امارت طالبانی؛ مخمصه تروریسم دولتی درحلقه های اطلاعاتی
عبدالناصر نورزاد
دنیا تروریسم دولتی به رهبری طالبان را با رویکرد تعامل، تحمل می کند. از منطقه تا جهان همه در تلاش اند تا از کارت طالبان، بهره برده و وضعیت معلق افغانستان را کماکان حفظ کنند. تروریسمی که طالبان در شکل نوین آن، به آن یادی می شوند، با ابعاد گوناگونی از پیچیدگی ها پا به عرصه وجود گذاشته است. این تروریسم با امکانات و دم دستگاۀ یک نظام سیاسی، در تلاش است تا مشروعیت بین المللی کسب کند و به واسطه زور و اجبار به اقتدار داخلی برسد. به همین لحاظ، تا می تواند سرکوب می کند و انسان می کشد.
تروریسم دولتی طالبانی، اصطلاحی است مشعر به توسل به ابزار گوناگون و نوین تروریسم توسط طالبان که بعداز معامله ننگین دوحه از تروریسم فردی نیز بهره می برد. امارت طالبانی که به منظور ایجاد رعب و وحشت، به وسیله اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، شکنند ساختن و تضعیف امنیت کشور های منطقه استقرار یافته است، مبیین این حقیقت است که دنیا و منطقه، این تروریسم دولتی را به علت خصلت کاربردی بودن آن، تحمل می کنند. هر طرف در تلاش بهره کشی اطلاعاتی از کارت طالبان است. حتی این کارت تروریستی؛ فورمولی شده برای حل معادلات پیچیده جهانی و ابزاری در خدمت برهم زدن توازن در آن. اما خاموشی مطلق، روحیه سازش کارانه و عدم تماس به خصلت اصلی این رژیم تروریستی، کاریست عمدی و بر اساس سنجش های منفعت طلبانه.
شاید سئوال کنید که چرا امارت طالبانی را، تروریسم دولتی می نمامیم؟ چون این امارت از بدو دوباره نشستن در مسند قدرت، در اگست 2012 نه تنها که متوسل به ابزار های فردی و گروهی تروریستی در داخل کشورشده اند، بل کمکهای مادی (مانند کمکهای نظامی) و معنوی (مثل حمایت سیاسی) برای گروههای تروریستی خارجی را برای مشارکت در عملیاتی چون بمبگذاری و ترور مقامهای عالی مملکتی، فراهم کرده است که نمونههایی از تروریسم دولتی است که این امارت متصف به آن است.
تروریسم دولتی طالبان تحت عنوان امارت طالبانی، بااهداف اصلی جهت مرعوب ساختن و خنثی کردن مخالفان” افرادی که به جبهه مخالف پیوستهاند” است، توجه خاصی داشته است. فعالیتهای تروریستی شبکه حقانی که فیصدی بلند قدرت را در دست دارد، در خدمت آمادهسازی برای فعالیتهای تروریستی دولتی، از جمله آدمربایی یا حتی کشتن فرد مورد هدف است که می تواند وجه بارز این رژیم تروریستی محسوب می شود. تروریسم طالبانی در تحت حمایت کشور های منطقه، جهان و سازمان های اطلاعاتی و به لطف کمک مستشاری این حلقه ها، توانسته ماشین ترور و اختناق را در داخل کشور فعال نگهدارد. تروریسم دولتی طالبانی، چند هدف را نشانه گرفته است:
اول- هدف هر کنش تروریستی این دولت که طالبان آن را رهبری می کنند، غیر نظامیانی است که تداخلی در سیاست و فعالیت های ضد طالبانی ندارند؛ اما نشانه اصلی آن ایجاد گستردگی سطح اعمال خشونت در برابر عام مردم، دانسته می شود تا فضای اختناق و ترس ایجاد کند؛
دوم- طالبان و دولت تروریستی شان که فاقد مشروعیت داخلی و بیرونی است و بواسطه قتل و قتال و ایجاد فضای اختناق، بر گرده های مردم سوار است، در هدف دارد تا این سطح بلند اختناق و ترور را برای تاثیر گذاری گسترده روی مخاطبان وسیع، حفظ کند. با هدف قرار دادن یک کتلۀ مردم، این دولت تروریستی در تلاش است سایه وهم و ترس را بر همگان عمومی سازد؛
سوم- هدف عمده این تروریسم دولتی، با حجم گسترده ووسعت پوشش آن که تمام جغرافیای افغانستان را در بر می گیرد، در نهایت امر به مرام سیاسی منجر می شود. تروریسم طالبانی با دولت تروریستی که در تحت کنترول شان است، تلاش می کنند تا بواسطه فضای تنگ و فشار، اهداف سیاسی مانند زدودن هرنوع مخالفت، ایستادگی و قیام در برابر این امارت را بر آورده سازند.
آنچه در افغانستان امروز جریان دارد، نشان میدهد که ماشین کشتار طالبان، همانند دو دهه قبل همچنان فعال است. سرکوب سازماندهی شده و ساختاری و استفاده از ابزار های دولتی با سازوبرگ های نا محدود، فرصتی خوبی را در اختیار این گروه قرار داده است. به همین علت شبکه حقانی، ریاست استخبارات طالبان وسایر گروه های همپیمان شان، به کشتار های فجیعی دست می زنند. اختراع شکنجه های نوین بواسطه ریاست استخبارات طالبان، لرزه بر اندام انسان می اندازد. در تازه ترین مورد، ریاست استخبارات کابل در روزهای عاشورا به تعداد ۸۰ تن را از مناطق مختلف کابل دستگیر نموده اند که فعلا در ریاست تحقیق استخبارات تحت بررسی قرار دارند و تعداد زیادی از ایشان از ملیت هزاره میباشند و تحت بازجویی جدی استخبارات با شکنجه قرار گرفته اند. همچنان، دولت ترویستی این گروه، با روی دست گیری پروژه جمع آوری معلومات در مورد وزرا، وکلا، سارنوالان، قاضی ها و نظامیان و غیره افراد و اشخاص حکومت اسبق که در افغانستان مخفی اند و برنامه فرار از کشور را دارند، در تلاش ترور وسیع وسازماندهی شده هستند. همچنان کسانی که در جستجوی برآمدن از کشور توسط خارجی ها هستند، توسط استخبارات شناسایی و دستگیر می شوند . طالبان با این پروژه، برنامه حق گیری از خارجی ها را دارند هر شخصی که از طرف هر کشوری دعوت شده، باید بخاطر رهایی شخص مورد نظر، کشور میزبان پول بدهد تا شخص رها شود و به خارج برود .
این تروریسم دولتی در تلاش است تا از راه های گوناگون مردم را سرکوب کند. سرکوب مردم تنها در مواردی مشهود و رسانه یی می شود که اطلاعات درز کند. در بسیاری موارد، اعمال غیر انسانی تروریسم دولتی طالبانی، تلاش می کند تا این اطلاعات به بیرون درز نکند و عام مردم از آن خبر نشوند. این تنها وجه داخلی این تروریسم دولتی است. در سطح خارجی، آنچه که موجب شناسایی این دولت تروریستی می شود، انتقال و تجهیز نیروهای تروریستی خارجی است که زمینه را برای مختل شدن امنیت منطقه باید مساعد کنند. طالبان با دلگرمی خاصی در تلاش اند تا با ایجاد یک دستگاه جهنمی شکنجه، ترور و اختناق، سلطه جابرانه و غیر مشروع شان را بر مردم درد دیده ی ما بقبولانند. در سطح بیرونی آن چه که برای این گروه وظیفه داده شده است، باید انجام پذیرد. طرح رسمی سازی تروریسم منطقه ای که رژیمی همانند طالبان در حمایت از آن قرار دارند.
هم پیمانی طالبان گروه های تروریستی خارجی، بارز ترین وجه این تروریسم دولتی است. القاعده با استفاده از تجربه چندین دهه حضور در میدان های درگیری از این روش کار می گیرد تا به سرعت و آرامش خاطر از هدف گیری و واکنش کشور های همسایه و منطقه مصئون بماند. در این میان نقش حمایتی طالبان را نباید از یاد برد. اعضای القاعده با حمایت مقامات بلندپایه طالبان با هدف تضمین امنیت هستههای خود در سراسر کشور نفوذ کردهاند. این نفوذ به هدف قوام پایه های تروریسم دولتی است که تمام منطقه را زیر هدف دارد و احتمال انتشار موج های آن به سراسر قاره آسیا، بخصوص جنوب و آسیای مرکزی، وجود دارد. برای این منظور، القاعده با یک هدف استراتژیک در تلاش نهادینه کردن پایگاه های خود در افغانستان تحت کنترول طالبان است تا بتواند اهداف فرا افغانستانی خود را تحصیل نماید. طالبان نیز از کمک متسشاری رهبران هسته های اصلی القاعده استفاده کرده و از مشور های آن ها، بهره می برند و برای نظارت بیشتر این کار،تعدادی از اعضای شبکه القاعده به عنوان مدیران کلیدی در اداره طالبان کار میکنند.
از جمله اعضای مهم القاعده که در عین زمان، اعضای گروه طالبان نیز هستند، میتوان از معاون اداره استخبارات طالبان، مدیر آموزشی وزارت دفاع، والی کاپیسا و نورستان در اداره طالبان نام برد. این اعضای طالبان و القاعده در خدمت تکثیر اندیشه های تروریستی این سازمان قرار داشته واز موقعیت های رسمی خود به نفع اهداف سازمانی این گروه استفاده می کنند. پس منکر این حقیقت نمی توان شد که القاعده از افغانستان به عنوان یک مرکز ایدئولوژیک و لجستیکی برای بسیج و استخدام جنگجویان جدید استفاده میکند. یعنی برنامه جدید القاعده در منطقه، مبدل کردن افغانستان به عنوان مرکز سوق الجیشی برای ترویج تروریزم است که در آینده برنامه های راهبردی را تعقیب می کنند.