یادت نره
تا ترا جان است به تن این حرف من (یادت نره )
پیرو افتاده ز پا هم مرد و زن یادت نره
خفته در خون از جفای فتنه جو صد ها جوان
آن دلیران دلاور تهمتن یادت نره
سال شد مردم ما پایمال اجنبیست
جهد کن پاس وطن مرز کهن یادت نره
چاره سازی کن محتاجان بی نان و غذا
این گرفتاران و با رنج و محن یادت نره
در گنتلو آمد نفس از ظلم جباران وقت
زخم های مانده ای این جان و تن یادت نره
سوخت از بادی حوادث نخل پر بار چمن
هیچگه زین فتنه در صحن چمن یادت نره
مردمان کشورم با چشم تر در روز و شب
تشنه لب افتاده گان بی کفن یادت نره
محمد اسحاق ثنا
تورونتو کانادا
۴/۰۶/۲۰۲۳