همت مردانه گی رحمی به حال من نکرد دلبر جانان من از اشک دریا شد روان تا جانب دامان من چون طایر بشکسته بر قلبم به خون آغشه شد گوش فلک گردیده کر از ناله و افغان من در روزگار واژگون امام شادی شد تهی در کلبه ام روزی کسی نآمد کند پرسان من هرچند آسان ساختم از همت مردانگی از مشکلاتم کم نشد از یاس بی پایان من دهقان بس بی حاصله در مزرعه ای روی زمین زیرا نمی بارد نمی از ابر نا فرمان من هرگز ز سعی بی ثمر نتوان ثنا یابی ظفر رحمی اگر کسی را نشد بر دیده گریان من محمد اسحاق ثنا ونکوور کانادا چهارشنبه ۱۰/۰۹/۲۰۱۴ Share on FacebookTweetFollow us