افغانستان، سوار بر شانه های ژیوپولیتیک پرتنش و پیچیده منطقه…

نویسنده: مهرالدین مشید روایتی از زنده گی در سایه امید یا…

میراث سکاها، هویت ایرانی و مسئله تورانیان در شاهنامه 

- دکتر بیژن باران شاهنامه، خاطره حماسی سکاهای ایران، جغرافیای اسطوره‌ای…

افغانستان نقطه مرکزی جیو پولیتیک

در سیاست قدرت های مخرب نظم و ثبات ! در بردن…

شور و حال عشق 

رسول پویان  عشق دردام سیاست مرغ بسمل می شود  پـرپـر احسـاس دل بندِ سـلاسـل می شود  تا ز چنگِ بازی ی صیاد مـرغ دل پـرید  عشوه از بهر فریب دل، مشکل…

«سازش» و «سازشکاری» یعنی چه؟

‫ رفیق نورالدین کیانوری ــ پرسش و پاسخ، شمارهٔ ۲۰، دی‌ماه ۱۳۵۹ــ…

دو کلمه؛ همچون دو پرخاش

Eklektism, Dogmatism. آرام بختیاری التقاطی و دگماتیسم؛ دو واژه یا دو سیستم…

«اسپینوزا در ترازوی مکتب من بیش از این نه‌می‌دانم: فیلسوفی،…

تذکر ضروری و تازه و بکر!در پایان هر بخش لینک…

                 یک گرفتاری با مافیا

        و یک دنیا آموزش شرعی، حقوقی، سیاسی و مدنی                          (قسمت دوم)                        چرا…

ژئوپولیتیک ساختار قدرت؛ تنوع قومی و آیندهٔ دولت‌سازی در افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان؛ از رویای فدرالیسم تا کابوس بالکانیزه شدن…

آیا محمد اشرف غني د بیا راڅرګندېدو په درشل کې…

نور محمد غفوری لنډیز د ۲۰۲۱م کال د اګست له سیاسي بدلون وروسته…

برگردان، یا همان واژه‌ی شناسای عربی ترجمه

محمدعثمان نجیب نماینده‌ی مکتب دینی-فلسفی من بیش از این نه می‌دانم از گذشته‌‌های…

چرا صدای گاندی ها در کوهستان‌های افغانستان پژواک نیافت ؟

نویسنده: مهرالدین مشید جغرافیای خشونت، سیاست قبیله‌ای و غیبت ماندلاها در…

جمعبندی غیر تحلیلی از جریانات اخیر نظامی و دپلماتیک افغانستان…

آنچه سیاسیون و نظامی های پاکستان پس از حملات هوایی…

                     یک گرفتاری با مافیا

محمد عالم افتخار         و یک دنیا آموزش شرعی، حقوقی، سیاسی و…

فلسفه سیاسی فردوسی و روانشناسی ترس در شاهنامه

دکتر بیژن باران نتیجه‌گیری. شاهنامه فردوسی چیزی بیش از یک…

سناریوی براندازی طالبان؛ از سوی پاکستان و ایران!؟

نویسنده: مهرالدین مشید براندازی طالبان واقعیت ژیوپولیتیک یا توهم تحلیل گران دراین…

دو کنیز در سحرگاه فلسفه یونان

Greece Philosophie.2800j. آرام بختیاری فلسفه یونان؛ افسانه و عرفان، منطق و برهان. در…

جنگی حاجی

آقای "جنگی حاجی" (به کُردی: جەنگی حاجی) با نام کامل…

 شانسی برای نجات افغانستان باقی مانده یا فرصت‌ها از دست…

نویسنده: مهرالدین مشید بیداری وجدان جمعی مردم؛ بازسازی مشروعیت سیاسی این پرسشی…

مارکسیسم قلب جوانان را تسخیر می‌کند

ا. م. شیری «چگونه یک ایدئولوژی غربی مانند مارکسیسم می‌تواند در…

«
»

میراث سکاها، هویت ایرانی و مسئله تورانیان در شاهنامه 

– دکتر بیژن باران

شاهنامه، خاطره حماسی سکاهای ایران، جغرافیای اسطوره‌ای آن و حس در حال تکامل پادشاهی و هویت آن را حفظ می‌کند. توران در این حماسه، نمایانگر سکاهای ایرانی‌زبان است، نه ترک‌ها، و تفسیرهای سیاسی مدرن نمی‌توانند شواهد زبانی، ژنتیکی و باستان‌شناسی را نادیده بگیرند. نیز به چگونگی مفهوم‌سازی حماسه از فر (شکوه ایزد- پادشاه)، تبارشناسی اسطوره‌ای پادشاهی ایران و شکاف فرهنگی بین ایرانیان و تورانیان می‌پردازد. این حماسه به عنوان گواهی بر کیهان‌شناسی باستانی، تداوم فرهنگی و تخیل تاریخی ایران پابرجاست. سکاها در چهارراه توسعه فرهنگی و زبانی اولیه اوراسیا قرار دارند. تسلط آنها بر اهلی کردن اسب، تحرک در سرزمین‌های وسیع و میراث زبانی متمایز، آنها را در میان فرهنگ‌های شکل‌ دهنده جهان باستان ایران قرار ‌دهد.

تداوم زبانی حفظ شده در نام‌ها، اصطلاحات حیوانات و شیوه‌های فرهنگی، تأثیر ماندگار جوامع اولیه آسیای مرکزی بر تمدن بعدی ایران را برجسته کند. تمایز سید/السید جنبه‌هایی از استعاره فرّ به معنای هاله نور را برای نوادگان پیامبر با عمامه سیاه حفظ کرد، در حالی که عمامه سفید را دیگر روحانیون محترم غیرمرتبط (شیخ) بسر کنند. لنز سیاسی فردوسی، تنش‌های اجتماعی عصر خود – افول حکومت اعراب، ظهور قدرت ترک‌ها – را منعکس کند. این پویایی را با ساختار اسطوره‌ای رویددها تصویر کند. انتقادات اجتماعی او، آشفتگی ایران سده 10 و 11 در شرق را منعکس کند. فلسفه سیاسی زمان فردوسی مانند ایران امروز بود، زمانی که دین در خط مقدم بود:

از ایران و از ترک و از تازیان/نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود./سخن‌ها به کردار بازی بود

همه گنج‌ها زیر دامن نهند./بمیرند و کوشش به دشمن دهند.

تاریخ فرهنگی ایران را نمی‌توان بدون اذعان به میراث عمیق مردمان کوچ‌نشین باستانی ایرانی‌زبان – به ویژه سکا (سکیت)ها – درک کرد. نفوذ آنها در طول هزاره‌ها ادامه یافت. اساطیر، ادبیات حماسی، سنت‌های رزمی و تخیل سیاسی ایران را شکل داد. در حالی که شاهنامه فردوسی اغلب به عنوان یک حماسه قرون وسطایی از پادشاهان و قهرمانان خوانده ‌شود، به همان اندازه گنجینه‌ای از کیهان‌شناسی، اسطوره‌شناسی و حافظه بین قومی ایران باستان است. در اینجا ریشه‌های سکایی سنت‌های کلیدی ایرانی، دگرگونی هویت ایرانی-تورانی در روایات‌ تاریخی و حماسی، و بازتفسیرهای بعدی – به‌ویژه توسط گروه‌های ترک – از چهره‌هایی مانند افراسیاب بررسی ‌شوند.

اهلی‌سازی اولیه، فرهنگ و میراث زبانی در آسیای مرکزی، با تمرکز ویژه بر ظهور فرهنگ اسب، مهاجرت جوامع عشایری که در میان اساطیر سکاها (سکیتها) حفظ شده‌اند. بررسی باستان‌شناسی، زبان‌شناسی، نقشه‌برداری ژنتیک و آثار متنی – سکاها را در توسعه گسترده‌تر فرهنگ‌های اولیه ایرانی‌زبان قرار ‌دهد. شواهد باستان‌شناسی، اهلی‌سازی اولیه اسب را بین ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال ق.م. در اوکراین و قزاقستان، جایی که سوارکاری از آنجا به فلات ایران گسترش یافت، قرار ‌دهد. جوامع اولیه در آسیای مرکزی سکونتگاه‌های دائمی ایجاد کرده؛ به کشاورزی و دامداری پرداختند. در میان حیوانات اهلی شده، اسب و سگ اهمیت ویژه‌ای یافتند. در ابتدا، اسب‌ها در درجه اول برای گوشت شان پرورش داده شدن. سپس با پیدایش واگن‌های چرخ‌دار، به طور فزاینده‌ای برای ترابری بکار رفتند. اسب‌ها به زودی برای قدرت بیشتر پرورش داده شدند. به آنها امکان کشیدن ارابه‌ها داده شد. تا ۲۰۰۰ ق.م.، با پیشرفت متالورژی، ارابه‌های جنگی که بر روی چرخ‌های پره‌دار – سبک‌تر، قوی‌تر و مانورپذیرتر – سوار می‌شدند، بر میدان نبرد تسلط یافتند.

مهاجرت و شناسایی قبایل سکای آسیای مرکزی به طور گسترده در سراسر منطقه پرسه ‌زدند. در طول سده 8 تا 9  ق.م.، برخی از آنها به جنوب روسیه و اوکراین مهاجرت کردند. هرودوت از این قبایل به عنوان سکاها یا سکیتها یاد کنر. آنها استپ‌های جنوب سیبری، نزدیک دریاهای خزر و اورال و غرب چین را اشغال کردند. اصطلاح «سکا» در اوایل ۱۸۰۰ ق.م. ثبت شده که اولین نامگذاری شناخته شده برای این عشایر ایرانی زبان است.

اسب از اهمیت فرهنگی، مذهبی و نظامی عمیقی برخوردار بود. اغلب در مراسم تدفین سلطنتی و آیین‌ها ظاهر می‌شد. فرهنگ اسب و شواهد زبانی، گرچه کلمه اصلی سکایی برای «اسب» باقی نمانده است، ریشه ایرانی aspa- در بسیاری از نام‌های شخصی سکایی، مانند Aspakos و Aspourgos، می‌باشند. نام‌هایی مانند Charaspes (اسب سیاه) با نام‌های اسطوره‌ای ایرانی مانند سیاوش (سیاه چهره) که رنگ‌ها را در اسب‌ها متمایز ‌کند، موازی اند. اصطلاحات ایرانی مرتبط – مانند spest یا spres (علوفه اسب/یونجه)، مادیان، نریان و کره – عمق زبانی گله‌داری، سواری و پرورش اسب را بیشتر نشان دهند. اسب ویژه، اسبی از نژاد باشکوه، سرزنده یا وفادار مانند رخش است.

ریشه‌شناسی اسب در زبان‌های ایرانی از ریشه هندواروپایی eḱwa سرچشمه گیرد که در گویش‌های محلی به asp یا asb تغییر یافت. در اوستایی و مادی، این اصطلاح به اشکال مختلف ظاهر ‌شود. در نام‌های اساطیری و سلطنتی متعددی از جمله گشتاسپ، ارجاسپ، گرشاسپ، جاماسپ، لهراسپ، ویشتاسپ، هیدراسپ، بیوراسپ، ساتاسپ و طهماسب باقی ماند. این کاربرد گسترده، نقش محوری اسب را برجسته کند.

اسب و سگ بخشی از زندگی عشایری بودند. ریشه‌های زبانی «سگ» در زبان‌های ایرانی بررسی شود. کلمه فارسی باستان برای «سگ» «سپکا» یا «ساکا» بوده است. در اوستا به «سپن» و در فارسی میانه به «ساک» تبدیل شد. این واژه از خانواده زبانی گسترده‌تر هندواروپایی است. در سانسکریت به «سوان» تبدیل شد. هرودوت کلمه مادی «سپخا» را ثبت کرد که به معنای سگ ‌باشد. نام «سپکو» که در افسانه تولد کوروش کبیر آمده است، از همین ریشه گرفته شد. گونه‌های مرتبط آن در گویش‌های دری به صورت «اسپه»، «اسب» و «سابه» باقی ماندند.

بنیان‌های سکایی فرهنگ رزمی ایران بر اسب و تیراندازی با کمان در چوگان دیده شوند. این ورزش سکایی است که در ایران با نام چوگان شناخته ‌شود- که در میان قبایل کوچ‌نشین باستانی ایرانی آسیای مرکزی ریشه دارد. سکاها، حدود ۶۰۰ ق.م. آن را به عنوان نوعی آموزش نظامی برای افزایش هماهنگی سواره نظام، سوارکاری و آمادگی جنگجویان توسعه دادند. چوگان را هخامنشیان پذیرفته، به عنوان «بازی پادشاهان» اعتبار دادند. پارتیان، کمانداران اسب‌سوار که به «تیر پارتی» معروف بودند، چوگان را برای افزایش چابکی و انسجام در میدان نبرد بکار بردند. از ایران به سمت شرق گسترش یافت؛ سربازان بریتانیایی در سده 19 در شبه قاره هند با آن مواجه شدند. آن را به عنوان چوگان، کلمه‌ای مشتق شده از کلمه پولو (گوی) زبان بالتی، در جهان رواج دادند.

در شاهنامه، تورانیان و ایرانیان به عنوان دو قوم متمایز و اغلب متخاصم، در یک درگیری حماسی ناشی از یک دشمنی دودمانی معرفی شده‌اند. هسته اصلی این رقابت، قتل پسر کوچک‌تر، ایرج، توسط برادران حسودش است که اجداد تورانیان هستند، از نظر تاریخی، تورانیان با مردمان کوچ‌نشین آسیای مرکزی مرتبط هستند، در حالی که ایرانیان با کشاورزان ساکن فلات ایران از خانواده ایرج اند. تور شخصیتی در حماسه فارسی شاهنامه است. او پسر دوم فریدون، پادشاه افسانه‌ای ایران و برادر سلم و ایرج است. در فرش باشکوه ایران باستان، داستان‌ مبارزات حماسی بین جنگجویان شریف ایران و مدافعان مقاوم توران می‌درخشند.

تورانی‌ها و ایرانی‌ها در شاهنامه دارای ترکیب ژنتیک هستند. مطالعات ژنتیک تفاوت آشکاری را در ماهیت و نسبت تبار سیبریایی بین سکاهای-سیبریایی عصر آهن و جمعیت ترک‌های اوایل قرون وسطی نشان دهد. گروه‌های سکاها، حتی در شرق (سیبری/آلتایی)، یک تبار اصلی اوراسیایی غربی (هندواروپایی) داشتند که در درجه اول از سه گروه استپ عصر برنز اولیه مشتق شده بود. گروه سیبریایی یک رویداد ترکیبی بود که هنگام مهاجرت آنها به سمت شرق در سراسر استپ وسیع رخ داد. اما ظاهرا خزانه ژنی خاص سیبری که به دو گروه کمک کرد، متفاوت است.

گروه ترک‌های اولیه از یک خزانه ژنی آسیای شمال شرقی مرتبط با خاقانات شیونگنو و خاقانات ترک بعدی مشتق شده‌اند که شامل منابع مختلف آسیای شرقی داخلی و فرابایکال است. گروه ترکهای قرون وسطی اولیه (برای نمونه، از خاقانات گوک ترک، که در سده 6م ظهور کرد) از مناطق شرقی‌تر آلتای/تووا سرچشمه‌گرفته؛ هسته اصلی تبار آسیای شمال شرقی باستان را داشتند. زبان‌ها و فرهنگ ترکی خود را با خود آوردند. در نهایت بسیاری از سرزمین‌ها و مردمان سابق سکاها را در خود جذب کردند. سکاها-سیبری‌ها زبان‌های ایرانی داشتند. بخشی از یک حوزه فرهنگی هند و اروپایی بودند. سکاها از نظر ژنتیک مانند شکارچیان-گردآورندگان باستانی بایکال با جمعیت‌ها در آمیختند. مطالعات ژنتیک تفاوت آشکاری را در ماهیت و نسبت اجداد سیبری بین سکاها-سیبری‌های عصر آهن و جمعیت ترک‌های اوایل قرون وسطی نشان ‌دهد. 

هویت و تبار ایرانی-تورانی، در شاهنامه دنبال ‌شود. ایرانیان از تبار ایرج و تورانیان از تبار تور هستند. این تبارشناسی اسطوره‌ای، تضاد دائمی آنها را شکل دهد. از نظر تاریخی، ایرانیان مردمانی هندواروپایی ساکن بودند در حالی که تورانیان، سکاهای کوچ‌نشین ایرانی‌زبان بودند – نه ترک.

ژنتیک، باستان‌شناسی و زبان سکایی-ترکی متمایز هستند. DNA باستانی تأیید کند: سکاها عمدتاً تبار هند و اروپایی غرب اوراسیا را داشتند، در حالی که ترک‌های اوایل قرون وسطی از تبارهای شمال شرقی آسیا بودند. دفن مرد طلایی ایسیک هویت ایرانی نخبگان سکا را تأیید کند. یک جنگجوی سکا (یا شاید یک شاهزاده خانم) از قرن‌های ۴ تا ۳ ق.م. در قزاقستان در ۱۹۶۹ کشف شد. این تپه دفن شامل بقایای فردی بود که لباسی مزین به طلا پوشیده بود. بیش از ۴۰۰۰ پلاک طلا و آثار تدفینی داشت. این کشف فرهنگ باستانی سکاها و بسیاری از کلمات ایرانی را روشن کرد. این خط برای ثبت یک زبان ایرانی میانه بکار رفته که قبلاً ناشناخته بود. مطالعات گسترده اخیر DNA باستانی را موسسه ماکس پلانک، تأیید ‌کرد. جمعیت‌های سکای عصر آهن عمدتاً هاپلوگروههای پدری هندواروپایی داشتند.  

هاپلوگروه، دسته از مردم است که با پدر، مادر یا هر دو به یک جد مشترک رسند. با انجام آزمایش‌ ژنتیک شناسایی شوند. هر هاپلوگروه نمایانگر یک گروه جمعیتی با دودمان مشترک است. با مطالعه آن‌ها مسیرهای مهاجرت اجداد، تغییرات فرهنگی و تنوع ژنتیکی جمعیت‌های امروزی درک شود. هاپلوگروه‌ها با کروموزوم Y مشترک که مستقیماً از پدر به پسر منتقل شود و میتوکندری به ارث ‌رسند، آنها در مطالعه تاریخ بشر و ساختار ژنتیک جمعیت‌ها ارزنده اند. تداوم ژنتیک با جمعیت‌های هندوایرانی اوایل عصر برنز (۳۳۰۰-۱۲۰۰ ق.م.، آلیاژ مس-قلع) را نشان ‌داد. صفات ژنتیک گروه‌ های اصلی سکاها از ریشه‌های اجدادی اولیه مردمان ترک بعدی متمایز است، اگرچه برخی اختلاط‌های بعدی در استپ‌های شرقی رخ داد. تاریخ پویای سکاها در نقش تأثیرگذارترین فرهنگ‌های عشایری جهان باستان برجسته کند.

مطالعات ژنتیک نشان ‌دهد که باور عمومی مبنی بر اینکه قرقیزهای امروزی نوادگان مستقیم و تنها یا “وارثان” قوم باستانی، عمدتاً اوراسیایی غربی سکاها (سکایی‌ها)، هستند، نادرست است. مطالعه “ردیابی میراث ژنتیک مردم قرقیز، اختلاط موج دوگانه و سازگاری مبتنی بر تبار را نشان ‌دهد.” این مطالعه شواهد محکمی برای سهم ژنتیک قابل توجه مغول‌ها در جمعیت مدرن قرقیز ارائه دهد. تاریخ جمعیت قرقیز را در یک فرآیند اختلاط “موج دوگانه” مدل‌سازی ‌کند. سری ثانویه و جدیدتر رویدادهای اختلاط شرق آسیا تقریباً 425 تا 875 سال پیش (سده 13 تا 16) رخ داد. این بازه زمانی، مهاجرت‌های تاریخی و تغییرات جمعیتی را که در طول و پس از دوره حکومت مغول‌ها رخ داد، منعکس کند. 

اسطوره‌شناسی ایرانی-تورانی را فرهنگ ترکی متاخر به عاریت گرفت. اقتباس آن از سکا/ایرانی، یک روایت غیرمغولی بود. هنگامی که مردمان ترک به آسیای مرکزی مهاجرت کردند، با جمعیت‌های سکای ایرانی زبان موجود مواجه شدند. این تماس باعث وام‌گیری عمیق فرهنگی شد، از جمله یکی دانستن افراسیاب با آلپ ار تونگای ترکی، قهرمان و حاکم افسانه‌ای از اساطیر باستانی ترکان که در افسانه‌های ایرانی با نام افراسیاب نیز شناخته ‌شود. جذب تم اسطوره‌ای ایرانی در کتاب حماسی ترکی سده 16 دده قورقود با 12 حکایت قهرمانی ترکان اوغوز (غُز)، کاربرد ادبیات فارسی، به ویژه شاهنامه، دربارهای ترک را باید افزود.

افراسیاب شاه اسطوره توران  پسر پشنگ در شاهنامه است. او دشمن ایرانیان بود. داستان نبردهایش با به ویژه  رستم خواندنی است. او وزیر خردمندی داشت به نام پیران ویسه. او سرانجام به دست کیخسرو کشته شد. او به دلیل سوگیری شناختی در سیاست مدرن، به اشتباه تفسیر ‌شود. پان ترکیسم مدرن تلاش کند تا او را به عنوان یک جد تاریخی ادعا کند. با این حال، افراسیاب یک شخصیت اسطوره‌ای است. تورانیان در شاهنامه، مردمان استپ ایرانی زبان هستند، نه ترک، که از مغولستان در شمال آمده‌اند.

در دهه‌های اخیر، به‌ویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ترک‌ها پان‌ترکیسم را احیا کرده؛ بار دیگر هویت تاجیک‌ ها را انکار کردند. در این راستا، آنها اغلب افراسیاب را از حماسه فردوسی به عنوان جد همنام ترک‌ها ذکر ‌کنند. این ادعا 3 ایراد ایجاد کند. 1- هم در متون باستانی ایران و هم در شاهنامه فردوسی، افراسیاب یک شخصیت اسطوره‌ای است. او آن پادشاه دنیای واقعی نیست که مثلاً طبری دوست دارد ما باور کنیم. 2- در اسطوره، او یک تورانی است که فر (شکوه پادشاهی) خود را از دست داده؛ به دنبال بازگرداندن آن است. این بدان معناست که تورانیان شاهنامه از تبار ایرانی هستند. 3- بررسی کتیبه‌های اورخون و زندگی در دشت نشان دهد که نه تورانیان و نه ایرانیان شاهنامه، میراث فرهنگی ترک اوز (واقعی) را که ترک‌ها به آن افتخار می‌کنند، به اشتراک نمی‌گذارند. به طور خلاصه، ایرانیان باستان جهانی را که در آن موجودات کیهانی وجود داشتند، از جهانی افسانه‌ای متمایز کردندکه در آن چهره‌هایی بزرگتر از زندگی، مانند هوشنگ، تهمورث، جمشید زندگی می‌کردند.

این جهان میانی، بیشتر از جهان شخصیت‌های تاریخی مانند زرتشت و کوروش کبیر متمایز بود. شاهنامه بازگویی قرون وسطایی وقایع آن جهان‌های کیهانی و اساطیری در پرتو ثبت ایرانیان باستان از کیهان‌شناسی، اساطیر و تاریخ خود است. اشاره به «قرون وسطایی» مهم است، زیرا این داستان باستانی برای انعکاس واقعیت‌های سده 11م، یعنی زمان فردوسی، دوباره در متن قرار گرفت. در این زمان، ایران تازه یوغ اعراب را رها کرده بود، اما جنگجویان ترک و قبایل ترک را در قلمرو خود جای داده بود. برخلاف اعراب، ترک‌ها زبان و ادبیات فارسی را تا زمانی که منعکس کننده فرهنگ آنها نیز باشد، ترویج کردند. پس در این برهه، فردوسی آنچه را پذیرفته که در روایت حماسه‌های ترکی مانند ماناس مشتمل بر 400 هزار مصراع شرح دلاوری های تورکان قیرقیز در مجادله با بت پرستان کالموک است. او عمداً هویت تورانی را محو کرد تا بتواند هویت برخی از سرداران و قهرمانان ترک را در خود جای دهد. با این حال، ایرانیانی که از فردوسی پیروی می‌کردند، با دقت از حماسه در برابر نفوذ عناصر خارجی عرب و ترک محافظت کردند. 

کیهان‌شناسی، پادشاهی و فر، مربوط به هاله ماه است که به خانواده سلطنتی اعطا ‌شود. هاله استعاره‌ای برای قدرت، ثروت و دودمان است. فر ایزدی، اهورا و حکاکی‌های سنگی بیستون کرمانشاه. زامیاد یشت، فر را به عنوان تابشی کیهانی توصیف ‌کند که ابتدا به گیومرت اعطا شده؛ از طریق پادشاهان اسطوره‌ای اولیه منتقل شد. سرود (یشت) 19 در اوستا، کتاب زرتشتیان، به ستایش ایزد زم (که زامیاد نیز نامیده ‌شود) اختصاص دارد. این کتاب چون “خرده شاهنامه” عمل ‌کند، روایتی تاریخی و اسطوره‌ای از سلسله کیانیان و شکوه الهی (خورنه) است.

گیومرت شخصیتی ازلی در اساطیر ایران است. او اولین انسان و اولین پادشاه است. او در اصول عقاید زرتشتی نقش بنیانی دارد، او را اهورا مزدا خلق کرده؛ پس از 30 سال روح شیطانی اهریمن او را می کشد. از بدن او فلزات و مواد معدنی زمین پدید آمده؛ از نطفه او اولین زوج انسانی، مشیه و مشیانه، رشد کردند. از دست دادن فر منجر به استبداد شد، همانطور که در سقوط جمشید و ظهور ضحاک دیده ‌شود. مفاهیم قرون وسطایی سید/السید جنبه‌هایی از این فر یا هاله باستانی را برای نوادگان پیامبر و سلسله مراتب روحانیون در ایران، لبنان و عراق حفظ کرده است. شیعیان از عمامه سیاه استفاده ‌کنند که نشان ‌دهد صاحب آن از نوادگان حضرت محمد (سید) است، در حالی که عمامه سفید را سایر روحانیون محترم (شیخ) که از نوادگان نیستند، بسر کنند.

قهرمانان و سنت سیستان شامل شخصیت‌های ایرانی و تورانی است. رستم در اوستا ظاهر نمی‌شود، که نشان می‌دهد او ممکن است یک قهرمان سیستانی (سکایی) باشد که در سنت حماسی جذب شده است. مبارزات او علیه افراسیاب، ویژگی‌های فوق بشری او و فرهنگ جنگجوی سکایی او، ریشه‌های عمیق او را در سنت سیستان /سکستان نشان ‌دهد.

منابع. ‏2025‏/11‏/26 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آورده شدند. ق.م.=قبل میلاد. 

https://www.angelfire.com/rnb/bashiri/Farr/Shahname.pdf The Shahnameh of Ferdowsi, Iraj Bashiri, 2008

TheScythianWay 251125FB, The Scythian Way FB211125.  

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC12391873