فدرال خواهی و هویت خواهی
در کنار فدرال خواهی درین تازگی ها پسوند دیگری بنام هویت خواهی ضمیمه شده است که منظور آن هویت تاجک تباران میباشد.
تاجک ها از لحاظ تاریخی ، ارزش ها ، باورها و تعلقات ، ویژگی های دارند که ضرورت به مطالبه هویت برای آنان نیست. هویت اجتماعی شان بر بنیاد زبان ، قومیت، دین و مذهب سابقه ای به سده ها میرساند، هم زراعت پیشه بوده اند و هم شهر نشین . در زندگی شهری آثار تمدنی زیادی در عرصه های صنعت ، آموزش، شعر و ادب ، عر فان و تصوف ، ازین قوم ثبت تاریخ کشور میباشد. زبان دری از بلاد غزنه و قونیه تا سر زمین پهناور هند یک هزار سال زبان مروج بوده و آفریدههای به جا مانده از آن تا این سده فخر برای سرزمین ماست . این زبان در اصل زبان گویشی و نوشتاری تاجک تباران بوده است که هویت روشن و با جلایشی را به این قوم بزرگ دا ه است . از برجستگی های هویتی تاجک تباران خصلت و توان آمیزشی آنها با هم کیشان و هم سرزمینی های آنان است که تا سرحد تشکیل خانواده با سائر اقوام و ملیت ها ادامه دارد . این درهم آمیزی خانوادگی عامل امتزاج فرهنگها ، خون شریکی ها ، باور ها و ارزش ها ، اشتراک خاطره ها و آرزو ها در زیست با همی گردیده است .با اشتراک ویژگی های چون تعلقات خانوادگی و قومی ، ارزش ها ، باور ها و معتقدات ، آموزش مشترک با درهم آمیزی زندگی اجتماعی ،ر سم و رواج ، تعلق طبقاتی و اختلاط طرز زندگی هویت مشترک ملی سرتا سر وطنی را بخصوص در شهر ها که مراکز آمیزش روش های زندگی اجتماعی اند به بار آورده ، از دست نرفته و نمیرود، وسعت می یابد ، غنی تر میشود و بحیث رسن معنوی پیوند های همزیستی و همدیگر پذیری را جوشش بیشتر می بخشد .
این ارزش ها سابقه بسیار قبل تراز زندگی امروزی ما دارد . آنانیکه شعار هویت خواهی میدهند در عمق نیت چیز دیگری دارند و آن نوعی خود برجسته سازی و نمایش اغاز گری در مورد این اصل اصیل دارای سابقه صد ها ساله میباشد که با ترفند های خلاف مسیر تاریخ ، گذشته ها را به باد فراموشی حال و آینده داده خودرا موجد و بنیانگذار هویت سازی قومی جا میزنند، هر قوم و ملیت این سرزمین افتخار هویت زنده ، با ارزش ، گذشته و حال مشترک را دارد که خود برجسته سازی های سیاسی ازین مسیر نمیتواند صحنه آرای هویت سازی برای نفرت پراگنی هوس بازان سیاست و قدرت گردد . هویتها وجود دارد ، غنا می یابد ، با ثبات و پایدار بوده و میباشد . یک قوم یا ملیت چیزی را طلب میکند که از دست داده باشد نه آنچه را که دارد .
در اخیر ؛
خط کشی سیاسی میان هویت ها و فر هنگ ها در یک کشور واحد تقسیم بندی جدید به ادامه جزایر قدرت زورمندان محو شده در کشور است ، جزایر سازی هویتی و فرهنگی جفا در حق معنویت این ملت بوده عملی نمیباشد.
عادات و عنعنات بسیار بین آقوام و ملیتهای افغانستان در هم آمیخته است از غذا تا لباس ، از هنر و موسیقی تا سپورت ، از مسجد و ملا امام مشترک از اعیاد تا رسوم غم و خوشی به هم مختلط شده است .
قابلی پلو ازبیکی، شنواری کباب و کباب چوپان ، شوله غو بندی پروان ، نان های ورقی روغنی و قتلمه بدخشان ، غولی ترش هرات ، قروتی هزاره جات و سجی کباب بلوچی در غذای خانواده ها و مینوی رستورانت ها و طرز لباس پوشیدن محصول همین در هم آمیزی ناشی از خویشاوندی های میان اقوام و ملیت هاست فرش قالین صفحات شمال و هرات ، گلیم و نمد بامیان ، ظروف سفالین استالف کوهدامن ، سیر و سفر به تفر یحگاهای همه ولایات ، سرایش اهنگها در کمپوز های زبان های همدیگر ،و مسابقات سپورتی بدون اراده کدام شخص یا گروه سیاسی یکی بر دیگری نفوذ میگذارد. مصروفیت سیاسی و تبلیغاتی درین عر صه وقت گذرانی بیهوده است .
این پیوند ها و جوشش ها با گذر سالها شکل میگیرد نه با شعار های سیاسی و گرایشات دور از همزیستی همگانی . با ذکر اینکه
از جانب هر قومگرا و ملیت پرستی که پیش کشیده شود پذیرفتنی نمی باشد .













