینده و اشتراک هدفمند و ملی جوانان آینده ساز پشتون، تاجیک، هزاره ، ازبیک و ترکمن، بلوچ و نوستانی ، پشه ئي و دهای دیگر احیای غرور و وفاق ملی خواهد نمود و دشمنان کوچک شده وطن ذلیل و شرمنده ، عذر خواه ملت بزرگ خواهند بود .
پایان