استاد پروپاگاندا
![](http://mashal.org/media/logo_new.jpg)
نویسنده: Ryan Matters *مترجم: م. نوری برگرفته از : وبسایت Antikrieg ــ ۲۶ آوریل ۲۰۲۲ **
![](https://10mehr.com/sites/default/files/styles/img_228_162/public/images/articles/propaganda.jpg?itok=g7TGa79u)
ادوارد ال برنیز(۱)، آمریکایی و مشاور شرکتها و مؤسسات، هنوز هم بهعنوان پدر «روابط عمومی» شناخته میشود. برنیز در جرگۀ اشخاصی بود که موفق شدند ورود ایالات متحّدۀ آمریکا به جنگ جهانی اوّل را برای افکارعمومی آمریکا قابل قبول سازند، با این استدلال که برای تأمین دموکراسی در جهان مداخلۀ این کشور در جنگ ضروری است.
در دهۀ ۲۰ میلادی، برنیز مشاور تعدادی از مؤسسات بزرگ بود و توانست با استفاده از کمپینهای بازاریابیِ کارشناسانه بر افکارعمومی تأثیر گذاشته و موجب تقویت و گسترش بازار آن مؤسسات شود.
سال ۱۹۲۸، ادوارد برنیز کتابِ معروفِ «پروپاگاندا» را منتشرکرد که در آن فرضیّههای مرتبط با تلاش موفقیتآمیز خود در خصوص «روابط عمومی» را ترسیم میکرد. این کتاب نگاهی است به پدیدۀ «روانشناسی تودهها»، ضمن اینکه اسلوبهای مؤثر در تأثیرگذاری برعقاید و عادات مردم را نیز تبیین میکند.
کتابی با قدمتی حدوداً یک صدساله در مقولۀ «پروپاگاندا» نمیتوانست تا به این حد بهروز باشد و این خود دلیلی بر طبیعت تغییرناپذیر روانشناسی انسان است.
یکی از یافتههای کتاب این است که کنترل افکار مهمترین وجه هر جامعۀ دموکراتیکی است. در واقع برنیز مدعی است که دموکراسی بدون دستکاری آگاهانه و هوشمندانۀ عقاید و عادات مردم پابرجا نخواهد ماند. از این استدلال برنیز میتوان نتیجه گرفت که:
اگر برما حکمروایی میکنند، افکار و ذائقۀ ما را شکل میدهند و قسمت اعظم انگارههای ما توسط کسانی به ما القا میشود که ما آنها را نمیشناسیم، نتیجۀ منطقی روش و شیوهای است که جامعۀ دموکراتیک ما بر آن پایه استوار است. و اگر مردم بخواهند در جامعهای بیدردسر کنار هم زندگی کنند، اکثریت آنها باید با این منطق کنار بیایند.
به اعتقاد برنیز، حاکمان طبقهای نامرعی هستند که «فرایندهای ذهنی و الگوهای اجتماعی تودۀ مردم را درک میکنند».
در مبحث «پروپاگاندا» برنیز بر نتیجۀ کار گوستاو له بون، ویلفرید تروتر، والتر لیپمن و زیگموند فروید(دایی وی تکیه میکند. او همچنین قدرت روانشناسی تودهها را و اینکه چگونه میتوان از آن برای دستکاری «روح جمعی» استفاده کرد، بهخوبی ترسیم کرده است.
اگر ما طرز کار و انگیزههای روح جمعی را درک کنیم، آیا ممکن نخواهد شد که تودهها را به ارادۀ خود کنترل کنیم و قواعد خود را به آنها تحمیل کنیم بدون اینکه خود بفهمند؟
من اخیرأ در مطلبی روی این نکته تحقیق کردم که در بین معتقدین به علم غیب، آیینهای سرّی و برنامهنویسیهای فردمحور به چه نحوی اجرا میگردند تا آگاهی جمعی دستکاری و بر عقاید و اعتقادات و اعمال تودۀ بزرگی از آنها تأثیر گذاشته شود. امری که منجر به خلق آن چیزی میشود که در علم غیب به آن «موجودات خیالی»(مثل جن و شیطان ــ توضیح مترجم)گفته میشود.
در این مطلب من چند نکتۀ کلیدی را از کتاب برنیز استخراج کردهام تا نشان دهم که کتاب «پروپاگاندا»ی او از بسیاری جهات سناریویی است که توسط «دولت پنهان جهانی» برای تغییر روح جمعی تودهها به اجرا گذاشته میشود.
۱ــ اگر بتوان فکر «رهبر» گروهی اجتماعی را دستکاری کرد بقیۀ گروه از وی تبعیت خواهند کرد
برنیز به ما میگوید که آسانترین راه برای تأثیرگذاری روی اعمال و افکار گروه بزرگی از مردم، تأثیرگذاری روی سرکردۀ آنهاست. اگر بتوان سرکردهای را، صرفنظر از همکاری آگاهانه یا ناآگاهانۀ او تحت تأثیر قرار داد، گروهی که تحت هدایت اوست بهطور خودکار تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.
یکی از محکّمات روانشناسی تودهها عبارت از این است که «روح جمعی» فکر نمیکند، بلکه براساس احساسات، عادات و انگیزههای ناگهانی عمل میکند. و زمانی که تصمیم به انجام کار معیّنی گرفت، اولین انگیزۀ او تبعیت از رهبر مورد اعتماد اوست.
انسانها بنابه خصلت طبیعی خود موجوداتی اجتماعی هستند. ما حتی وقتی تنها هستیم، احساس عمیق تعلّق به گروه معیِّنی در وجود ماست. بسیاری از اعمال انسانها، چه به این مسأله آگاه باشند و چه نباشند، در راستای همراهی با آرمانهای گروهی است که به آن تعلّق دارند، تا به این وسیله مورد قبول گروه قرار گیرند و ارتباط با آن را حفظ نمایند.
دقیقأ این شیوه، یعنی تأثیر گذاشتن بر رهبر و این موضوع که دیگر انسانها از وی تبعیّت خواهند کرد، در سالهای اخیر بهطور گستردهای مورد استفاده قرارگرفته است. مثال قابلتوجهی که به ذهن من خطور میکند، عملکرد نه چندان درست ویروسشناس بریتانیایی نیل فرگوسن بود که مبنای سیاستهای کرونایی نخستوزیر، بوریس جانسون شد. به محض اینکه بوریس جانسون از ضرورت محدودیتها و زدن ماسک قانع شد، مردم با طیب خاطر از او پیروی کردند.
۲ــ قدرت کلمات ــ رمز تأثیرگذاری بر افکار تودهها بهکار بردن زبان هوشمندانه است
الفاظ و عبارات معیّنی، احساسات، نمادها و واکنشهای معیّنی را برای ما تداعی میکنند. برنیز میگوید که با استفادۀ هوشمندانه از کلام میتوان احساسات گروه را دستکاری کرد و موجب تأثیرگذاری بر درک آنها از مسائل و عملکرد آنها شد.
گاه پروپاگاندیست میتواند با بازی با کلیشههای قدیمی یا دستکاری کلیشههای جدید، روی احساسات مختلفی در گروه تأثیر گذارد. در خلال شیوع پاندمی کووید ۱۹، استفادۀ هوشمندانه از کلام بسیار مؤثر بود. مثال بارز آن تغییر تعریف واژۀ «واکسن» بود که با تعریف جدید به یکباره شامل تزریق آزمایشی mRNA نیز شد.
در افواه عمومی کلمۀ «واکسن» با چنین تلقیای همراه است که واکسن نهتنها ایمنیبخش و مداخلۀ پزشکی قابل اعتمادی است، بلکه کاملاً ضروری نیز هست. اگر دولتها از شهروندان میخواستند «ژن تراپی» کنند،(که سابقاً و قبل از تغییر تعریف واکسن، معالجه با mRNA ژن تراپی محسوب میشد ــ توضیح مترجم) به احتمال زیاد اکثریت بزرگی از مردم نسبت به انگیزۀ مخفی دولتها پشت این نوع تراپی مشکوک میشدند و آن را زیر سؤال میبردند. زیرا واژۀ «ژن تراپی» با احساس و هیجان و تلقی دیگری همراه است تا واژۀ «واکسن». این مسأله در مورد واژۀ «پاندمی» نیز صادق است که تعریف آن هم تغییر یافت. علیالقاعده واژۀ پاندمی در اذهان عمومی با ترس، مرگ، ناامنی و وضعیّت فوقالعاده همراه است(البته در سایۀ تعداد بیشماری فیلم هالیوودی که طی سالهای اخیر به نمایش درآمدهاند.
۳ــ هر وسیلۀ ارتباطی یک رسانه برای پروپاگانداست
هر ابزار ارتباطی مانند تلفن، رادیو، رسانههای چاپی یا رسانههای مجازی چیزی بیش از وسیلهای برای انتقال اطلاعات نیست. برنیز در کتاب خود به ما یادآوری میکند که هریک از ابزارهای ارتباطی، کانالی برای پروپاگانداست. برنیز تأکید میکند که یک پروپاگاندیست خوب باید در جریان اشکال جدید ارتباطی باشد تا بتواند از آنها برای پروپاگاندای هدفمند استفاده کند.
در واقع وسایل ارتباطی که غالب مردم آنها را در خدمت آزادی بیان و دموکراسی میدانند، چیزی جز ابزاری برای پخش پروپاگاندا نیستند. فیسبوک، فاکت چکر(کنترلکنندۀ واقعیات ــ توضیح مترجم)، پنج مؤسسۀ بزرگ تکنولوژی ارتباطات(آمازون، اپل، فیسبوک، گوگل و مایکروسافت ــ توضیح مترجم) و همچنین تصاویر ویروس کرونا در یوتیوب قطعأ در این مقوله جای میگیرند.
مثالهای دیگر در این زمینه، بهروزرسانی الگاریتمهای مختلف جستجوگر(همینطور گوگل و داگ داگ ــ گو)هستندکه وبسایتهای روسی را محدود میکنند. البته این مسأله تعجبآور نیست(گوگل این شیوه از پروپاگاندای مخفی را سالهاست که اعمال میکند.)
۴ــ تکرار مکرّر انگارۀ واحدی منجر به ایجاد عادات و اعتقادات میشود
هرچند برنیز تکرار مکرّر انگارهها را اسلوب پروپاگاندیستهای قدیمی میداند، ولی بر مفید بودن آن تأکید دارد.
یکی از آموزههای روانشناسیِ عکسالعمل این بود که هر محرّک معیّنی که زیاد تکرا رشود، ایجاد عادت میکند یا تکرار سادۀانگارهای اعتقاد بهوجود میآورد.
تکرار اندیشه و استعارۀ واحدی، فرمی از برنامهریزی عصبی کلامی (۲)است که هدف آن وارد کردن و تثبیت مفاهیم و هیجانات معیّنی در ضمیر ناخودآگاه است. حقیقتاً هم به آدمهایی که دچار اندوه یا افسردگی میشوند توصیه میشود کلمات قصار و مثلهای مثبت و سازنده را تکرار کنند.
برای اثبات این موضوع میتوان مثالهای زیادی آورد که چطور این فنّ ساده ولی مؤثر طی سالهای اخیر بهطور موفقیتآمیزی استفاده شده است: فقط به جملۀ محبوب طرفداران جهانیسازی فکر کنید «از نو دنیای بهتری بسازیم» یا به تکرار بیوقفۀ جملۀ تحریف شدۀ «به علم اعتماد کنید». اعلام لحظه به لحظۀ تعداد مرگ ومیرها و مبتلایان کرونا که وجود پاندمی را مرتباً بهخاطر میآورند نیز در همین دستهبندی قرار میگیرد.
مثالهای بارز دیگری نیز در این زمینه وجود دارند. مثل گویندگان خبر در مناطق مختلف دنیا، که خبرهای کاملاً یکسانی را از روی کاغذ میخوانند.
۵ــ میل به داشتن چیزهای مختلف نه به دلیل ارزش و کارکرد آنهاست، بلکه بهخاطر نمادی است که تمثیل میکنند
برنیز پس از بررسی این مسئله، که چرا مردم تصمیم به خریدن کالایی میگیرند به این نتیجه رسید که انگیزۀ آنها در خرید، نه ارزش حقیقی یا مفید بودن آن کالا بلکه چیز دیگری است که آنها ناخودآگاه در پی کسب آنند. بهعبارت دیگر ممکن است اشتیاق به داشتن چیزی به دلیل مفید بودن آن نباشد بلکه در آن کالا نمادی وجود دارد که شخص ناخودآگاه در پی آن است. بهعنوان مثال برنیز به خرید اتومبیل توسط آقایان اشاره میکند که قصد از خرید به ظاهر داشتن وسیلۀ نقلیه است، ولی در واقع خریدار طالب موقعیت اجتماعی بهتری است که با داشتن اتومبیل بهدست خواهد آورد.
این استدلال قابل اطلاق بر وقایع سالهای اخیر نیز هست. بهعنوان مثال «ماسک» نماد همسویی است. همه میدانند که ماسک زدن چندان مؤثر نیست ولی ماسک میزنند چون به این ترتیب در جرگۀ شهروندان درستکاری قرار میگیرند که مقررات را مراعات میکنند. واکسن کووید ــ ۱۹ هم در اصل نماد است و بسیاری از اشخاص واکسن میزنند چون نمیخواهند جزو «ضدِواکسنها» یا معتقدین به تئوری توطئه قلمداد شوند.
۶ــ اگر بتوان شرایطی را ایجاد کرد که عادات تودهها تغییر یابند، میتوان اعمال فردی را تغییر داد
نهایتأ برنیز در کتاب خود توضیح میدهد که مؤثرترین راه برای دستکاری فکر افراد، فراهم آوردن شرایط مناسبی است که لاجرم رفتار مطلوبِ پروپاگاندیست را در پی خواهد داشت.
چرا خریدار پول خود را صرف خرید اتومبیل میکند و نه خرید یک پیانوی تازه؟ دلیل آن چیست؟ خریدار اتومبیل میخرد چون در حال حاضر «مد» جمعی، خرید اتومبیل است. پس پروپاگاندیست مدرن باید شرایطی را ایجاد کند که بتوان عادات را تغییر داد. چرا به یکباره همه «طرف» اوکراین را گرفتهاند؟ به اعتقاد برنیز نه به این دلیل که جنگی واقع شده و مردم بیگناه نیازمند کمک ما هستند بلکه به این دلیل که کمک به اوکراینیها «ترند» تازۀ تودهها شده است.
روند تغییر عادات جمعی از بالا به پائین است. هر گروه ملّی یا اجتماعی دارای رهبر یا شخصیتّهایی در عرصۀ عمومی یا اشخاص ذینفوذی است. با تأثیرگذاری روی افکار کسانی که دارای نفوذ بیشتری هستند، افکار آنها وارد افکار عمومی میشود. اگر فرد مشهوری لباسی عجیب وغریب روی فرش قرمز بپوشد، آن لباس یکشبه به «ترند» تازهای بدل خواهد شد.
در ابتدای شیوع پاندمی و بعدها در جنگ اوکراین، رسانهها با همین شیوه بهسرعت دست بهکار شدند و داستانهایی از افراد مشهور پخش کردند، افراد مشهوری که کووید گرفته بودند و از مردم میخواستند در خانه بمانند، یا شخصیّتهای عرصۀ عمومی که اقدام روسیه را محکوم میکنند و خواستار تحریمهای شدید هستند(که البته به غرب آسیب بیشتری میزند تا روسیه.
سناریوی پروپاگاندا
هم اکنون جهان مکانی ناپایدار است. بهنظر میرسد که امور بهسرعت در حال تغییرند و کسی نمیداند اتّفاق بعدی چه خواهد بود. در میانۀ این هرجومرج تنها چیزی که تغییر نیافته است و احتمالاً در آینده نیز تغییر نخواهد یافت، روانشناسی انسان است.
به همین دلیل هم فنون دستکاری افکار، اعتقادات و اعمال انسانها ثابت ماندهاند. بسیاری از این فنون صد سال پیش به تفصیل در کتاب ادوارد برنیز بیان شدهاند.
این حقیقتی است که سناریویِ «بازی عروسکی» سرّی نیست. این سناریو برای همگان قابل دسترس است، برای همۀ آن کسانی که میخواهند بدانند، چگونه قدرتمندان جهان هر روزه تلاش میکنند روی طرز تفکّر شهروندان تأثیر گذارند.
کتاب «پروپاگاندا»ی ادوارد برنیز اکنون در کتابخانۀ ممنوع ما جای گرفته است. آن را هماکنون بخوانید بههمراه سایر کتابهای ممنوعه.
۱ــ این مقاله ابتدا در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۲۲ در OffGuardian چاپ شده است.
۲ــ Edward. L. Bernays خواهرزادۀ زیگموند فروید بود که در کودکی به اتفاق والدین به ایالات متحدۀ آمریکا مهاجرت کرد. او در کنار کار برای مؤسسات، در سال ۱۹۵۴، در طرّاحی و پیشبرد کودتای ایالات متحدۀ آمریکا یا بهعبارتی سازمان سیا در گواتمالا مشارکت داشت( توضیح مترجم.
۳ــ برنامهریزی عصبی کلامی، علم ارتباط بین زبان کلامی و غیرکلامی و تأثیر آن بر ذهن و مغز انسان است( توضیح مترجم.
* Ryan Matters نویسندهای از آفریقای جنوبی است که پس از گذراندن یک دوره بیماری سخت آغاز به زیر سؤال بردن علم پزشکی و مفهوم زندگی کرد. او مؤسس New Brave World.org است و مطالب خود را در موضوعات علوم، فلسفه، پزشکی، معنویت و مسائل روز در آن منتشر میکند.
**http://antikrieg.com/aktuell/۲۰۲۲_۰۴_۲۶_diepsychologie.htm