اختلال شخصیتی
دکتر بیژن باران
اخوان: تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم.
در سده 20 دولتمردان بدون جواز صحت دماغی و مزاجی با معرفی مقامات بالا مشاغل اجرایی مملکت را اشغال کردند. آنها صحت اخلاق نداشته؛ بنا بر توصیه دول استعماری یا دیوانسالاری مقامات را قبضه کردند. این نحوه احراز مقامات منجر به افراد ناباب در راس امور شد. جواز صحت سابقه کمک کند تا رجال وابسته به دول استعماری و با اختلالت روحی تصویه شوند. راست در دولتهای سده 20 پر از فساد و خیانت در خدمت دول استعماری بود. وثوق الدوله، نخست وزیر ایران، قرارداد 1919 با انگلیس را با گرفتن 400 هزار تومان رشوه بست. تا اداره ی امور نظامی و مالی ایران در اختیار انگلیس باشد.
دیوانسالاری ایران مانند یک دسته ورق کهنه است که هر حکومت جدید آن را بر زند. رجال با سوء سابقه و فساد دوباره بر مسند قدرت نشینند. عجیبتر اینکه وثوق الدوله 5 سال بعد دوباره در حاکمیت قرار گرفته؛ به دکتر مصدق پاکدست هجمه برد. در آنها اخلاق، وجدان، اتیکت، مسئولیت غایبند. فساد و خیانت دولتمردان نیاز به جستاری دیگر داشته که با خودی پروری/ کرونیسم پس از انقلاب افزایش یافت. کاپیتولاسیون یکی از ارکان سقوط سلطنت شد که خمینی به آن در لوای استقلال شعار اصلی انقلاب 57 الویت داد. حسنعلی منصور، نخست وزیر حامل کاپیتولاسیون، از اقوام وثوق الدوله، ترور شد.
پس از سخنرانی در ۱۳۴۳ در قم علیه تصویب قانون اجازه استفاده مستشاران آمریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای در بند دوم کنوانسیون وین، خمینی دستگیر به ترکیه تبعید شد. حسین علا عضو سیا از 1951-1954 بود. او مکالمات شاه با رجال سیاسی و مذهبی را به سفیر وقت آمریکا در تهران رساند. در سازمانهای سیاسی مخفی، بحثهای چندنفره، استدلال تز با آنتی تز و سنتز- جنبه های خورده شیشه دار شخصیت پدیدار شوند. رشوه، فساد، جنایت، قتل تا خیانت به میهن پیش رود. این ناخالصی به باند بازی، بی پرنسیپی، انشعاب، یا حتی قتل و شکنجه کشانده شود. تجارب سیاسی در سازمانها، محافل، کنفدراسیون منابع غنی داده میدانی برای تحلیل آسیبهای شخصیتی اند.
لذا رویدادهای گذشته در نوشتاری بوسیله نقل قولها و نوشتن منطقی یا تقویمی، گاهی با نیت مشخص مولف بازسازی شوند. این روش نگارش- مادیت، عینیت، خلاقیت دیگر بازیگران تاریخ را که نوشتاری ندارند ندیده گیرد. برای نمونه: کوچک جنگلی مبارزی هوشمند، شجاع، خارق العاده بود؛ ولی نوشتاری از خود بجا نگذاشت. تنها رویدادنویسی ناظری چون ابراهیم فخرایی اطلاعات مشخص در باره شخصیت فعال کوچک خان را به اخلاف او از سانسور ساواک گذراند.
نقطه مقابل رضا خان قدر قدرت و ثروتمند اول ایران است که از خودش نوشتاری بجا نمانده؛ ولی چاپلوسان درباری و تبلیغات دولتی ظرف 57 سال شخصیتی تخیلی و ترسآور در منابع و کتب درست کرده اند. عدم شجاعت او در شهریور 20 با تمکین به فرستاده انگلیس و خالی کردن پشت نیروی دریایی در آّبادان “ثبت در جریده عالم” است. او می توانست مانند یک میهن پرست شجاع از نوع کوچک خان، کلنل پسیان، هوچی مین، صدام، قذافی در مقابل دشمن خارجی مقاومت بکند. ولی چون موش گوش به فرستاده انگلیس داده؛ سوار کشتی نه به هند بلکه آفریقای جنوبی برده و مرده شد. گلشاییان- یادداشتهای شهریور 1320، رامین کامران، ص 7 نوشت: وقتی روسها شمال و گرگان را اشغال کرده؛ قلدر گفت: این نقاط که تماما املاک ماست.
دیکتاتور دوم شخصیتی جبون، خودبزرگ بین، عیاش داشت. او فارسی، فرانسه، انگلیسی را تکلم کرد؛ مانند نیمی از ساکنان روی کره زمین. او با حرص مال، تشنه چاپلوسی، عبد استعمار، مستبد نسبت به هم میهنان خود بود. او در دبیرستان له روزی نزدیک لوزان تحصیل کرد. با کمک ویراستارهای انگلیسی ماموریت من برای وطنم 1960، انقلاب سفید 1967، به سوی تمدن بزرگ 1977، پاسخ به تاریخ 1979 نوشت. ولی سلطنت 2500 ساله را در ایران به بن بست کشاند و بر باد داد. در جامعه پیشا مدرن راس قدرت مطلقه سبک کنش فردی را در حیطه قدرت را با کاربرد رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی بکمال رساند. از خود وجههٔ عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه دهد که به کیش شخصیت انجامد.
مثلا شاه وسواس داشت که لباس نظامی با نشانهای ریز و درشت به سر و سینه آویخته تا تصویر اقتدار ارتشی را القا کند. در حالیکه خیلی هم بزدل بود و آماده فرار، رک به شاه میلانی. تمام مجسمه ها، اماکن عمومی بنام خود، و دیگر آثار ناشی از خودبینی او ظرف 45 سال گذشته محو شدند. البته در خاور میانه عموما رهبر، شخصیتی خشونت آمیز، توطئه گر، با گرایشات تخطئه قانون، باندبازی، فساد مالی، در حمایت استعمار باشد؛ نه قانونمدار، متخصص دانشگاهی، با تجربه حزبی، مدیریت نهاد کلان انتفاعی، برای مدت محدود.
اختلال شخصیتی در دین، مبلغان، حاکمان، رقیبان با عقاید ربانی، عرفانی، غیرواقعی بررسی شوند. پیشوا کاریزما/ فرهمندی داشته؛ نطاق مبرز بوده، با کلام نافذ، شخصیت جذاب دارد. او با ظاهری اعتمادافزا روی مراکز شنوایی و بینایی پیروان با پیام وعده پاداش تاثیر مضاعف کند. نوع نوین اختلال باور به موجودات آمده از فضا به زمین در کتاب ارابه خدایان فون دانیکن 1935-2006 است؛ یا معتقدان به تئوری توطئه یعنی سادهسازی روان شناختی با یک پاسخ قطعی برای یک رویداد اجتماعی. تئوری توطئه، عامل خارجی برای تغییر سامانه را یک مرکز غیبی دارای تجیهزات، پرسنل، پول در راس امور انگارد.
ستیون واینبرگ گوید: دین یا بدون دین، انسانهای خوب، کارهای خوب کنند. انسانهای بد، کارهای بد؛ اما برای اینکه انسان های خوب کارهای بد را مرتکب شوند، دین لازم است. اساساً خدا چیزی نیست جز پدری که او را تعالی بخشیدهاند.زیگموند فروید. ریچارد فاینمنگوید: خدا همواره برای این اختراع شده که توضیحی برای رمز و رازها باشد. او برای این اختراع شده که پاسخ چیزهایی را بدهد که شما نمیدانید.در تأئید گفته ی برتراند راسل در بیماری دین، بارها نشان داده شد: دین یک اختلال اکتسابی سیستملیمبیک نیمکره ی مغلوب طرف راست در اکثر مردم است که در صورت افراط برای فرد و اجتماع بیماری زا شود. کیمیایی، فیسبوک 040423
شخصیت 16 تیپ دارد: وظیفه شناس/ مسئول، مرمتگر/ تعمیرکار، مربی/ نگهبان، آموزگار، هنرمند، پرستار/ مراغب، کنشگر، مجری، مدیر، عالم، الهامی/ رویا برانگیز، فکور، دهشگر، ناجی/ حامی، مشوق، آرمانگرا. هر تیپ 4 تا از 8 سرشت زیر را دارد: برونگرا، درونگرا، حساس، بصیرتی، فکور، احساسی، داور، ادراکی. این سرشتها 4 تایی در فرد ظاهر شوند تا 16 تیپ اجتماعی را درست کنند. نمونه: درونگرا + حساس + فکور + داور = مسئول. یعنی شخصیت مسئول دارای 4 سرشت نامبرده است. او فردی ساکت، جدی، حامی زندگی ایمن در صلح، کمالگرا، وظیفه مند، قابل اتکاء، با تمرکز فراوان است. معمولا حامی و مشوق سنت، وضع موجود، نهادهای رایج است. او کوشا و منظم بسوی هدف پیش رفته؛ از عهده هر کاری که بپذیرد بر اید.
باور، وجدان، ویژگی رفتاری او یند که نسبتاً پایدار و آموخته شده اند. شاید شخصیت باطن هر چهره باشد. یعنی داوری دیگران در واکنش او با محیط و نیت یابی در منش او باشد. کاراکتر پیکر، گفتار، هیجان، کردار فرد در یک روایت است. دوست داشتن شغلی مانند معلمی، پرستاری، تعمیرکاری، ارتشی، شاعری بنا به تیپ شخصیتی و محیط او ست.
شخصیت در غشاء آهیانه/ فرق سر است. کنترل هیجان و شخصیت در غشاء پیشانی اند که 25-40 % غشائ بیرونی مغز اند. غشاء پیشانی بخش جانبی و میانی عصبهای ربط با سامانه لیمبیک برای هماهنگی فکر و عمل دارد. این همآهنگی بنا بر اهداف فرد در پیوند بین خواست به زندگی و شخصیت است. شخصیت در هنر، اجتماع، تاریخ ابعاد گوناگون دارد. در سده 20 استبداد شرقی نخالگی شخصیت مطلقه هم افزون شد. تا جاییکه تاریخ، منویات شاه شد برای اجرا؛ نه اوضاع زیستبومی، مردمی، منافع استعماری.
شخصیت فردی، اجتماعی، رهبری نتایج اختلال گوناگون دارد. در فرد، تیمارستان راه مدارا با آن است. در اجتماع آثار ذهنی پیش برد جامعه را ببار آرند. ولی در سطح کلان، رهبری خسران سیاست خارجی، اقتصادی، تروریست را در بر دارد. پلخانوف 1856-1918 در باره نقش شخصیت در تاریخ، رابطه مکانیکی مادیگرایی اقتصادی را از مادیگرایی سیاسی تمیز داده؛ حیات در محیط را بر آگاهی در ذهن فرد الویت داد. حیات فردی شامل مناسبات اجتماعی، فرهنگ رایج محیط فرد، انعکاس آنها در حافظه با تلفیق کارکردهای ذهنی فرد در جامعه شود. نمونه: ناپلئون با شرایط مساعد امپراتور شد؛ با تغییر شرایط، همین ناپلئون را مردم تحویل نگرفته، تبعید شد.
کارکردهای غشاء پیشانی اینهایند: برنامه ریزی، آینده نگری، تصمیمگیری، مدیریت، اجرا، وجدان، انصاف، حافظه آنی، تبلور شخصیت، رفتار اجتماعی متعارف/ همگون، کنترل سخنگویی، فکر یا تکه ردیف سیگنال هیجان، کلام، صدا، رنگ، فضای 3بعدی، داوری، کنترل خود و عضلات، حرکت، حافظه، چارهجویی، رفتار، فهم هنجار اجتماعی، پشتکار، مهارت، خلق و خو، تمرکز، روند تفکر برای بیان فکر در کلام، موسیقی، نقاشی، هنر.
شخصیت بینش، پندار، هیجان، رفتار، گفتار فرد یا سبک تعامل فرد با اجتماع است که هویت او را سازد. اختلال شخصیتی الگوی رفتاری نامطبوع در محیط پس از بلوغ/ نوجوانی پدید آید که فرد گناه حس نکرده؛ در رابطه ناپایدار شود. چون داروی ذهنی در جانوران آزمایش نشده؛ یافتن آن مشکلتر است. برخی علایم در خوشه های زیر مشترک ند؛ مانند افسردگی، التهاب، فکر نامتعارف. افسردگی یا 2 قطبی شدید به هذیان رسد. آُسیبهای شخصیتی در 3 خوشه رده بندی شدند:
خوشه آ: بیماران علایم زیر را دارند. هراسان/ پارانوید، گوشه گیر، جمعگریز، خل/ شیزوید با رفتار ناهنجار، عوضی، مخفیکار، غريب، فانتزی دینی وعده بهشت آتی، فانتزی ذهنی، خود مرکز بین. بیمار با وجود شواهد روشن خلاف بیانات ش، به آنها باور دارد. او خود را تحت تعقیب دیده؛ کسی چون خدا، فرد خارجی، فرد کره دیگر، نهاد اطلاعاتی او را زیر نظر داشته؛ تا به او آسیب برساند. او خود را بیهدف، بازیچه توطئه خیال کند. آیا قضا، قدر، قسمت، سرنوشت، تقدیر در فرهنگ ایران را افرادی از خوشه آ ابداع کرده؛ اکنون مردم با این اختلال از طالع بینی، فال حافظ/ قهوه، علایم زودیاک پیروی کنند.
هراسان با سوء ظن، بدگمانی، فقدان بصیرت، عدم اعتماد بدیگران همراه است. بیمار احساس ناجی گری کند. نقش پیامبرگونه برای خود تخیل کند. خود را دارای عقاید عجیب، ترس اجتماعی، قدرت ماورائی، خارقالعاده، افکار غیرواقعی، حس کند. علت رویدادها را در خود جوید.
صائب اضطراب را متضاد آرامش دانست: چنان کز آن لب خامش عتاب می بارد./ به آرمیدن ما اضطراب می بارد. ناصرخسرو نگرانی را ناشی از اجرای فرامین حکام خواند: خلق نبینی همه خفته ز علم./ عدل نهان گشته و فاش اضطراب .مسعود سعد از حاد شدن نگرانی در شب نوشت: من آن غریبم و بیکس که تا بروز سپید/ ستارگان زبرای من اضطراب کنند. او وسواس را ارادی انگاشته؛ آن را با تنایتس/ زنگ زدن در گوش مترادف دانسته که هنوز علتش معلوم نیست: پنبه ٔ وسواس بیرون کن ز گوش./ تا به گوشت آید از گردون خروش .
فرد با عارضه جنون حرفها و حرکات غیر عادی داشته؛ معمولا در دیوانه خانه قرار گیرد. در دهه 1330 تهران، خیابان سینا یک دیوانه خانه داشت. از پشت نرده ها اینها دیده شدند. بیمار با خود بلند بلند حرف زد: من ناپلئون ام. روی ترک کف حیاط پا نگذاشته، بیمار از درخت کاج بالا رفت؛ روی شاخه نشست. در کولج تور منصور آسمان جل بود. جای خوابش معلوم نبود. با کِشتفنگ پرنده ها را می زد؛ با خودش بلند حرف می زد. تکیه کلامش را تکرار می کرد. تور= خل به گویش محلی. اهالی باو غذا داده؛ او با لودگی و شلنگ اندازی بچه ها را می خنداند. جوک: بیماری به دکتر اصرار کرد که سالم است. دکتر گفت مدارک روانپزشکی بیمار را در دفتر مرور خواهد کرد؛ او را ترک کرد. بیمار یک انگشت به او رساند؛ گفت: تا یادت بمونه!
بیمار پندارد: اخبار تلویزیون، گزارش ها، کتابها، سایر وسایل ارتباط جمعی مخصوص او پخش شوند، درنتیجه برایش معنا، الگو، رمز ویژه ای دارند. تصور کند پدر و مادرش ذهن او را خوانند. او فکر کند مادرش غذا خوردن او را کنترل کرده؛ به جایش غذا خورد. از واژه های کار برده یا از قیافه ی مادرش دچار این توهم شود که مادر رفتارش را زیر نظر دارد. او گوید پدر و مادرش برعلیه ش توطئه چینند. جان نش صاحب نوبل بریده های مجلات را در جهت رمزگشایی برای امنیت ملی و صیانت نفس الگویابی کرد.
توهم انگاشتن چیزی ناممکن، ارتباط با غیب، مرده، شنیدن وحی یا نیاکان به درجات خفیف غلو تا شدید نیاز به تیمار است. توهم نوعی ادراک در غیاب محرک خارجی، تعبیر غلط رفتار دیگران است. خیالبافی ویژگی یک ادراک حقیقی را دارد. هالوسه/ ایده ها شفاف و جذاب اند. چنان ادراک شوند که انگار از محیط عینی خارجی اند. انواع توهم: ذهنی، اروتیک/ جنسی، آسیب، حسادت/ خیانت، غرض ورزی، سوماتیک/ تنی، مخلوط، حس های چشایی، بینایی، پوستی، بویایی، شنوایی، عظمت/ غلو، زیر ظلم.
توهم ارجاعی پیوند/ ارجاع یک محرکه/ کلمه به “خود یا من” است. نمونه: هر روایت را مربوط به خود دانسته؛ خود را در زمان و جای روایت کاشته؛ از دیدگاه خود روایت را بیان کند. دوستی خیالباف خود را بانی همه نهادهای سیاسی، فرهنگی، تفریحی، پارک گردی قلمداد کرد. آکینوتوپزیا= نارسایی ادراک حرکت در زمان و توالی ان. فرد عکس را ادراک کرده؛ ولی در سکانس ویدیو گم شود.
خوشه ب: بیماران علایم زیر را دارند. ضداجتماعي، جوشی، مرزي، نمايشي، خود شیفته. آنها دمدمی، احساساتی، خرافه گرا/ جادو- باور اند. باورهای خرافی عجیب، هراس/ پارانویا، فرافکنی، ماکیاولیسم/ فرصت طلبی، خودشیفتگی، با جادو- باوری ربط دارند. رفتار/ گفتار نامعقول، دلهره از جمع، انزواطلبی دارد. مرزی بی ثبات، غلوگر، مداح، ایرادگیر، تحقیرگر، تکانه ای با تحریک سریع بوده؛ نوسان بین عرش و فرش دارد. جوشی، عصبی، زود از کوره در رفتن، بهانه گیر، نق زن، مگسه کردن- ناپایداری خلق و خوی فرد اند.
به بنیانگرایی مذهبی گرایش داشته؛ نوعی از عدم پذیرش تغییر است. در این جا خرافات عدم انطباق نظرات قدیم با جامعه معاصر معنی دهد؛ مانند بنیانگرایی وهابی، داعش، طالبان، ولایی، حتی سیاسی مانند نئو فاشیزم و حزب حاکم هند. آناکسیماندر نوشت: تعادل در جهان با تغییر برقرار شود- نه بازگشت. در محافل سیاسی، کسی ادای لنین، تراتسکی، ناصر، چه گوارا را در آورد. علاقه مفرط به سرودها در تئاتر فعال شود.
ضد اجتماعی یا دشمن مردم از رنج دیگران حظ کرده؛ جهنم را این مغز برای بشر ابداع کند. نخبگان آزارگر ریزه کاری جهنم را تجسم کلامی کنند. در اشرار 2 بخش مغز، یعنی آمیگدال برای ترس و دلشوره با غشاء بیرونی برای همدردی و گناه، رابطه ضعیف دارند. این غشاء زیر پیشانی قدامی -میانی شبکه عصبهای متراکم برای پردازش هیحان، تصمیم سازی، حافظه، خود-ادراکی، شناخت اجتماعی است. زنان امیگدال توانمندتری دارند. لذا هیجان، ترس، خطر تهدید بیشتر از مرد دارند؛ تا خود و فرزندان را حفظ کنند. در طبیعت بقای جنس ماده از جنس نر ارزش بیشتر دارد.
شخصیت از پرسونا/ نقاب لاتین بمعنی زیر است: مجموعه ی باورها، تفکرات، هیجان ها، رفتارها، احساسات یک فرد که او را متمایز از دیگری کند. گویا تا 6 سالگی در فرد تثبیت شده؛ تا آخر عمر تغییر زیاد نکند. در جامعه انواع شخصیتها محدود ند. مرزی بین روان نژندی و روانپریشی است. روان نژند چهره بی هیجان، بیحرکت، مات/ کاتاتونیا با رفتار ناهنجار، بیهدف، گم دارد.
شاخصه آن ناپایداری عاطفی، خُلق، رفتار، خودانگاره او ست. عارضه ها اینها یند: سادیست، منفی نگر، موشمرده-خروس جنگی یعنی مفعول- تهاجمی، فکر سفید/ سیاه، عدم ثبات در روابط، دیدن ابژه در طرف برای سود، آمیزش، خوشگذرانی، هویت نااستوار، عشوه گری/ لوندی، محرکات غلو شده یا توخالی. متظاهر، هیجانی؛ توهم خودبزرگ بینی، نیاز به احترام و چاپلوسی، عدم همدردی.
نمایشی فرد را اینگونه کند: توجه طلب، وسوسه گر، هیز، نیاز به تقدیر/ ارزشگذاری خود، طلب تملق از دیگران، با پوشاک/ آرایش جلف، غلو در بیان عاطفه، تاثیرپذیر از دیگران/ دهن بین، خود-ارضا، فریبکار برای اهداف خود. یا این یا آن، اختلال نمایشی، دیمی، بختکی، عدم تعقل، گوشه گیر، عدم علاقه به روابط اجتماعی، عبث دانستن اختلاط با دیگران. مبتلایان نامتعادل، خودبین، هيجاني، عوامفریب اند. خود شیفته، خودبزرگبین، خود را رییس پنداشتن جنبه های دیگر این عارضه اند.
خوشه پ: بیماران علایم زیر را دارند. مردم گريز، وابسته، حذر کن، وسواسي- رانشي. خود-ارجاعی، عدم انعطاف/ انطباق با محیط، نامطمئن از خود/ عدم اعتماد به نفس، سرپیچی از قانون، بی اعتنایی به حقوق دیگران، تیمار/ پرستار خواهی، مراقبت، توقع خدمت از دیگران؛ وسواسی تابع قواعد، کمال پرست، کنترلگر، دگرآزاری، خودکم بینی، خودآزاری است. وابسته خود را متکی به دیگران برای نیازهای جسمی و روحی کند. دلهره، خجالتی، احساس نارسایی/ کمبود، ناشکیبا به انتقاد است.
اگر خلاف عادت بیمار، نظر منطقی بدهی، اغلب بدش آید. میل مفرط به کار تکانه ای آنی دارد. یکهو بدون فکر به کنشی خاص بدون سبک و سنگین منطقی پردازد. انگیختگی، خواست فوری، پافشاری در کنشی، ویرش فکری دارد. عارضه وسواس عجول با تکرار یک کار فرق دارد. در شعر و نویسندگی میل مفرط به نوشتن شاید بخاطر نارسایی در هسته کاودت و پوتمن باشد. پوتمن در مغز مرکزی برای تنظیم حرکت، یادگیری، سخنگویی، زبان، پاداش، شناخت، اعتیاد است. ورودی از غشاءبیرونی مغز است.
زوج کاودت ن-شکل در مغز مرکزی است. کارکردش امور عالی، پردازش، آموزش، برنامه حرکت، یادگیری، حافظه، پادش، انگیزه، هیجان، تبادل عشق اند. آسیب آن فراموشی، وسواس، 2قطبی، کم توجهی-بیش فعالی، آتیسم، تورت ببار آورد. آتیسم اختلال عصبی و تکاملی اثر گذار بر رابطه بیمار با دیگران، یادگیری، رفتار است. تورت اختلال عصبی است که با حرکات، صداهای تکراری، کلیشه ای، ناارادی به نام تیک تبلور یابد.
سیگنال حرکت تن/ دست، احساسات، فکر، برنامه برای اجرای حرکتی ویژه است. این حرکت مانند نشستن پشت میز، نوشتن شعر، جویدن ناخن، در هسته کادوت آغاز شود. فروغ از میل مفرط به سرودن گفت که در هسته کادوت منشاء داشت. گرایش به کاری در آمادگی ذهنی و جسمی با انگیزه در آغاز اقدام به کاری تفاوت دارد. البته گاهی این 2 کارکرد مغز برهم منطبق اند.
وسواس عملی شستن مکرر دست است. وسواس فکری مشغله ذهنی، نوعی تفکر پایدار و عودکننده است که برای بیمار مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند؛ ربطی هم به مشکلات واقعی زندگی او ندارد. فرد بکوشد تا این گونه افکار را نادیده بگیرد. حتی آنها را متوقف و خنثی کند؛ ولی موفق نشود. اینها وسواس پنداری اند: گاه با عمل همراه اند.مانند برگشتن و چک کردن فقل در است. در مورد آلودگی، ترس از بیماری، شک و تردید در مورد انجام دادن یا ندادن کاری نگرانی دارد. وسواس، اعتیاد، نماز خواندن مرتب بررسی شوند. فکر = پندار.
وسواس دارای مشغله ذهنی به نظم، کمال، جزییات، کنترل/ سلطه بر دیگران، انعطاف ناپذیری است. در فرد ویرش، اضطراب، ثنویت خیر/ شر بدون وضع بینابینی، هراسان، خشم/ خشونت، گرایش به خودکشی هست. مردان بیشتر از زنان اختلال ویرشی دارند؛ 1 % جمعیت به آن مبتلایند. او نگران کنترل همه جزئیات است. او به دیگران مسئولیت نداده؛ اعتماد نداشته؛ به دقّت شان شک کند. او لیست قواعد برای هر چیزی دارد. روی ترک اسفالت قدم نگذارد. پس از شستن دست، در بیرون آمدن دستگیره در را با ساعد باز کند.
منوچهری شیطان/ خناس را علت دودلی دانست: جست از جایگه آنگاه چو خناسی/ هوس اندر سر و اندر دل وسواسی. او جنون را غایت وسواس خواند: کسی که شیطان و دیو او را وسوسه کند. گر ز وسواس خیزد اصل جنون/ به جنون میکشد مرا وسواس .مولوی دودلی یا تضعیف حافظه کوتاه مدت پیری را شک در عبادات، احکام مذهبی در پاکی، ناپاکی، طهارت، نجاست انگاشت. آنرا مترادف اضطراب، پدیداری هیجان، دغدغه، نا آرامی، تشویش، بیقراری، آشفتگی، پریشان حالی، نابسامانی داند.
فرد ترتیب اشیاء را به سلیقه خود مکرر مرتب کرده؛ سرجایشان گذارد. نمونه: فردی در حساب کردن سهم میز نهار، تا دینار آخر را با محاسبه گر آیفونش چند بار حساب کند. در برنامه سفر لیست طولانی اقلام و توقفها را به همسفران تحمیل کند. ویرش از ویر و ویار آید.بمعنی هوس و تکانه آنی برای چیزی است. ویرش ترس و نگرانی در باره امر، فرد، خبر است. مشورت و دارو درمانی برای کاهش این اختلال بکار روند. در فرهنگ ایرانی، شادی برای رفع نگرانی تجویز شد. مانند خیام فردوسی شادی را توانگر خرد دانست: چو شادی بکاهد، بکاهد روان./ خرد گردد اندر میان، ناتوان. شاعران شادی را برای شفای آلام ذهنی تجویز کردند.
کرم شنود تکه ای از یک آهنگ است که بدون منبع بیرونی، گاهی موازی با سخنگویی فرد، در کله تکرار شود. حمله این عارضه چنگ/ هوک یک نوای ساده در کله است، باندازه حافظه کوتاه مدت 15-30 ثانیه، که هی تکرار شود. یک دلیل وجود وزن تکراری در ملودی است. این ایماژ موزیک تکراری، ناارادی، گیر ملودی در تله در کله با هذیان شنوایی –شنیدن اصوات بخاطر تب- فرق دارد. در زن کرم شنود طولانی تر از مرد است که تصنیف با شعر 74% و صدای ساز 8% باعث آن شوند. بیمار عجول ویرشی بیشتر از فرد سالم به کرم شنود مبتلا شود. راه علاج آن، تکرار ارادی یک آوای دیگر، حل جدول کلمات متقاطع، خواندن داستان بوده؛ تا کرم شنود از حافظه کاری پاک شود.
یک اختلال شخصیت/ منش این است که فرد هر امری را به خود بندد. فرد با شنیدن/ دیدن جمله ای آن را به خود در جملات بعدی بچسباند. نمونه: اسمال در نیویورک با ربط بناها به خود در تهران و دایجان ناپلئون با “من” در مصاف انگلیس. سریال تلویزیون در تهران از 1355 از ایرج پزشگزاد، بکارگردانی ناصر تقوایی محبوب شد. سفر اسمال، جاهل کلاهمخملی به نیویورک با تقابل فرهنگ شرق و غرب از حسین مدنی، 1332 نشر شد. شاید فال حافظ هم به خود- ارجاعی ربط دارد که گفته 800 سال پیش او را با استخاره کردن به خود ربط دهد.
هذیان، باور نادرست بر مبنای ادراک غلط از واقعیت بیرونی شخصی، ورزشی، مذهبی، سیاسی است. فرد سرسختی و اصرار در این نظرات هذیانی دارد. آنها را بیرون از ذهن به منابع دیگر نسبت داده؛ مرز واقعیت و تخیل در هم ریزد. بیش از حد افراطی و غیرقابل قبول است، هذیان ۳ نوع است. 1-گزند و آسیب که فرد تصور کند خود یا آشنایانش در معرض خطر ند. فرد هیپوکوندریا اشتغال تک فکری مانند مرگ، خودبیمارانگاری، نگران سرایت مرض خود به دیگران دارد. بیمار شک در صحت مزاجی، فکر رفرنسیال/ ارجاعی، اضطراب در جدایی، در غریبگی، در مواجهه با غریبه دارد. با مشاوره شفا یابد.
2-خودبزرگ بینی که فرد خود را توانا به کار غیرواقعی بیند. با لاف و گزاف، رجزخوانی، از خود تمجید کند. رهبر خود را ناجی مردم داند. سیا به کسیسینجر و راکفلر رسانده بود که به شاه مجیز گفته؛ او را در مدیریت جهان صاحب نظر خوانده؛ باو تملق گفته که افکار داهیانه و فرای دولتمردان آمریکا دارد. شاه یک مدیر میانی مسئول دخل و خرج شعبه بانک هم نبود. تازه حرف کسی را هم قبول نداشت. 3-ارجاعی بیرونی که فرد رویدادها را به خود نسبت دهد. اختلال فکر ارجاعی باور غلط یک متوهم است که رویداد و رفتار عادی دیگری را با فکر خود ربط دهد. این ربط باور غلط یک متوهم است که یک کلمه در جمله را به همان کلمه در جمله دیگر، غیرمنطقی، تداعی کرده/ چسباند. از شاخه ای بشاخه دیگر پرد. نمونه: در بازار چند نفر نگاه به من پچ پچ کردند. منظور حرفشان من بودم. غشاء پیشانی با اوهام، هذیان، دیدن شبح، شنیدن اصوات ذهنی، نیروی غیبی، اثر شئی جادو، باورهای غیرمنطقی هم فعال شود.
نیچر/ طبیعت ژانویه 2016 نوشت: برای نخستین بار مدار ژنتیک روند ملکولی آغازگر جنون کشف شد. در بلوغ، ارتباطات یاخته های عصب مغز بطور نرمال/ طبیعی “هرس سیناپتیک” شده؛ تا ماده فیلی در مغز کم شود. عصبها ماده سفید اکسون عایق و ماده فیلی بدون اکسون ست. در جنون روی سکانس/ نردبان دی ان ای یک نقطه بیشتر از نرمال برای هرس/ نابودی نشانه گذاری شود. لذا جنون عدم کنترل هرس سیناپسهای عصب مغز است.
هرس کتره ای منجر به وصلهای جدید یا انقطاع نامتناظر با واقعیت و منطق شود. سیناپس ترک، فاصله بین اتصال 2 یاخته عصب است. در ساختار شبکه عصب، سیناپسها بهم ریخته شده؛ عوارض جنون پیدا شوند. هنوز داروی علاج جنون وجود ندارد. پس جنون دُم، مدار، ژن مولکولی دارد که داروی نوین باید روی آنها کار کند. سی4 و ژنهای دیگر روی کرموزوم6 جا داشته؛ بر سامانه مصونیت تن دخیل اند. یک واریانت/ توفیر سی4آ به ریسک جنون ربط دارد. واشنگتن پست WP28.01.16.
در کنسرسیوم جنومیک روانپزشگی جهان، دیتابیس/ جدول داده ها 25میلیون مورد جنون دارد. در آمریکا 3 میلیون اند. جنون بشدت ارثی است. تعداد 100 محل ژن را در جنون یافته اند. مدل جانوری برای جنون، اختلال روحی، فکری، شخصیتی نبوده؛ لذا دارو روی جانوران آزمایش نشود. اثر دارو بر بیمار ذهنی تنها با ساختار مولکولی و آمار کلینکی فرمولبندی شود.
ادیان از آغاز با داستان موسی و کشتن ۷۰۰۰ نفر از گوساله پرستان، بیش از 30 جنگ محمد با قبایل ریاض، تفتیش عقاید کاتولیکها با قتل منجم جوردانو و زندان گالیله، قتل 5000 سرخپوست در کلمبیا در تاریخ کاتولبکها ثبت شده اند. اینها فقط با جنگ و تهدید به مجازات دنیوی و اخروی خود را به مردم تحمیل کرده اند. چون توان مبارزه ی تفکری و تحمل دگراندیشان را ندارند.
مغز می تواند نرمافزار باور را بر خود سوار کند. باور از محیط محافظه کار راست، تحولخواه چپ، مذهبی، عرفانی، علمی، خرافاتی نشات گیرد. لذا در سده 20 دولتهای اقتارگرا آموزش و رسانه ها را در کنترل دارند. این را می توان در فاشیزم هیتلری، کیش شخصیت استالین شوروی، وهابیت سعودی عربستان، ولایت فقیه ایرانی، طالبات دید.
در بحثهای دینی همیشه واژه ی باور پیش اید. در عصب شناسی باور ذهنیت پابرجائی است که در آن باورمندان یک امری را در کل و بدون کاربرد سامانه تفکر تحلیلی مغز را گام به گام و از جزء به کل اکثرا توسط نیمکره ی منطقی و علمی طرف چپ انجام شود بعنوان حقیقت انکار ناپذیر قبول کرده؛ با شرطی شدن پاداشی با وعده و وعید پاداش های حیرت انگیز و در صورت انکار مجازات های فوق العاده طوری تقویت شود که باورمند توانشک، تردید، تفکر در باره ی صحت امر مربوطه را از دست دهد. خود باورها محصول بصیرت نیمکره مغز راست هستند.
نتیجه این تفکر در مورد باورها معمولا فرامادی بوده؛ هیچ محرک اولیه ی محسوسی برای بوجود امدن آنها یافت نشود. این تفکر محصول قشر سینگولیت و جلوپیشانی نیمه راست مغز انجام گیرد. در ان بعد زمان و توالی های زمانی دخالتی ندارند، اما مملو از بعد مکان هستند. بهترین مثال این محصول باور به خدا است. از ابتداترینباورهای تاریخی به وجود خالق، همیشه خدایان از سیاره ی نیبیریو گرفته، کوه المپیا تا بهشت جائی داشته اند. Taghi Kimyai-Asadi Facebook March 30, 2020
نیبیرو به زبان اکدی به معنی نقطهٔ تقاطع طالعبینی و اخترشناسی بابلی است. گاهی با ایزد مردوک همراه شود. اما یا عمرهای بسیار طولانی داشته اند یا اصلا بعد زمان نداشته؛ ازلی و ابدی اند. همه ی باورهای ماوراء طبیعه محصول تفکر دیفالت انسان اند که در بیابانها یا غارها سرگردان بوده؛ یا چوپانی کرده؛ اکثرا دچار اختلال ساختاری صرع زای نیمکره ی راست بوده که در تاریخچه ی زندگیش دچار توهمات بینایی، شنوائی، یا ادراکات شدید ترس، یا رویاهای بهشت، جهنم، انواعی از صرع شدند.
این باورها بشدت زودهضم بوده؛ وقتی از طریق شرطی شدن یادگیری شوند باید فقط با کاربرد از تفکر انالیتیکال انها را زدود. اول امکان وجود پاداش و مجازات های ناشی از شک و انکار را از میان برداشت. بعد امر مربوطه را باطل کرد. علم و تا حدی عقلانیت یا استدلال مغز بهترین سلاح در این مبارزه هستند.
توان پردازش مغز فرد 2 نوع است: 1-رویه ای، زنجیره ای، گام بگام مانند انجام طباخی، تمیز و پر کردن اسلحه. 2- اعلانی، فله ای، حکمی مانند داوری یک قاضی در دادگاه؛ یا حکم کلی در مورد موضوعی دادن است. این 2 روش در علوم ریاضی، احتمالات، آمار، محاسبات رایانه کاربرد دارند. البته صحت روحی مانند شادابی، افسردگی؛ صحت شخصیتی مانند درونگرایی، برونگرایی؛ صحت فکری مانند حساسیت، مشغله ذهنی بیک امر را هم باید در نظر گرفت.
منابع. 2023/04/10 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آمده اند.
https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=45553 اختلال فکری در شعر بیژن باران
operant conditioning شرطی شدن پاداشی