تصرف داران شهرما کابل را چهار میخ کرده اند

شهر کابل که اطراف ان با ولسوالی ها وصل میشود اینطور به تصرف تنظیمهای جهادی درامده است:
۱- جمعیت اسلامی وشورای نظار: کارته پروان به شمول پروانهای دو وسه شهرک خیرخانه درمجموع ووصل به شمالی.
۲- حزب دعوت اسلامی : خوشحالخان مینه قلعه واحد وصل به پغمان بدون خواجه مسافر و۱۴ قلعه عرب که تصرف دار ان ملا عزت( حالا عزت الله هاتف) میباشد وجمعیتی است.
۳- حزب وحدت اسلامی: از سرک دارالامان بطرف غرب، افشار دارالامان ، قلعه شاده،دشت برچی ، قلعه قاضی ودامنه های کوه قرغ وصل به چشمه چونغر.
۴- حزب اسلامی حکمتیار شروع از قلعه زمان خان ،الو خیل، شینه ،دهخدایداد وگمرک سابقه وصل به خاک جبار.
اینها تصرف داران اصلی شهر اند که تعین امرین حوزه های پولیس، امنیت دولتی وروئسای نواحی شار والی بدون رعایت خاطر شان صورت گرفته نمیتواند درغیر ان ناکام وبد نام شده درجال دسایس گوناگون انها گیر می ایند.
واعظان منابر مکلف بدعای سر تصرف داران مربوطه اند.
بدخوران یعنی جنایت پیشگان،لومپنهای مردم ازار، اختطاف گران،ادمکشان،دزدان موتر های شخصی ودولتی،دزدان نمبر پلیتهای وسایط ، راهگیران شامهای تاریک همه از قماش مربوط به تصرف داران شهر بوده ویا با دادن حق تحت مصئونیت وحمایت شان قراردارند، روابط تنظیمی وتباری وقومی در حمایت از برهم زنندگان امن ونظم عامه بی تاثیر نیست. ازهمین سبب ارگانهای امنیتی درکشف جرایم ودستگیری مجرمین ومجازات انها موفق نیستند.
مراکز تجارتی، فروشگاههای بزرگ ،سالونهای بزرگ عروسی وسایر تاسیسات شخصی در گوشه های چهار میخ شده شهر عمدتآ به همین تصرف داران تعلق دارد گویا اقتصاد شهر، مسجد شهر، موسسات امنیتی واداری شهر درتصرف ایشان بوده تزئینات بد ریخت ذریعه تصاویر بزرگان وگذشتگان انها نیز به ذوق وسلیقه وفرمایش انها صورت گرفته، نامگذاری کوچه ها وگذرها وسرکهای عام بدون استیذان شاروالی از ان ایشان است.
دربرخی ازین مناطق خریدو فروش جایدادها واعمار ساختمانها جزیه چندین جانبه دارد که بدون دادن پول به امر حوزه، رئیس شاروالی مربوطه وقلدران تحت حمایت تصرف داران اجرای معاملات ناممکن میباشد.
ازتنبگی دست فروش ودکاندار محل وتکسی دریور درمح پارکینگ تکسی ها تا معاملات کلان تجارتی وخرید وفروش باید به این ستنگهای مفتخوار وتحت حمایت حق داده شود، ازین جهت اینها تصرف داران حقیقی شهر اند و ادارات ومسئولین حکومتی وسیله حفظ منافع و تامین کننده مصئونیت ایشان.
اگربگوییم افرین به حوصله این مردم که مورد بهر برداری ظالمانه چند گانه قراردارند وآه بر نمی اورند خطا میکنیم،بهتر است بگوییم این مردم تخدیر شده وبلا کشیده زیر ستم مضاعف ظالمان داخلی و استعمارگران خارجی چنان به خوب وبد خو داده شده اند که نمیتوانند میان این دو تمیز قایل شوند ، انواع جزیه میپردازند،کشته شدن را قبول دارند،دربرابر اهانت زور گویان وزور ورزان مربوط به تصرف داران خموش میباشند،به انها رای میدهند که به پارلمان بروند ودعای موفقبت وخوشنودی برای شان میکنند.
صبح که از خانه برای نفقه عیال میبرایند امید سلامت رسیدن شام به خانه را ندارند همینکه زنده بخانه برمیگردند وبخور ونمیری باخود میاورند صد بار شکرانه بجا میکنند ودر فکر زنده ماندن فردای خود واولادشان میباشند،به هیچ چیز دبگر نمی اندیشند. این است افیون سحر امیز استعمار ووسایل دست داشته اش ازدولت تا تنظیمهای جهادی ودر مجموع سیستم مسلط بر جامعه.
اصطلاح عامیانه(به جان خود شوی که از جهان شوی فراموش) براین ملت خوابیده صادق است. چنان بخود فرو برده شده است که مجال سنجش اینده را از دست داده وبهرگونه حق تلفی تن درمیدهد.
محمدولی