یک قرن شعار “ادبیات سلاح است”
Enzensberger, Hans Magnus 1929-2021
آرام بختیاری
مونتاژ شعری از آقای مگنوس.
هانس مگنوس میگفت
در سال 1970، دریک تابستان کوتاه آنارشی،
در لباس یک توریست انقلابی که در کوبا بودم،
گنجشک ها را با توپ می زدیم.
یکروز برای خرید بند کفش
به شرکت تعاونی محل رفته بودم،
مدیر آنجا میگفت
باید برای سال 1985 ثبت نام کنی!
به او گفتم
اشکالی ندارد، ولی وحشتناک است
اینهمه انتظار، اینهمه استتیک مقاومت،
وی با سکوتی گفت
چیزی که اتفاق افتاده قابل برگشت نیست،
آدم دوبار یک انقلاب را انجام نمی دهد.
در زندگی
پیرزوی هایی هست که فرقی با شکست ندارند.
و بعد از فرسودگی هر انقلابی،
آخرین اتوپی،
بیکاری و علافی، در گوشه ای نشستن،
دور از خطر،
همچون آدم های ضعیفی
که با خود همدردی می کنند،
و در انتظار انسان نوین، اسپارتاکوس، ابرمرد،
یا یک ناجی و ظهور مسیحایی.
به این دلیل
ماکیاولی را دوست دارم
چون دروغ هایش نشان از حقیقت دارند.
چه بارها که فریاد زدیم
مرگ بر بکت و پروست!
زنده باد برشت و هاینه،
پلخانف و لردبایرون،
پیشروان من.
زنده باد استتیک مقاومت!
شعار برنامه ای و تئوریک ” هنر سلاح است” را( فریدریش- ولف 1888-1953 م.)، نمایشنامه نویس چپگرای آلمانی در یک سخنرانی در سال 1928 میلادی اعلان نمود. او را در کنار برشت مهمترین نمایشنامه نویس سوسیالیستی ادبیات آلمانی در نیمه اول قرن 20 بشمار می آورند. ولف میگفت “ادبیات باید غیر از انعکاس واقعیات جامعه طبقاتی، بخشی از مبارزه عملی روزانه،زیر رهبری حزب کمونیست باشد”. وی نمایشنامه انقلابی “ملوانان کاتارو” را نیز در سال 1930 بعنوان نخستین نمایشنامه مکتب “رئالیسم سوسیالیستی” به زبان آلمانی نوشت. او غیر از نمایشنامه “کنراد بیچاره” و فیلمنامه “شورای خدایان”، نمایشنامه “پروفسور مملوک” را در سال 1934 منتشر کرد. در این نمایشنامه ولف به شکایت از تعقیب فاشیستی یهودیان درآلمان میپردازد. منقدین این اثر کوشش ولف را کارهومانیستی مهمی در زبان آلمانی بشمار می آورند.در ایران از جمله نویسندگان پیرو این نظریه ،میتوان از بهرنگی، گلسرخی، سلطانپور، پویان، مختاری، شاملو و غیره نام برد.
هدف این مقاله امروز ولی معرفی آقای انسنبرگر، شاعر،نویسنده، و مقاله نویس چپگرای آلمانی است که کوشید این شعار فریدریش ولف، یعنی سلاح بودن ادبیات و هنر، را در راه روشنگری، و مبارزه با سرمایه داری دنبال کند. او متولد 1929 میلادی، از رهبران گروه ادبی 47، از مدافعان مواضع سیاسی جپ، منقد سطحی بودن فرهنگ مبتذل بخشی ازعوام، و نارسایی های اجتماعی سیاسی، از فعالان جنبش دانشجویی سال 1968، جنبش ضد اتم، مدافع محیط زیست، مبلغ فرهنگ تفریحی هیپی گونه دهه 80 میلادی و از مدافعان نظام سوسیالیستی کوبا بود. اشعارش در رابطه با موضوعات سیاسی اجتماعی روز جامعه آلمان در نیمه دوم قرن 20 است . امروزه او را یکی از پیشگامان جهانی شعر مدرن آلمانی در سیاست و ادبیات بشمار می آورند. زندگی پر پیچ و خم انسنبرگر بخشی از تاریخ و خصوصیات آلمانی منتقد و چپگرا است . هانس مگنوس انسنبرگر همچون هاینه و برشت نقش نویسنده را اجتماعی، رادیکال، و هومانیستی میداند. وی در موضوعات ادبی اجتماعی، نظریه پردازی تیزبین، ژورنالیستی عملگرا و سختکوش، و مبلغی فداکار است. منقدین ادبی نقش او را مجموعه ای فرهنگسازانی مانند هاینه، لردبایرون، برشت، و پلخانف میدانند.
انسنبرگر میگوید باید هنر، ادبیات، و زندگی را با هم آشتی داد. او برنده جایزه ادبی بوشنر در سال 1963، و جایزه ادبی هاینه در سال 1998 است. وی از طریق مونتاژهای ادبی و تبلیغی، خالق آثار هنری مهمی است، و با سبک خاص تحریک خواننده و بیننده وارد مباحث اجتماعی سیاسی و ایدئولوژیک روز میشود. انسنبرگر را بعضی از کارشناسان فرهنگی مهمترین معمای زندگی ادبی فرهنگی آلمان از سال از سال 1960 میدانند. رومکورف، شاعر آلمانی میگفت او” موجودی نامرعی ” است که از همه بادهای اجتماعی فرهنگی برای بادبان قایق خود استفاده میکند. هابرماس او را بهلول یا “دلقک درباری جنبش دانشجویی” سال 1968 میداند. مارتین والسر،نویسنده معروف آلمانی، انسنبرگر را” سگ تازی” یا سگ شکاری میداند.
هانس مگنوس- انسنبرگر، نویسنده ایست پویا که در نیمه دوم قرن 20 مواضع گوناگونی داشته، از جمله، عشق به سوسیالیسم، کراهت از آلمان امریکا زده، همدردی با جهان سوم، امیدواری به انقلاب چپگرایان، نوستالژی اتوپی های هومانیستی، خوشبینی به خرده بورژوازی معترض و شورشگر، و غیره. در نظر او سیاست اجتماعی و فرهنگ، یک وحدت غیرقابل حل را تشکیل میدهند. انسنبرگر سالها از طریق یگ مجله ادبی فرهنگی روی روشنفکران چپ که دنبال طرح مسائل اجتماعی بودند تاثیر گذاشت. او خالق اشعاری گزنده و تمسخرآمیز است که علیه نظامی گری، بی خیالی سیاسی، فسادفکری، و سوسیالیسم ستیزی، افشاگری میکنند. وی میگفت جهان را دیگر نمیشود شاعرانه توصیف کرد بلکه باید آنرا تغییر داد. شاعر میتواند وجدان جامعه یا وجدان ملت یا وجدان طبقه ای باشد. وظیفه شاعر دفاع از ارزشها و حقایق است و برای جامعه و اخلاق آن مسئولیت دارد. زیبا شناسی ماتریالیستی باید در خدمت ادبیات عملگرا باشد یا برعکس، فضای باسواد نمودن سیاسی جامعه باید مدام تازه گردد، در سوسیالیسم ،ادبیات نقشی اجتماعی دارد. استالین میگفت نویسندگان و روشنفکران، مهندسان روان و روح افراد جامعه هستند. گرچه ادبیات در جامعه سرمایه داری در وضعیت مشکوکی است، پیش بینی و خبر مرگ ادبیات، خود میتواند یک استعاره ادبی باشد، شاید منظور ادبیات بورژوایی بوده.
انسنبرگر به مدافعان انقلاب فرهنگی در غرب توصیه میکرد که ادبیات بی خطررا به بحال خود بگذارند و برای تسخیر بلندگوهای تبلیغاتی و رسانه های دولتی و صنعت تولید آگاهی های کاذب بکوشند. در جامعه سرمایه داری کیش کالاپرستی و بیماری از خودبیگانگی و فرهنگ مبتذل حاکم شده. سلاح نقد آن چیزی را به پایان میرساند که نقد سلاح قبلا آغاز نموده بود. جامعه چنان در حال تغییر است که محافظه کاران تنها بشکل اپورتونیست ها میتوانند خود را حفظ کنند. نئومارکسیست هایی چون هابرماس ،اغلب به انتقاد فرهنگی میپردازند و نقدفرهنگی میکنند تا تئوری اجتماعی را بشکل نقد جا بزنند. قهرمان کارگری، یک انسان نوین در اتوپی استتیک، یک واقیت شده، یعنی یک ناجی ابدی که بازهم خواهد آمد. آنارشیست ها ولی مانند سرخپوست ها هر پیروزی کوچک را چنان جشن میگیرند که انگار یک پیروزی استراتژیک است. مثلا آنارشیسم اسپانیایی یک فرقه ای بود در حاشیه جامعه بلا زده اسپانیا، فقط یک مد روشنفکری، و یک بازی بورژوایی با آتش. آیا انقلابیون آنارشیست بر سایرین برتری اخلاقی داشتند؟
انسنبرگر در مصاحبه ای در کشور کوبا گفته بود انقلاب در دوره پایانی سرمایه داری در غرب باید خود را روی تسخیر روبنا مانند رسانه ها متمرکز کند. ساختار رسانه های جدید باید بخشی از عملی شدن شعار برابری خواهی باشد. به این دلیل در جنبش دانشجویی سال 1968 نقش رسانه ها بسیار مهم بود. دوتشکه، یکی از رهبران جنبش دانشجویی آلمان ، مارش طولانی از میان سازمانهای دولتی و رسانه های مخاف جنبش چپ را توصیه میکرد. فیلسوف ضد انقلابیون، ماکیاولی است و نه نیچه. باکونین میگفت حکومت کردن یعنی استثمار نمودن. گاهی انتقاد ایدئولوژیک خود تبدیل به یک ایدئولوژی میگردد. پیرامون انسنبرگر ادعا شده که او برای فاجعه شناسی از جمله نقد کاپیتالیسم استعداد زیاد و آنتن های قوی دارد. انسنبرگر در سن 50 سالگی گفته بود نمیدانم چرا سوسیالیسم واقعا موجود، در غالب موارد به اردوگاه و سربازخانه تبدیل میگردد؟ ، گاهی از مقالات سابق خود خوشم نمی آید چون همیشه با یک حق بجانب بودن خودخواهانه، همراه هستند.
از جمله آثار هانس مگنوس انسنبرگر، کتاب شعر آرامگاه، زبان محلی، دفاع گرگها(به سبک برشت نوشته شده)، هنر و تفریح، شیطان ارقام، نمایشنامه بازجویی در هابانا، استتیک مقاومت، نمایشنامه رادیویی شب دوبلین، ترانه خانم راخل، شعر خط نابینایان، رمان داستان کوتاه آنارشی، مجموعه مقالات چپگرایانه، کمدی غرق شدن کشتی تیتانیک، آخ اروپا، اشعار کیوسک، موسیقی آینده، شعر انقلاب از روبنا، و از سال 1985 ناشر مجله (کتابخانه ای دیگر).
تماس. falsaf@web.de
hans magnus Enzensberger 1929-2021