یاد داشتهای ناتمام یک سرباز ارتش سرخ
ترجمه از رحیم کاکایی
سال 1943: استالینگراد و شکست باسماچی گری
اگر تاریخ یورشها و حملات مسلحانه سالهای 1938- 1931 که توسط باسماچیها به خاک جمهوریهای شوروی آسیای میانه از خارج انجام شده را بخوانید، پیداست که فرمانده حماسه آفرین «م.س. بودیونی» محق نبود که در سال 1931 انهدام و انحلال حرکت باسماچی گری را اعلام کند. حتی در برخی کتابهای تاریخ معاصر سال 1931 بعنوان سال شکست باسماچی ها و پایان جنگ داخلی در آسیای مرکزی شوروی ذکر شده است. ظاهرا برخی نویسندگان هنوز از مخالفت با فرمانده حماسه آفرین هراس دارند یا وارد جزییات بیشتری نشده اند. بویژه مقاومت نیرومند و گسترده و همچنین سازمان یافته باسماچی ترکمن «جنید خان»در دهه 30 که در آن سالها به تبلیغ ایده ناسیونالیسم و فاشیزم شروع کرده بود. عوامل سرویسهای اطلاعاتی فاشیست شروع به برقراری تماس با باشماچیها کردند و سازمان اطلاعات ژاپن بویژه در این امر فعال بود. معلوم نبود اگر مرگ «جنید خان»، دیکتاتور سابق خیوه و رهبر سیاسی ترکمن باسماچی گری که همچنین تجربه نظامی زیادی در مبارزه علیه نیروهای شوروی داشت، در سال 1938 رخ نمی داد، چنین رویکرد خطرناک نزدیکی فاشیسم و باسماچی گری به چه چیزی منجر می شد. پس از مرگ او باسماچی گری حتی بیشتر شبیه به دار و دسته 5-7 نفری شد که بیشتر در گیر قاچاق و سرقت بودند. بسیاری از تاریخ نگاران این واقعه را پایان حرکت باسماچی گری می دانند، اما این دور از واقعیت است. در ماه اوت سال 1939 سفارت شوروی در کابل گزارشی در مورد مهاجرت باسماچیها به شمال افغانستان به مسکو ارسال کرد. در گزارش از باند باسماچی ترکمن بعنوان مبارزترین و پرشمار ترین گروه سخن می رود. از این گزارش معلوم می شود که باسماچیهای ترکمن سلاحها و پایگاه های خود را حفظ کرده اند و در عرض یک ماه توانستند یک گروه 5 هزار نفره (تعداد آنها به غلط کمتر در نظر گرفته شده اند) مبارزان پرتجربه، کاملا مسلح و سواره را بسیج کنند. این در حالی است که در سال 1935 دولت افغانستان از باسماچی ها خواسته بود یک بار دیگر خلع سلاح شوند. در سال 1935 نفوذ و همکاری فعال سرویسهای اطلاعاتی ژاپن و آلمان در شمال افغانستان شروع می شود. در سال 1936 آلمانیها موفق شدند از طریق خاک افغانستان یک محموله بزرگ اسلحه به جنبش پان ترکیستها در «سین کیانگ» بفرستند. رهبران این حرکت هدف خود را ایجاد ترکستان متحد و واحد اعلام کردند و «کارزار آزادی» فرعانه را آماده کردند. سازمان اطلاعاتی شوروی از تدارکات آلمان مطلع شد و در کابل رسوایی دیپلماتیک درگرفت. «آبور»(سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی) یا «اداره اصلی امنیت رایش » دیگر تا آغاز جنگ با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال 1941تلاش نکرد بطور فعال به باسماچی ها کمک کنند.
در عوض ژاپنیها با گستاخی خاصی به ایجاد شبکه جاسوسی در دو طرف مرز و جمع آوری اطلاعات درباره ترکستان شوروی اقدام کردند. از جمله اجیر شده ها توسط ژاپنیها رهبر غیر رسمی باسماچی گری «عالم خان»(میر محمد امیر عالم خان منغیت، از دودمان منغیت بود.مترجم) امیر سابق بخارا و همچنین رهبران ترکمن و ازبک باسماچیها(در میان آنها محمود بیگ ازبک بود، که توانست برای سه سرویس اطلاعاتی ژاپن، آلمان و اتحاد شوروی از 1941 برای پول کار کند) بودند. در ژاپن یک مرکز آموزش برای تدارک جاسوسان از میان باسماچیها راه اندازی شد. ژاپنیها بویژه در تلاش برای جذب سفیر ترکیه در کابل در سال 1937 و سفیر شوروی در سال 1938 گستاخ بودند. در واکنش به این امر سفیر شوروی توافقنامه ای را با رهبری افغانستان در مورد منطقه ای به طول 30 کیلو متر در امتداد مرز افغانستان و شوروی که بازدید خارجیان از آن و پرواز «لوفت هانزا» بر فراز این منطقه ممنوع بود، منعقد کرد. دولت افغانستان همچنین «کیتادو»فرستاده ژاپن را عنصر غیرمطلوب اعلام کرد و وی کابل را ترک کرده راهی مزارشریف- هرات شد و در آنجا توسط پلیس افغانستان بازداشت و از کشور اخراج گردید. بدین ترتیب پیش از جنگ سرویسهای جاسوسی « نیروهای محور» (نیروهای متحد اعم از رم- برلین- توکیو. مترجم) علی رغم چندین شکست بزرگ موفق شدند عمدتا در سایه سرویس اطلاعاتی ژاپن با باسماچی ها ارتباط بر قرار کنند. اوضاع در تابستان سال 1941 هنگامیکه آلمان فاشیستی جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را آغاز کرد، اوج گرفت. لندن در مبارزه با فاشیستها متحد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. در تابستان و پاییز سال 1941 هنگامیکه نبرد های شدید با «ورماخت» در جریان بود و هنگامیکه هر سرباز نعمتی بحساب می آمد، استالین بهمراه انگلیسی ها تصمیم گرفتند سه ارتش شوروی را به ایران وارد کنند. عملیات خلع سلاح ارتش شاه ایران یکی دو هفته ای طول کشید، اما نیروهای شوروی تا پایان جنگ در ایران ماندند، هرچند انگلیسی ها اشاره کرده بودند که قادر هستند ایران را به تنهایی تحت کنترل خود نگه دارند. چه چیزی استالین را به اشغال طولانی مدت ایران سوق داد؟ یکی از دلایل مسلماً پاکسازی مرزها بود. در تابستان سال 1941 انگلیسی ها تامین مالی باسماچیها را متوقف و سرویسهای اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا شروع به همکاری نزدیک در مبارزه با «جاسوسان وعوامل دشمن» کردند. بریتانیاییها بطور جدی از نفوذ آلمان در ایران و طرحهای سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی برای ایجاد شورش گسترده پشتونها در هند انگلیس(عملیات «امان الله») نگران بودند. از گزارشهای سفارت شوروی در کابل این نتیجه بدست آمد که دولت افغانستان با خوشحالی اخبار آغاز جنگ را دریافت کرده است و اعتقاد بر این بود که آلمانها پیروز میشوند و تهاجم اتحاد شوروی به افغانستان وجود نخواهد داشت و پس از شکست بلشویکها قلمرو ترکستان شوروی باید به افغانستان ملحق میشد. بمنظور برکات پیروزی آلمان در کابل مناجات و نمازهای بزرگ برگزار شدند. برای این منظور دولت 12000 افغانی(واحد پول کشور افغانستان. مترجم) اختصاص داد. خبر آغاز جنگ بویژه در بین باسماچیها و جوانانی که شروع به آموزش زبان آلمانی کرده بودند بسیار خوشحال کننده بود. در سال 1941 «هاشم خان» نخست وزیر افغانستان جرگه( نشست- کنگره) همه رهبران حرکت باسماچی گری را برگزار کرد. ظاهر شاه پادشاه افغانستان با «عالم خان»(امیر سابق بخارا) در مورد مشارکت باسماچیها در «لشکر کشی علیه بخارا» قرار داد محرمانه ای را منعقد کرد. بدین ترتیب دولت افغانستان چهره واقعی خود را نشان داد و فقط منتظر سقوط مسکو بود. سفارت آلمان که متشکل از عوامل اطلاعاتی آلمان بودند نیز در کابل فعالتر شد. آلمانها ضمن خواستن شماری جنگجوی که قادر به حمله فعال به قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تماس با رهبران حرکت باسماچی گری را شروع کردند. برای نمونه نیروی واقعی باسماچیهای ترکمن شامل 10 هزار جنگجوی مسلح سواره بود. رهبر جدید باسماچیهای ترکمن «قیزیل آیاق» به تقاضای آلمانیها پاسخ داد و گفت که او 40000 جنگجو دارد، وی سپس برای این «ارتش» پول و اسلحه درخواست کرد. باسماچیها می دانستند که چگونه بر سر پول بیشتر از متولیان و قیمان جدید خودچانه بزنند و رهبران باندهای باقی مانده اعلام کردند که آنها 250000 جنگجو دارند که برای آنها اسلحه، اسب، مهمات و مهمتر از همه پول نیاز دارند. در واقع باسماچی ها می توانستند گروهی متشکل از 40000 شمشیر زن تشکیل دهند. آنها شش برابر پول و اسلحه می خواستند. به راستی که شرق یک موضوع ظریفی است.
آلمانیها تلاش کردند در ارتباط با پشتون شورشی بنام «شامی پیر»(یا پیر شامی از قبیله پشتون و یکی از اعضای خاندان بزرگ گیلانی است که در دنیای اسلام پر نفوذ بود. مترجم) که حدود 10 سال در جنگ پشتونها علیه هند انگلیس جنگیده بود، وارد عمل شوند. اما این تلاش منجر به مرگ فرستاده ویژه سازمان اطلاعاتی آلمان شد که برای ملاقات با «پیر» رفته بود. این آلمانی احتمالا در تیر اندازی با افرادی که توسط انگلیسی ها استخدام شده بودند کشته شد.این حادثه برملا شد و شواهد فعالیتهای جاسوسی و خرابکاری سفارت آلمان پیمانه صبر را لبریز کرد. این امر منجر به درخواست اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس از دولت افغانستان(رسماً بی طرف) برای اخراج بخش بزرگ کارکنان سفارت های کشورهای «محور» شد. دولت افغانستان که از ورود اخیر نیروهای متحدین به ایران ترسیده بود، متوجه شد که ممکن است سناریوی مشابهی علیه افغانستان پیش بیاید و در اکتبر 1941 بیشتر کارکنان سفارتخانه های آلمان و ایتالیا را از کشور اخراج کرد. در این میان وقایع جبهه آلمان و شوروی بطرز تراژیکی در حال وقوع بود. خط جبهه به مسکو نزدیک می شد. شمار زیادی از اسرای جنگی از جمهوری های مسلمان شوروی به آلمانیها امکان داد کسانی را که مایل به شرکت در «جنگ علیه شوراها» هستند را دست چین کنند. همینطور در سال 1941 به آلمانیها دستور صادر شد که در گروهانهای هر گردان «ورماخت» «داوطلب کمکی» (دستیاران ورماخت) از اسرای جنگی مسلمان تشکیل دهند. در پشت جبهه مرکز آموزشی «اس اس 20» شروع به کار کرد که در آن کادرهایی را برای ایجاد لژیون «ترکستان» آماده می کردند. «امین الحسینی» مفتی اغظم بیت المقدس، تاثیر شگرفی بر آلمانیها و متحدان مسلمان آنها در آلمان داشت. این مفتی با کوچ به برلین، ضمن رواج دادن رایش سوم در جهان اسلام و ضمن بدین ترتیب کمک به ایجاد تشکیلات نظامی مذهبی مسلمانان، کار تبلیغاتی و مذهبی بزرگی را در بین مسلمانان آغاز کرد. «رزنبرگ»، «هیتلر» و رهبری ارتش با کمال میل به خواسته های مفتی اعظم رضایت دادند. با در نظر گرفتن خواسته های مفتی، در آلمان مدارس ملاها افتتاح شد. بویژه لازم به ذکر است که در واحدهای نظامی «ورماخت» (نیروهای مسلح کشور آلمان در دوره رایش سوم. مترجم) که در حال پیشروی به استالینگراد بودند، چندین گردان مسلمان از اسرای جنگی شوروی سابق وجود داشت. علاوه بر این «ورماخت» طرح فرستادن آنها را به آسیای میانه ریخت. اما این گردانها در استالینگراد شکست خوردند. به موازات ایجاد «لژیون ترکستان» در سال 1942 و بر پایه لشکر پیاده 162 آلمان که تقریبا در نبردها نابود شد، مرکزی به منظور تشکیل واحدهای ملی تحت رهبری خاور شناس معروف آلمان پروفسور و ژنرال «اسکار فون نیدرمایر» متخصص در افغانستان ایجاد شده بود.
دولت افغانستان دفع الوقت می کرد. در این میان آلمانیها در افغانستان به فعالیت خود ادامه دادند و با رهبر ازبکستان «محمود بیک» تماس گرفتند. آلمانیها با تامین مالی سخاوتمندانه «محمود بیگ»، موفق به ایجاد سازمان «اونیون»(اتحادیه باسماچی ها) شدند. ولی سازمان اطلاعات اتحاد جماهیر شوروی موفق شده بود «محمود بیک» را جذب و بخرد و وی ضمن تبدیل کردن «مبارزه مقدس » به تجارت خود، راز را نگه نداشت. آلمانیها به «محمود بیک» یشنهاد کردند که لیست شرکت کنندگان در حرکت باسماچی گری را بنویسد، که «محمود» آنرا در دو نسخه نوشت. «محمود بیک» بطور رسمی در آن زمان رهبر باسماچیها بود، چونکه «عالم خان» آشکارا از تماس با سرویسهای اطلاعاتی «نیروهای محور» هراس داشت. پیداست که «محمود» سهواً در امور پشتونها مداخله کرده بود، چونکه سازمان اطلاعات انگلیس ضمن در اختیار قرار دادن شواهدی دال بر فعالیتهای جاسوسی او را در بهار 1942 دستگیر کرد. «اونیون»(اتحادیه بسماچیها) با موافقت مقامات افغانستان منحل شد، اما صدها سازمانده و شرکت کنندگان باسماچی گری همچنان آزاد بودند. این امر برای مدت زمانی باسماچیها را فلج کرده بود. در تابستان 1942 هنگامیکه «ورماخت» حمله ای را علیه استالینگراد آغاز کرد، سازمان جدیدی بنام «فائل» ایجاد شد (رئیس این سازمان سید مبشیر خان تیرازی بود. این سازمان خرابکار ضد شوروی بود و فعالیتهای جنگی تشکل های باسماچی گری را هماهنگ می کرد. مترجم). پیش بینی شده بود که همزمان با سقوط استالینگراد و ورود آلمانی ها به باکو در تابستان سال 1943 لشکر کشی علیه بخارا آغاز شود. همزمان قرار بود یک پل هوایی راه اندازی شود که باسماچی ها را از طریق هوا با سلاح و با نیروی کمکی اعضای «گردانهای مسلمان» را تامین کند. اما این برنامه ها مقدر نشد که به واقعیت بپیوندد، سربازان شوروی از پایگاه ولگا دفاع کردند و ارتش «پائولوس» (فیلد مارشال پائولوس. فرماندهی ارتش ششم آلمان در نبرد استالینگراد را بعهده داشت.مترجم) را شکست دادند و ارتش سرخ شوروی ازاین ابتکار استراتژیک پیشگیری کرد و آلمانی ها را از قفقاز بیرون راند. این امر خسارت قابل توجهی به برنامه های هم برلین و هم باسماچی ها و «ورماخت» وارد کرد. شکست آلمانها در استالینگراد دولت افغانستان را بر سر عقل آورد تا در مبارزه با باسماچیها با متحدان بطورتنگاتنگی همکاری کند. پس از اقدام رسمی دیگر انگلیس و شوروی، در ماه مه و ژوئن 1943 همه رهبران باسماچی گری توسط پلیس و سازمان اطلاعات دستگیر شدند و سازمان «فائل» منهدم شد. حتی پسر امیر سابق بخارا «عمر خان» دستگیر و محاکمه شد. خود امیر بخارا در سال 1943 درگذشت. احتمالا بر اثر شوک وارده فوت کرده بود.
منبع. نشریه تئوریک اینترنتی«روشنگری سیاسی»، از انتشارات حزب کمونیست فدراسیون روسیه. شماره ششم(119) سال 2020