Add title
مترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : «مولتی پولاریستا» (طالب جهانی چندقطبی)، ۲۱ ژوئن ۲۰۲۲ *
اکنون شاهد تورم افسار گسیخته در ایالات متحده، افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو، و اثرات منفی آن بر روی بازارهای همۀ کشورها هستیم.
همۀ این پدیدهها و وقایعی که بهسرعت از جلوی چشم میگذرد، نشانۀ مشکلات روز افزون و فروپاشی نظامی اقتصادی است که بعد از جنگ جهانی دوم توسط ایالات متحده طراحی، رهبری و اعمال میشود.
به اعتقاد من آنچه که شما در مورد ونزوئلا در اعتلای روابطش با ایران، در امضای اتحاد استراتژیک میان ایران و چین و همینطور اتحاد استراتژیک میان چین و روسیه بیان کردید، همگی نشان از تولد نظمی جدید در جهان دارد.
بن نورتون (بن): برای اولین بار در تاریخ کلمبیا، گوستاو پترو نامزدی چپگرا برندۀ انتخابات ریاست جمهوری شد. برای بحث در مورد این انتخابات، اثر آن بر کشور همسایه ونزوئلا و همچنین تغییرات جدید در صحنۀ آمریکای لاتین مصاحبهای دارم با هسوس رودریگز اسپینوزا روزنامهنگار ونزوئلایی.
هسوس از چاویستهای چپگراست و از انقلاب بولیواری حمایت میکند، ضمنا او مسئول وبگاه مترقی اورونوکو تریبیون (Oronoco Tribune) است که با مراجعه به آن میتوان در جریان آخرین تحلیلها در مورد ونزوئلا قرار گرفت.
رئیسجمهور آینده کلمبیا، قبلا عضو گروه چریکی چپگرایی بود که اسلحه را کنار گذاشت و موضعی متمایل به چپ میانه اتخاذ کرد. شاید بهتر است او را میانهرویی معتدل با مواضعی مترقی دانست، اما در چارچوب محیط سیاسی کلمبیا باید او را سیاستمداری رادیکال ارزیابی کنیم. زیرا کلمبیا هرگز دولتی چپگرا به خود ندیده و همیشه دولتهای دست راستی در آن حاکم بودند.
پترو با مشکلات بسیار زیادی روبرو خواهد بود، زیرا که کنگره هنوز زیر تسلط جناح راست است. نیروهای شبهنظامی و ارتش او را تهدید به مرگ کردهاند. هرساله در کلمبیا صد فعال جنبشهای اجتماعی به قتل میرسند.
بهخاطر داشته باشیم که کلمبیا کشوری است که نقش مهمی در جنگ نیابتی هیبریدی علیه ونزوئلا، ایجاد درگیریهای مرزی و اعزام تروریستها به داخل ونزوئلا بهعهده گرفته است. کلمبیا هنوز خوان گوایدو دستنشاندۀ کودتای شکستخوردۀ آمریکا و رئیسجمهور قلابی را بهرسمیت میشناسد.
هرچند در گذشته پترو نظرات مسخرهای هم در محکومیت ونزوئلا و نیکارگوائه ابراز کرده است، اما قول به عادیسازی روابط با ونزوئلا و بهرسمیت شناختن رئیسجمهور واقعی منتخب مردم نیکلاس مادورو داده است.
نظر شما بهعنوان یک چاویست و یک ونزوئلایی در مورد انتخاب پترو چیست؟
هسوس: من بسیار از انتخاب پترو خوشحال شدم. اما داشتن موضع چپ انتقادی از سوی یک سناتور علیه دولتی دست راستی یک مطلب است و محقق کردن شعارهای انتخاباتی در دوران ریاست جمهوری او در کشوری مثل کلمبیا مطلبی است دیگر. در کشوری که ارتش و شبهنظامیان حرف آخر را میزنند و خشونت فراگیر است، با تمام قدرت سعی خواهد شد راه او برای رسیدن به اهدافش سد شود.
هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا در مورد کلمبیا، استفاده از آن بهعنوان مرکز قاچاق مواد مخدر و همچنین پایگاه اصلی در اجرای سیاستهای مداخلهجویانه و جنگطلبانهاش در منطقه است.
به عقیدۀ ناظران آگاه اولین کاری که پترو باید انجام دهد، بازسازی توافق صلحی است که در ۲۰۱۶، در دوران ریاست جمهوری سانتوس، میان دولت و گروه چریکی فارک منعقد شد.
او با مسایل متعدد و پیچیدهای دست به گریبان خواهد بود، زیرا که او کنترل کنگره را هم ندارد. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران او برای رسیدن به مرز حمایت ۵۰٪ لازم از نمایندگان برای تصویب برنامههایش در کنگره نیاز به ائتلاف با نیروهای میانهرو و حتی با عناصر دست راستی دارد.
واقعیت این است که علیرغم سوابق چریکی او و اتهامات دست راستیها به او بهعنوان یک کمونیست، اکثر مردم او را بهعنوان سیاستمداری سنتی و سابقهدار که برای سومین بار نامزد ریاست جمهوری شده است، میشناسند.
بسیاری از مردم در او عنصری از وضعیت موجود میبینند. او از این نظر بسیار شبیه گابریل بوریک در شیلی، لیبرالی است که ادعاهای چپ دارد. گرمترین تبریکات به پترو از سوی بوریک ارسال شد.
باید به این مسایل توجه شود، او باید بهدنبال ائتلاف باشد و همچنین کوشش نماید که دخالتهای آمریکا را سد نماید. زیرا آمریکا به نیرویی مستقل اجازه نخواهد داد که در کلمبیا بر سرکار باشد.
اما ما ونزوئلاییها بسیار از ریاست جمهوری او خوشحالیم. زیرا روابط دوجانبه میان ما و کلمبیا بعد از سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، از لحاظ تیرگی در بدترین موقعیت تاریخی ما بوده است.
ما روابط دیپلماتیک و حتی روابط کنسولی با کلمبیا نداریم. روابط تجاری ما نیز با این کشور قطع شده است.
اشارهام به سال ۲۰۱۹، برای آنست که در همان سال بود که ایالات متحده رئیسجمهور خودخواندۀ ونزوئلا را بهعنوان رئیسجمهور مشروع کشور بهرسمیت شناخت. و کلمبیا نیز دوسه هفته بعد او را بهرسمیت شناخت و بعدا با زور تلاش کرد تا از طریق مرز مشترک کاروانی را بهعنوان کمکهای انساندوستانه به داخل ونزوئلا بفرستد. که منجر به دخالت نیرویهای نظامی در ۲۳ فوریۀ سال ۲۰۱۹ شد.
بعد از این وقایع بود که رئیسجمهور مادورو تصمیم به قطع روابط اقتصادی و کنسولی با کلمبیا گرفت. تصمیمی که با توجه به تبدیل کلمبیا به پایگاه فعالیتهای ضدِ ونزوئلایی ایالات متحده کاملاً منطقی بود.
و این کمترین عکسالعملی بود که مادورو میتوانست انجام دهد. سه سال از آن زمان گذشته و اوضاع روزبهروز بدتر شد. بهخصوص برای کلمبیاییهایی که در ونزوئلا زندگی میکنند، زیرا همانطور که میدانید، تعداد زیادی کلمبیایی، حدود پنج تا شش میلیون نفر، در ونزوئلا زندگی میکنند. در مقابل با توجه به مهاجرتهای اخیر چیزی حدود یک و نیم تا دو میلیون ونزوئلایی در کلمبیا ساکنند.
میتوان مشکلات این مهاجرین را در عدم وجود خدمات کنسولی در هر دو کشور درک کرد. مثلاً در زمان انتخابات دور اول و دوم ریاست جمهوری در کلمبیا، ۱۲۹ هزار کلمبیایی مقیم ونزوئلا دارای حق رأی بودند. دولت کلمبیا تعدادی مراکز رأیگیری در مجاورت مرز با ونزوئلا ایجاد کرده بود. اما با توجه به کمبود سوخت و مشکلات حملونقل، و مقرارت سخت در عبور از مرز، دسترسی به این مراکز رأیگیری برای مهاجرین کلمبیایی بسیار مشکل و هزینهبر شد. نتیجه این شد که مطابق اخبار روزنامههای کلمبیایی تنها سه هزار نفر از ۱۲۹ هزار نفر مهاجر واجد شرایط توانستند در دور اول رأی خود را به صندوقها بریزند.
بسیار امیدواریم که با آمدن پترو این مشکلات مرزی و روابط بهبود یابد.
چرا که در میان همۀ نامزدها، تنها پترو بود که در مورد از سرگیری دوبارۀ روابط دیپلماتیک و کنسولی با ونزوئلا با وضوح بسیار سخن گفته و فعالیت میکرد. امیدواریم که او به قولهایش عمل کند. این برای مردم دو کشور و بهخصوص برای مردم شمال کلمییا در مجاورت با ونزوئلا مفید است. آنها ماهها در رویای برقراری دوباره این روابط هستند. ما دو کشوری هستیم که کاملکنندۀ یکدیگریم و باید ارتباط متقابلی که اکنون قطع شده را دوباره برقرار کنیم.
ما آگاهیم که گشایش روابط تجاری، معاملاتی و دیپلماتیک ممکن است برای ما خطراتی نیز دربرداشته باشد. بسیاری از دوستان چپگرای ما هم در کلمبیا معتقدند که این گشایش میتواند برای ما خطرناک باشد، اما این گشایش دوباره میتواند نتایج مثبتی نیز داشته باشد.
از ژانویه و فوریۀ شاهد گشایشهایی در زمینۀ روابط تجاری هستیم. اما هنوز میزان این روابط قابل مقایسه با روابط قبل از ۲۰۱۹ نیست.
بن: بله میفهمم که شما به مهمترین نکات در مورد وضعیت فعلی روابط میان ونزوئلا و کلمبیا اشاره کردید. موقعیتی که بدتر از آن ممکن نیست. کلمبیا از حملات تروریستی به ونزوئلا حمایت کرده است. ازجمله میتوان به حملات تروریستی ناموفق گیدیُن ( Gideon) در مه ۲۰۲۰ اشاره کرد که نهتنها توسط سازمان سیا و دولت آمریکا بلکه توسط عوامل دولت کلمبیا حمایت میشد. جردن گودرو (Jordan Goudreau) افسر مأموریتهای ویژه که رهبری این عملیات را بر عهده داشت، نیروهای متجاوز را در شمال کلمبیا آموزش میداد.
منظورم این است که وقتی رئیسجمهوری مانند ایوان دوکه را که در ارتباط تنگاتنگ با کارتلهای مواد مخدر و جوخههای مرگ است، کسی که حتی دولت قانونی ونزوئلا را بهرسمیت نشناخته و تروریست به ونزوئلا اعزام میکند، با رئیسجمهوری مقایسه میکنیم که مطمئناً دوست ونزوئلا نخواهد بود، و انتقادات احمقانهای هم از دولت ونزوئلا کرده است، اما بهدنبال عادی کردن روابط و متوقف ساختن حملات تروریستی است، واضح است که دولت ونزوئلا به این جابجایی خوشامد بگوید. رئیسجمهور مادورو طی توئیتی انتخاب گوستاو پترو و معاونش فرانسیا مارکز را تبریک گفت.
میخواهم در مورد فرانسیا مارکز صحبت کنم. زیرا مشی سیاسی او حتی از پترو نیز مترقیتر است. او که تبار افریقایی ــ کلمبیایی دارد کنشگر جنبش اجتماعی کلمبیا است که قبلاً در خانهها پیشخدمتی میکرده است. مادورو هم گفت که مردم کلمبیا برای دفاع از دموکراسی و صلح بهسوی صندوقهای رأی رفتند.
در بیانیۀ وزیر امور خارجۀ جدید ونزوئلا نیز اشاره شده که: دولت بولیواری ونزوئلا عزم راسخ خود را برای شروع دوران جدیدی از روابط متقابل با کلمبیا اعلام میکند. این نشانۀ آشکاری است که دولت ونزوئلا از این موقعیت بهدنبال عادیسازی روابط دیپلماتیک با کلمبیا است.
من کنجکاوم که بدانم که بهنظر شما این تغییرات در دیدگاه چپ چگونه دیده میشود. ما در مورد اینکه برای ونزوئلا چه معنا دارد صحبت کردیم. اما شما به علاوه یک چاویست هستید و برایتان ایجاد همبستگی میان نیروهای چپگرا در آمریکای لاتین اهمیت دارد.
نتیجۀ این انتخابات برای چپ چه معنا دارد؟ بهیاد دارم وقتی گابریل بوریک در شیلی انتخاب شد، من طی یک برنامۀ ویدئویی تحلیلی را ارائه کردم که موجب خشم بعضی در ایالات متحده شد. گرچه بسیاری از مردم در آمریکای لاتین، با نظر من موافق بودند که در نظریه خیزش موج صورتی در امریکای لاتین، بسیار سادهاندیشانه است که همۀ رهبران چپگرا و مترقی را اعضایی از یک جنبش واحد بهشمار بیاوریم.
در حقیقت به لحاظی من دو مسیر متفاوت را در چپ آمریکای لاتین تشخیص میدهم. یکی مسیر آلبا که گرایشی انقلابی و ضدِ امپریالیستی به رهبری کوبا، ونزوئلا، نیگاراکوئه، و بولیوی است، و برخوردی دیگر که نوع جدیدی از سوسیال دموکراسی چپ مترقی است. این گرایش را مثلاً میتوان در مورد آلبرتو فرناندز در آرژانتین مشاهده کرد و میتوان کاملاً او را یک میانهرو و یا چپ میانهرو دانست. مثال دیگر آن گابریل بوریک در شیلی و اکنون پترو در کلمبیاست . و یا پدرو کاستی یو رئیسجمهور پرو و حزبش «پِروی آزاد» که بهنظرم با این دو کمی تفاوت دارد و حداقل رهبری حزبش بیشتر هم راستا با نیروهای انقلابی است. اما او نتوانست چندان بر سیاست کشور تأثیر گذارد و ناچار شد به پارهای از سازشها تن داده و بیشتر بهسوی چپ میانه میل کند.
من کنجکاوم بدانم که آیا شما هم به این تمایز در میان چپ معتقدید؟ و پیروزی پترو را قدمی در راه غلبه براین شکاف عمیقشونده میان چپ میدانید؟ و یا آنکه معتقدید که این پیروزی شکاف را عمیقتر خواهد کرد؟
هسوس: مسألۀ مهمی را مطرح کردید، اما قبل از آن بگذارید به مطلبی در مورد فرانسیا مارکز اشاره کنم. به اعتقاد من حضور او موجب تفاوت رأی پترو با رقیبش و پیروزی او شد. این تفاوت رأی نشانۀ حضور زنان کلمبیایی، کلمبیاییهای آفریقاییتبار و مردم فقیر کلمبیاست که شاید چندان رغبتی به پترو بهعنوان سیاستمداری حافظ وضع موجود نداشتهاند. اما آنها از فرانسیا مارکز حمایت کردند. بنابراین مارکز سهم زیادی در پیروزی پترو دارد.
حال برگردم به پاسخ به سؤال شما و اینکه رفتار پترو را در این شرایط چگونه میبینم، من همیشه سعی کردهام که خوشبین باشم. در این مورد هم فکر میکنم که احتمال دارد سیاست پترو بیشتر در همان راستای گابریل بوریک و آلبرتو فرناندز باشد.
اما اگر به پیشینۀ سیاسی او قبل از انکه مبدل به سیاستمداری متعلق به وضع موجود گردد نگاه کنیم، هنوز امیدی هست که او بتواند پلی باشد میان چپ لیبرالی که در منطقه شاهدش هستیم و گرایش مترقیتری که در مورد نیکاراگوئه، بولیوی و ونزوئلا همانطور که شما اشاره کردید، میبینیم.
من امیدوارم که با انتخاب این رهبران جدید، امکانات بیشتری در بازگشت به طرحهای اتحادیههایی چون اوناسور (۱) و سیلاک (۲) ایجاد شود. این طرحها در چند سال گذشته، با روی کار آمدن رهبران دست راستی در تعدادی از کشورها و به دستور ایالات متحده متوقف و عملاً نابود شد.
اما بسیاری از مردم بهخصوص اینجا در ونزوئلا از امکانات جدیدی که در فعال کردن دوبارۀ این اتحادیهها بهوجود آمده صحبت میکنند. فعلاً اتحادیههایی چون سیلاک و اوناسور دیگر مثل زمان چاوز، لولا و فیدل فعال نیستند. وقتی به رفتار رئیسجمهور آلبرتو فرناندز در اجلاس شکستخوردۀ کشورهای آمریکایی نگاه میکنیم، میبینیم که سخنرانی او بیش از آنکه از جانب رئیسجمهور کشور آرژانتین باشد، بیشتر به یک سخنرانی از جانب رهبری از سیلاک شباهت داشت.
حال با ریاست جمهوری پترو در کلمبیا و احتمال قوی رئیسجمهور شدن لولا در برزیل در ماه اکتبر آینده، امکان زیادی وجود دارد که اتحادیههای منطقهای قدرت بیشتری پیدا کنند. زیرا این اتحادیهها در حقیقت شامل همان مجموعۀ کشورهای آمریکایی در ( OAS) هستند تنها بدون ایالات متحده و کانادا، و این امر بسیار مهمی است زیرا وجود این دو کشور در اتحادیه همیشه موجب تحمیل نقشههای آنها برای استثمار امپریالیستی و به تسلیم کشاندن مردم ما بوده است.
همانطور که گفتم من خوشبینم، اما میدانم که بسیاری افراد در چپ معتقدند که پترو نیز مسیر گابریل بوریک را خواهد رفت، که مسیر بسیار مضری است. زیرا همانطور که شاهدید، بوریک در اجلاس کشورهای آمریکایی و در حضور آیالات متحده و کانادا از نقض حقوق بشر در ونزوئلا، کوبا، و نیکاراگوئه حرف میزند، در حالی که همزمان، همچون رئیسجمهورهای قبلی در جنوب شیلی با نظامی کردن منطقه اکسپسیون به جنگ داخلی و سرکوب مردم بومی ماپوچو ادامه میدهد. مردم بومی این ناحیه علیه تملک زمینهایشان که توسط شرکتهای بزرگ خصوصی مصادره شده، مبارزه میکنند.
بن: من صادقانه معتقدم که گرایش سیاسی فرانسیا مارکز بیشتر مشابه هوگو چاوز و انقلاب بولیواری است. بنابراین در آینده خواهیم دید که چگونه این دو نیرو در یک دولت همکاری خواهند داشت. پترو که بیشتر نمایندۀ قشر سیاسی چپ میانهایست که در بسیاری از موارد آماده برای سازش است و فرانسیا مارکز نمایندۀ آن جنبشهای اجتماعی است که در پی تغییرات ریشهایتر هستند. من نگرانم که او سرنوشتی مشابه کریستینا فرناندز دی کرچنر در آرژانتین پیدا کند. او با آلبرتو فرناندز وارد ائتلافی شد و بسیاری براین گمان بودند که آنها با هم به توافقی در تقسیم قدرت دست یافتهاند، و فرناندز و کرچنر بهطور مشترک عهدهدار مقام ریاست جمهوری خواهند یود. اما در نهایت قدرت کمتر و مسئولیتی بسیار اندک نصیب کرچنر شد. در حقیقت بسیاری از کسانی که نمایدۀ جنبش طرفدار او بودند از کابینۀ فرناندز استعفا کردند. سؤالم این است که آیا ممکن است واقعهای مشابه در کلمبیا نیز رخ دهد؟ و آیا فکر میکنید که مارکز میتواند اثر مهمی بر روی گرایش دولت داشته باشد؟
هسوس: بله پیچیده است! در اینجا نیز با موقعیتی مشابه آرژنتین مواجهیم. منظورم این است به دلیل حمایت کرچنر بود که فرناندز برندۀ پست ریاست جمهوری شد. اما در آرژانتین شرایط بدتر بود زیرا که دولت ماکری در پی تعقیب و محاکمۀ سیاسی کرچنر بود، و در نتیجه طرفداران او چاره را درآن دیدند که سیاستمدار دیگری را برای پست ریاست جمهوری معرفی کنند و او بهعنوان معاون رئیسجمهور در انتخابات شرکت نماید. اما در حقیقت قدرت کرچنر در آرژانتین بسیار بیشتر از قدرت مارکز در کلمبیا بود.
من همچنین همبستگی زیادی میان رئیسجمهور بولیوی و پترو میبینم. معتقدم که شاید امکاناتی وجود داشته باشد که این شکاف درون خیزش صورتی عمیقتر نشود.
بن: فکر میکنم شما به مطلب مهمی اشاره کردید، اینکه هر چند اکنون پترو در سیاست میانهروتر شده، اما شاید هنوز بقایایی از تفکرات انقلابی خود در جوانی را با خود حفظ کرده باشد. شما بهطور غیرمستقیم این مسأله را یادآوری کردید که پترو در جوانی عضو سازمان چریکی سوسیالیست ام-۱۹ بوده ، و بعداً اسلحه را به زمین گذاشته و سیاستهای خود را معتدل کرده است. شاید امکانی در آینده وجود داشته باشد که به تمایلات ترقیخواهانهای که در پس ذهن خود دارد باز گردد.
«توافق عظیم» که ائتلاف بسیار وسیعی از احزاب چپگراست، موجب پیروزی پترو شد. از قرار معلوم این ائتلاف شامل لیبرالها و سوسیال دموکراتها گرفته تا کمونیستها میشود.
برای این جمع متفاوت بسیار مشکل است که به توافق مشترکی برای رهبری مملکت دست یابند. متحد کردن نیروها علیه جناح راست آسان است، اما حکومت کردن مسألۀ دیگری است. هر چند من هم با شما موافقم که انتخاب مارکز سهم مهمی در پیروزی پترو داشته است. و اینکه او مانند پترو سیاستمدار نیست و از سوی جنبشهای اجتماعی آمده.
همچنین باید خاطرنشان کنم که در اظهاراتی که او در مورد ونزوئلا و دیگر کشورهای منطقه داشته، از حملاتی که پترو به چپ کرده خبری نیست. پترو مثلاً به ونزوئلا و نیکارگوا حمله کرد و آنها را «دیکتاتوری» نامید، که احمقانه بود. اما مارکز هرگز چنین الفاظی به کار نبرد.
هسوس: با آنکه میدانم مقام ریاست جمهوری نهتنها در کلمبیا بلکه در همه جا مقامی نمایشی و غیرمهم است، اما هنوز معتقدم که همه چیز وابسته به رابطۀ میان پترو و مارکز است. تکرار میکنم که من کوشش میکنم خوشبین و امیدوار باشم که مارکز قادر خواهد بود در روند تصمیمگیری بر روی پترو تأثیر بگذارد. اما واقعیت این است که مارکز چندان قدرت زیادی برای اعمال ندارد. لذا باید تلاش زیادی بکند تا بتواند تأثیر خود را اعمال نماید.
بن: حال میخواهم به موضوع تحریمها به پردازم. شما در ونزوئلا زندگی میکنید، و همۀ مشکلات ناشی از محاصره و جنگ اقتصادی علیه ونزوئلا را تجربه کردهاید. آخرین باری که من با شما مصاحبه کردم در سال ۲۰۱۹ یا ۲۰۲۰ در کاراکاس بود و زمانی بود که ونزوئلا گرفتار تورم بسیار بد سهرقمی بود.
اما آنچه قابل توجه است این است که ونزوئلا امروزه نرخ تورمی کمتر از بسیاری کشورهای آمریکای لاتین ازجمله آرژانتین دارد. بنابراین بهنظر میرسد که دولت توانسته بزرگترین مشکل کشور یعنی تورم را مهار نماید. مسألهای که بسیار پیچیده است و بخشی از ان به دلیل تحریمهای ایالات متحده بهوجود آمده و بخش دیگر آن به دلیل خرابکاری گروههای مشکوکی مقیم ایالات متحده است که به بازار سیاه تبدیل ارز دامن زده، و همینطور شرکتهای خصوصی داخل ونزوئلا که از قبول میزان درصد رسمی تورم توسط دولت سرباز میزنند و موجب بالا رفتن آن میشوند. اما علیرغم پیچیدگی مسأله، دولت مادورو توانست تورم را زیر کنترل نسبی خود قرار دهد. اکنون حتی شاهدیم که با جنگ اقتصادی که کشورهای غربی و ایالات متحده بر ضدِ روسیه بهراه انداخته و صدور انرژی این کشور را تحریم کردهاند، نمایندۀ دولت بایدن به کارکاس رفته و از ونزوئلا تقاضا میکند که با صدور نفت خود کمبود صادرات نفت روسیه را جبران نماید.
و شاهدیم که در مقابل دولت آمریکا تعدادی از تحریمها کنار گذاشته، هرچند که اکثریت آنها پا برجاست. میخواهم بدانم که در مورد نحوۀ حل بحران اقتصادی توسط دولت ونزوئلا چه نظری دارید. همچنین با توجه به برداشتن تعدادی از تحریمها، آیا امکان صدور نفت ونزوئلا ایجاد شده است، به این معنا که واقعا اقتصاد ونزوئلا بهسمت بهبود در حرکت است؟
هسوس: سؤال خوبی است، من فکر میکنم اینجا مسألۀ مهمی وجود دارد که من باید آن را به دوستان چپ خود در سرتاسر دنیا یادآوری نمایم. ونزوئلا از ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ به ایالات متحده نفت فروخته است در حقیقت به دلیل نیاز آمریکاییها بود که صنایع نفت در ونزوئلا تأسیس شد. حکایتی که در مورد همۀ کشورهای صادرکنندۀ نفت صادق است. به این دلیل این موضوع را یادآوری میکنم که هر بار ما در صدد شروع صدور نفت به ایالات متحده هستیم، دوستان چپگرای ما میگویند شما نمیبایست این کار را انجام دهید. اما واقعیت این است که اقتصاد ونزوئلا وابسته به فروش نفت به آمریکا، چین، و کشورهای دیگر است. اگر ما نفت نفروشیم اقتصاد ما به ناله میافتد.
از سالهای ۲۰۱۷ ــ ۲۰۱۶ و بهخصوص از ۲۰۱۹ یعنی زمانی که ترامپ خشنترین تحریمها را فعال کرد، اثر سخت تحریمها بر روی ونزوئلا نمایان شد. فروش نفت به ایالات متحده و یا اروپا بهمعنای ان نیست که دولت ونزوئلا دولتی سرمایهدار و نئولیبرال شده است.
حال برمیگردم به سؤال شما در مورد بهبود وضع اقتصادی ونزوئلا در ماههای اخیر بهخصوص از سال ۲۰۱۸، یعنی زمانیکه رئیسجمهور مادورو مصمم شد که پارهای از موانعی را که دولت بر وجوه مشخصی از اقتصاد ونزوئلا اعمال میکرد برطرف سازد. این هم دلیل دیگری شد برای فریاد برخی از چپها که مادورو نئولیبرال شده است. آنها درک نمیکردند که بعد از سالها ناکارآمدی سیاستهای قبلی، ما کوشیدیم که برخورد اقتصادی خود را عوض کنیم. اوضاع بعد از تحریمهای سال ۲۰۱۸، بدتر و بدتر شد. بنابراین برای مادورو انتخاب دیگری وجود نداشت جز آنکه از اقتصاددانان قبلی گسسته و به دنبال راههایی برای آزادسازی اقتصاد باشد.
من واقعاً معتقدم که پیروی مادورو و قبل از او چاوز از توصیههای اقتصادانان خاصی در ونزوئلا، ما را در مسیر نادرستی قرار داده بود. این اقتصاددانان میگفتند که تورم امری تخیلی و برآمده از تصورات است. آنها همچنین ادعا میکردند که روش اقتصادی درست کنترل قیمت کالاها و افزایش حقوقهاست.
و ما این روش را هفت-هشت سال ادامه دادیم تا آنکه تحریمها شروع شد و اقتصاد به مرحلۀ انفجار رسید. من خرسندم از اینکه رئیسجمهور مادورو تصمیم گرفت که خود را از شر این خبرگان رها کند. اما آنها هنوز حضور دارند و با همراستا شدن با حزب کمونیست ونزوئلا از دولت انتقاد میکنند. آنها میگویند که مادورو یک رئیسجمهور نئولیبرال است، بدون آنکه هیچ توجهی به شرایط مادی واقعی، که او را مجبور به اتخاذ این تصمیمها کرد، داشته باشند.
اشخاصی حتی از گروه ما هستند که به سفرهای مادورو به خارج و دعوت برای سرمایهگذاری در ونزوئلا که بسیار شبیه برخوردی نئولیبرال است، معترضند. اما باید شرایط بسیار وخیم اقتصادی ونزوئلا که ما هنوز در آن بهسر میبریم را در نظر گرفت.
بعضی از شاخصها بهبود یافته است، شما به تورم اشاره کردید، تولید ناخالص ملی سال پیش رشد داشت. فکر میکنم حدود ۴٪، اما این رشد را هم باید با دقت ارزیابی کرد. زیرا اقتصاد ونزوئلا در هفت هشت سال قبل کاهشی حدود ۷۵٪ را تجربه کرده بود. که کاهش وحشتناکی است. توجه کنید این بهمعنای آنست که در سال ۲۰۲۱، تولید ناخلص ملی تنها معادل ۲۵٪ سال ۲۰۱۳ بوده است.
لذا شما میتوانید بهدرستی نالۀ اقتصاد ونزوئلا را در طی این سالها درک کنید. ما مردمی که در ونزوئلا هستیم میبایست با تمام این مشکلات دست و پنجه نرم میکردیم. تورم موجب افول خدمات عمومی شد. مهاجرت سیلآسا اثر وحشتناکی بر روی زندگی مردم در کشور میگذاشت.
این روزها بسیاری از سیل مهاجرت سخن میگویند، اما ما ونزوئلاییها اثر مهاجرت عظیم به جنوب را در کشور خود به چشم دیدیم. معمولاً افراد مرفه هستند که زودتر مهاجرت کرده و کشور را ترک میکنند، و این اثر بسیار بدی بر کیفیت خدمات، آموزش و سیاستهای دولتی دارد. وقتی در کشوری با ۳۰ میلیون جمعیت در مدتی کوتاه یک یا دو میلیون نفر مهاجرت کنند، جمعیت کشور به ناگهان ۵ یا ۶ درصد کاهش مییابد.
بن: درست است این همان پدیدۀ فرار مغزهاست. و باید در نظر داشته باشیم که آنها که کشور را ترک میکنند به نسبت بسیار بالایی تحصیلکردههایی در رشتههای پزشکی و مهندسی و رشتههای فنی هستند و با ازدستدادن این افراد، کارآیی در جامعه بسیار کاهش پیدا میکند.
هسوس: اشارهام به این مطالب از این نظر بود که هنوز چپگراهایی هستند که از تصمیمات مادورو انتقاد میکنند. اما معتقدم که اکثر مردم ــ چاویست و یا غیرچاویست ــ تشخیص دادهاند که تصمیماتی که مادورو در ۲۰۱۸ برای آزاد کردن نرخ تبدیل ارز و حذف کنترل قیمت گرفت، همگی بجا بود. سیاستهای قبلی نقش بزرگی در ایجاد کمبود بیسابقۀ کالا در کشور داشتند. رسانههای حاکم همه از این بحران برای حمله به دولت استفاده کرده و آنرا نشانۀ شکست سوسیالیسم در ونزوئلا دانسته ونزوئلا را دولت سوسیالیستی فرومانده مینامیدند. همۀ این تصمیمات برای ایجاد انضباط در سیاست مالی اتخاذ شد.
ما در سالهای ۲۰۱۵، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ با مشکلات بسیاری روبرو بودیم. در این زمان بود که مادورو تصمیم به کنترل میزان پول در گردش برای کاهش تورم و استفاده از دلار در کشور برای حل مشکل کمبود ارز ملی (بولیوار) گرفت. با ایجاد انضباط مالی در کشور و سیاست جدید اقتصادی، بحران بزرگ فروکش کرد. اما هنوز مشکلات بسیاری وجود دارد و ما در یک مدینۀ فاضله زندگی نمیکنیم.
اما برگردیم به سؤال شما، بله بعد از آنکه آمریکاییها فهمیدند که سیاست تحریمهای دبوانهوار علیه روسیه، منجر به نتایج منفی برای خود آنها و همۀ مردم کشورهای دیگر شده، با التماس برای نفت به اینجا آمدند. و اینها همه نشانگر سیاست خارجی احمقانه و متلون ایالات متحده و دوری سران واشنگتن از واقعیت است.
در نتیجه ما از آمدن آنها خرسندیم. گروهی از چپها شاید با این تلقی من موافق نباشند. اما بازگشت آنها به میز مذاکره نشانۀ آنست که سیاست ما درست بوده و برای ما مهم است که بعد از سالها مقاومت، حالا یانکیهای آمریکایی با تقاضای نفت به سوی ما آمدهاند.
اما مهم است اینجا به مطلبی که شما هم گفتید، دوباره اشاره کنم. برخلاف آنچه در رسانهها گفته میشود، بههیچوجه سخنی از رفع تحریمها و حذف همۀ آنها در میان نیست. تا آنجا که من میدانم تابحال تنها سه مورد از تحریمها تغییر کرده است. یکی از آنها اجازه به شرکتهای نفتی اروپایی به شروع دوبارۀ معامله با ونزوئلاست. ما شاهد ورود تعدادی تانکر از سوی اِنی (شرکت نفت ایتالیایی) و رپسول (شرکت نفت اسپانیایی) برای تحویل نفت از ونزوئلا هستیم. اینها شرکتهایی هستند که برای سالها در ونزوئلا فعالیت داشتند. در حقیقت ایالات متحده در مورد این شرکتها تحریم را لغو کرد تا آنها بتوانند نفت ونزوئلا را به اروپا برسانند.
این اقدام را باید در ارتباط با تأثیرات منفی اعمال تحریمهای احمقانه ای دانست که اروپا در مورد روسیه انجام داده است. اقدام دیگر در مورد فلیکس مالپیکا پسرعموی همسر رئیسجمهور مادورو است که نامش در لیست اشخاص تحریم شده بود. ناگهان در هفتۀ گذشته (اواسط ژوئن) اسم او از فهرست تحریم خارج شد و این اقدام مهم و عجیبی بود که شایعات بسیاری را نیز از سوی دست راستیها دامن زد. من به شخصه از انگیزۀ ایالات متحده برای این اقدام اطلاعی ندارم.
اما بههر حال، تاکنون ما تنها شاهد این دو اقدام واقعی هستیم. صحبتهای زیادی هم پیرامون رفع تحریم برای صدور نفت از طریق شِوران در آیندهای نزدیک در جریان است. سنگاندازیهای بوروکراتها در واشنگتن، و تلاشهای رسانههای حاکم که با استفاده از شایعات سعی دارند که دست راستیها و دولت بایدن را تحت فشار بگذارند، همگی موجب شده که حتی در رفع این موارد اندک نیز با ابهاماتی رویرو باشیم.
بن: بله موافقم که در مورد خبر حذف تحریمها بیش از حد اغراق شده است. البته فکر میکنم که به دلیل قطع صادرات نفت از روسیه، که صادرکنندۀ اصلی نفت به ایالات متحده و اروپا بود، آنها تحریمهای بیشتری را لغو نمایند.
هسوس: در گذشته بعد از تحریم صادرات نفت ونزوئلا، روسیه جایگزین ونزوئلا در صدور نفت به آمریکا شد.
این رفتار طبیعی بازار نفت است که زمانی روسیه جایگزین سهم ونزوئلا از صادرات نفت بشود و اکنون به دلیل اعمال تحریم بر روی صادرات نفت روسیه، ونزوئلا سهم روسیه را پُرکند. به علاوه باید اشاره کنم که بسیاری از شرکتهای نفت روسی هستند که در ونزوئلا به استخراج نفت مشغولند.
درست است که آنها نفت را از این شرکتهای روسی نخواهند خرید، اما در تحلیل نهایی خرید نفت از ونزوئلا به نفع کل استخراج نفت در ونزوئلا و بهطور غیرمستقیم به نفع روسیه نیز تمام خواهد شد.
بن : با وجود لطمهای که تحریمهای اعمال شدۀ واشنگتن به مردم کشورها میزند، اما موجب تقویت دولتها و ایجاد اتحاد میان کشورهای تحریمشده میشود.
این مسأله را بهوضوح در مورد روسیه میبینیم که با وجود لطماتی که تحریمها در ابتدا به مردم وارد کرد. اما اکنون ارز روسیه بهمراتب نسبت به گذشته قویتر شده و درآمد ناشی از صادرات کالاهای انرژی آن کشور به اوج رسیده است، هر چند که این افزایش قیمت موجب افزایش تورم در همۀ کشورهای جهان شده است.
قبل از رفتن به سراغ روابط با ایران میخواستم بحث خودمان را در مورد وضعیت اقتصادی ونزوئلا به پایان برسانیم. از اخبار و نشریات ونزوئلایی دستگیرم شد که مادورو توصیههای اقتصادی زیادی از متخصصین چینی دریافت میکند.
اما انتقادات بعضی از چپها به مادورو با این عنوان که دولت او به دولتی نئولیبرال مبدل شده مسخره است. زیرا این دولت هنوز سلطۀ خود را بر روی اهرمهای اصلی اقتصادی یعنی صنعت نفت، زیر ساختهای مخابرات و صنعت حمل و نقل حفظ کرده است، اما لازم بود که برای تقلیل اثرات منفی این محاصرۀ اقتصادی بیرحمانه و تورمی که در حقیقت هر افزایش دستمزدی را نابود میکرد، اقدامی بهعمل میآمد.
در کشوری چون ونزوئلا که دسترسی به اندوختۀ جهانی ارزی چون دلار ندارد، و ارز آن نمیتواند حمایت صادرات نفت را به دلیل تحریمها و یا اندوختۀ ارز دیگری در پشت خود داشته باشد، تورم شدیدی بهوجود میآید. با وجود آنکه ما طرفدار افزایش حقوق زحمتکشان هستیم و آن را امر مطلوبی میدانیم، اما تورم همۀ این افزایش دستمزدها را خواهد بلعید.
بنابراین آنچه که در ونزوئلا رخ میدهد نتیجۀ این جنگ دائمی است، جایی که دولت دائما دستمزدها را افزایش داده و بعد تورم همۀ این افزایشها را از بین میبرد. شرایط بسیار دشواری است و البته میدانیم که عامل اصلی اکثر این مشکلات، تحریمهای غیرقانونی و محاصرۀ اقتصادی است.
اما ظاهراً چین دارای متخصصان اقتصادی متعددی است که تجربۀ برخورد با این مسایل را دارند، و میدانند که چگونه با استفاده از الگوهایی با حفظ حاکمیت دولت، بعضی از بخشهای اقتصادی بتوانند از سرمایهگذاریهای خارجی دعوت به عمل آورند. در عین حال باید ذکر کرد که این سرمایهگذاریهای خارجی نه از سوی امپریالیستهای غربی بلکه از جانب ایران، روسیه و چین است.
بهخصوص میخواستم نظر شما را در مورد سفر مهم رئیسجمهور مادورو به ایران و همچنین به الجزایر و ترکیه بدانم. سفر به ترکیه از این باب قابل توجه است که ترکیه در عین آنکه عضو ناتوست، و دائما همراه با غرب علیه چین و روسیه میجنگد، اما روش خاصی دارد برای ایجاد تشنج در تمام روابط بینالمللی. برخلاف ترکیه، مادورو در ملاقات با مقامات دولت الجزایر بر روی حمایت مشترک از مردم فلسطین و صحرای باختری تأکید نمود.
پس از آن او سفر مهمی به تهران داشت و طی آن توافق همکاری بیست سالهای را میان دو کشور به امضا رساند. علاوه بر قرار دادهای اقتصادی، مطابق مفاد این توافقنامه ایران، پشتیبانی فنی به صنعت نفت ، و دیگر شاخههای صنعتی و همچنین حمایتهای پزشکی به ونزوئلا ارائه خواهد داد.
این سفر پس از انکه ایران چند کشتی تانکر نفت حاوی نفت سبک به ونزوئلا فرستاد، صورت میگیرد. نفت استخراجی ونزوئلا بسیار سنگین بوده و برای سهولت در صدور باید آن را با برخی از میعانات گازی رقیق نمود. تحریمهای ایالات متحده دسترسی ونزوئلا به این ترکیبات را بسیار دشوار کرده بود.
علاوه بر این ایران سوپرمارکتهایی به نام مگاسیز در ونزوئلا تأسیس کرده است. اگر ممکن است راجع به این توافق بیست ساله با ایران بیشتر صحبت کنید.
هسوس: بله درست است، روابط میان ونزوئلا و ایران، بهخصوص در دوران تحریم از ۲۰۱۷ تابحال، رشد و تحکیم بیشتری پیدا کرده است. بهخصوص در رشتههایی چون استخراج نفت که ایرانیان در آن بسیار فعال هستند. در سال ۲۰۲۰ با شروع پاندمی ونزوئلا بهشدت دچار کمبود بنزین شد، و فعالیت پالایشگاههای ما عملاً متوقف شده بود. میتوان تصور کرد که نبود بنزین و گازوئیل نهتنها برای مردم بلکه برای اقتصاد چه مشکل بزرگی بهوجود میآورد.
در ان شرایط ایران اولین کشوری بود که به کمک ما شتافت، و تانکرهای بنزین برای ما ارسال کرد.
ایرانیان با نادیده گرفتن تهدیدی که ایالات متحده به حمله به این تانکرها میکرد ــ که منجر به مصادرۀ دو یا سه تانکر هم شد ــ کشتیها را به مقصد ونروئلا فرستادند. اکثر کشتیها به ونزوئلا رسید و اخیراً نیز دیگر خبری از مصادرۀ کشتیها در میان نیست.
اما جنبۀ مهمتر کمک مردم و دولت ایران به ونزوئلا، ارسال گروه متخصصین نفتی آنها برای ارزیابی موقعیت پالایشگاههای ما بود. ونزوئلا قبل از به قدرت رسیدن چاوز مستعمرۀ آمریکا بود، و مثل همۀ کشورهای منطقه و اکثر کشورهای صادرکنندۀ نفت، پالایشگاههای ما همگی با فنآوری آمریکایی ساخته شده است.
بعد از شروع تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا، ما از دریافت هرگونه قطعات یدکی برای پالایشگاهها محروم شدیم. تا ایرانیها آمدند اینجا و اکنون هنوز با ما کار میکنند تا بتوانیم ساختار صنایع پترو شیمی ونزوئلا را در حد امکان از وابستگی به ایالات متحده برهانیم. این امر بسیار مهمی است که ما را قادر میکند بدون نیاز به نفت ایران، کیفیت نفت خود را قابل عرضه در بازار جهانی کنیم.
مادورو در هنگام اقامتش در ایران به مسألۀ دیگری نیز اشاره نمود، که چندان پوشش خبری نیافت. و آن موردی از اقدامات ژنرال سلیمانی بود که سه سال قبل توسط عوامل آمریکا از طریق حملهای پهپادی ترور شد.
درست بعد از انکه به دلیل خرابکاری در شبکۀ برق، ونزوئلا برای چند روز متوالی دچار خاموشی وسیعی شد، ژنرال سلیمانی با گروهی از ایرانیان، برای کمک به رفع مشکل خاموشی به ونزوئلا آمدند. او بعد از دو یا سه روز اقامت، به ایران بازگشت و بلافاصله گروهی متخصص را برای رفع مشکل خاموشی به ونزوئلا فرستاد.
اینها نمونههایی از عمق روابط برادرانه میان ونزوئلا و ایران است که تنها بعد از افشای آنها توسط مقامات دولت، عموم مردم از آنها مطلع میشوند.
بهطور متقابل، در سال ۲۰۰۹، رئیسجمهور چاوز مقدار زیادی بنزین به ایران فرستاد زیرا که در آن زمان ایران دچار مشکلات زیادی در زمینۀ تولید بنزین شده بود و بهخاطر داریم که ایرانیان چقدر قدردان این کمک ما بودند. این روابط بسیار نیرومند و نزدیک با ایران، اغلب مورد حملۀ امپریالیستها، محافل صهیونیستی؛ سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، و نیروهای دست راستی در جهان قرار میگیرد.
اخیراً مثال به زمین نشاندن هواپیمای ۷۴۷ ایرانی را در آرژانتین داشتیم. مقامات آرژانتینی به این بهانه که این هواپیمایی ایرانی است و تعداد زیادی خدمۀ ایرانی در آن حضور دارند، از پرواز هواپیما جلوگیری کردند. این نیز بخش دیگری از جنگ روانی افترا و اتهامزنی است که هروقت قدمی برای نزدیکی بیشتر میان ایران و ونزوئلا پیموده میشود، این جنگ شدت مییابد.
این یک هواپیمای حمل و نقل بار بود متعلق به یکی از شرکتهای وابسته به شرکت هواپیمایی ملی ونزوئلا، کانویزاس. به رأی تعدادی از قاضیهای آرژانتینی نهتنها خود هواپیما، بلکه خدمۀ آن توقیف و گذرنامههای آنان ضبط شد.
امضای توافقنامۀ همکاری استراتژیک بیست ساله میان رئیسجمهور مادورو و رئیسجمهور ایران رئیسی ادامۀ طبیعی ارتباط نزدیک بین این دو کشور و عزم دو دولت برای تعمیق بخشیدن به این ارتباط است.
در زمان توقف رئیسجمهور مادورو، ایرانیها دومین فروند از چهار تانکر نفتی ونزوئلا را که چندین سال قبل از ایران خریداری شده بود، تحویل دادند. تانکر اول دو یا سه سال پیش تحویل ونزوئلا شده بود. این تانکرهای عظیم که در ایران ساخته میشوند نشانگر قدرت اقتصادی عظیم ایران است، که با وجود تحریمها، هنوز صنعتش توانایی ساخت چنین کشتیهای عظیمی را دارد.
صنعت جهانگردی نیز مورد دیگری است که در زمان دیدار رئیسجهمور مادورو در ایران مورد بحث قرار گرفت.
مقرر شد که شرکت هواپیمایی کومبیاسا، پروازی هفتگی میان تهران و کاراکاس داشته باشد. در حقیقت اولین پرواز قرار است که در عرض چند روز آینده صورت گیرد.
یکی از دلایل توقیف هواپیمای ۷۴۷ در آرژانتین همین ایجاد خط پرواز جدید است. سازمان سیا و موساد در پشت این اقدامات هستند و مدعی هستند که این پروازها برای حمل و انتقال تروریست از ایران است. افسانهسازیهایی سراپا دروغ به سبک فیلمهای هالیوودی.
شک نیست که این خرابکاریها، در تعمیق روابط میان ونروئلا و ایران تأثیری نخواهد داشت.
من اطمینان دارم که بخش دیگری از توافقات مربوط به مسایل امینتی ونظامی است که معمولاً میان دو دولت مطرح میشود.
در اخبار داخلی کشور شنیدم که گروهی از راهنماهای تورهای جهانگردی از ایران به ونزوئلا آمدند تا امکانات برقراری تورهای جهانگردی را در ونزوئلا بررسی نمایند. این اقدام مقدمهایست برای گسترش فعالیتهای توریستی میان ایران و ونزوئلا.
ما در ونزوئلا شدیداً به دنبال افزایش درآمد و ایجاد امکانات برای آغاز دوبارۀ فعالیت استخراج نفت هستیم. برای دهههای متوالی ونزوئلا، اقتصادی تکمحصولی و بر مبنای تولید نفت داشت، این شکل اقتصاد از طرف ایالات متحده به ما تحمیل شده بود و خواست ونزوئلاییها همیشه ایجاد تنوع در اقتصاد کشور بوده است. مردم کشورهای مختلف اغلب از دولتهایشان به دلیل داشتن ادامۀ سیاست اقتصاد تکمحصولی انتقاد میکنند. اما از تلاشی که ایالات متحده بعد از جنگ دوم جهانی برای شکل دادن نظام اقتصادی جهانی مورد نظر خود نمود، سخنی به میان نمیآورند. اما امروزه همگی شاهدیم که این نظام ترک برداشته و در مسیر اضمحلال افتاده و ایالات متحده دیگر قدرتی بلامنازع که همه جهان را در سلطۀ خود داشته باشد نیست.
اطمینان دارم که شما هم در این زمینه با ما هم عقیده هستید، بی دلیل نیست که اسم وبگاه خود را «مولتی پولاریستا» (طالب جهانی چند قطبی) گذاشتهاید.
بن: دقیقاً درست میگویید. با توجه به فرصت کمی که به جا مانده میخواستم نظر شما را در مورد مقالههایی که در وبگاهم مولتی پولاریستا نوشتم بدانم، در این مقالهها علاوه بر اشاره به توافقنامه همکاری بیست ساله میان ونزوئلا و ایران، به توافقنامه مهم دیگری که میان ایران و نیکاراگوئه امضا شد اشاره میکنم.
نیکاراگوئه کشور کوچکی ایست با تنها شش و نیم میلیون نفر جمعیت، لذا امضای این توافقنامه پوشش خبری مشابه توافق با ونزوئلا را نداشت. خبر دیگر توافق همکاری بیست و پنج ساله میان ایران و چین است که در سال ۲۰۲۱، به امضا رسید، مبلغ این توافق بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار است.
همۀ این خبرها نشاندهندۀ افزایش همکاری میان کشورهای جهان جنوب است. ما شاهد شکلگیری محورهای مقاومت نهتنها در آسیایغربی میان مقاومت لبنان، فلسطین، سوریه، عراق و ایران هستیم، بلکه شاهد همسویی محور مقاومت دیگر در امریکای لاتین میان کوبا، نیکاراگوا، بولیوی، و ونزوئلا در همکاری با چین هستیم. و همچنین باید به همکاری روزافزون میان روسیه و چین، اشاره کرد.
این کشورها همه عضو گروهی در سازمان ملل بهنام دوستان مدافع منشور سازمان ملل هستند. در ۲۰۱۹، در اوج تلاشهای ایالات متحده برای کودتا در ونزوئلا، کاراکاس میزبان اجلاس جنبش غیرمتعهدها بود. ونزوئلا علاوه بر آنکه نوعی پیشگامی در چپ را بهعهده دارد، به صدای جدیدی برای همکاری میان کشورهای جنوب نیز تبدیل شده که بهدنبال ادغامهای ناحیهای در امریکای لاتین هستند. نهتنها در آمریکای لاتین ، بلکه با همسویی و همکاری میان کشورهای جهان جنوب. هم چنین یک گردهمایی در اعتراض به اجلاس کشورهای آمریکا زیر سلطۀ ایالات متحده که با عدم شرکت روسای جمهور هشت کشور تبدیل به افتضاحی شد، بهنام اجلاس مردم آمریکا برای دموکراسی برگزار شد. مادورو طی پیامی که برای برگزاری این اجلاس فرستاد از بنای جهان چندقطبی جدیدی صحبت میکند. میخواستم نظر شما را در مورد نقش ونزوئلا در رویارویی با امپریالیسم و همچنین کوشش در ایجاد نظامی سیاسی و اقتصادی علیه امپریالیسم جویا شوم. بهنظر شما ونزوئلا چه نقشی در بنای این جهان چندقطبی دارد؟
هسوس: این واقعیتی است که ونزوئلا از زمان چاوز بهدنبال بنای نظم جهانی چندقطبی جدیدی بود، و من معتقدم که کشور من در این راه موفق بوده است. چاوز در راه این هدف بسیار پیگیر بود، مادورو هم چه در آن سالها که وزیر امور خارجۀ دولت او بود، چه امروز که در مقام ریاست جمهوری ادامهدهندۀ اهداف اوست، در این راه تلاش بسیار میکند.
شک نیست که پاندمی مصیبتهای اقتصادی در جهان را تشدید کرده است. همه جا شاهد گسستگی زنجیرۀ تولید هستیم و همه چین را برای آن مقصر میشمارند. زیرا چین شانگهای را برای دو یا سه هفته قرنطینۀ کامل نمود. ولی همه میدانند که این قرنطینه علت اصلی نبود و آغاز مشکلات به ماهها قبل از پاندمی برمیگردد. افزون براین اکنون شاهد تورم افسار گسیخته در ایالات متحده، افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو، و اثرات منفی آن بر روی بازارهای همۀ کشورها هستیم.
همۀ این پدیدهها و وقایعی که بهسرعت از جلوی چشم میگذرد، نشانۀ مشکلات روز افزون و فروپاشی نظامی اقتصادی است که بعد از جنگ جهانی دوم توسط ایالات متحده طراحی، رهبری و اعمال میشود.
به اعتقاد من آنچه که شما در مورد ونزوئلا در اعتلای روابطش با ایران، در امضای اتحاد استراتژیک میان ایران و چین و همینطور اتحاد استراتژیک میان چین و روسیه بیان کردید، همگی نشان از تولد نظمی جدید در جهان دارد.
چند روز پیش مکالمۀ تلفنی میان شی جینگ پین و پوتین صورت گرفت ، و طی آن رئیسجمهور چین بر تعهدات خود به روسیه تأکید کرد. این وقایع مهمی است که چندان در خبرها انعکاس پیدا نمیکند. زیرا که آنها روایتهای امپریالیستی نیستند.
دولتها میبینند که اقتصاد ایالات متحده در حال اضمحلال است و احساس ضرورت میکنند که اقتصاد خود را از نظام جهانی دلار که مطابق قرارداد برتن وودز در ۱۹۴۴ وضع گردید، جدا کنند. من مفتخرم که ونزوئلا یکی از کشورهایی است که در راه ترویج بهوجود آمدن این گرایش جدید یعنی برخورد چندقطبی به جهان سهم دارد.
بگذارید در اینجا به اتفاقی که چند روز پیش در گردهمایی اقتصاد بینالمللی در سنت پترزبورگ رخ داد اشاره کنم. در این گردهمآیی گروهی از متخصصین اقتصادی ونزوئلا با متخصصین روسی و چینی گفتوگو کردند. در طی این مذاکرات آنها پیرامون یافتن روشهایی برای تسهیل پرداخت برای معاملات میان این کشورها مستقل از دلار گفتوگو کردند.
ونزوئلا اعلام کرد که سیستم اعتباری «میر» در ونزوئلا نیز استفاده خواهد شد. سیستم کارت اعتباری میر بعد از خروج سیستمهای اعتباری ویزا و مَسترکارد به دلیل تحریمهای ایالات متحده، در روسیه و چند کشور دیگر فعال شد. اکنون اهالی روسیه که بهعنوان توریست به ونزوئلا میآیند دیگر نیازی به استفاده از پول نقد ندارند و میتوانند جهت پرداخت و یا خرید از این کارت اعتباری استفاده کنند.
فنآوریهای زیادی وجود دارد که با کمک آنها میتوان گزینهای در مقابل دلار ایجاد کرد. من بر این باورم که کشورهایی که سریعتر خود را از شر حاکمیت دلار رها میکنند، از بحران اقتصادی قریبالوقوعی که بعد از فروریختن کل اقتصاد دلاری در راه است، جان سالم بدر خواهند برد.
من خوشوقتم زیرا ونزوئلا، بهعنوان بخشی از میراث چاویستها در تشکیل بنای نظم نوین جهانی سهیم است. همان طور که شما هم تشریح کردید، من هم ازاین موضوع احساس غرور میکنم.
بن: بسیار خوب بیان کردید. باید بگویم که پیشبینی هوگو چاوز بسیار درست بود، در مقالهای با عنوان «چاوز وحدتگرایی بزرگ و مروج جهان چندقطبی» از چاوز در ۱۹۹۸ نقل میشود که گفته بود جهان در قرن بیست و یکم دیگر نه تکقطبی، نه دوقطبی، بلکه چندقطبی خواهد بود. به قدرت آیندهنگری این فرد توجه کنید که قادر بود روندی را که نتایج آنرا پس از بیست سال شاهدیم، در آن زمان پیشبینی کند. این چاوز بود که در بهوجود آوردن این دنیا موثر بود. و همانطور که شما هم اشاره کردید ونزوئلا نیز نقشی کلیدی در این روند تاریخی بازی کرده است. این همان فردی است که در انتخاباتی عادلانه و دموکراتیک در ۱۹۹۸، به ریاست جمهوری انتخاب شد، هر چند که پیروزی او در انتخابات توسط رسانههای غربی نادیده گرفته شد و از او با عنوان دیکتاتور یاد میکردند.
مشکلاتی که در چند سال گذشته شاهدش بودیم را باید بهمثابۀ درد زایمان نظمی جدید در جهان به حساب آورد. این اصطلاح را از گفتۀ کاندولیزا رایس نومحافظه کارِ و جنگطلب افراطی نقل میکنم که در اشاره به جنگهای امپریالیستی در غرب آسیا، آنها را به درد زایمان برای تولد خاورمیانهای جدید تشبیه کرده بود. حال جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه ونزوئلا و بسیاری کشورهای دیگر را باید به حساب درد زایمان تولد جهانی چند قطبی گذاشت.
هسوس رودریگز اسپینوزا خبرنگار و تحلیلگر برجستۀ ونزوئلایی از وقتی که برای مصاحبه با من گذاشتید بسیار متشکرم.
* https://www.youtube.com/watch?v=wpouWfsvLYI
۱ــ UNASUR: اتحادیۀ کشورهای آمریکای لاتین که شامل ۱۴ کشور این قاره میشود. در سالهای اخیر تعدادی از کشورهای عضو، عضویت خود را به حال تعلیق درآوردهاند.
۲ــ CELAC: جامعۀ کشور های آمریکای لاتین و ناحیۀ کارائیب.