عیدانه
گویند که عید آمد ودلها ست شاد مان
شمع و شراب و شاهد دیدار دوستان
اما نه هر دلی که به مردم تعلق است
جز قشر مفتخوار فرو مایه ی جهان
برخلق ، نا ن خشک میسر نمیشود
اوضاع ازین مضا یقه بد تر نمیشود
آنجا که خون و آتش بازار فتنه است
مردم اسیر پنجه ی بیداد و کینه است
پس ما کجا وعید کجا همو طن کجا
تا بوت خو نچکان شهید ی وطن کجا
جایی که زور قدرت بیگانه حاکم است
هر روز ا نتحاری وکشتار ماتم است
تهدید و قتل و کشتن اولاد آدم است
درصبح شام گریه و دلها پرازغمست
کو عید هموطن که بگویم مبارکت؟
حرف نوید کو که بگو یم سعادتت
جاییکه خون آتش وشلاق خنجراست
رنج عذاب دایمی و روز محشر است
آنجا قیامت است نشا نی از عید نیست
جان وطن زحمله ی گرگان بعید نیست
آنجا که ، جهل آمده بر جنگ آفتاب
با صحنه های وحشت اهریمن عذاب
آتش زدن به مدرسه و مکتب وکتاب
درپرده های فتنه و نیرنگ بی حساب
آنجا کجاست عید و یا مژده نوید ؟
شادیی عید بردربیچاره گان کی دید ؟
فریاد عا جزان همه بر آ سمان رسید
دود اززمین سوخته تا کهکشان رسید
پس درکجاست عیدکه ما شادمان شویم
ازجنگ خون وآتش بم در امان شویم
حالانکه عید صحنه رنگ نمایش است
جاییکه زیرپوشش دین جنگ داعشست
این روزمحرم است نه حال هوای عید
رسم خوشی زخاطره ها گشت ناپدید
عیدآن بود که جامعه فارغ شودزجنگ
تا مین شود به مردم ما صلح بیدرنگ
اعیاد واقعی هدف و اتحاد ماست
همبستگی و وحدت ما اقتدار ماست
وآنگاه به مهر و جوشش ما عید میشود
عید ی سعید بر همه تمجید میشود
عبدالو کیل کوچی