اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

«
»

تحریف تروتسکیستی رویدادهاي تاریخی اتحاد شوروي توسط عباس منصوران

در سایت حزب کمونیست ایران به تاریخ 17 تیر 1399 نوشتهیی از عباس منصوران با عنوان “برگی از 

تاریخ حزب کمونیست روسیه” درج گردیده است. به علت تحریفات تروتسکیستی رویدادهاي تاریخی اتحاد شوروي در این مقاله، لازم میآید تا واقعیت رویدادهاي اتحاد شوروي آشکار بیان گردد. نوشته زیر در خدمت این امر میباشد. 

یکی از خصوصیات اساسی و مشترك جریانات تروتسکیستی، تحریف و جعل رویدادهاي تاریخی کشورها و طبقات مختلف اجتماعی جهت پیشبرد سیاستهاي ضد کمونیستی خود در پس پردهیی از شعارهاي رادیکال میباشد. خود تروتسکی و پیروان بی ثبات و یا ثابت قدماش مثل عباس منصوران هیچگاه از واژگون جلوه دادن حوادث و وقایع تاریخی به ویژه تاریخ ساختمان سوسیالیسم در شوروي غافل نماندهاند. 

عباس منصوران در مقالهیی با عنوان “برگی از تاریخ حزب کمونیست روسیه” در چند زمینه، تاریخ حزب کمونیست شوروي را تحریف و جعل کرده است. من در زیر کاملا منسجم به این تحریفات برخورد میکنم: 

1- مسأله “وصیتنامه” لنین: 

استالین در سال 1901 به عضویت اولین کمیته حزب سوسیال دمکرات روسیه انتخاب شد. در سال 1903 در جریان شکل گیري دو فراکسیون بلشویکی و منشویکی در جنبش سوسیال دمکراسی روسیه، به بلشویکها پیوست و مبارزه همه جانبهیی را علیه ایدئولوژي و سیاست منشویکها در پیش گرفت. او براي اولین بار در 26 سالگی در سال 1905 در کنفرانس بلشویکها در فنلاند با لنین رو به رو گردید. از این تاریخ تا لحظه مرگاش هیچگاه از لنین جدا نشد. براي این که خواننده تصویر درستی از احساسات لنین نسبت به استالین داشته باشد، گفتارهائی از لنین را میآوریم.: 

پرئوبراژنسکی به استالین ایراد میگیرد که چرا او چندین مسئولیت را در حزب به عهده گرفته است. لنین به او چنین جواب میدهد: »پرئوبراژنسکی در اینحا بدون یک تفکر جدي مسئولیت استالین در دو کمیساریاي خلق را پیش کشیده است… غیر از این چه میشود کرد؟ اکنون چه باید بکنیم، تا موقعیت کنونی کمیساریاي خلق براي قضیه ملیتها چنان تحکیم شود تا از عهده همه مسائل ترکمنها، قفقازيها و دیگران برآید؟ همه امور آنجا مسائل سیاسی هستند! و این مسائل، مسائلی که دولتهاي اروپائی را صدها سال مشغول کرده است و در جمهوريهاي دمکراتیک نیز فقط بخش ناچیزي از آن، 

حل گردیده، باید حل شوند. ما در جریان حل این مسائل هستیم، و انسانی را احتیاج داریم، که نماینده هر ملتی بتواند نزد او بیاید و آنچه در قلبش میگذرد مشروح در میان نهد. کجا ما میتوانیم چنین انسانی را پیدا کنیم؟ من فکر میکنم پرئوبراژنسکی نیز نمیتواند کاندید دیگري به جز رفیق استالین را نام ببرد«.

زمانی که دولت شوراها مصمم بود تا با عقد قراردادي با دولت آلمان جلوي پیشروي آن را بگیرد، این مهم را به تروتسکی واگذار نمود. 

تروتسکی از محل مأموریتاش براي مشورت به لنین تلفن کرد، لنین چنین گفت:»لنین با شما صحبت میکند. من هم اکنون نامه ویژه شما را دریافت کردهام. استالین اینجا نیست، و من نمیتوانم نامه را به او نشان دهم… به مجرد آمدن استالین، نامه شما را به او نشان خواهم داد. من مایل هستم که در وهله اول پیش از این که به سئوال شما جواب دهم، با استالین مشورت کنم،.« )آثار لنین – مکالمه درباره صحبت مستقیم با مسئول هیأت نمایندگی صلح شوروي در برست لیتوفسک – باند 26 – صفحه 421( 

این دو نقل قول همانند دهها نمونه دیگر اعتماد و مناسبات عمیق لنین و استالین را برجسته میسازد. 

در تمام سالهاي 1918 که مکالمه فوق نیز در آن جریان داشت تا پیش از مرگ لنین، استالین دوش به 

دوش او علیه تز “عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور” که تروتسکی از سالهاي 1903 علیه نظرات لنین طرح کرده بود و از 1918 تا 1924 دوباره آن را به بحث حاد در حزب کمونیست تبدیل نمود، در کنار لنین قرار داشت. این بحث بعد از مرگ لنین نیز تا 1927 با شدت در حزب و جامعه شوروي جریان یافت. 

استالین بر مبناي پیشنهاد لنین در 23 آوریل 1922 به عنوان دبیر کل حزب کمونیست بلشویک شوروي انتخاب شد. لنین با آگاهی کامل از این که استالین، هم در دفتر سیاسی و هم در دبیرخانه حزب بلشویک حضور دارد، این پیشنهاد را نمود، که مورد قبول حزب نیز واقع شد. 

لنین یک ماه بعد یعنی در ماه مه 1922 دچار سکته مغزي شد و دومین سکته نیز در دسامبر همین سال او را عارض گشت. پزشکان هر گونه مشاجره سیاسی که باعث تنش او میگردید را ممنوع کرده بودند و لنین اجازه داشت در هر روز حداکثر 10 دقیقه خواستهایش را به همسرش دیکته کند. 

دفتر سیاسی حزب، استالین را به عنوان شخص رابط با لنین و پزشکانش انتخاب کرد. مأموریتی بسیار سخت و ناخوشایند. 

لنین میخواست در جریان همه مباحثات و مشاجرات قرار گیرد، کاري که برایش خطر مرگ به همراه داشت. پزشکان در مرحله بعدي حتی آن ده دقیقه را نیز برایش ممنوع کردند. وقتی کروپسکایا، همسر 

1- لنین، اثر، 33 ، برلن، 1982 ، صفحه 301 

لنین – برخلاف تجویز پزشکان گفتار دیکته شده لنین را نوشته بود، با انتقاد شدید استالین مواجه میشود و به لنین و کامنپف از او شکایت میکند:»معلوم است که من از پزشکها بهتر میدانم که چه چیزي را میتوان به ایلیچ گفت و چه را نباید گفت، همچنین براي من روشن است که چه چیزي او را آشفته و پریشان میکند و چه چیزي نه. در هر حال من از استالین بهتر میدانم.«

بعدها تروتسکی این واقعه را چنین تحریف کرد: »اواسط دسامبر دوباره بیماري لنین وخیمتر شد. استالین براي این که از این مسئله امتیازي کسب کند، بلافاصله وارد عمل شده و بخش بزرگی از اطلاعات متمرکز در دبیرخانه حزب را از لنین پنهان کرد. او سعی میکرد لنین را منزوي کند. کروپسکایا هر کاري را که میتوانست انجام داد تا از بیمار در مقابل این دسائس دشمنانه دفاع نماید.«3 تروتسکی براي انتقام از استالین خود را محق میدانست هر واقعهاي را جعل کند تا شخصیت استالین را تخریب نماید. 

به هر ترتیب در روزهاي 23 دسامبر تا 5 ژانویه 1923 کروپسکایا گفتههاي لنین را نوشت که بعدها 

تروتسکی و تروتسکیستها آن را “وصیتنامه” لنین خواندند. و فاشیستها، دولتها، محافل بورژوازي و روشنفکران بورژوا، این نوشتهها را به نفع تروتسکی و جهت تخریب چهره استالین به کار گرفتند. 

مطالب نوشتههاي لنین “وصیتنامه“ چنیناند: »این براي تقویت اقتدار کمیته مرکزي و تصحیح جدي دستگاه حزبیمان، همچنین براي جلوگیري از پر اهمیت شدن مناقشه بین بعضی از گروههاي کوچک کمیته مرکزي، ضروریست. حزب ما میتواند از طبقه کارگر 50 تا 100 عضو براي کمیته مرکزي درخواست نماید«. 

این امر براي »انجام اقداماتی جهت جلوگیري از انشعاب « است. »مهمترین نکته در رابطه با وحدت، تعلق استالین و تروتسکی به کمیته مرکزیست. به نظر من مناسبات این دو براي انشعاب خطر اصلی است«. لنین تا اینجا از خطر انشعاب که ناشی از برخورد شخصی تروتسکی و استالین میتواند به وقوع بپیوندد صحبت میدارد. 

سپس او 5 رهبر اصلی حزب را مورد تحلیل قرار میدهد: 

»رفیق استالین که دبیر کل نامیده میشود، قدرت نامتناسبی را در دستان خود متمرکز کرده است و من مطمئن نیستم، که او بتواند از آن همیشه با بصیرت کافی استفاده کند. 

از جانب دیگر رفیق تروتسکی، آن طوري که تا کنون مبارزهاش علیه کمیته مرکزي در مسئله کمیساریاي خلق براي راههاي ارتباطی نشان داده، نه فقط به واسطه توانائی عالیاش قابل توجه است، بلکه شاید با استعدادترین فرد کمیته مرکزي کنونی است. اما اشکال او اعتماد به نفس زیاده از اندازه و 

2- یان گري- استالین Man of History, Abacus, Sphere Blook LTD, 1982, Großbritanien) 3- تروتسکی، استالین، جلد 2، اثر یاد شده، صفحه 260 

علاقه اغراق آمیزش به جانب کاملا اداري موضوعات است. بر اساس این دو خصوصیت این دو فرد برجسته کمیته مرکزي، میتواند در مواقعی کار به انشعاب بیانجامد . (….) من خود را به این موضوع محدود میکنم و یاد آور میشوم، که مطمئناً ماجراي زینوویف و کامنف در اکتبر کاملا اتفاقی رخ نداد. اما انسان نبایست تخلفات شخصی آنها را از کمبود بلشویسم تروتسکی برجستهتر کند.« در همین نوشته لنین نظرش را در مورد بوخارین، زینویف، کامنوف نیز بیان کرده است. 

حال میپردازیم به نظر لنین در مورد این دو شخصیت و مقایسه آنها: 

لنین خود، پیش از بیمارياش استالین را براي دبیر کلی حزب پیشنهاد نمود و توسط کنگره پذیرفته شد. در واقع لنین بر قدرت بالاي استالین در حزب کاملا آگاه بوده و با آن مسألهیی نداشته است. ولی مطمئن نیست که او از این قدرت بتوان همیشه با بصیرت استفاده نماید. 

ولی لنین در مورد تروتسکی چهار اشکال اساسی را بر میشمارد: مبارزه او علیه کمیته مرکزي، اعتماد به نفس زیاده از حد، علاقه اغراق آمیز به جانب کاملا اداري موضوعات و در آخر، کمبود بلشویسم. و میگوید تخلفات زینوویف و کامنف برجستهتر از کمبود بلشویسم تروتسکی نیست. بد نیست بدانیم که تخلفات این دو عضو حزب بلشویک چه بوده است که کمبود تروتسکی از آنها بیشتر است. 

این دو نفر تصمیم مخفی کمیته مرکز حزب بلشویک در مورد موقع قیام را در نشریات علنی بورژوازي لو میدهند. لنین در نامهاي به اعضا چنین مینویسد: »به دنبال مسألهاي داغ، با اهمیت فوق العاده، در آستانۀ روز حساس 20 اکتبر، دو »بلشویک برجسته« به تصمیم انتشار نیافتۀ مرکز حزب حمله میکنند، آن هم در مطبوعات غیر حزبی و به علاوه در روزنامهاي که در مورد این مسأله، دست در دست بورژوازي علیه حزب کارگران است! 

این هزاران بار حقیرتر و میلیون ها بار مضرتر از بیانیه هایی است که مثلاً پلخانف در مطبوعات غیرحزبی در سال 1906-1907 منتشر کرد و حزب نیز بلافاصله محکوم کرد! در آن مقطع، مسأله تنها انتخابات بود، درحالی که اکنون مسألۀ قیام براي تسخیر قدرت است! 

دربارة یک چنین مسألهاي، آن هم پس از این که تصمیم از سوي مرکز گرفته شده، مشاجره علیه تصمیم منتشر نشده در برابر دیدگان حامیان رودزیانکو و کرنسکی در مطبوعات غیر حزبی صورت گرفته. می توانید اقدامی خائنانه تر یا اعتصاب شکنانه تري بدتر از این تصور کنید؟ 

شخصاً این را شرم آور می دانم که به خاطر روابط سابق پیشین خود با آنها، لحظه اي در محکومیت این رفقاي سابق تردید کنم. من صراحتاً اعلام می کنم که دیگر هیچ یک از این دو را رفیق نمی دانم و 

با تمام توان هم در کمیتۀ مرکزي و هم در کنگره، براي تضمین اخراج هر دوي آنها از حزب مبارزه خواهم کرد…«

تصور میشود که براي یک خواننده آگاه به مسائل سیاسی روشن باشد که لنین هیچگاه کسی را که علیه کمیته مرکزي مبارزه میکند، علاقه اغراق آمیز به اداري کردن موضوعات دارد و در او کمبود بلشویسم ملاحظه میشود، به کسی که خشن است و اطمینان نیست که احتمالا همیشه از قدرتاش با بصیرت استفاده کند، ترجیح دهد. در نوشته لنین، ترازنامه سیاسی استالین هیج ابهام و مشکلی را نشان نمیدهد. ولی ترازنامه سیاسی ایدئولوژیک تروتسکی چهار ابهام را نشان میدهد. 

در سال 1923 »وقتی کروپسکایا براي دریافت مجدد بعضی اطلاعات به استالین تلفن کرد، استالین با بیان توهین آمیزي جواب او را داد. کروپسکایا با چشمانی پر اشک براي شکایت از او به لنین پناه برد. اعصاب لنین تا آخرین حد تحریک شده بود. دیگر نتوانست خود را عقب بکشد.«

لذا لنین نامهاي به استالین مینویسد: »رفیق استالین محترم ! شما به خانم من تلفن میکنید و غیر دوستانه به او اخطار مینمائید. من در نظر ندارم، آنچه را که علیه من انجام میگیرد، زود فراموش کنم : احتیاج به تآکید نیست که هر آنچه علیه همسر من انجام میشود، علیه من انجام میگیرد. بر این مبنا از شما سئوال میکنم که آیا شما به طور جدي به این میاندیشید که اظهاراتتان را پس بگیرید و معذرت خواهی کنید و یا بهتر میبینید روابط فی مابین را قطع نمائید. لنین«

ده روز بعد لنین یک »تکمیلی« دیکته کرد: 

»استالین زیادي خشن است و این کمبود را که در بین ما و روابط بین ما کمونیستها کاملا قابل تحمل است، نمیتوان در عملکرد دبیر کل تحمل کرد. به این جهت من به رفقا پیشنهاد میکنم، که قدري فکر کنند، چگونه میتوان استالین را برکنار کرد و کس دیگري را در جاي او نشاند، که از تمامی زمینهها تنها در یک مورد بر رفیق استالین رجحان داشته باشد، یعنی نرمش پذیرتر، وفادارتر، با ادبتر و در برابر رفقا با ملاحظهتر و کمتر دمدمی مزاج باشد. این خصوصیات میتوانند چیزهاي جانبی جزئی جلوه کنند. اما از نظر من این به معناي حفظ ما از انشعاب است. و تحت چنین ملاحظاتی، آنچه را که من در فوق در رابطه با مناسبات بین استالین و تروتسکی نوشتهام، مسئله فرعیاي نیست و یا مسئلهاي فرعی است که میتواند اهمیت تعیین کنندهاي کسب کند.« 

موضع لنین دقیقا بدین معنی است که کسی را بجاي استالین انتخاب کنید که تمام کیفیات استالین را داشته باشد به علاوه نرمش پذیري، ادب و با ملاحظه بودن! چنانچه ملاحظه میشود آلترناتیو لنین 

4 – لنین – نامه به اعضاي حزب بلشویک – از آرشیو لنین – برگردان آرام نوبخت( 5- تروتسکی، استالین، 2. اثر یاد شده، صفحه 261 6- یان گري، اثر یاد شده، صفحه 179 

هیچگاه تروتسکیاي نیست که علیه کمیته مرکزي مبارزه میکند و کمبود او بلشویسم است. 

لنین دیگر چیزي ننوشت. بیمارياش هر روز شدت مییافت. او در 21 ژانویه 1924 با زندگی وداع کرد. 

حال ببینیم آقاي تروتسکیست جناب عباس منصوران در این مورد چه میگوید: » لنین در شرایط سخت بیماري، در واپسین روزهاي زندگی خویش در 9 روز، سه نامه که به »نامههاي لنین« به کنگره یا »وصیتنامه« معروف شدند به کمک نادژدا کروپسکایا )همراه و همرزم خود( و »ماریا وولودیچوا« )میم. واو( منشی خود و یک منشی دیگر براي کنگره دوازدهم حزب کمونیست فرستاد. نادژدا اصرار داشت که مجموعه آن سه نامه را که براي ارائه در دوازدهمین کنگره حزب تنظیم شده بود، اما خوانده نشد، دستکم در کنگره سیزدهم )بعد از مرگ لنین( بخواند. کنگره سیزدهم پس از مرگ لنین برگزار میشد و استالین قدرت غیر قابل کنترلی را در دست داشت. رهبران سه نفره حزب )زینوویف، کامنف، استالین( با درخواست نادژدا کروپسکایا مخالفت کردند و نامههاي لنین به کنگره، لاك و مُهر شد تا گشوده نشود. نامههاي لنین دو سال پس از مرگ او، در 18 اکتبر 1926 توسط یکی از هواداران تروتسکی به نام »ماکس ایستمن«، در نیویورك تایمز )بهزبان انگلیسی( به چاپ رسید…« 

گفتار فوق از منصوران، موضع تمام تروتسکیستهاي رنگارنگ است. 

در اینجا بد نیست بدانیم که تروتسکی در بعد از کنگره سوم در مورد این نوشجات لنین چه گفته است. آنوقت روشن میگردد که تا چه اندازه و با چه وقاحتی تروتسکی بعداها و تروتسکیستها تا به امروز تاریخ اتحاد شوروي را تحریف میکنند. 

تروتسکی در جواب ماکس ایستمن که در سال 1925 ]در نوشته عباس منصوران 1926 قید شده است[ از تروتسکی تجلیل کرده و “وصیتنامه“ را به چاپ رسانده بود، چنین نوشت: »در بعضی جاها استمن در کتابچهاش از این صحبت میکند، که کمیته مرکزي یک سري مدارك مهم استثنائی را، که لنین در آخرین لحظات زندگیاش نوشته است )نامههائی در باره مسئله ملی، به اصطلاح وصیتنامه و غیره( از 

حزب„ مخفی نموده است : این چیزي جز تهمت به کمیته مرکزي حزب، نیست. )برجسته شده توسط استالین( )….( ولادیمیر ایلیچ هیچ وصیتنامهاي از خود باقی نگذاشته است. و کاراکتر مناسبات او با حزب به مانند کاراکتر خود حزب امکان چنین وصیتنامهیی را منتفی میسازد. در نشریات مهاجرین همانند نشریات خارجی سرمایهداري و منشویکی معمولا )تغییر دادن تا حد غیر قابل تشخیص از اصل( نامهاي از ولادیمیر ایلیچ را وصیتنامه مینامند که شامل نصایح او در نوع سازماندهی است. کنگره 13 حزب نسبت به این نامه و دیگر نامهها توجه بسیاري مبذول داشت و با توجه به شرایط و موقعیت هر کدام تصمیمات مقتضی اتخاذ کرد. تمام حرافیها در باره مخفی کردن و یا وصیتنامهي نقض شده، اختراعیست شریرانه و تمام و کمال بر علیه اراده واقعی ولادیمیر ایلیچ و همچنین علیه مصالح حزبی 

که او بنا نهاده ، معطوف است«.

ولی وقتی همین تروتسکی قادر نمیشود قدرت مرکزي حزب کمونیست بلشویک را قبضه کند، شروع به جعل حقایق میکند و در زندگینامهاش با برآشفتگی از جلوگیري معرفی وصیت نامه لنین توسط حزب 

سخن میراند. و در سال 1927 با زینویف و کامنف به خاطر “وصیتنامه٬“ علیه کمیته مرکزي به مبارزه دست میزند. امروز نیز تروتسکیستهاي وطنی از جمله عباس منصوران لانه کرده در حزب کمونیست ایران، همان گونه به تحریف وقایع اتحاد شوروي مشغولند که مرشدشان تروتسکی مشغول بود. 

در نقل قول بالا روشن میشود که سیزدهمین کنگره حزب نسبت به نوشتههاي لنین توجه بسیار مبذول داشته و تصمیمات مقتصی اتخاذ کرده است ولی بعدا خود تروتسکی جار میزند که استالین اسناد مهمی را از لنین مخفی کرده است. و در سالهاي بعد که شبکه جاسوسیاش زیر ضربه سازمان اطلاعاتی شوروي قرار میگیرد، از مسموم کردن لنین توسط استالین سخن میراند. امروزه عباس منصوران همانند مرشدش از »نامههاي لنین به کنگره، لاك و مُهر شد تا گشوده نشود.« سخن میراند. البته چنین تحریفاتی در تاریخ جنبش کمونیستی یک وجدان طبقاتی لازم دارد که اتفاقا متعلق به طبقه کارگر نیست. بلکه وجدان سرمایهداري فاشیستی است، وجدان آقاي کنکووست، جاسوس سرویس اطلاعاتی بریتانیاست. او با بودجه هنگفت و اطلاعاتی که از سازمان فاشیستهاي فراري از اوکرائین و آلمان در آمریکا، بدست میآورد، به تبلیغات ضد کمونیستی و ضد استالینی، میپرداخت. کنکووست وظیفه داشت از استالین یک قاتل و یک جنایتکار در افکار مردم جهان بسازد. او این کار را همانند تروتسکیستها با جعل اسناد به پیش میبرد. دولت هاي امپریالیستی نیز علیه استالین با تروتسکیستها همراه و همیار بودند و کمکهاي شایانی به آنها میکردند. براي مثال: 

کنکووست، استاد دانشگاه و جاسوس سیستم اطلاعاتی بریتانیا مأمور شد تا استالین را به جهانیان انسانی 

قاتل و همانند هیتلر معرفی نماید. لذا طرح تاریخی نازيهاي اوکرائینی را در کتابی به نام “خرمن 

اندوه” قالب بندي کرد. در قسمتی از این کتاب با عنوان “قحطی طوفان آسا به اطرافش تهاجم 

میکند” 55 بار از کتابی که نام “اعمال سیاه کرملین” که فاشیستهاي اوکرائینی منتشر کرده بودند، نقل قول میآورد. کتاب کنکووست در سال 1953 توسط سازمان فاشیستی استپان باندرا، در آمریکا منتشر گردید. 

7- نقل قول شده از: استالین، آثار 10 ، برلن 1953 ، صفحه 152-153 

2- استالین و قدرت حزب 

عباس منصوران با وقاحتی در شأن یک تروتسکیست، چنین ادامه میدهد: » استالین سال 1922 به دبیر کلی رسید و پس از مرگ لنین علیرغم هشداري که باید از کمیته مرکزي برکنار شود، در ژانویه 1924 به خودکامهاي ویرانگر انقلاب تبدیل شد« 

در فوق جناب منصوران نظر فاشیستهاي اوکرائینی و امپریالیستهاي رنگارنگ را انعکاس داده است. 

ولی واقعیت چیست؟ واقعیت را در نقل قول زیر مییابید: 

»میگویند، رفیق لنین در این „وصیتنامه“ به کمیته مرکزي حزب پیشنهاد کرده است، که میبایست با 

توجه به „ خشونت“ استالین، بیاندیشند، آیا نمیبایست کس دیگري را به عنوان دبیر کل به جاي استالین انتخاب کنند. این کاملا درست است : آري، رفقا، من علیه آنهائی که خشن و خائنانه حزب را متلاشی میکنند و منشعب مینمایند، خشن هستم. من این مسئله را مخفی نکرده و نمیکنم. (….) در همان اولین نشست پلنوم کمیته مرکزي بعد از سیزدهمین کنگره حزب، رسما تقاضا کردم که پلنوم کمیته مرکزي برکناري مرا از وظیفه دبیر کلی تصویب نماید. خود کنگره و تک تک نمایندگان این مسئله را مورد بررسی قرار دادند، همه منجمله تروتسکی و کامنف و زینوویف، استالین را با صد در صد رأي موظف کردند که در مقام خود باقی بماند. (….) یک سال بعد من مجددا درخواستی به پلنوم دادم که مسئولیت مرا ملغا نماید. اما مرا مجددا موظف کردند تا در مسئولیت خود باقی بمانم«.

استالین به خاطر برخورد خشناش از کروپسکایا پوزش میطلبد و در پلنوم کمیته مرکزي حزب دو بار استعفا میدهد و دو بار اعضاي کنگره با صد در صد آراء منجمله تروتسکی و کامنوف و زینویوف استعفایش را نمیپذیرند و او را در مقام خود ابقاء مینمایند. 

خالی از تنوع نخواهد بود که ما موضع کروپسکایا )همسر لنین( در مورد استالین و تروتسکی را نیز بررسی کنیم. 

3- همسر لنین و تروتسکی 

کروپسکایا، همسر لنین، در اواسط سال 1925 از تروتسکی به خاطر مقاله سطحیاش با 

عنوان”درسهاي اکتبر”، شدیدا انتقاد میکند و مینویسد: »تحلیل مارکسیستی هرگز نقطه قوت رفیق 

تروتسکی نبوده است… این دیدگاه “اداري” خالص و مطلقا سطحی و سرسري است.«

8- استالین- آثار 10 ، برلن 1953 ، صفحه 151 ، 153 9- کروپسکایا- درسهاي انقلاب اکتبر 

پس از این که روابط تروتسکی با امپریالیسم آلمان و انگلیس لو رفت، کروپسکایا در مقالهیی با عنوان 

“چرا انترناسیونال دوم تروتسکی را تحت حفاظت خود قرار میدهد”، نوشت: »تروتسکیستها و زینوویفیستها خود را نگران سرنوشت تودهها نمیکنند. تمام آنها تنها به فکر قبضه کردن قدرت هستند، حتی اگر این امر به کمک پلیس مخفی دولت آلمان و وحشیترین دشمنان دیکتاتوري پرولتاریا به انجام برسد. آنها مشتاق احیاي دولت بورژوائی و استثمار سرمایهداري از تودههاي زحمتکش در سرزمین شوراها هستند. تصادفی نیست که تروتسکی که هرگز خصلت اساسی دیکتاتوري پرولتاریا را نفهمید و نقش تودهها در ساختمان سوسیالیسم را درك نکرد، تروتسکی که معتقد بود سوسیالیسم میتواند با تکیه بر دستورات از بالا ساخته شود، لاجرم به راه سازمان دهی اقدامات تروریستی علیه استالین و وروشیلوف و اعضاي دیگر بوروي سیاسی که در ساختمان سوسیالیسم به تودهها یاري میرسانند، کشیده شود.« 

در عین حال در مورد استالین در کتاباش با عنوان “خاطراتی از لنین” چنین مینویسد: »مهمترین شخص سازمانده حزبی و پیروزي اکتبر« 10 

حال میشود چهره واقعی ضد کمونیستی تروتسکیستهائی از قماش عباس منصوران را در تحریف رویدادهاي تاریخی نظاره نمود. ولی این تصویر هنوز روشن نیست. هنوز پیوند عاطفی این تروتسکیستها با فاشیسم هیتلري و عناصر رادیکال ضد کمونیست شفاف نیست. براي این شفافیت هنوز بررسی لازم است. 

عباس منصوران چنین مینویسد: 

4- کشته شدن تروتسکی 

»تروتسکی کمی بعد، به قزاقستان تبعید و سپس از شوروي اخراج و مدتی پناه جویی در ترکیه و سالها بعد در مکزیک به دستور استالین با تبر کسی که یک “کمونیست“ سرسپردهي استالین بود، کشته میشود.« 

حال ما سیر واقعی این قضیه را دنبال میکنیم. 

مبارزه درون حزب بلشویک جهت صنعتی کردن، با شدت به پیش میرفت. خط ضد کمونیستی استالین زدائی که توسط اپوزیسیون تروتسکیستی جلو میرفت در یک رأي گیري فقط 6000 راي در مقابل 725000 رأي که به استالین داده شد، به دست آورد. این بیشترین رأي بود که اپوزیسیون تروتسکی توانست در تمام عمرش بدست آورد. تروتسکی و پیروانش یعنی زینویوف، کامنوف، یفدوکیموف، 

10- کروپسکایا – خاطراتی از لنین 

10 

پِرِوبراشنسکی، راداك و پیاتاکوف از حزب اخراج شدند ولی امکانات بی حدي را براي تبلیغ نظراتشان در اختیارشان گذاشتند. رهبران تروتسکیست از خود انتقاد کردند و دوباره وارد حزب گشتند. تنها کسی که از خود انتقاد نکرد تروتسکی بود که در 22 ژانویه 1929 از شوروي تبعید شد. او به ترکیه رفت و در آنجا بساط تبلیغات ضد شوروي را با انرژي تمام پهن نمود. چرچیل استعداد او را درك کرد و درباره اش نوشت: »تروتسکی جهت به زانو در آوردن ارتش شوروي، سعی در سازماندهی تمام نیروهاي مافیائی اروپائی را دارد.« 11 

تروتسکی مدتی بعد کتاب “زندگی من” را نوشت و »ناشران و جاسوسان ضد شوروي سر و صداي شدیدي در مورد کتاب تروتسکی به عنوان پر فروشترین کتاب در سطح جهان، که گفته میشد اوضاع 

شوروي را “از داخل” مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است به راه انداخت. آدلف هیتلر داستان زندگی 

تروتسکی را بلافاصله پس از انتشار آن خواند. کنراد هایدن نویسندهي داستان زندگی هیتلر در “رهبري 

– Der Führer ” مینویسد که رهبر نازيها در سال 1930 چگونه ناگهانی در حضور دوستان خود، 

موجی از کلمات زیبا را در مورد کتاب تروتسکی “زندگی من” به کار برد. “بسیار زیبا!” هیتلر فریاد 

کشید و آن را در مقابل دوستان خود بر سر دست بلند کرد “من چیزهاي بسیاري از آن آموختم و شما نیز از آن خواهید آموخت.« 12 

انتشار کتاب “زندگی من“ آغاز تبلیغات ضد شوروي و ضد استالین تروتسکی بود. بعد از آن کتابهاي زیادي در این جهت نوشت مثل “انقلابی که بدان خیانت شد“ و یا “اقتصاد شوروي در مقابل خطري قریب الوقوع“. 

حال نمونهیی از نوع تبلیغات او علیه شوروي و استالین را میآوریم: »در درون حزب، استالین خود را بالاتر از تمام انتقادها و دولت جاي داده است. به جز به قتل رساندن استالین راه دیگري براي برکناري او از اریکه قدرت نیست. هر کدام از مخالفان در واقع یک تروریست میشود.« 13 و بالاخره »میتوانیم ما انتظار داشته باشیم که شوروي از عهدهي جنگ قریبالوقوع آینده بدون تحمل خسارات برآید؟ به این سؤال صریح ما جوابی صریح داریم: اگر جنگ میخواست فقط جنگ باقی بماند، در این صورت سقوط شوروي اجتناب ناپذیر است. قدرت تکنیکی اقتصادي و نظامی، امپریالیسم با شوروي غیر قابل مقایسه است. اگر برتريها به وسیلهي انقلاب در غرب فلج نشود، امپریالیسم رژیم فعلی را جاروب خواهد 

11- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 39 12- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 42 13- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 44 )سخنرانی براي روزنامهي ویلیام راندولف، نیویورك ایوینینگ ژورنال – 26 ژانویه 1937( 

11 

کرد.« 14 ، »فروپاشی شوروي اجتناب ناپذیر است، اگر این جنگ جدید راه را براي ایجاد یک انقلاب جدید هموار نکند – … در صورت پذیرفتن تئوري جنگ بدون انقلاب ]که آرزوي تروتسکی است[ باید هم چنین پذیرفت که شکست اتحاد جماهیر شوروي اجتناب ناپذیر است.« 15 

ولی ما میدانیم که قدرت اتحاد شوروي در جنگ جهانی دوم بدون این که در اروپا انقلاب شود، پوزه امپریالیسم آلمان را به خاك مالید. 

تروتسکیستهاي رنگارنگ منجمله جناب عباس منصوران میتوانند مواضع و خرابکاريهاي تروتسکی را پرده پوشی کنند و تاریخ را تحریف نمایند ولی قادر نخواهند بود درون ضد انقلابی و ارتجاعی او را در این دو نقل قول آخر بپوشانند. او میگوید اگر انقلاب نشود، – که خدا خدا میکند که انقلاب نشود – و جنگ امپریالیستی علیه شوروي بتواند جنگ بماند و توسط انقلاب قطع نشود رژیم شوروي جاروب خواهد شد و این آرزوي تروتسکی بود. به همین جهت نیز به زیر پال و پر سازمانهاي جاسوسی آلمان فاشیستی خزید. 

با تشدید فعالیت تروتسکی، سازمانهاي جاسوسی تمایل بیشتري در کشیدن او به جانب خود نشان دادند. ولی تروتسکی بر مبناي سابقه قبلی به آلمانها تمایل بیشتري داشت. 

کرستینسکی تروتسکیست به سمت سفیر شوروي به آلمان رفت و با ژنرال هانس فون زکت ملاقات کرد و از آن پس به یک جاسوس حرفهاي آلمانها تبدیل شد. )توطئه بزرگ – جلد 3 – صفحه 21( 

او در مورد رابطه تروتسکی با دولت آلمان چنین میگوید: »از سال 1923 تا 1930 ما سالیانه 250 هزار مارك طلا، به عبارت دیگر در مجموع حدود 2 میلیون مارك طلا دریافت کردیم. ]یعنی از زمانی که هنوز لنین زنده بوده است تروتسکی براي آلمانها جاسوسی میکرده – من[ تا پایان سال 1927 خطوط اصلی مورد توافق و مندرج در آن قرارداد به صورت عمده در مسکو به انجام رسید، پس از آن از پایان سال 1927 تا پایان 1928 تقریبا به مدت ده ماه در جریان پرداخت پول، به دلیل این که تروتسکیسم شکست خورده بود و من منزوي شده بودم، وقفه ایجاد شد. چیزي در مورد نقشههاي تروتسکی نمیدانستم و دستورالعمل و اطلاعات جاسوسی نیز از او دریافت نکردم. این جریان تا اکتبر سال 1928 ادامه پیدا کرد، تا این که من نامهاي از تروتسکی که در آن زمان در آلما آتا در تبعید به سر میبرد دریافت کردم… این نامه حاوي دستورالعملهاي تروتسکی بود. بر اساس آنها من باید پول را از آلمان ها دریافت کرده و سپس به من پیشنهاد داده بود که آنها را یا به مسکو منتقل کنم و یا به رفقاي فرانسوي او، رومر، مادلین پاز و دیگران بدهم. من با ژنرال فون زکت تماس گرفتم. ژنرال فون زکت در آن زمان از کار خود کناره گیري کرده بود و هیچ مسئولیتی در هیچ زمینهاي نداشت. او تمایل نشان داد 

14- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 44 )مقاله در روزنامه آمریکن مرکوري – مارس 1937( 15 – همانجا – صفحه 45 )شهادت در مسکو، آوریل 1937( 

12 

که با هامر اشتاین ) Hammertstein ( صحبت کرده و پول را فراهم آورد. او پول را فراهم کرد. در آن زمان هامر اشتاین ریاست کل قواي نظامی را به عهده داشت . او در سال 1930 به سمت فرماندهی کل قواي نظامی منصوب شد.« 

تروتسکی در تمام کشورها با یاري دولتهائی که چهره فاشیستی خود را هر روز بیشتر ظاهر میساختند مثلا رژیم آلمان بعد از 1933 و رژیم حاکم در ژاپن و ایتالیا، به طور وسیعی علیه اتحاد شوروي و به ویژه مرکزیت حزب بلشویک، سازماندهی میکرد. جاسوسان و تروریستهائی که باید رهبران بلشویک را ترور میکردند در تکاپوي بسیار بودند. 

بعد از لو رفتن گام به گام تشکیلات جاسوسی و تروریستی تروتسکیستها در شوروي و دستگیري زینویوف، پیاتاکوف، بوخارین و امثالهم، تروتسکی مجبور شد راه مکزیک را در پیش گیرد. در آنجا نیز توطئههاي بسیاري را علیه رهبران حزب بلشویک به ویژه استالین و ترور استالین با گستردگی سازمان میداد. 

»ویلائی که تروتسکی مقر فرماندهی مکزیکی خود را در آن برپا کرده بود، در اصل شبیه قلعهیی بود که توسط دیواري به ارتفاع شش متر محاصره شده بود. در برجهاي مستقر در چهار گوشهي ساختمان، نگهبانان مسلح شب و روز نگهبانی میدادند. به جز بخشی از پلیس مکزیک که فقط براي انجام وظیفه در خارج از ویلا انتخاب شده بودند، نگهبانان مسلح و مخصوص خود تروتسکی به صورتی دائم در اطراف مقر فرماندهی او نگهبانی میدادند. تمام بازدید کنندگان باید هویت خود را مشخص کرده و به سؤالاتی که به سختی سؤالاتی بود که معمولاً در پستهاي مرزي مطرح میشدند، جواب میدادند. مدرك عبور آنها باید امضاء میشد، و آن امضاءها باید دوباره مورد تأیید قرار میگرفت. لباسهاي بازدید کنندگان پس از عبور از دروازهي محاصره شده به وسیله دیوارهاي بلند، در کنار در ورودي ویلا، براي کشف اسلحهي قاچاق مورد تفتیش قرار میگرفت« 16 

در واقع مأمور استالین با یک تبر در دست نمیتوانست بدانجا راه یابد. فقط کسانی میتوانستند به این ویلا داخل شوند که از نزدیکان و افراد مورد اعتماد تروتسکی بودند. 

یکی از این تروتسکیستهاي مورد اعتماد که میبایست در شوروي خرابکاري کند، فرانک جکسون بود. 

“در سپتامبر 1939 یک جاسوس تروتسکیست اروپائی که با نام فرانک جکسون ) Frank Jacson ( 

مسافرت میکرد با کشتی هه. د. فرانس ) ceFran ed He ( به ایالات متحده آمریکا آمد. 17 جکسون در سوربون پاریس تحصیل میکرد و در همان جا بود که توسط یک تروتسکیست آمریکائی به نام 

16- همانجا – صفحه 159 17- نام اصلی جکسون، ژاك مورنارد فان دن درشه ) Jacqes Mornard van den Dresche ( بود. او از نامهاي دیگري از قبیل لئون ژاکوم ) Leon Jacome ( و لئون کایکیز ) Leon Kaikys ( نیز استفاده میکرد. 

13 

سیلویا اگلوف ) Sylvia Ageloff ( به عضویت جنبش تروتسکیستها در آمد. در سال 1939 توسط 

یکی از نمایندگان انترناسیونال چهارم به او اطلاع داده شد که باید براي انجام وظیفه به عنوان “یکی از 

منشیهاي تروتسکی” به مکزیک برود. او با پاسپورتی که در اصل متعلق به یک فرد کانادائی به نام 

تونی بابیش ) Tony Babich (، که در ارتش جمهوري خواهان اسپانیا خدمت کرده و توسط فاشیستها در اسپانیا به قتل رسیده بود، داده شد… جکسون پس از ورود به نیویورك مورد استقبال سیلویا آگلوف و دیگر تروتسکیستها قرار گرفت. آنها او را به کویواکان، محلی که او قرار بود براي 

تروتسکی کار کند، بردند. او بعدها به پلیس مکزیک گفت: “تروتسکی قصد داشت که مرا به شوروي براي سازماندهی یک سري از مأموریتها بفرستد. او به من گفت که با یک کشتی بادبانی چینی به شانگهاي مسافرت کنم، در آنجا قرار بود که من جاسوسان دیگري را ملاقات کرده و بعد بایستی با یک دیگر از منچوري عبور میکردیم و وارد شوروي میشدیم. مأموریت ما این بود که روحیه ارتش سرخ را 

تضعیف و در کارخانجات اسلحه سازي و سایر کارخانجات خرابکاري کنیم.” 18 

جکسون هرگز براي انجام مأموریت خود به شوروي نرفت. در عصر 20 آگوست 1940 او رهبر خود تروتسکی را در ویلاي او در کویواگان که به شدت نگهبانی میشد با وارد کردن ضربهي یک تبر به قتل رساند. وقتی جکسون به وسیلهي پلیس مکزیک دستگیر شد، گفت که او میخواست که با سیلویا اگلوف ازدواج کند و تروتسکی این ازدواج را ممنوع اعلام کرده بود. بر سر این موضوع گفتگو و بحث 

شدیدي بین آنها در گرفته بود. “به خاطر سیلویا من تصمیم گرفتم که زندگی خود را کاملا فدا کنم” و 

بعد در اعتراف بعدي او گفت: “… من به جاي این که یک رهبر سیاسی را ملاقات کنم که براي آزادي طبقه کارگر مبارزه میکند، به آدمی برخورد کردم که به دنبال چیزي به جز ارضاء نیازهاي خود، که همان احساس تنفر و انتقام جوئی بود، نبود. او از مبارزه طبقه کارگر براي چیزي به جز مخفی کردن فرومایگی و محاسبات تنفر انگیز خودش استفاده نمیکرد. از روزي که من این خانه را شناختم، که او به درستی ادعا میکرد که آن را به یک قلعه تبدیل کرده است، من اغلب از خودم میپرسیدم، از کجا این پولها براي انجام این کارها میرسد… شاید سفیر دولت بزرگی که او را اغلب ملاقات میکند جوابی براي این سئوال داشته باشد… این تروتسکی بود که مرا، آیندهي مرا و دلبستگیهاي مرا نابود کرد. او مرا به مردي بدون نام، بدون کشور و به وسیلهیی در دست خود تبدیل کرده بود. من به بنبست رسیده 

بودم. وي مرا مثل کاغذي در دستهاي خودش مچاله کرد.”« 19 

18- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 163 19- مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 164 

14 

طنز تلخ تاریخ واقعی، این است که تروتسکی به دست یک تروتسکیست کشته شد. با مدارکی که برجا گذاشت، با اعترافاتی که در دادگاه قضائی مکزیک کرد. 

حال ما بار دیگر به تحریف همین تاریخ توسط تروتسکیست عباس منصوران نظر میافکنیم: » تروتسکی … بعد در مکزیک به دستور استالین با تبر کسی که یک »کمونیست« سرسپردهي استالین بود، کشته میشود.« این را میگویند تحریف تروتسکیستی وقایع تاریخی. و چنین است که تا کنون تروتسکیستها به عنوان یک جریان ضد کمونیستی در اختفا، بالاترین اخلال و سردرگمی را در جنبش کارگري و کمونیستی جهان و ایران به وجود آوردهاند. 

5- چرا بوخارین و همدستانش اعدام شدند عباس منصوران همانند همه تروتسکیستهاي ضد استالین در مورد این عکس که در آن جنازه دزرژینسکی را حمل میکنند، چنین توضیح میدهد: »استالین و تروتسکی هر دو سفید پوشیدهاند… تروتسکی… در مکزیک به دستور استالین با تبر کسی که یک »کمونیست« سرسپردهي استالین بود، کشته میشود. پشت سر تروتسکی کامنوف پیر… در سال 1936… به دستور استالین تیرباران شد… پشت سر کامنوف، الکساندر شلیاپنیکوف… پس از کامنوف در سال 9371 به دستور استالین تیرباران شد… پشت سر استالین، نیکلاي بوخارین… در سال 1938 به دستور استالین تیرباران شد…. در پیشاپیش جنازه، میخائیل تومسکی رهبر کل اتحادیههاي کارگري… در هراس از شکنجه و اعترافهاي نمایشی خودکشی کرد….« این بود فشرده این قسمت از نوشته عباس منصوران. درجه دغلگوئی و بی صداقتی عباس منصوران را ما در برخورد به قسمت اول یعنی “وصیتنامه“ لنین و کشته شدن تروتسکی به عیان دیدیم. حال میپردازیم به تحقیق در مورد بقیه نوشته، یعنی کشته شدن بوخارین توسط استالین. جهت روشنائی بیشتر از شرایط آن زمان من مجبور هستم قدري به عقب بنگرم. جنگ داخلی در اتحاد شوروي )نوامبر 1917- اکتبر 1922( که توسط باقی ماندههاي نیروي تزاري، منشویکها، سوسیال رولوسیونرها، گارد سفید، کلچاك و دنیکین با پشتیبانی هفت کشور امپریالیستی علیه دیکتاتوري پرولتاریا برپا شده بود و به شکست این نیروهاي سیاه انجامید، علاوه بر میلیونها گشته ناشی از جنگ و قحطی ، کشوري ویران، اقتصادي درهم ریخته، کشاورزي و صنایعی ویران شده بر جاي گذاشت. 

15 

طبقه کارگر متشکل و آگاه اتحاد شوروي توانست تحت هدایت حزب کمونیست بلشویک به رهبري لنین و بعد استالین، تا سال 1928 به اقتصاد کشور سر و سامانی دهد. به طوري که در این سال سطح تولید بسیاري از کالاهاي مورد نیاز کشور به سطح پیش از جنگ رسید. این موفقیت باعث گردید که طبقه کارگر شوروي تحت رهبري حزب و استالین گام شجاعانه و ظاهرا ناممکنی را بردارد. حزب صنعتی کردن با گامهاي سریع این کشور ویران شده را در برنامه 5 ساله اول – از 1928 تا 1933 – در دستور کار قرار داد. در واقع مارش حماسه آفرین طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان شوروي میبایست با فداکاري بیمثال این طبقه راه صد ساله را در 10 سال میپیمود. استالین در 4 فوریه 1931 چنین گفت: »آیا میخواهید میهن سوسیالیستی ما مورد ضربه قرار گیرد و استقلالش را از دست بدهد؟ (….) ما در پس کشورهاي پیشرفته 50 تا 100 سال عقب ماندهایم. ما باید این فاصله را در عرض ده سال پشت سر بگذاریم. یا ما قادر به انجام آن خواهیم بود یا له خواهیم شد«. 20 تمام نیروهاي کهن و ارتجاعی در کشور و دولتهاي امپریالیستی براي جلوگیري از صنعتی شدن شوروي، به هر تلاشی دست یازیدند. تبلیغات گوش خراش آنها به صورت برچسبهائی به مانند “صنعتی کردن استالینیستی“، “صنعتی کردن زورکی“ گوش فلک را کرد کرده بود. ما قضاوت دو غیر کمونیست از دو نقطه مختلف جهان را در مورد صنعتی شدن که خود شاهد بودهاند، میآوریم: 

»آقاي دکتر امیل جوزف دیلون [Dilon] ضد کمونیسیت از 1877 تا 1914 در روسیه زندگی میکرد و در بعضی دانشگاههاي روسیه تدریس مینمود. در بازگشتاش ]به شوروي[ در 1918 نوشت: “در جنبش بلشویکی حتی براي یک بار سایهاي هم از اندیشه سازنده و اجتماعی نیست. بلشویسم، آن روي تزاریسم است. بلشویسم با سرمایهداري به همان اندازه برخورد بد دارد که تزارها با سرفهاشان داشتند“ 

اما ده سال بعد وقتی دکتر دیلون دوباره به روسیه رفت با واقعیت شگفت انگیزي روبه رو شد: “مردم همه جا فکر میکنند، کار میکنند، خود را سازمان میدهند، به اکتشافات علمی و صنعتی میپردازند. هیچگاه انسان شاهد چنین چیزي، چیزي که ایدهآلهایش را همه جانبه و متمرکز دنبال کند، نبوده است. تلاشهاي انقلابی، موانع فوقالعاده را از پیش پا برمیدارد و بخشهاي متفاوت را در یک خلق واحد متحد میکند. این واقعاً مربوط به یک ملت با مفهوم جهان کهن نیست، بلکه مربوط به یک خلق قوي، در هم تافته شده توسط شور و شوق یک مذهب واقعی است. بلشویکها خیلی از آن چیزهائی را که اعلان کرده بودند متحقق کردند حتی بیشتر از آن که براي یک سازمان انسانی قابل تحقق به نظر میرسد، به ویژه که آنها میبایست تحت شرایط بسیار مشکلی کار میکردند. آنها 150 میلیون انسان 

20- استالین، آثار 13 ، برلن 1953 ، صفحه 36 

16 

بی تفاوت و در شرایط نیمه زندهء خواب آلود را بسیج کردند، و به آنها روح تازهاي دمیدند”«. 21 هیرواکی کورومیا ي ژاپنی مینویسد: »هر اندازه این مسئله پارادکس به نظر آید، ولی انباشت تحقق یافته در یک حرکت سریع، نه تنها سرچشمهء محرومیت و نارسائی، بلکه همچنین سرچشمهء قهرمانی اتحاد شوروي بود. نو جوانِ اتحاد شوروي این دلگرمی را، در کار، در ساختمان سازي و در کارخانههائی مثل ماگنیتوگورسک و کوتسنتسک به دست میآورد«، »انجام سریع صنعتی کردن در برنامه پنج ساله اول، سمبل هدفی است عالی و الهام بخش در ساختمان جامعهء جدید. با وجود افسردگی و بیکاري تودهاي موجود در متن جامعه غرب، حرکت اتحاد شوروي در جهت صنعتی کردن، تلاش قهرمانانه، رمانتیک، پر شور و شوق و فوق بشري را باعث گردید«. 22 در تقابل با چنین برنامه و چنین روحیهاي که به ارش میرسید، کلیه مرتجعین علیه صنعتی شدن کشور شوراها تلاش روزافزون و گستردهاي را آغاز کردند. تروتسکی، همان طور که دیدیم، از 1923 جهت پائین کشیدن لنین از قدرت و قبضه کرده قدرت مرکزي حزب، از دولت امپریالیستی آلمان طبق قرارداد امضاء شدهیی کمکهاي شایان مادي و تکنیکی دریافت میکرد. او بعد از مرگ لنین جهت تضعیف روحیه انقلابی کارگران که مصمم بودند کشور ویرانشان را باز سازي کنند و ساختمان سوسیالیسم را ادامه دهند، به بحث تز تسلیم طلبانه “عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور“با شدت بیشتري در حزب دامن زد. در عین حال آنها به صنعتی کردن و مبارزه علیه طبقه کولاك، مهر بوروکراسی میزدند و کارشکنی میکردند. تروتسکیستها از اختناق استالینی در این دوره بسیار قلمفرسائی میکنند. 

سیدنی و بناتریس وب در کتاب “روسیه کمونیست تمدنی جدید؟” نوشتند: »از سال 1924 تا 1927 مسألهاي رخ داد که باید در نظر کسانی که گمان میکردند که اتحاد جماهیر شوروي به وسیلهي فردي دیکتاتور اداره میشود، تعجب آور به نظر میآمد، یعنی یک تضاد و جدل سه ساله. این جدلها، شکلهاي مختلفی داشت. مجادلات بسیاري در سطوح مختلف رهبري حزب، از قبیل کمیته مرکزي اجرائی شوروي و کمیته مرکزي حزب کمونیست رخ داد. مباحث بسیاري در میان روسهاي محلی و در میان سازمان هاي حزبی درگرفت. تعداد بسیاري از کتابها و جزوات متعلق به اپوزیسیون، بدون هیچ مانعی و بدون سانسور، در واقع در چاپخانههاي دولتی و بر طبق اطلاعات فردي که آنها را به صورتی سرسري خونده بود، به تعداد زیادي کتاب در صفحات 1000 تائی به چاپ میرسید. « 23 

21- هیرواکی کورومیا، انقلاب صنعتی استالین، نشر دانشگاه کامبریج 1988 صفحه 811 / در کتاب “سیماي دیگري از استالین – لودو مارتنز – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 79 22- کورومیا، اثر یاد شده، صفحه 305-306 / در کتاب “سیماي دیگري از استالین – لودو مارتنز – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 82 23- مایکل سیرز و آلبرت کان – توطئهي بزرگ – نقل قول شده از سیدنی و بئاتریس وب – روسیه کمونیست تمدنی جدید؟ 

17 

به هر جهت، تزهاي تروتسکی و تروتسکیستها با شکست مفتصحانهاي در حزب روبرو شد. دقیقا پس از این شکست، که با 6000 رأي موافق در مقابل 000257 رأي مخالف، بیان مادي یافت، تروتسکی، زینویوف و کامنوف علیه رهبري حزب دست اتحاد دادند و شروع به سازماندهی یک فراکسیون مخفی در درون حزب کردند. بعضی از تروتسکیستها که معلوم شد با عناصر و نیروهاي ضد شوروي دست همکاري دادهاند، از حزب احراج شدند و دوباره در جریان انتقاد از خود به حزب بازگشتند. تروتسکی که از سال 1923 به جاسوس آلمانیها در بالاترین سطح حزب تبدیل شده بود، بر سر موضع خود مانده و از کشور تبعید شد. از این به بعد سازماندهی براي خرابکاري در صنایع کلیدي اتحاد شوروي و ترور رهبران حزب آغاز گردید. رهنمود تروتسکی علیه نظام سوسیالیستی، حزب بلشویک و استالین چنین است: »این باور که بوروکراسی استالینی با کمک حزب و یا یک کنگره شوروي از میان برود، کاملا بچگانه است. روشهاي عادي و قانونی، دیگر براي از میان بردن رهبریت حاکمه کفایت نمیکند. آنها را باید با خشویت مجبور به واگذار کردن قدرت به کارگران پیشرو کرد.« 24 »چیزي که به وسیلهي دارو، درمان نمیشود، با آهن درمان میکنند، و چیزي که آهن نمیتواند درمان کند، آتش درمان میکند.« 25 تروتسکی در نروژ در 1930 در یک نامه هشت صفحهاي به رادك چنین مینویسد: »براي رسیدن به قدرت دو امکان براي ما وجود دارد، امکان اول قبل از جنگ و امکان دوم طی جنگ میباشد. باید از هم اکنون اعتراف کنیم که، ما فقط در صورت شکست شوروي در جنگ میتوانیم به قدرت برسیم و این سیاستی است که بلوك ما باید به دقت دنبال کند.« 26 سازمانهاي مخفی تروتسکیستی بر مبناي این رهنمودها خرابکاريهاي گسترده و کشتار بی رحمانه رهبران حزب را آغاز کردند. لیتلپیج متخصص مسؤول در معادن اورال و سیبري از وقایع سال 1928 به بعد چنین مینویسد: »در 

یکی از روزهاي سال 1928 به محل ژنراتور معدن کوشکار [Koschkar] رفتم. در هنگام عبور از کنار یک موتور دیزل بزرگ، دستم را در ظرف اصلی آن فرو کردم. احساس کردم که دستم در لختههاي روغن فرو رفته است. ماشین را لحظهاي نگهداشتم. ما حدود یک لیتر شن کواتز، که فقط میتوانست عمداً در آن ریخته شده باشد، از آن خارج کردیم. در موارد بسیاري ما در تأسیسات جدید کارخانه کوشکار، شن در ماشینها یافتیم، به طوري که تنظیم کننده تعداد چرخشها قفل شده بود و فقط 

24- تروتسکی – بولتن مخالفان، اکتبر 1933 25 – تروتسکی به ولادیمیر روم – پاریس 1933 – در کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم 26 – توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 115 

18 

هنگامی که سرپوش را با تمام قدرت بلند میکردیم، میتوانست باز شود. این خرابکاري ناهنجار صنعتی در تمام شاخههاي صنعت اتحاد شوروي آنچنان گسترده اعمال میشد که…« 27 او در مورد خرابکاري در معادن مس چنین مینویسد: »در طول اقامت پیشینام، ظرفیت کورهي ذوب مس را تا 78 تن در متر مربع و روز بالا برده بودیم. اکنون، مجموع تولید به سطح پیشتر یعنی 40 الی 45 تن افت کرده بود. بدتر از آن این که ، هزاران تن سنگ معدنی را که درجه بالائی سرب در خود داشت به طور برگشت ناپذیري خراب کرده بودند.« 28 جان اسکات، مهندس آمریکائی در معدن ماکنیتوگورسک، مینویسد: »افرادي که در ماگنیتوگورسک دستگیر و متهم شده بودند به رژیم صدمه وارد کردهاند. آنها دزدان، کلاهبرداران و جانیان عادي نبودند« 29 . لیتلپیج مینویسد: »من مطمئن بودم که یک نهاد مسئولیتدار بالا براي گروههاي کوچکی از انسانهاي کالاتا وجود داشت، که من طبیعتا نمیتوانستم به سربرفسکی نسبت به اعضاي با نفوذ حزب کمونیستاش هشدار بدهم.« 30 ما در اینجا چگونگی سازماندهی این جریان مخرب را پی میگیریم تا به سرنوشت بوخارین و دیگران برسیم. 

اسمیرینف یک جاسوس تروتسکی بعد از انتقاد از خودِ ظاهري دوباره وارد حزب بلشویک شد و به عنوان نماینده تجاري حزب به برلن رفت و با سدوف، پسر تروتسکی ملاقات کرد. سدوف به او چنین گفت: نقشه این است که تمام تروتسکیستها، بوخارینیستها، منشویکها، زینوویفیستها، سوسیال رولوسیونرها و دیگر گروههاي ناراضی اختلافات را کنار بگذارند و علیه مرکز حزب متحد شوند. بالاخره در سال 1932 با فرمان تروتسکی، پیاتاکوف مسؤول تشکیلات مخفی تروتسکی در شوروي و بوخارین مسؤول رهبري اپوزیسیون ضد استالین گردیدند. 

مبارزه بزرگ دیگر در سال 1927 علیه خط سوسیال دمکراتیک بوخارین برپا گردید. او سعی میکرد از سرعت صنعتی کردن بکاهد و به نوعی با کولاكها صلح برقرار کند. این یک خط تمام عیار ارتجاعی بود. در ادامه این مبارزه بود که بوخارین پس از یک مجادله شدید، در 11 ژوئیه 1928 با کامنف تماس گرفت و مخفیانه از »جبههاي با کامنف و زینویف براي برکناري استالین، پشتیبانی کرد.« 31 

27 – لودو مارتنز – سیماي دیگري از استالین – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 218 28- جان د . لیتلپیچ (John D. Littlepage) ، Ala recherche des mines d‘or de Siberie 1928-1937 ( بررسی معادن طلاي سیبري)، Ed, Payot ، Paris 1939 ، صفحه 95-96 29- John Scott ، Au-dela‘ de I‘Oural ، Ed, Marguerat ، Lausanne ، 1945 ، صفحه 183-194 30- لودو مارتنز – سیماي دیگري از استالین – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 222 31- Carr, Foundations of a Planned Economy, 1926-1929, )اساس افتصاد با برنامه(، جلد 11 ، صفحه 65 

19 

تروتسکی در فرانسه به کرستینسکی ]سرسخت ترین تروتسکیست مخفی، معاون کمیساریاي خارجی و جاسوس آلمان[ توصیه کرد؛ وقتی به روسیه بازگشت، با ژنرال توخاچنفسکی که معاون فرمانده ارتش سرخ بود تماس بگیرد. 32 بعد از تماس کرستینسکی با توخاچنفسکی، او به تروتسکی پیوست. در نتیجه، در رهبري ارتش سرخ اتحادي بین تروتسکیستها و زینوویفیها به رهبري ژنرال توخاچنفسکی شکل گرفت. تروتسکی به این دلیل به این ژنرال بلند پایه ارتش سرخ اعتماد کرد که او اعتقاد کمونیستی نداشت: »من در این جا باید توضیح بدهم، که روابط من با توخاچنفسکی از چه نوع بود. من هیچگاه اعتقادات کمونیستی این افسران گارد قدیمی تزاري را جدي نگرفتم« 33 . افراد برجستهي این اتحاد ارتجاعی عبارت بودند از پریماکوف و پوتنا. گروه نظامی این اتحاد را ینوکیدسه و تومسکی و تعداد دیگري به عهده داشتند. ینوکیدسه حتی موفق شد فرمانده کرملین، پترسون، را نیز با خود همراه سازد 34 

در ادامه این توطئهها، توطئه برزگتري سازمان داده شده بود: »در سال 1934 توطئهاي هدفمند طراحی شده بود؛ دستگیري همه استالینیستهائی که در کنگره حزب شرکت کرده بودند، و در این جریان برپا کردن انقلاب« 35 »از همه جوانب علیه این ایده اعتراض شد. … طرح این ایده و مورد بحث قرار گرفتناش، با شفافیت کامل شاهديست بر خصوصیت هیولائی و جنائی این تشکیلات« 36 

بعد از پیروزي بر کولاكها و پیشرفت طوفان آساي صنعتی شدن، حزب تصمیم گرفت تمام اخراج شدگان از حزب را که از خود انتقاد کردهاند، به حزب بپذیرد. در 1934 آنها در کنگره شرکت کردند و سخنرانی هم نمودند. در این گروه تعدادي از سران مخفی تروتسکیست مانند پیاتاکوف 

], atakow Pj [ رادك ] Radek [ اسمیرنوف , و پرئوبراژنسکی همچنین زینوویف، کامنف و بوخارین، 

که میخواستند اعضاي کنگره را ترور کنند، نیز حضور داشتند. 

در این کنگره استالین با ساده دلی چنین میگوید: »گروه ضد لنینیستی انحراف راست درهم شکسته و پراکنده شده است. سازمان دهندگان آنها مدتی است که از بینش خود جدا شدهاند و تلاش میکنند گناهان ضد حزبیشان را جبران کنند«. 37 

استالین باور کرده بود که انتقاد از خود آنها صادقانه بوده است. او نمیدانست که اشخاص نامبرده و از خود انتقاد کرده نیز جزو مسئولین سازمان مخفی خرابکاري تروتسکی هستند که میخواستند به کنگره یورش برده و تعدادي را به قتل برسانند. ولی استالین در این کنگره با هوشیاري مبارزه را شخصی 

32 – مایکل سیرز و آلبرت کان – کتاب توطئه بزرگ – جلد چهارم – صفحه 72 33- تروتسکی، L‘appareil policier du stalinisme )دستگاه پلیسی استالینیسم( – صفحه 197 و 201 34- از اطلاعات لودو مارتنز – سیماي دیگري از استالین – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحات 247 و 248 35- همان جا، صفحه 37 36- لودو مارتنز – سیماي دیگري از استالین – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 248 / کنگره هفدهم در 26 ژانویه 1934 برگزار گردید. 37- گزارش به هفدهمین کنگره حزب KPdSU )بیست و شش ژانویه 1934(. ژ. استالین، آثار، جلد 13 ، صفحه 308. انتشارات دیتس، برلن 1955 

20 

نمیدید بلکه طبقاتی و ایدئولوژیک بدان برخورد میکرد: »دشمنان حزب، فرصت طلبان رنگارنگ و انواع و اقسام ناسیونالیستهاي گمراه و منحرف درهم شکسته شدهاند. لیکن هنوز بقایاي ایدئولوژي آنها در لابهلاي اندیشه و تفکر فرد فرد اعضاء حزب به حیات خود ادامه میدهد و غالب اوقات ظاهر میشود… به این دلایل نمیتوان گفت که مبارزه پایان یافته است و دیگر هیچ ضرورتی براي ادامه سیاست تهاجمی سوسیالیسم وجود ندارد«. 38 

پیاتاکوف رهبر یک هیأت تجاري شوروي که از مریدان تروتسکی بود براي خرید ماشینها و دستگاهاي معدنی در رأس هیأتی وارد برلن شد. ادامه این ماجرا را از زبان لیتل پیج بشنویم: »… پیاتاکف در آن موقع قائم مقام کمیسر خلق براي صنایع بزرگ بود. من تقریبا همزمان با هیأت به برلین وارد شدم. در میان همه اجناس مورد خرید، چند ده عدد جراثقال معدن 100 تا 1000 اسب بخار نیز بود. این جراثقالها تشکیل شده بود از سیلندرها، بدنه، ناقل، جعبه دندهها و غیره که همه روي پایهاي از الوار در 

شکل I و یا H مونتاژ شده بودند. .. چندین شرکت قیمتهاي خود را با تفاوت بسیار بین 5 تا 6 فنیک عرضه کردند. قیمت دو شرکت به طور قابل توجهی پائینتر از بقیه بود. این تفاوت باعث شد که من خصوصیات آنها را بررسی کنم. و دریافتم که این دو شرکت به جاي پایه چدنی، از فلزات سبک استفاده کردهاند. با وجود این که روسها با قیمت آنها موافقت کرده بودند، در واقعیت خیلی بیشتر از آن چه باید، پرداختند…. من این مسئله را رسماً به اعضاي روسی باخوشنودي گزارش دادم. با کمال تعجب آنها اصلا خوشحال نشدند. آنها حتی به من فشار آوردند که این معامله را تأیید کنم و میگفتند که من اصلا نمیفهمم که آنها چه میخواهند. من رفتار آنها را نمیتوانستم درك کنم و فکر میکردم که شاید مسئله رشوه پولی در میان باشد« 39 . پیاتاکف در جلسه دادگاه در پشت تریبون چنین گفت : »… کاملاً روشن بود که بالا بردن قیمتهاي سفارشات اتحاد شوروي تماما و یا بخشاً به جیب تروتسکی سرریز میشد، که او براي اهداف ضد انقلابیش به کار میبرد«. 40 در 1 دسامبر 1934 کیروف نفر دوم حزب در دفتر کارش توسط نیکولایف تروتسکیست ترور شد. نیکولایف سعی کرد در هنگام دستگیري خودکشی کند ولی موفق نشد. در دادگاه نظامی اقرار کرد که: »وقتی به کیروف تیراندازي کردم به خود گفتم که این فشنگ باید آغاز علامت یک شورش و یا یک انقلاب در کشور علیه کمونیسم و علیه رژیم شوروي باشد.« توکایف میگوید، پیش از 1934 گروه ما قتل کیروف و کالینین، رئیس جمهور اتحاد شوروي را برنامهزیري کرد. سرانجام گروه دیگري که ما با 

38- همان جا، صفحه 310-309 39- همان جا، صفحه 91-92 40 – Le proces du centre antisovietique trotskiste – محاکمه مرکز تروتسکیستی و ضد شوروي ) گزارش تند نویسی، مسکو، 1937 ، صفحه 22 ، 23 ، 24 ، 28( 

21 

آن در ارتباط بودیم، عملیات علیه کیروف را اجرا نمود. 41 

کشته شدن کیروف جامعه شوروي را در یک شوك بزرگ فرو برد. این واقعه نشان داد که دشمنان خوفناکی در کمین پرولتار و رهبران آن نشستهاند. مدتی بعد منشینسکی، کویبیشف و گورکی به قتل رسیدند. 

در تحقیقات اولیه سر نخ محکمی بدست نیامد. ولی در 16 ماه بعد »پلیس مدارکی به دست آورد، که تروتسکی از آغاز 1932 به رادك، سوکولنیکف، پرئوبراژنسکی و دیگران نامههاي مخفی ارسال میکرد تا آنها را در اقدام فعال علیه استالین تحریک کند. گتی این مدارك را در آرشیو تروتسکی پیدا کرد.« 42 

در جریان محاکمه تروتسکیستها و زینوویفیها که سعی میکردند خود را به بوخارین وصل کنند، مدرکی علیه بوخارین به دست نیامد. بالاخره توکایف در کتاباش مینویسد که با بوخارین، ریکوف، تومسکی و اوگلانوف در فعالیتهاي ضد انقلابیاش ارتباط داشته است. 43 

توکایف در سال 1931 وارد حزب کمونیست شد. او در عین حال در یک سازمان تروتسکیستی مخفی نیز عضو بود که در رأس آن یکی از افسران عالی رتبه شوروي قرار داشت . توکایف او را در نوشتههایش رفیق ایکس خطاب میکند. او در سال 1948 به انگلستان رفت و کتابی تحت عنوان “رفیق ایکس“ به رشته تحریر درآورد. 

در 23 سپتامبر 1936 در معادن سیبري یک سري انفجار به وقوع پیوست. در عرض 9 ماه گذشته این دومین سري انفجارات بود که در آن 12 نفر کشته شدند. 44 

پیاتاکف به عنوان مسئول خرابکاري در معادن و راه آهن و دیگر شاخههاي تولید و اقتصادي کشور دستگیر شد در همین زمان، اردژنیکیدزه و تعدادي از تروتسکیستها دستگیر گردیدند. اقرار پیاتاکف و دیگر تروتسکیستها در ارتباط با انفجارها و اقدامات تروتسکی، باعث خودکشی اردژنیکیدزه شد. 

در جریان تحقیقات، رابطه پیاتاکوف و گئورکی زینوویف با کاباکوب یعنی مسئول حزب در اورال، همانجائی که معادن سرب و مس اتحاد شوروي قرار داشت، روشن گردید و کوباکوف دستگیر شد. در جریان پاکسازي 1937 هزاران نفر پاکسازي، دستگیر و تعدادي از دستگیر شدگان اعدام گشتند که در بین آنها تعدادي بی گناه بودند. استالین که از این موضوع مطلع شد، در سخنرانی 4 مارس 1937 چنین گفت: »آیا این بدان معنی است که نه تنها تروتسکیستهاي واقعی، بلکه کسانی که یک وقتی در جانب تروتسکی نوسان میکردند اما بعد، خیلی پیشتر، از تروتسکیستها دوري گزیدند، نه تنها آنهائی که واقعاً جاسوسان آفت گونه 

41- توکایف- همان جا، صفحه 2 42- آرش گتی، Origins of the Great Purges صفحه 245 43- توکایف , Comrade X (GenosseX) Harvill Press, لندن 1956 ، صفحه 60-61 44- لودو مارتنز – سیماي دیگري از استالین – ترجمه غلامرضا پرتوي – صفحه 217 

22 

تروتسکیستی هستند، بلکه آنهائی نیز که یک زمانی در شرایطی از خیابانی گذر کردند که یک زمانی یک تروتسکیست از آن گذر کرده است، باید مورد ضرب و نابودي قرار گیرند؟ در هر حال چنین نواهائی در پلنوم به گوش رسیده است. آیا میتوان چنین درکی از قطعنامه را صحیح دانست؟ نه. این درست نیست. در این مسئله، مثل هر مسئله دیگري، لازم است با انسانها مشخص و متفاوت برخورد کرد. انسان مجاز نیست همه را با یک چوب براند. چنین برخورد بی تمایزي فقط میتواند به مبارزه علیه آفتهاي تروتسکیستی واقعی و جاسوسان، ضرر برساند« 45 سپس گروه ریوتین ظاهر شد. میشائیل ریوتین عضوي از رهبري منطقهاي حزب که به راست گرائیده بود، پس از جمع و جور کردن عدهاي طرفدار، برنامه سیاسی خود را چنین نوشت: »1- از بین بردن دیکتاتوري استالین و دار و داستهء او؛ 2- منحل کردن مجموعه رهبري دستگاه حزبی؛… در مورد شوراها: 2- انحلال ماشین قوه قضائی و اجراي شدید قانونیت؛ در مورد کشاورزي : 1- انحلال همه کلخوزهائی که با قهر تشکیل شدهاند. 

4- تنظیم استفاده زمین توسط صاحبان شخصی و مجاز نمودن طولانی مدت تملک 

آنها بر زمین«. 46 

چنان که ملاحظه میشود در این برنامه، مرکز حزب زده میشود، مالکیت و قانونیت بورژوازي اعمال میگردد و مالکیت شخصی بر زمین برقرار میشود. به بیان دیگر حاکمیت مجدد کولاكها بر ده تضمین میشود. در این ارتباط بوخارین در جریان محاکمهاش در سال 1938 چنین میگوید: »بوخارینیستهاي جوان با موافقت او و ابتکار سلپکوف در پایان تابستان 1932 کنفرانسی را فرا خواندند، که در آن پلاتفرم ریوتین مورد قبول واقع شد. “ من با این پلاتفرم نظر موافق اعلام کردم و تمام 

مسئولیت آن را به عهده میگیرم“«. 47 در 1935 پیاتاکوف از برلن به اسلو رفت و با تروتسکی دیدار کرد. در این دیدار تروتسکی به او چنین گفت: »“زمان جنگ از اکنون تعیین شده است. سال 1937 سال آغاز جنگ است.“ پیاتاکوف مطمئن بود که این اطلاعات ساختگی نیست. تروتسکی براي او افشاء کرد که او از مدتی قبل مذاکرات مهمی را با 

معاون رهبر حزب ناسیونال سوسیالیستها، هس ) Hess ( آغاز کرده است. او همچنین توضیح داد که 

به دنبال مذاکراتش با جانشین آدولف هیتلر، قراردادي “یک قرارداد با ضمانت” را با دولت آلمان امضاء 

45- ژوزف استالین، درباره کمبود کار حزبی و اقدامات جهت انحلال دوچهرهايهاي تروتسکیست و غیره، مقاله و سخن پایانی در پلنوم کمیته مرکزي )B( KPdSU ، سه و چهار مارس 1937 ، انتشارات Dietz ، برلن 1954 46- Nouvelles de Moscou ، شماره 21 / 1990 )27 ماه مه 1990(- سیماي دیگري از استالین – صفحه 233 47- Le oroce‘s du centre antisovie‘tique )محاکمه مرکز تروتسکیستی و ضد شوروي(، همان جا، صفحه 416 – سیماي دیگري از استالین – صفحه 233 

23 

کرده است. نازيها آمادهاند که تروتسکیستها را براي رسیدن به قدرت کمک کنند…. مفاد قرارداد… پنج قسمت بود…:تروتسکیستها متعهد شده بودند 1- که برخورد خوبی با دولت آلمان داشته باشند و در صورت لزوم با آنها براي حل مسائل مهم بینالمللی همکاري کنند. 2- که با دادن امتیازات ارضی مخالفت نکنند )اوکرائین(. 3- که اجازه دهند صنایع آلمانی به صورت امتیاز و یا )به صورتی دیگر( موادي را در شوروي استخراج کنند که تکمیل کنندهي اقتصاد آلمان )نفت، طلا، سنگ آهن، منگنز، ماده چوبی و غیره و غیره(، باشد. 4- که شرایط را براي فعالیت شرکتهاي خصوصی آلمانی آماده کنند. 5- که در صورت بروز جنگ، فعالیت خرابکارانهي خود را در کارخانجات جنگی در جبهه تشدید کنند این فعالیتهاي خرابکارانه باید توسط تروتسکی و با مشورت با ژنرالهاي آلمانی سازماندهی شود… پیاتاکوف به این نتیجه رسید که به سختی میشود همکاري بی چون و چراي او با آلمانیها را، براي رهبران متعارف دست راستیها و جبههي تروتسکیستها توضیح داد.« 48 

در زمانی که هیتلر جهت حمله به اتحاد جماهیر شوروي ماشین جنگی سهمناكاش را به حرکت میآورد، ستون پنجم آنها در اتحاد شوروي یعنی سازمانهاي مخفی تروتسکیستی در جریان محاکمات اولیه بعضی از سران تروتسکیست لو رفت. مردم شوروي با نفرت این خیانت را محکوم کردند. فشرده احساسات تودههاي کار و زحمت شوروي در بیان کروپسکایا همسر لنین انعکاس یافته است: »تروتسکی، زینوویف، کامنوف و تمام باند قاتلشان، دست در دست فاشیسم آلمان داده و با پلیس مخفی دولت آلمان پیمان اتحاد بستند. پس از این رو کل کشور بر این تقاضا یک صدا شدند که: “این سگهاي دیوانه باید تیرباران شوند!“ آنها میخواستند در بین تودهها بذر سردرگمی بیفشانند. میخواستند به رفیق استالین، قلب و مغز انقلاب گلوله شلیک کنند….« 49 

بوخارین که در بین روشنفکران از وجهه خوبی برخوردار بود، معتقد به سیاست زدائی در ادبیات شد. این موضع و اتحاد او با ریوتین نشان میدهد که وحدت او با استالین براي درهم شکستن استالین از پشت 

سر بوده است. او براي تخفیف تضاد دهقانان فقیر با کولاكها با شدت “انسان دوستی سوسیالیستی” و آشتی طبقاتی را تبلیغ میکرد. کوهن که دشمنی او با کمونیسم شهره است، با شم طبقاتی میگوید که خط بوخارین پیش درآمد خط خروشچف است. 50 

کوهن میگوید: »در پاریس بوخارین با رئیس منشویکها فیودور دان [Dan] ملاقات نمود و به او اعتماد کرد و گفت که در چشمان او استالین انسان نیست بلکه یک شیطان است.« 51 بوخارین معتقد به 

48- مایکل سیرز و آلبرت کان – توطئهي بزرگ – جلد سوم – صفحه 119-120 49- کروپسکایا – “مکاتبات مطبوعات انترناسیونال” – 12 سپتامبر 1936 – دوره 16 – شماره 42 – صفحه 1162 50- استفن ف. کوهِن Bucharin and the Bolshevik revolution )بوخارین و انقلاب بلشویکی( Vintage Books, New York 51- کوهن، همان جا، صفحه 365 – سیماي دیگري از استالین – صفحه 236 

24 

ضرورت وجود یک حزب علنی ضد بلشویکی بود. بوخارین به نیکولایفسکی میگوید: »آنها دیگر موجود انسانی نیستند، آنها واقعا ابزار ماشینی جهنمی شدهاند. غیر انسانی کردن کامل انسانهائی که در آغوش دستگاه شوروي کار میکنند، در شرف انجام است«. 52 بوخارین، ریکوف و تومسکی از سال 1927 در مقابل برنامه حزب بلشویک برنامهاي ارائه دادند که در آن خواهان ادامه برنامه نپ شدند، با صنعتی کردن پرشتاب مخالفت کردند . با اشتراکی کردن زمینهاي کشاورزي و برخورد قهري با کولاكها مخالفت نمودند. اجراي چنین برنامهاي شکست کامل اتحاد شوروي را در مقابل نیروي جنگی عظیم هیتلر در پی داشت. در عین حال گروه توکایف که با بوخارین نیز در ارتباط بود با برنامه ینوکیدسه »که هدفش از بین بردن استالینیسم تا ریشههاي آن و نشاندن 

„مجمع خلقهاي آزاد “ به جاي ا.ج.ش.س. ارتجاعی استالین بود، تفاهم داشتند. کشور میبایست فوراً به ده منطقه طبیعی تقسیم شود؛ ایالات متحدهء شمال قفقاز، جمهوري دموکراتیک اوکرائین، جمهوري دموکراتیک مسکو، سیبري و غیره«. 53 ، در ارتباط بود. 

سازمان امنیت شوروي کاملا عملیات ارتش آلمان را زیر نظر داشت و متوجه بود که این ارتش به زودي به شوروي حمله خواهد کرد. 

در ماه مه 1937 توخاچنفسکی به روزنگولتس گفت: »یک دسته از نظامیهاي وفادار به او میبایستی با یک بهانهاي در منزل او جمع شوند، راه را براي خود به طرف کرمل باز کنند، مرکز تلفن کرمل را اشغال نمایند، اعضاء حزب و دولت را بکشند.« 54 

دولت شوروي که با سیستم اطلاعاتی خود از حرکات جدید فاشیستهاي آلمانی و آمادگی آنها در حمله به شوروي آگاه شده بود، از فعالیتهاي خرابکارانه درون کشور نیز غافل نبود. دستگیري رادك و اعترافات او براي سیستم اطلاعاتی شوروي سرنخهاي جدیدي را آشکار کرده بود. 

در 11 ماه مه 1937 توخاچنفسکی از اعضاي برجسته گروه توکایف از مقامش عزل و در 11 ژوئن، همراه هفت ژنرال دیگر در یک دادگاه نظامی به مرگ محکوم شد. 

دستگیر شدگان عبارت بودند از: رفیق ایکس، ریس، ژنرال اوسپیان، ژنرال آلکسنیس، ژنرال کاشیرین، سرهنگ گاي که در جریان دستگیري کشته شد، سرهنگ کوسمودمیانسکی. 

توکایف در کتابش آورده است که: »در آوریل 1939 ما کنگره رهبران تشکیلات مخفی اپوزیسیون را سازمان دادیم. در جانب دموکراتهاي انقلابی دو سوسیالیست و دو نظامی دست راستی )اپوزیسیون بوخارینی( بودند. ما براي اولین بار قطع نامهاي صادر کردیم، که در آن استالینیسم به عنوان فاشیسم 

52- Blanc et Laisergrüber, همان جا، صفحه 73 53- توکایف – همان جا، صفحه 21 54 – کتاب توطئه بزرگ – جلد سوم – صفحه 145 

25 

ضد انقلابی، یک خیانت فاشیستی به طبقه کارگر، تعریف شد. این قطع نامه مستقیماً به شخصیتهاي مهم حزب و دولت اطلاع داده شد. کنفرانسهائی از این نوع در مراکز دیگري نیز سازمان داده شد. ما همچنین امکان یک قیام مسلحانه علیه استالین را در آیندهاي نزدیک مورد بررسی قرارداده و ارزیابی کردیم«. 55 

توکایف در یک نشست مخفی گروهاش پیشنهاد میکند که در پشت جبهه ارتش شوروي دست به عملیات پارتیزانی علیه ارتش سرخ بزنند. رفیق ایکس با این پیشنهاد چنین مخالفت میکند: »ما میبایست، در صورت امکان، در مرکز اصلی بمانیم تا آماده باشیم، در صورت از هم پاشیدن رژیم استالین قدرت را در دست بگیریم«. 

روشن است که لازمهي پیروزي علیه ارتش تا به دندان مسلح هیتلري، در درجه اول اطمینان از پشت جبهه است. باید پشت جبهه از جاسوسان و جنایت کاران و خائنین پاك باشد. لذا پاکسازي حزب و ارتش آغاز گردید. در این پاکسازي نیز توطئه جاسوسان تروتسکیست و خرابکاران و اشتباه کاران جدي بود. کمیته مرکزي در ژانویه 1938 جهت زدودن این کمبودها در بیانیهاي چنین مینویسد: »با وجود دستورالعملها و اخطارهاي مکرر کمیته مرکزي، سازمانهاي حزبی در موارد بسیاري، رفتار کاملا اشتباه آمیزي را اتخاذ میکنند و کمونیستها را با بی توجهی جنایت کارانهاي از حزب اخراج مینمایند. (….) آنها میخواهند توسط اقدامات سرکوبگرانه کادرهاي کمونیست ما را مورد ضربه قرار دهند، نا آرامی بوجود آورند و سوءظن اغراق آمیزي را در صفوف ما دامن بزنند «. 56 

در تحت چنین شرایط خطرناکی که ارتش سهمگین آلمان مارش ضد کمونیستی و اشغالگرانه خود علیه شوروي را اغاز کرده و سازمانهاي ستون پنجم آن در داخل اتحاد شوروي مشغول خرابکاري و توطئه علیه مرکز کارگري و کمونیستی بودند، رادك و گروه اخیر در جریان محاکمه اسراري را فاش کردند که به دستگیري بوخارین انجامید. توکایف نوشت: »رادك مدارك مهمی را رو کرد که بر اساس آن بوخارین دستگیر، محکوم و تیرباران شد. ما از خیانت رادك دو هفته پیش از دستگیري بوخارین اطلاع داشتیم، 

در 16 اکتبر 1936 ، و تلاش کردیم بوخارین را نجات دهیم. به او پیشنهاد دقیق و روشنی کردیم : “بعد از اقدام کتبی رادك علیه تو، یشوف و ویشینسکی به زودي تو را دستگیر خواهند کرد تا محاکمه سیاسی دیگري را تدارك ببینند. پیشنهاد میکنیم بدون دفع وقت فرار کنی. ما چنین توصیه میکنیم و براي آن 

هیچ شرط سیاسیاي به تو نداریم. ” (…..) زیرا اگر وزارت کشور، بوخارین را در دادگاه به کامنف، 

55- توکایف – در کتاب “رفیق ایکس“ – همان جا، صفحه 156 56- Resolutions and Decisions of the CPSU )قطعنامهها و تصمیمات KPdSU ( 

26 

زینوویف و رادك دیگري تبدیل مینمود، ضربه مرگباري میبود و ایدهء اپوزیسیون در تمام ا.ج.ش.س. بدنام میشد. بوخارین عمیقترین سپاس خود را براي این پیشنهاد بیان کرد ولی آن را رد نمود«. 57 

بوخارین در دادگاه چنین گفت: 

»به خاطر میآورم که در سال 1935 تومسکی به من گفت : کاراکشان] Karakchan [ ، بدون این که صحبتی از پیش با اعضاي مرکز رهبري کننده داشته باشد، به استثناي خود تومسکی (….) موفق شد قرار داد پر سودي را، بهتر از قرارداد تروتسکی با آلمان به امضاء برساند. ویشینسکی: مذاکرات شما که در آن، باز کردن جبهه براي آلمان را برنامهریزي کردید، چه موقعی بود؟ بوخارین: وقتی من از تومسکی پرسیدم : او چه تصوري از مکانیسم کودتا دارد، به من جواب داد : این امر کار سازمان نظامییی است که میبایست جبهه را باز کند. ویشینسکی: آیا بعداً تومسکی خود را براي باز کردن جبهه آماده کرد؟ بوخارین : او این را نگفت. ویشینسکی: تومسکی گفته است : جبهه را باز کنیم. بوخارین: من به شما دقیق خواهم گفت. ویشینسکی: او چه گفته است؟ بوخارین: تومسکی گفته است : که این مربوط است به سازمان نظامی که میبایست جبهه را باز کند. ویشینسکی: چرا سازمان نظامی میبایست جبهه را باز کند؟ بوخارین : به نظر من این سازمان نمیبایست جبهه را باز کند. ویشینسکی: از نقطه نظر تومسکی چگونه است؟ بوخارین: اگرمانعی درکار پیش نمیآمد، محتمل است، که او در تطابق با سه چهارم ]آراي آن 

سازمان نظامی[ قرار میگرفت«. 58 

تا اینجا روشن میشود که بوخارین ارتباط آگاهانه و فشرده با کودتاگران، خائنین به منافع پرولتاریا و ضد بلشویکها داشته است. در زیر این امر روشنتر بیان میشود: 

»در حوالی سالهاي 1928-1929 من به تومسکی و ریکوف کاملا نزدیک شدم. بدنبال آن، ارتباطات و دستچینی افرادي از اعضاي کمیته مرکزي آن زمان، براي کنفرانسهاي مخفی انجام گرفت که در رابطه با کمیته مرکزي، غیر قانونی بودند )…..( بعد براي ایجاد یک بلوك، دستچینی شروع شد. در ابتدا 

57- توکایف – رفیق ایکس، صفحه 68-69 58- Le Proces du vloc des Droitiers et des Trotskistes ، صفحه 461-462 

27 

ملاقات من با کامنف در آپارتمانش بود، دومین ملاقاتم با پیاتاکوف در بیمارستانی بود که کامنف هم آنجا حضور داشت، سومین ملاقاتم با کامنف در خانه خارج از شهر اشمیت بود. )…( در اواخر 1931 

افرادي از شرکت کنندگان از جائی که „ مدرسه بوخارین “ نامیده میشد به ورونش [Woronesch] ، 

سامارا، لنینگراد و نووسیبیرسک [Nowosibirsk] فرستاه شدند. در این مرحله، نقل و انتقال آنها در استان]ي که شهرهاي فوق در آن بود[ در خدمت اهداف ضد انقلابی مورد استفاده قرار گرفت (….) در پائیز 1932 مرحله دیگري در تکامل تشکیلات راستها شروع شد، یعنی گذار به تاکتیک سرنگونی قدرت شوروي به وسیله قهر. (….) من آغاز این مرحله را لحظهاي که به اصطلاح اساسنامهي ریوتین تدوین شد، تاریخ گذاري میکنم. (….) 

این اساسنامهء یک تشکیلات ضد انقلابی راست بود. (….) که به نام مرکز راستها صادر گردید. اساسنامه ریوتین، انقلاب در کاخ، تروریسم، سمت گیري در جهت اتحاد مستقیم با تروتسکیستها را در 

نظر داشت. در این مقطع زمانی، ایدهء „انقلاب در کاخ “ پرورش یافت. در ابتدا این ایده توسط تومسکی که با ینوکیدسه در رابطه بود، بیان شد. تومسکی این امکان را میدید، که از موقعیت رسمی ینوکیدسه که در آن زمان در گارد کرملین دست بالا داشت، استفاده کند. براي انجام انقلاب در کاخ میبایست آدمها را استخدام نمود. سپس بلوك سیاسی با کامنف و زینوویف ساخته شد. در این زمان ملاقاتی با سیرتسوف و لومینادسه دست داد. (….) پیاتاکوف در طول مذاکرهي تابستان 1932 راجع به ملاقاتش با سدوف و رهنمودهاي تروتسکی درباره تروریسم با من صحبت کرد. در این لحظه پیاتاکوف و من متوجه شدیم که این ایده از آن ما نیست: اما ما تصمیم گرفتیم که هر چه سریعتر زبان مشترکی پیدا کنیم و ناهنماهنگیها را در رابطه با مبارزه علیه قدرت شوروي از پیش پا برداریم. (….) تشکیل یک گروه توطئهگر در ارتش سرخ مربوط به این زمان است. من این مسئله را از تومسکی دریافتم که او نیز مستقیما از ینوکیدسه که با او ارتباط داشت، مطلع شده بود. (….) تومسکی و ینوکیدسه به من اطلاع دادند که در رهبري ارتش سرخ اتحادي بین راستها، زینوویفیها و تروتسکیستها به 

وجود آمده است. آنها اسامی توخاچنفسکی، کورك [Kork] ، پریماکوف [Primakow] و پوتنا 

[Putna] را به من گفتند. ارتباط با مرکز راستها از این قرار بود: گروه نظامی، ینوکیدسه، تومسکی و دیگران« 59 .»در سالهاي 1934 -1933 طبقه کولاكها درهم شکسته شد و زمینه حرکات شورشی از بین رفت. لذا، مقطع زمانیاي نزدیک گردید، که در جریان آن ایدهء مرکزي تشکیلات راستها بر پایه یک توطئه و سازمان دادن یک کودتاي ضد انقلابی قرارگرفت. 

59- Le Proces du bloc des Droitiers dt des Trotskistes ، همان جا، صفحه 411-419 

28 

(….) نیروهاي این توطئه عبارت بودند از : نیروهاي ینوکیدسه به اضافه یاگودا، سازمانهایشان در کرملین 

و وزارت داخلی اتحاد شوروي. در این لحظه ینوکیدسه، آن طور که من به خاطر دارم، موفق شد، فرمانده کرملین، پترسون 

[Peterson] ، را به سوي خود جلب کند. به طور جانبی نیز گفته شد که پترسون فرمانده قطار تروتسکی بوده است. پس این، تشکیلات نظامی توطئهگرانی بود چون، توخاچنفسکی، کورك و دیگران«. 60 »در تابستان 1934 رادك به من گفت، که رهنمودهائی از جانب تروتسکی رسیده است، که تروتسکی با آلمانها مذاکراتی انجام داده، که به آنها بعضی امتیازات منطقهاي از جمله اوکرائین قول داده شده است. (….) باید بگویم که من در این موقع علیه رادك اعتراضاتی نمودم. او در برخوردهاي ما، بر این ایده پافشاري کرد. من معتقد بودم، که ضروریست رادك کتباً به اطلاع تروتسکی برساند که او در مذاکراتش زیادي رفته است و نه تنها در مورد آبروي خودش ، بلکه با آبروي تمام متحدینش ریسک کرده است و بیشتر از ما ، به ویژه از دیگران، از توطئهگران راست، آبرو خواهد برد، چیزي که شکست ما را حتمی خواهد کرد. من معتقد بودم، که این رفتار تروتسکی به علت میهن پرستی فعلی تودهها از نقطه نظر سیاسی و تاکتیکی عاقلانه نیست (….) از این لحظه به بعد، هر زمان مسئله کودتاي نظامی مطرح میشد، نقش گروه نظامی توطئهگران به لحاظ منطقی اهمیت ویژهاي مییافت. دقیقا این بخش از نیروهاي ضد انقلابی، که در آن هنگام نیروهاي مادي و نتیجتاً نیروهاي قابل توجه سیاسی در اختیار داشت، میتوانست نوعی خطر بناپارتی را به وجود آورد. در رابطه با بناپارتیستها – من توخاچنفسکی را در پیش چشم داشتم – اولین خواستهشان این خواهد بود که مثل ناپلئون متحدین خودشان را، کسانی را که به اصطلاح الهام بخش آنها بودهاند، 

نابود کنند. من در صحبتهایم، توخاچنفسکی را همیشه با واژه „ ناپلئون کوچک احتمالی “ عنوان کردهام : میدانیم که ناپلئون با آنهائی که ایدئولوگ نامیده میشدند، چه کرد. 

ویشینسکی: و شما خودتان را ایدئولوگ به حساب میآورید؟ بوخارین: علاوه بر چیزهاي دیگر، به عنوان ایدئولوگ کودتاي ضد انقلابی و به عنوان انسانی که آن را به عمل درمیآورد. آشکار است که شما ترجیح میدادید که بگویم، من خود را به عنوان جاسوس معرفی کنم. اما من به هیچ عنوان خود را چنین نمینگرم. ویشینسکی: البته این دقیقتر میبود. 

بوخارین: این عقیده شماست و نه عقیده من«. 61 

60- Le Proces du bloc des Droitiers dt des Trotskistes ، همان جا، صفحه 447 61- Le Proces du bloc des Droitiers dt des Trotskistes ، همان جا، صفحه -458-460 

29 

تروتسکیستها، منجمله آقاي عباس منصوران، انواع و اقسام گروههاي فاشیستی و امپریالیستی با بوق و کرنا سعی میکنند اعترافات بوخارین را بر اثر اعمال شکنجه معرفی کنند. 

ما از جوزف دیویس، کسی که با نهایت دقت سعی میکند واقعیًات جریان محاکمات را براي دولت متبوعش شرح دهد و اتفاقا هم خودش و هم دولت متبوعش عمیقا ضد کمونیست و ضد استالین هستند، نقل میکنیم: این پیام سري در 17 مارس 1938 به منشی دولتش در واشنگتن فرستاده شد. »با وجود قید و شرطهائی که علیه ارزش مدارك اعترافات و سیستم قضائیاي، که هیچ امنیتی براي متهم تضمین نمیکرد، در ذهنم داشتم، اما، بعد از این که هر روز شهود و چگونگی اظهارات آنها را مورد توجه قرار دادم و همچنین از تأییدهاي ناخواستهاي که ابراز میشد و فاکتهاي دیگري که این دادرسی را مشخص میکرد، نت برداري کردم، در تطابق با فاکتهاي دیگر، فکر میکنم که حکم را میتوان تایید نمود . البته آنچه که به متهمین مربوط است، آنها بر مبناي قانون شوروي جنایات زیادي مرتکب شدهاند، جنایاتی که توسط مدارك ثابت شده است، مدارکی که هیچ شک عقلانی نسبت به آنها ممکن نیست. دیگر این که حکم دادگاهی که آنها را به علت خیانتشان مقصر میداند و حکمی که بر اساس قانون جزائی ا.ج.ش.س. مجازات را معین کرده است، محقانه میباشد. این برداشت عمومی دیپلماتهائیست که در جریان این محاکمه بودهاند، و مدرکی است ناشی از موجودیت یک توطئهي بی اندازه جدي«. 62 

ولی امکان دارد تروتسکیستها و فاشیست ها بر ما معترض شوند که در آن زمان هیتلر دنیا را تهدید میکرد، لذا میتواند نقل قول بالا سمت داده شده باشد. مشکلی نیست. ما در زیر از کسی نقل قول میآوریم که علیه همه جهان مترقی، ضد فاشیسم و ضد امپریالیسم ایستاده بود: هیتلر. از هیتلر ضد استالینیتر وجود ندارد. ما در زیر نظر هیتلر را در مورد مبارزه کمیته مرکزي علیه توطئهگران، خرابکاران و پاکسازي 1937-1938 میآوریم. 

گوبلز در 8 ماه مه 1943 نگرانی هیتلر را از پاکسازي ارتش سرخ، اینگونه یادداشت کرده است: »رهبر یک بار دیگر مورد توخاچنفسکی را تشریح کرد و در این حال عقیدهاش را چنین بیان نمود: زمانی که ما معتقد بودیم که استالین در این جریان ارتش سرخ را نابود میکند، سمتگیري اشتباه داشتیم. مسأله کاملاً عکس است. استالین گردن خود را از تمام دستجات اپوزیسیون در ارتش سرخ آزاد کرد و به آنجا رسید که دیگر یک جریان تسلیم طلبانه در داخل این ارتش وجود ندارد. هم چنین، بازسازي کمیسر سیاسی، بر نیروي مبارزه ارتش سرخ به طور خارقالعادهاي تأثیر مثبت گذارده است…. 

62- جوزف دیویس , Mission a Moscou )میسیون در مسکو(، Ed. de l‘Arbre. Montreal, 1944 ، صفحه 243-244 

30 

بلشویسم، اپوزیسیون را در طول 25 سال از میان برداشته است…. بلشویسم ، این خطر را به موقع از دوش خود برداشت، به این جهت میتواند تمام نیروي خود را در مقابل دشمن سمت دهد«. 63 

بوخارین و بسیاري از خائنین به منافع پرولتاریا و جاسوسان هیتلري اعدام شدند. در اعدام آنها استالین کوچکترین نفوذي نمیتوانست اعمال کند زیرا آنها طبق قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروي اعدام شدند. در این نوشته کوتاه سعی گردیده است، روند محکومیت بوخارین و تومسکی به عنوان نمونه سرنوشت دیگران شرح داده شود. 

در پایان خواننده را با تحریف تروتسکیستی دیگري از وقایع تاریخی آشنا میکنیم. 

دزرژینسکی در 11 سپتامبر 1877 در اوزیمبلووو متولد شد و به عنوان یک انقلابی لهستانی- روسی مسؤولیت هاي مهمی را در جنبش سوسیال دمکراسی روسیه عهده دار بود. او سازماندهنده و مسئول کمیته مبارزه علیه ضد انقلاب و خرابکاري در اولین سازمان پلیس مخفی اتحاد شوروي بود. او در 20 یولی 1926 با زندگی وداع کرد. 

همان طور که گفته شد، مبارزه کمیته مرکزي حزب به رهبري استالین از سال 1924 تا 27 علیه خط 

راست تروتسکی “عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور” و بوخارین و تومسکی مبنی بر ادامه یا قطع پروسه طرح نپ بود. هنوز تصفیهها صورت نگرفته بود و تومسکی کمافیالسابق عضو دفتر سیاسی حزب بود و مناسباتش با استالین رفیقانه و دوستانه بود. در نتیجه در آن روزي که تومسکی در جلوي جنازه دزرژینسکی میرفت، نه خطر مرگی در انتظارش بود و نه خطر پاکسازي را در پیش داشت. در حزب مبارزه بین دو خط همیشه جریان داشته است. 

لذا عباس منصوران وقتی مینویسد: »در این عکس تاریخی، تومسکی کارگر در کهنسالی هنوز پیشاپیش است، گویی پیکر خویش را به دوش میکشد و به سختی نگران و در اندیشه است. « به جعل تروتسکیستی وقایع تاریخی پرداخته است. تومسکی در 1934 و لحظاتی پیش از دستگیري خود کشی کرد. در حالی این تشییع جنازه متعلق به 1926 میباشد. 

اینها نمونهاي بود از هزاران نمونه دیگر در نشان دادن تحریف تروتسکیستی رویدادهاي تاریخی. ما به علت قلت صفحات به همین اندك بسنده میکنیم. 

در آخر نقل قولی از یک ضد استالینی با سابقه که کشتن استالین را طرح ریزي کرده بود، میاوریم: »من از هفده سالگی ضد استالینی معتقدي بودم . فکر ترور استالین بر اندیشه و احساساتم حاکم بود . ما امکانات تکنیکی ترور را مطالعه میکردیم و کار را با تدارکات عملی آغاز نمودیم… اگر آنها مرا در سال 

63 – خاطرات روزانه جوزف گوبلز، قسمت دوم، نوشتههاي 1941-1945 ، جلد هشتم، آوریل – ژوئن 1943 ، K.G. Sauer München, New Providence ، لندن، پاریس، 1993 ، صفحه 234-233 

31 

1939 به مرگ محکوم میکردند، تصمیمی محقانه اتخاذ نموده بودند.. من نقشه کشتن استالین را طرح کردم و این یک جنایت بود، یا نه؟ تا زمانی که استالین زنده بود، من او را طور دیگري میدیدم. امّا اکنون، در حالی که میتوانم تمام قرن را از نظر بگذرانم، میگویم: استالین بزرگترین شخصیت این قرن بوده است، بزرگترین شخصیت سیاسی پر نبوغ. موضع علمی در قبال کسی، نمیبایست حتماً متکی بر رفتار شخصی او باشد«. 

آلکساندر زینوویف* ] Sinowjew [ 25 فوریه 1993 – )از کتاب سیماي دیگري از استالین( 

غلامرضا پرتوي 

25 ژوئیه 2020 

جستجوگر محترم میتواند با مطالعه منابع زیر اطلاعات همه جانبهتري را کسب نماید. این منابع 

online هستند: 

1- کتاب سیماي دیگري از استالین – نوشته لودو مارتین – ترجمه غلامرضا پرتوي: 

http://www.ketabkhaneh.net/images/bucher/partovi/stalin418-ohne%20Bilder.pdf

2- نقد به مواضع تروتسکی – کروپسکایا، همسر لنین: 

http://nashrehafteh.com/images/bilder/pdf/uber%20trotzki/kropskaya.pdf

3- تحریف تروتسکیستی رویدادهاي تاریخی – علی رسولی )ف. ك.(: 

http://nashrehafteh.com/images/bilder/pdf/uber%20trotzki/tahrif-komplett.pdf

4- توطئه بزرگ – جلد سوم – مایکل سیرز – البرت کان – ترجمه م. نسیم 

https://toufan.de/?p=2436

5- کلمات چقدر معصومند! 

http://www.ketabkhaneh.net/images/sosialism/kalamat tcheghadr maasumand.pdf