میترا نور و من قمر میترا
سلسلهی داستان تخیلی مرتبط به سه ده سال و اندی نوشتهی محمدعثمان نجیب بخش پنجم: خانای چشمک دار ادېم شان ده قلا …مام بسماللهِ اول و آخر گفتم… پیاوه خوب مزه میداد… مرچ خشک میدهکدگی سَوز کت نان گدوله بسیار مزه داد… ادیم گفت… او خراباتی… ده ای روزا به سُر نیستی چی کَدستِت… مه…
بیشتر بخوانید