سجده گاه
قیوم بشیر« هروی »
ملبورن – استرالیا
هیجدهم می 2014
برای آمدن تو چه کار باید کرد
چگونه مرغ دلت را شکار باید کرد
چسان هوای غریبی زدل برون سازم
و یا خزان رخم را بهار باید کرد
تو آمدی و بدل پا نهاده بگسستی
برای وصل تو باز انتظار باید کرد
اگر دمی نفس ات یار راهِ من باشد
به هم رکابی تو افتخار باید کرد
نشسته در طلب سجده گاهِ رخسارت
که روزی بوسه زده دل قرارباید کرد
من از حوالی مهر و وفا نگه کردم
که از برای تو جانرا نثار باید کرد
چه گویمت زدلِ زاروبینوای« بشیر»
که شعله های دلم را مهار باید کرد