نمونه ی چند از سروده های خانم مفتوحه ایماق به لهجه ی تاتاری و ترجمه ی فارسی / دری

زیارتگاه مفتوحه ایماق در حضیره اندخوییان شهدای
صالحین کابل – افغانستان
آق ایدیل بو یینده، یوردیم سابان تویینده
بؤلمه سم بؤلمم تؤیینده، کؤپ یوقله دیم قؤیننده
در اطراف و اکناف دریای « آق ایدیل» مراسم سابان « جشن جمع آوری حاصلات» برگزار گردید.
دراین محفل و گردهمآیی با شکوه من هم چون سایر عشاق و دلداده گان اشتراک نموده، ترا از نزدیک ببینم و باهم صحبت کنیم.
عزیزم!
در گذشته ها در این وادیها من و تو گشت و گزار نموده، راز و نیازی داشتیم.
***
آق ایدیل بؤینده، پیاده یوره سیم کیله
سیوه سینمی، سیو میسینمی، شونی بیله سیم کیله
آرزو دارم من و تو در گردا گرد دریای سفید پیاده گردی کرده، راز و نیاز نماییم.
عزیز م دلم میخواهد این را بدانم که : تو مرا از صمیم قلب دوست داری یا نه ؟
***
دوبیتی ها:
مینی اؤغلیم کابل کیتگچ، بنیم کیتدی هوشلریم
بو قؤشیقنی چیغارغانغه، عیب قیلمنگ دؤستلریم
زمانیکه پسرم جهت تحصیل رهسپار کابل گردید، هوش و ذکاوتم را کاملاً از دست دادم.
ای دوستان! از شما تقاضادارم مرا به خاطر این سرود، ملامتم نکنید، چرا که در این سرود درد دل من خانه کرده،
این شعر بنابر مجبوریت و علاقه ی مادرانه انشاد گردیده است.
***
تیپدیم ایشیک آچیلدی، گل باغچه سی ساچیلدی
اؤغلیم اوچون کویه – کویه، استخوانیم چاقیلدی
زمانیکه دروازه ی در آمد باغچه را باز کردم، همه گلها تیت و پاشان شدند. خوب میدانم از درد و دوری فرزندم، تمام استخوان وجودم از هم پاشیدند.
***
قلدیرغاچ بؤلمم میکین، درخت غه قؤنمم میکین
اؤغلیم اوچون، کویه – کویه، دیوانه بؤلمم میکین
امکان دارد چون غچی ، پر و بال کشیده، در بالای درختان لانه کنم. مطمین استم از دوری فرزندم، دیوانه وار به هر کوچه و برزنی سر زنم.
***
خط بیتتیلر اؤز لری ، دفتر لرده کؤزلری
نه یله سم یادیمدن چبقمس، « آنه» دیگن سؤزلری
اطمینان کامل دارم، چشمان پسرم همواره در دفتر ها دوخته است. بایست اعتراف کرد که پسر جانم همواره مرا « مادر» خطاب میکرد.
بلی تازنده ام این کلمه فرزندم را از یاد نخواهم برد و به آن افتخار خواهم کرد.
***
آه ایللریم – ایللریم، ایلده قالدی، تینگلریم
تینگلریم اوچون کویمه یمن، قالدی توغان ایللریم
آه و فریاد میکنم به یاد مادر وطن! چون در آنجا هم سن و سالهایم زنده گی میکردند. من آنقدر زیاد از خاطر همسالانم غم و غصه نمیخورم، بل، صد افسوس که از مادر وطنم خود دور شدم.
***
داکتر فیض الله نهال ایماق