شعر عصر وزمان
شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُد
حرف از یتیم وبیوه و ابتر در آن نبود
شعری که از جفای خفاشان نه اش سخن
نی هم اشاره اش به اجیران چون لجن
شعری که از اسارت یک ملت حزین
حرفی نه راند آن و خموشی در آستین
در آن غزل که نی ز غم ما اشاره است
نی آن صدای خلق دل پاره پاره است
افگن در آتش و که نه ارزد نشانه اش
چون بی خبر زما بوَد و از زمانه اش
مهرو ولیزاده مارچ ۲۰۲۲