مشخصات یک جامعهی عادلانه

مفهوم عدالت اجتماعی همواره یکی از بنیادیترین و در عینحال پیچیدهترین موضوعات مورد بحث در فلسفه، علوم سیاسی و اقتصاد بوده است. جوامع انسانی از دیرباز در پی ساختن نظمی اجتماعی بودهاند که در آن، انسانها بتوانند در امنیت، آزادی، برابری و کرامت زندگی کنند. اما پرسش اساسی این است: جامعهی عادلانه چه ویژگیهایی دارد؟ چگونه میتوان میان دو اصل گاه متعارض—آزادی و برابری—توازن برقرار کرد؟
در این مقاله، ضمن بررسی شاخصههای یک جامعهی عادلانه، به تبیین نظریهی عدالت جان رالز بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نظریههای معاصر در این حوزه پرداخته و در نهایت، به تحلیل تضاد یا تنش میان آزادی و برابری میپردازیم.
، مهمترین شاخصههای یک جامعهی عادلانه به شرح زیر است:
۱. برابری:
در یک جامعهی عادلانه، تمامی افراد از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار اند. هیچکس بهسبب جنسیت، نژاد، زبان، مذهب، وابستگی طبقاتی یا موقعیت اقتصادیاش مورد تبعیض قرار نمیگیرد. اصل برابری زمینهساز رشد استعدادها و شایستگیهای فردی در فضای عادلانه و برابر است.
۲. آزادی:
افراد در جامعهی عادلانه از آزادیهای اساسی برخوردار اند، از جمله آزادی بیان، آزادی عقیده و مذهب، آزادی انتخاب شغل و سبک زندگی. با این حال، آزادی فردی تا آنجایی پذیرفته است که به حقوق و آزادیهای دیگران آسیب نرساند.
۳. مشارکت:
در یک جامعهی عادلانه، مردم در فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نقش فعال دارند. نهادهای حاکم با مشارکت عمومی شکل میگیرند و سیاستها و قوانین با توجه به اراده و منافع همگانی تدوین میشوند.
۴. توزیع منصفانهی منابع و فرصتها:
عدالت اجتماعی ایجاب میکند که منابع، فرصتها و امکانات زندگی بهگونهای منصفانه توزیع شوند. در چنین جامعهای، انحصار منافع، فساد و بهرهکشی ناعادلانه از منابع عمومی جایگاهی ندارد.
۵. حمایت از اقشار آسیبپذیر:
جامعهی عادلانه حقوق و کرامت اقشار آسیبپذیر، از جمله کودکان، سالمندان، معلولان، بیکاران و گروههای حاشیهنشین را تضمین مینماید. سیاستهای حمایتی و رفاهی برای تقویت همبستگی اجتماعی و کاهش نابرابری بهکار گرفته میشوند.
٦.تقویت آموزش همگانی و کیفی: نظام آموزشی در جامعهی عادلانه باید برای همهی اقشار، بهویژه محرومان، در دسترس، رایگان و با کیفیت باشد تا عدالت آموزشی محقق گردد و زمینهی پیشرفت همگان فراهم شود
پاسخگویی و شفافیت نهادهای قدرت: نهادهای حکومتی، قضایی و اقتصادی باید پاسخگو، شفاف و در برابر مردم مسئول باشند تا از سوءاستفاده از قدرت جلوگیری شود و اعتماد عمومی تقویت گردد.
تقویت فرهنگ مدارا و احترام متقابل: برای تحقق عدالت اجتماعی، باید فرهنگ گفتوگو، تفاهم، مدارا با تفاوتها و احترام به تنوع فکری، قومی و دینی در جامعه نهادینه شود.
در جمعبندی، جامعهی عادلانه بر پایهی توازن میان آزادی، برابری و عدالت توزیعی استوار است. دستیابی به چنین جامعهای مستلزم دگرگونی در نگرشها، سیاستها و ساختارهای اجتماعی است.
نظریهی عدالت جان رالز
یکی از برجستهترین نظریهها در باب عدالت، نظریهی جان رالز، فیلسوف لیبرال آمریکایی، است که تحت عنوان «عدالت بهمثابه انصاف» شناخته میشود. این نظریه بر این اصل استوار است که عدالت باید بنیاد اساسی نهادهای اجتماعی باشد.
رالز بر آن است که جامعهی دموکراتیک باید بر پایهی دو اصل بنیادی عدالت بنا شود: ۱. اصل آزادی: هر فرد باید از آزادیهای اساسی برابر برخوردار باشد، مانند آزادی بیان، مذهب، وجدان، حق رأی و مشارکت سیاسی.
۲. اصل تفاوت: نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی تنها در صورتی قابل توجیه اند که به نفع کمبرخوردارترین اعضای جامعه تمام شوند و فرصتهای برابر برای همگان تضمین شده باشد.
رالز برای توضیح این اصول، از مفهومی بهنام «وضع نخستین» استفاده میکند؛ وضعی فرضی که در آن افراد، پشتِ «حجاب ناآگاهی»، اصول عدالت را برمیگزینند؛ یعنی بدون آگاهی از موقعیت اجتماعی، نژاد، جنسیت یا طبقهی اقتصادی خود، تصمیم میگیرند چه اصولی عادلانهاند. از دیدگاه رالز، افراد در چنین موقعیتی اصول عدالت پیشنهادی او را بر سایر گزینهها ترجیح خواهند داد، چرا که این اصول بیشترین انصاف را تضمین میکنند.
تعارض آزادی و برابری
یکی از چالشبرانگیزترین مباحث در فلسفهی سیاسی، تعارض یا تنش میان دو ارزش بنیادین: آزادی و برابری است. این دو اصل، هرچند در ظاهر مکمل یکدیگر اند، اما در عمل گاه در تضاد قرار میگیرند.
آزادی:
آزادی به معنای توانایی و حق انتخاب، تصمیمگیری و عمل فردی است. آزادی بیان، آزادی انتخاب شغل، سبک زندگی، مذهب و فعالیت اقتصادی، همگی جلوههایی از این اصلاند. اما پرسش این است که آیا آزادیِ بیحد و مرز، میتواند به نقض حقوق دیگران منجر شود؟ مثلاً آزادی اقتصادی مطلق ممکن است نابرابریهای شدید و سلطهی اقتصادی را به دنبال داشته باشد.
برابری:
برابری به معنای برخورداری یکسان همگان از حقوق، فرصتها و منابع است. این اصل بر کاهش فاصلههای طبقاتی، عدالت اقتصادی و دسترسی همگانی به آموزش، بهداشت و رفاه تأکید دارد. اما اینکه تا چه اندازه باید نابرابریها را کاهش داد، و آیا تلاش برای برابری میتواند آزادیهای فردی را محدود کند، محل بحث است.
بنابراین، پرسش کلیدی این است: آیا باید یکی از این دو اصل را فدای دیگری کرد یا میتوان راهحلی برای تلفیق و توازن آنها یافت؟ بسیاری از متفکران، از جمله جان رالز، بر این باورند که میتوان میان آزادی و برابری تعادل برقرار کرد. آنان تلاش میکنند با تبیین ساختارهایی عادلانه، جامعهای بسازند که در آن، هم آزادیهای فردی محترم شمرده شود و هم نابرابریهای غیرعادلانه کاهش یابد.
حبیب الله (فتاح)