سرود غم
ای شاعر زمانه ؛ ز دردِ زمانه گو از عصر اشک و خون و غمِ جاودانه گو از آن مهاجرینی که ترک کرده آشیان در قعر بحر خفته همه بی نشانه ، گو شعری ز سر زمنِ در آتش گرفته خوان زان مردمی که سوخته در آشیانه ، گو؛ خوان آن سرود غم ز برای…
بیشتر بخوانید











