بهمناسبت سالروز تشکیل کمون پاریس، نخستین حکومت کارگری جهان
برگرفته از «دنیا»، نشریه سیاسی و تئوریک کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، شماره ۱، سال ۱۳۵۹
به قلم زندهیاد عبدالحسین آگاهی
اهمیت تاریخی کمون پاریس در این بود که دستگاه حکومت پلیسی ـ بوروکراتیک بورژوازی را درهم شکست و دولت طراز نوین بهوجود آورد که نخستین شکل دیکتاتوری پرولتاریا در تاریخ بشر بود.
کمون پاریس ارتش دائمی را لغو کرد و مردم مسلح (گارد ملی) را طبق فرمان ۲۹ مارس جانشین آن نمود. بوروکراسی و کاغذبازی را از بین برد، انتخابی بودن همه مقامات دولتی را معمول داشت و طبق فرمان اول آوریل حداکثر حقوق کارمندان دولت را برابر حداکثر دستمزد کارگر متخصص(۶ هزار فرانک) معین نمود، کلیسا را از دولت جدا کرد ( فرمان ۲ آوریل)، آموزش همگانی را مجانی کرد، پلیس (شهربانی) را منحل نمود و وطیفه حفظ امنیت و نظم شهر را بعهده گردانهای احتیاط گارد ملی محول نمود.
«کمون پاریس»، نامی بود که برای اولین بار در دوران انقلاب کبیر فرانسه در سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۴ به ارگان خودگردانی شهرداری پاریس داده شده بود و در جریان مبارزات علیه سلطنتطلبان در ۱۰ مارس ۱۷۸۹ به ارگان قیام مبدل گردید و نقش مهمی نیز در دفاع پاریس ایفا کرد.
اما آنچه در تاریخ بهنام «کمون پاریس» شهرت جهانی یافته، اولین انقلاب پرولتری است که نتیجه آن تشکیل نخستین دولت طبقه کارگر به همین نام در پاریس بود.
این دولت ۷۲ روز (از ۱۸ ماه مارس تا ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱) دوام داشت. علت انقلاب همانا تشدید تضادهای اجتماعی درون جامعه فرانسه اواخر سالهای ۶۰ قرن نوزدهم در نتیجه انجام انقلاب صنعتی، افزایش کمی پرولتاریا و رشد تشکل آن، اعتلای نسبی آگاهی طبقاتی آن در نتیجه گسترش اندیشههای سوسیالیستی از یکسو و مبارزه طبقه کارگران جهان علیه استثمار سرمایهداری و حاکمیت سیاسی بورژوازی از سوی دیگر بود.
ولادیمیر ایلیچ لنین در اثری که بهنام «یادبود کمون» بهمناسبت چهلمین سالگرد آن برشته تحریر درآورده است مینویسد:
«جنگ ناموفق با آلمان، مصائب دوران محاصره، بیکاری پرولتاریا و ورشکستگی خردهبورژوازی، تنفر تودهها نسبت به طبقات بالا و روسا، که عدم لیاقت کامل خود را نشان داده بودند، جوشش در محیط طبقه کارگر که از وضع خود ناراضی بود و برای پیریزی ساختار اجتماعی دیگری کوشا بود، ترکیب ارتجاعی مجلس ملی فرانسه، که موجب نگرانی در مورد سرنوشت جمهوری میگشت و نیز عواملی دیگر، اهالی پاریس را در ۱۸ مارس سال ۱۸۷۱ به انقلاب سوق دادند و آنان دفعتاٌ حاکمیت را بدست گارد ملی و طبقه کارگر و خردهبورژوازی پیوسته به او سپردند.این واقعه ای بینظیر در تاریخ بود.» (لنین، آثار به زبان روسی، چاپ چهارم، جلد ۱۷، ص ۱۱۱)
جنگ فرانسه و آلمان در فاصله سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱، تضادهای طبقاتی را در فرانسه شدت داده بودند. شکست ارتش فرانسه در جنگ، فساد و تباهی رژیم بناپارتی و خیانت طبقه حاکمه را آشکار ساخته بود. در روز چهارم سپتامبر ۱۸۷۰، انقلاب در پاریس آغاز شد و امپراطوری را در فرانسه سرنگون کرد و رژیم جمهوری را برای بار سوم برپا نمود.
اما دولت جدید که نام «دولت دفاع ملی» را روی خود گذاشته بود، به همان سیاست ضد خلقی ناپلئون سوم ادامه میداد، با خواستهای دموکراتیک و میهندوستانه تودهها مخالفت میورزید و کار دفاع از پایتخت را که در محاصره ارتش آلمان بود مختل میساخت.
سیاست تسلیمجویانه دولت باعث هیجان و اعتراض زحمتکشان شد و درگیریها افزایش یافت. اما دولت فرانسه توانست قیامهای مسلحانه روزهای ۳۱ دسامبر (۱۸۷۰) و ۲۲ ژانویه (۱۸۷۱) را سرکوب کند و در روز ۲۸ ژانویه به صلح تحقیرآمیزی تن دهد. دولت جدید «تی یر» که ماه فوریه روی کار آمد و دست نشانده بورژوازی بزرگ فرانسه بود، در روز ۱۶ فوریه قرارداد صلح ننگین و حقارت بار ورسای را امضا کرد.
لنین که تجربیات کمون پاریس و نظرات مارکس و انگلس را درباره آن در یک رشته از آثار خود با دقت خاص خویش مورد بررسی عمیق و همه جانبه قرار داده، تجزیه و تحلیل کرده و نتایج عام نظری دارای اهمیت اصولی برای جهانبینی طبقه کارگر از آن گرفته است، مینویسد:
«کمون دفعتاٌ بهطور ناخودآگاه بهوجود آمد، هیچکس آنرا آگاهانه و از روی نقشه مهیا نکرده بود … در آغاز این جنبش فوقالعاده در هم و نامعین بود … وطندوستان هوادار ادامه جنگ با آلمان، دکانداران کوچکی که خطر ورشکستگی تهدیدشان میکرد، حتی اوایل کار، جمهوریخواهان بورژوا، از ترس احیای سلطنت ناپلئونی، با آن همدردی داشتند؛ اما نقش عمده را البته کارگران (بهویژه پیشهوران پاریس) بهعهده داشتند که در سالهای آخر امپراطوری دوم، تبلیغات فعال سوسیالیستی میان آنها صورت میگرفت و خیلی از آنها به انترناسیونال ( که مارکس آنرا تشکیل داده بود ـ توضیح نگارنده) تعلق داشتند و فقط کارگران تا بآخر به کمون وفادار ماندند.» (لنین، همانجا، ص ۱۱۲)
تشکیل فدراسیون گارد ملی جمهوری به رهبری کمیته مرکزی گارد ملی قدم مهمی در راه اتحاد نیروهای دموکراتیک در مبارزه علیه سیاست ارتجاعی حکومت تی یر بود. در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه نظیر لیون، بردو و مارسی وضعیت انقلابی بهوجود آمد.اقدامات دولت برای خلع سلاح پرولتاریای نواحی شهرستان پاریس و دستگیری اعضای کمیته مرکزی گارد ملی در شب ۱۸ مارس ۱۸۷۱ به شکست انجامید. سربازان از تیراندازی به روی مردم خودداری کردند، گاردهای ملی در مقابل ارتش دولتی بهطور جدی مقاومت کردند و سپس دست به حمله زده مؤسسات دولتی را گرفتند. حکومت تی یر به ورسای فرار کرد.
۱۸ ماه مارس پرچم سرخ انقلاب پرولتری بر مجلس پاریس افراشته شد و کمیته مرکزی گارد ملی تبدیل به دولت موقت فرانسه گردید. تحت تأثیر انقلاب ۱۸ مارس در پاریس در بعضی از استانها و شهرستانهای فرانسه، نظیر لیون، مارسی، تولوز و غیره، کمونهای انقلابی اعلام گردید که بیش از چند روز طول نکشیدند. بین آنها بیش از همه کمون مارسی بهمدت ۱۰ روز دوام کرد. سبب اصلی سقوط سریع آنها این بود که نقش عمده را در آنها دموکراتهای خرده بورژوا و بورژواهای رادیکال بهعهده داشتند و اینها در مبارزه علیه ضدانقلاب قاطعیت از خود نشان نمیدادند.
۲۶ ماه مارس انتخابات کمون برگزار شد و ۲۸ مارس، کمون پاریس رسماً اعلام گردید. از ۸۶ نفر عضو انتخاب شده، ۲۰ نفر که نمایندگان بورژوازی بزرگ و متوسط بودند تا اواسط ماه آوریل از ترکیب کمون خارج شدند. لذا ۱۶ آوریل انتخابات تکمیلی صورت گرفت. در ترکیب کمون بهطور کلی بیش از ۳۰ نفر کارگر و بیش از ۳۰ نفر روشنفکر (از روزنامهنگاران، پزشکان، معلمین، حقوقدانان و دیگران) بودند. نقش عمده را در کمون سوسیالیستها (در حدود ۴۰ نفر) ایفا میکردند که اعضای انترناسیونال و از آنجمله بلانکیستها، پرودنیستها و باکونیستها بودند. در ترکیب کمون پاریس چند نفر مارکسیست یا کسانی نزدیک به مارکسیسم نیز عضویت داشتند. مارکس نظریات خطا و اشتباهات بلانکی، پرودون و هواداران آنها را به سختی مورد انتقاد قرار میداد. او «سرکردگان تندرو» را از قیام نابهنگام و پیش از وقت برحذر میداشت. لیکن به پرولتاریای «هجوم برده به آسمانها» مانند یک همرزم، یک مشاور صمیمی، یک شریک مبارز توده مردم برخورد میکرد و مینوشت: «قیام پاریس، علیرغم هر چه که روی دهد، حتی اگر توسط گرگها، گرازها، سگ تولههای جامعه کهن هم سرکوب شود، پرافتخارترین قهرمانی حزب ما پس از ماه ژوئن است». (کارل مارکس و فریدریش انگلس، برگزیده نامهها، به زبان روسی، چاپ مسکو، سال ۱۹۴۷، صفحات ۸۹ و ۲۶۲ تا ۲۶۴)
بسیاری از نمایندگان برجسته جنبش کارگری مانند وارلن، دووالی، ژوانار، سرایه و فرانکل (کارگر مجارستانی) عضو کمون پاریس بودند.
نمایندگان مشهور روشنفکران نظیر وآیان (پزشک )، کوربه ( نقاش)، والس، پوتیه، ورمولی، تریدون ( نویسنده) و دیگران در کمون پاریس عضویت داشتند.
اختلاف آرایی که در ارتباط با رنگارنگی ترکیب کمون بهوجود آمد، به تشکیل ۲ فراکسیون در داخل آن منجر شد: یکی فراکسیون «اکثریت» که بهطور عمده از هواداران یاکوبین (برنامه یاکوبین ۱۷۹۳ ـ ۱۷۹۴) و بلانکی تشکیل میشد و دیگری فراکسیون «اقلیت» که هسته مرکزی آن را پردونیستها تشکیل میدادند.
اهمیت تاریخی کمون پاریس در این بود که دستگاه حکومت پلیسی ـ بوروکراتیک بورژوازی را درهم شکست و دولت طراز نوین بهوجود آورد که نخستین شکل دیکتاتوری پرولتاریا در تاریخ بشر بود.
کمون پاریس ارتش دائمی را لغو کرد و مردم مسلح (گارد ملی) را طبق فرمان ۲۹ مارس جانشین آن نمود. بوروکراسی و کاغذبازی را از بین برد، انتخابی بودن همه مقامات دولتی را معمول داشت و طبق فرمان اول آوریل حداکثر حقوق کارمندان دولت را برابر حداکثر دستمزد کارگر متخصص(۶ هزار فرانک) معین نمود، کلیسا را از دولت جدا کرد( فرمان ۲ آوریل)، آموزش همگانی را مجانی کرد، پلیس (شهربانی) را منحل نمود و وطیفه حفظ امنیت و نظم شهر را بهعهده گردانهای احتیاط گارد ملی محول نمود، دستگاه تازه حکومت را بر پایه وسیعترین اصول دموکراسی یعنی انتخابی بودن، مسئول بودن و قابل تعویض بودن همه مقامات دولتی و جمعی بودن اداره امور کشور بنا کرد و کمون پاریس سیستم پارلمانتاریسم بورژوازی و تقسیم سه گانه قوای مملکتی را بدور انداخت. کمون در عینحال هم ارگان قانونگذاری (قوه مقننه)، و هم ارگان اجرایی (قوه مجریه) بود.
کمون بوسیله ۱۰ کمیسیون که ۲۹ مارس تشکیل داد امور را اداره میکرد. این ۱۰ کمیسون که از اعضای کمون تشکیل شده بود عبارت بودند از: یک کمیسیون اجرایی، برای رهبری عمومی، و ۹ کمیسون ویژه برای ارتش، خواربار، دارایی، دادگستری، کار، امنیت اجتماعی، صنایع و مبادلات، روابط خارجی، فرهنگ و خدمات عمومی.اول ماه مه بهجای کمیسیون اجرایی، کمیته نجات ملی مرکب از ۵ عضو تشکیل شد که دارای حقوق وسیعتری نسبت به همه کمیسیونها بود.
کمون پاریس اقدامات وسیعی برای بهبود زندگی مردم معمول داشت. قروض مربوط به کرایه بها را لغو کرد. اشیایی که خانوادههای بیبضاعت به رهن گذاشته بودند (تا حدود ۲۰ فرانک) به آنها مسترد داشت، اعتبارات بازرگانی را برای مدت ۳ سال تمدید کرد، غرائم جنگی را که باید به آلمان پرداخت میشد (۵۰ میلیارد) بهعهده مقصرین جنگ یعنی نمایندگان سپاه مقننه، سناتورها و وزرای امپراطوری دوم گذاشت.
در زمینههای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی کمون به اصلاحاتی پرداخت نظیر: لغو کار شبانه در نانواخانهها، ممنوع کردن جرائم خودسرانه و کسور غیرقانونی از دستمزد کارگران و حقوق کارمندان، برقراری حداقل دستمزد، تشکیل نظارت کارگری بر تولیدات در بعضی مؤسسات بزرگ و تأسیس کارگاههای جدید اجتماعی برای تأمین بیکاران و غیره. بالاخره در این مورد باید گام مهمی را که کمون پاریس در راه اصلاحات اجتماعی برداشت و متأسفانه ناتمام ماند ذکر کرد که عبارت از تصویب فرمان مربوط به واگذاری مؤسساتی بودند که صاحبانشان از پاریس فرار کرده بودند به هیأتهای جمعی کارگران.
در رشته سیاست فرهنگی و آموزش و پرورش کمون اقدامات زیادی کرد که از آنجمله باید از اجرای آموزش رایگان، تلفیق آموزش علوم نظری در مدارس با تعلیم پیشههای عملی، تجدید سازمان موزهها و کتابخانهها، تصویب فرمان مربوط به واگذاری هنر تاتر به هیأتهای هنروران و غیره یاد نمود. همه این تدابیر برای آشنا ساختن و مانوس کردن تودههای وسیع با فرهنگ و تمدن انجام میگرفت.
در رشته سیاست خارجی، کمون پاریس توجه اساسی خود را معطوف به برقراری صلح و دوستی بین خلقها نمود. بههمین منظور در ماه مه ۱۹۷۱ مظاهر نظامیگری (طبق فرمان ۱۲آوریل) و جنگافروزی که یکی از آنها «ستوان واندوم» بود از بین برده شد. اساس سیاست خارجی کمون پاریس را کوشش در جهت برادری زحمتکشان همه کشورها تشکیل میداد.
کمون در همه فعالیتهای خود به سازمانهای اجتماعی نظیر باشگاههای سیاسی، اتحادیههای کارگری، کمیتههای هوشیاری، بخشهای انترناسیونال، جمعیتهای زنان و دیگر نهادهای انقلابی تکیه میکرد.
جنبه انترناسیونالیستی و بینالمللی کمون و فعالیتهای آن بهویژه قابل ذکر است. در مبارزه در راه کمون بسیاری از انقلابیون کشورهای دیگر شرکت کردند. از آن جمله بودند: انقلابیهای لهستانی مانند دمبروفسکی و برادران ئوکولویچ، انقلابی ایتالیایی چیپریانی، سوسیالیستهای روسی مانند کروین کروکوفسکایا، دیمیتریوا، لاروف و دیگران.
کارل مارکس در همه این مدت رابطه نزدیکی با کمون پاریس و کمونارها داشت. او توصیههای عملی و مشورتهایی پیرامون فعالیت اقتصادی، سیاسی و نظامی به رهبران کمون پاریس میداد. مارکس اشتباهات تاکتیکی کمونارها را بهویژه موضع غیر فعال آنها را در ۲ هفته اول پس از قیام ۱۸ مارس انتقاد میکرد، آنها را از تأثیر و نفوذ خردهبورژوازی برحذر میداشت.
آخر ماه مارس اولین درگیریهای کمونارها با حکومت تی یر که به ورسای فرار کرده بود آغاز شد. فرماندهی نیروهای اشغالی آلمان که پاریس را در محاصره داشتند به حکومت تی یر کمک میکرد. آلمانیها ۶۰هزار سرباز اسیر فرانسوی را برای تکمیل ارتش تی یر و تدارک حمله به کمون از اسارت آزاد کردند. دوم آوریل ورساییهای ضدانقلابی به پاریس حمله کردند. در مقابله با این حمله، گردانهای گارد ملی ۳ آوریل به ورسای هجوم بردند و چون این حمله بهدرستی تدارک نشده بود، ۴ آوریل ستونهای گارد ملی با تلفات سنگینی که دادند مجبور به عقبنشینی شدند. لیکن این عدم موفقیت، مدافعین انقلاب را مایوس نساخت. با وجود دشواریهای زیادی که داشتند (عدم تکافوی تجهیزات توپخانه، نداشتن فرماندهان مجرب و نابسامانی امور مالی و تدارکاتی و غیره) کمونارها به مقاومت جدی دست زده اغلب خود به حمله مبادرت میکردند. لیکن سیاست غلط دفاع غیر فعال که فرماندهی نظامی کمون پیش گرفته بود، عدم تمرکز و ناهماهنگی در کار ارگانهای نظامیانقلاب (نمایندگی نظامی کمون پاریس، کمیته مرکزی گارد ملی، دفتر نظامی شهرستان وغیره)، عدم قاطعیت کمون در مبارزه علیه ضدانقلاب در درون پاریس که خرابکاریهای آنرا آسان میکرد، تعویض پی در پی نظامی ( کلورزه ۳۰ آوریل از کار برکنار شد و روسل بهجای او برگزیده شد و ۱۰ ماه مه رلکوز بهجای او نشست) سبب شکست نظامی کمون پاریس شد. ۲۱ ماه مه ارتش ۱۰۰ هزار نفری ورسای وارد پاریس شد. معذالک گاردهای ملی کمون پاریس یک هفته تمام درون شهر با آنها درگیر بودند، هر بخش پاریس را تا آخرین قطره خون دفاع میکردند، بهویژه در گورستان پیر لاشز، دفاع قهرمانانه کمونارها حماسه آفرین بود.
بدنبال سرکوب انقلاب، ترور ضدانقلابی بیسابقهای روی داد که رویهمرفته صد هزار کشته، زندانی، تبعیدی و مهاجرت ناگزیر در پی داشت. یکی از علل عمده شکست کمون پاریس، جدایی آن از دیگر نواحی کشور و در نتیجه محاصره شهر توسط ارتشهای آلمان و حکومت ضدانقلابی ورسای بود. گرچه کمونارها کار کمون را در عینحال کار روستاییان میدانستند و مارکس بهویژه این عقیده آنها را تأیید میکرد، لیکن در عمل آنها نتوانستند پیوند استواری با روستاییان برقرار کنند. در نتیجه، بیتفاوتی روستاییان سراسر فرانسه نسبت به سرنوشت کمون تا به اندازه زیادی به عدم موفقیت آن کمک کرد.
لیکن بیش از هر چیز ماهیت ضد خلقی و خائنانه ناسیونالیسم (ملتگرایی) بورژوازی بزرگ فرانسه در این رابطه آشکار گردید. با اشاره به همین خیانت بورژوازی و ماهیت ضد خلقی ناسیونالیسم بود که ولادیمیر ایلیچ لنین نوشت: «ما دیدیم چگونه بورژوازی فرانسه در لحظه شدیدترین ظلم و تحقیر نسبت به ملت فرانسه خود را به آلمانها فروخت، چگونه دولت دفاع ملی به دولت خیانت ملی مبدل شد، چگونه بورژوازی ملت مظلوم، سربازان ملت ظالم را برای سرکوب پرولتاریا، هموطن خود که جسارت دست درازی بهسوی حاکمیت کرده بود، فرا خواند». ( و. ای. لنین، آثار به زبان روسی، چاپ چهارم، جلد ۶، ص ۴۱۹)
در تحقیق عللی شکست کمون پاریس بود که ولادیمیر ایلیچ لنین شرایط ضروری عینی و ذهنی پیروزی انقلاب سوسیالیستی پرولتری را کشف کرد و روشن ساخت. او نوشت: «برای انقلاب اجتماعی پیروز لااقل وجود ۲ شرط ضروری است: رشد عالی نیروهای مولده و مهیا بودن پرولتاریا. اما در سال ۱۸۷۱ هیچ یک از این ۲ شرط وجود نداشت: سرمایهداری فرانسه هنوز کم رشد یافته و فرانسه در آن زمان بیشتر کشوری خردهبورژوایی (پیشه وران، روستاییان، کسبه و غیره) بود. از سوی دیگر، حزب کارگری وجود نداشت، تدارک و آموزش کافی طبقه کارگر وجود نداشت ـ طبقه کارگری که در توده خود هنوز وظائف خویش و وسیله انجام این وظیفه را بهروشنی تصور نمیکرد. نه سازمان سیاسی جدی پرولتاریا، نه اتحادیههای کارگری گسترده. نه انجمنهای تعاونی آنها هیچکدام وجود نداشت». (همانجا، جلد ۱۷، ص ۱۱۲)
این درسی که لنین از شکست کمون پاریس گرفت برای همه انقلابیهای راستین طبقه کارگر، برای همه مارکسیست ـ لنینیستهای واقعی که با نهایت صداقت و از خود گذشتگی خواستار پیروزی سوسیالیسم و بهروزی بشرند سرمشق مبارزه گردید.
پرچم کمون پاریس
پرچم کمون پاریس در سال ۱۹۲۴ توسط نمایندگان کارگران فرانسه در میدان سرخ مسکو نزد مردم اتحاد شوروی به امانت سپرده شد تا روزی دوباره به فرانسه بازگردانده شود.
از آن پس طی سالیان دراز، آنانی که به دیدار لنین در میدان سرخ میشتافتند، پرچم کمون، پرچمی که جای گلولهها را بر خود داشت به چشم میدیدند.
کمونار اوژن پوتیه، سراینده شعر «انترناسیونال»
اوژن پوتیه، کمونار تبعیدی، یکی از اعضای انترناسیونال اول و سراینده شعر «انترناسیونال»، سرود همبستگی کارگران جهان بود.