ضدیت امپریالیسم آمریکا با حقوق بشر
واشنگتن اصلیترین و بدترین ناقض حقوق بشر در جهان
ویکتور پیروژنکو (VIKTOR PIROZHENKO)
ا. م. شیری
در رابطه با افتتاح پنجاه و پنجمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو با حضور نمایندگان دولتها و سازمانهای تخصصی از کشورهای جهان، موضوع نقض گسترده، نظاممند و کینهتوزانۀ حقوق بشر توسط غرب جمعی یک بار دیگر مطرح شد.
دولتهای غربی اصولاً هیچ علاقهای به وضعیت واقعی حقوق بشر در جهان ندارند، اما از این موضوع به عنوان یکی از ابزارهای اصلی جنگ اطلاعاتی علیه جهان غیرغربی وسیعاً استفاده میکنند. در نتیجه، چنین جنگی با نفاق خصمانه که در شرایط بیتوجهی آشکار غرب به حقوق بشر در کشورهایشان و در جهان، در تبلیغات غربی و بهویژه آمریکاییها به اوج میرسد، همراه میشود.
همانطور که چینیها مینویسند، آمریکا با سوابق بدنام خود در نقض آشکار حقوق بشر، مانند دزدی رفتار میکند که فریاد میزند «بگیرید دزد را!».
طراحی ایدئولوژیک جنگ اطلاعاتی با استفادۀ عوامفریبانه از «حقوق بشر»، تز بایدن در دورۀ کنونی به عنوان مبارزه بین «دموکراسیها و خودکامگیها» است. آمریکا در این مبارزه، روسیه، چین و برخی دیگر از کشورها را که به الگوهای سیاسی غیرغربی پایبند هستند، نمایندگان «اقتدارگرایی»، رقبا و دشمنان اصلی خود اعلام کرده است. با این فرمول، آمریکا جهان را به غرب «بیلغزش» از منظر الگوی سیاسی و مفهوم حقوق بشر و یک جهان دیگر که «باید از غرب بیاموزد»، تقسیم میکند.
در جنگ ایدئولوژیک که با هدف تضعیف دولت روسیه و تابع کردن آن به منافع آمریکا به راه افتاد، دروغهای کینهتوزانه در مورد وضعیت حقوق بشر در روسیه معمول بود. در چنین مواردی، آمریکا برای ارزیابیها، همواره از استانداردهای دوگانه و سهگانه استفاده کرده است.
اما با تشدید تنشها در روابط بین امپریالیسم آمریکا و چین به دلیل تمایل واشنگتن برای مهار توسعۀ چین، ایالات متحده با استفادۀ ابزاری از موضوع «حقوق بشر» به جنگ اطلاعاتی تمام عیار با پکن روی آورد.
واشنگتن مانند مورد روسیه، برای تهمت زدن به اقدامات مقامات چینی که با موفقیت در حال حل مشکلات پیچیدۀ توسعۀ اجتماعی-اقتصادی در مناطق مختلف جمهوری خلق چین هستند، به طور نظاممند از موضوعات متعددی استفاده میکند. «کار اجباری» در منطقۀ خودمختار اویغور سین کیانگ جمهوری خلق چین که هیچ کس آن را ندیده و ثابت نکرده، نقض «آزادی» ساکنان هنگ کنگ، این منطقۀ اداری ویژۀ جمهوری خلق چین، مسئلۀ تبت و غیره، موضوعات مورد علاقه و انتخابی تبلیغات آمریکایی هستند.
تبلیغات غرب برای قانعکنندهتر نشان دادن افتراها، همچنین مانند مورد روسیه، به «شهادتهای» به اصطلاح «شاهدان»، یعنی همان خائنان به سرزمین مادری خود که از کشور متنفرند و جنایتکاران خاص (اغلب رشوهخواران مانند «برادران فکری روسها») که به دلیل ارتکاب جرم از جمهوری خلق چین گریختهاند، استناد میکند.
در همین رابطه، نهادهای جامعۀ مدنی چین اخیراً نامۀ سرگشاده به رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نوشتند.
آنها اشاره کردند که یکسری از نهادهای تحت کنترل غرب، از جمله، «مرکز تبت برای حقوق بشر و دموکراسی»، از پلاتفرم شورا برای انتشار اطلاعات نادرست در مورد «سرکوب بودیسم تبتی» استفاده کردند و ضمن تلاش برای دستکاری شورا «بمنظور صدور بیانیههای مغرضانه» در مورد موضوع تبت، تاریخ و دستاوردهای عظیم تبت در زمینههای ثبات سیاسی، توسعۀ اقتصادی، هارمونی مذهبی و حاکمیت قانون را به کلی نادیده گرفتند.
جمهوری خلق چین از مدتها پیش سابقۀ خود آمریکا در زمینۀ حقوق بشر را فهرست کرده است. گزارشهای مفصلی در مورد وضعیت حقوق بشر در آمریکا به طور مرتب منتشر میشود که وضعیت وخیم این حوزه را نه تنها در داخل این کشور، بلکه همچنین، نقض جنایتکارانه حقوق بشر توسط دولت آمریکا در سراسر جهان را با وضوح تمام نشان میدهد.
ایالات متحدۀ آمریکا در سالهای اخیر، چشم خود را بر مشکلات جدی خود یعنی کار اجباری و نژادپرستی کاملاً بسته است. واشنگتن با پایبندی به «استانداردهای دوگانه» و با تلاش ریاکارانه برای ترویج منافع متکبرانۀ خود تحت پوشش «دموکراسی»، «آزادی» و «حقوق بشر»، عدالت را به چالش میکشد.
حقوق بشر به کرامت و رفاه بشریت مربوط است. چین خاطرنشان میکند که آمریکا در طول تاریخ، از طریق پروژههای سازمانی نظاممند، بومیان آمریکایی را به طرز وحشیانه کشته، به زوراسلحه آواره کرده و دچار اضمحلال اجباری نموده است. امروزه، آمریکا با نقض گستردۀ حقوق بشر، مانند خشونت با اسلحه، خشونت پلیس، شکنجه در زندانهای خصوصی، درگیریهای نژادی و تبعیض جنسیتی مواجه است.
آمریکا بزرگترین و بدترین ناقض حقوق بشر در جهان است. به همین دلیل اصولا نمیتواند الگوی احترام به حقوق بشر یا نمونهای از معیارها در این زمینه باشد.
اول، «امپریالیسم آمریکا اولین و بزرگترین آغازگر جنگ در جهان است. به گزارش مجلۀ اسمیتسونیان، آمریکا از سال ۲۰۰۱، به بهانۀ «جنگ علیه تروریسم» در ۸۰ کشور، یعنی در بیش از ۴۰ درصد از کشورهای جهان عملیات نظامی انجام داده است. آمریکا به صورت یک جانبه، حتی در زمان دولت بوش، یکسری جنگهایی را آغاز کرد که به فجایع انسانی متعدد منجر گردید و مهمترین حق مردم محلی – حق زندگی و روند توسعۀ سالم را به طرز بسیار جدی تضعیف کرد. «جنگ برای ایالات متحده، یک بازی کشتار و سود است…».
در نتیجه، دوم، «آمریکا بزرگترین متجاوز جهان و بزرگترین منشاء بحران جهانی پناهندگان است». آمریکائیها بطرز کاملاً غیرقانونی از هر نظر به کشورهای مستقل مانند یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی و… به قیمت جان میلیونها نفر بیگناه حمله کردند. مثلاً، آمریکا در مدت اشغال ۲۰ سالۀ افغانستان، ۱۷۴ هزار نفر را کشت، ۲ میلیون و ۶۰۰ نفر را به فرار از کشور مجبور کرد، ۱۰ میلیون نفر را آواره نمود و ۱۸ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر را در برابر ناامنی غذایی قرار داد.
سوم، «آمریکا بزرگترین آغازکنندۀ تحریمهای یکجانبه در جهان است». رژیم آمریکا کشورهایی روسیه، کوبا، جمهوری دموکراتیک خلق کره، میانمار، ایران، ونزوئلا، لیبی، عراق، سوریه و غیره که سیاستهای مستقل خارجی و داخلی خود را دنبال میکنند، خودسرانه تحریم میکند. در نتیجه، تحریمهای یکجانبۀ واشنگتن از ۹۱۲ تحریم در سال ۲۰۰۰، به بیش از ۹۴۰۰ تحریم در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته است.
آمریکا طی سالهای متمادی، بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آمریکای لاتین را در مقیاس گسترده استثمار کرده و میکند. دولت آمریکا در سیاست داخلی سایر کشورها مداخله میکند، دولتهای منتخب را سرنگون نموده، باعث ایجاد بحرانهای گستردۀ حقوق بشر و امنیت میشود.
[و اضافه میکنم که دولت امپریالیستی- فاشیستی کشور جعلی آمریکا سراسر تاریخ خود را در جنگ به سر برده، صدها کودتای ضد دولتی و «انقلاب رنگی» به راه انداخته، در دهها کشور جهان زندانهای مخفی دایر نموده و در طول هفتاد و پنج سال پس از تشکیل پایگاه نظامی آنگلوساکونی نظامی در سرزمین فلسطین بنام اسرائیل، میلیونها نفر فلسطینی را کشته، آواره و در به در جهان کرده، تمام قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه اسرائیل را وتو کرده است. سیمای ضد بشری امپریالیسم آمریکا بویژه، در طول پنج ماه بعد از حملۀ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به فلسطین برای پاکسازی غزه و بیرون راندن جمعیت آن که تاکنون به کشته و مجروح شدن بیش از یک صد هزار نفر فلسطینی، اساسا زنان و کودکان انجامیده، با وضوح تمام نمایان است. بماند جنگی که از ۱۳ پیش در سوریه آغاز کرده و یا در میدان اوکراین برای کشتن آخرین اوکراینی به راه انداخته و هم اکنون به جنگ در یمن مشغول است. البته، این فقط خلاصهای از فهرست جنایات بیشمار آمریکا علیه بشریت است… مترجم].
لازم به ذکر است که آمریکا تلقی از الگوهای توسعۀ غربی و غیرغربی را با عبارات تبلیغاتی مناسب برای غرب به بقیۀ جهان تحمیل میکند. در نتیجه، مخالفان تبلیغات غربی از اصطلاحات و مفاهیم خاص آن استفاده میکنند و در دام قواعد غربی بازی مفهومی میافتند. در وهلۀ اول، این به زمینههای استفاده از اصطلاحات «حقوق بشر» و «دموکراسی» مربوط میشود؛ دومی به معنی «دموکراسی» است. اما ساختار این بازی زبانی توسط غرب به گونهای تنظیم شده که با بهرهگیری از قوانین غربی برای استفاده از دادهها و سایر مفاهیم مرتبط، نمیتوان پیروز شد.
در چین، مانند روسیه، این درک وجود دارد که برای اصلاح این وضعیت، مفاهیم «دموکراسی» و «آزادی» باید از چارچوب توصیف مدل سیاسی غرب خارج شوند. در این صورت، دموکراسی غربی تنها یکی از بسیاری از مدلهای سیاسی ممکن خواهد بود و این سؤال که آیا «دموکراتیک» است یا نه، به هیچوجه یک نتیجۀ قطعی نیست، بلکه یک موضوع جداگانه است. توسعۀ روسیه، چین، ایران، کرۀ دموکراتیک و غیره نشان میدهد که در جهان به شیوۀ خود الگوهای سیاسی موفق غیرغربی و ایدئولوژیها و ارزشهای مرتبط وجود دارد.
مدل غربی که درک خاصی از حقوق بشر و دموکراسی ارائه میدهد، یک فنآوری مدیریتی خودویژه است و نمیتواند ارزش مستقلی باشد. هدف این نوع الگوها تنها به تقویت دولت و حمایت از ارزشهای سنتی برای یک کشور معین که هستۀ اصلی حقوق بشر را در کل تشکیل میدهد، کمک میکند.
اگر عواقب نسخۀ غربی «دموکراسی بد باشد، به این معنی است که این فنآوری مدیریت دولتی برای یک کشور خاص، مثلاً در مورد اوکراین مناسب نیست.
کل تاریخ مبارزات غیرغربی برای توسعۀ مستقل ثابت میکند که تنها یک حق وجود دارد که واقعاً جهانی است و آن عبارت است از حق تدوین الگوی سیاسی خاص برای هر کشور، از جمله، حق تدوین قوانین و رویههای مناسب برای مشارکت مردم در حاکمیت.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
۱۴ اسفند- حوت ۱۴۰۲