به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

بحران کریمه به مثابه پیامد فروپاشی نظام بین الملل

روزنامه روسی پرشمارگان نزاویسمایا گازتا روز دوشنبه در مقاله ای به قلم الکساندر خرامچیخین با عنوان ˈکریمه ، فاجعه ای با علامت معکوسˈ به فروپاشی نظام بین الملل از ربع قرن بیستم و پیامدهای آن به شکل تجزیه کشورهای مختلف پرداخت.

درمطلب تحلیلی نزاویسمایا گازتا با اشاره به اینکه رفتار غرب باعث شکست آن شده و نظام حقوق بین الملل را به فراموشی کشانده، آمده است:بدون تردید تحولات جاری در ارتباط با کریمه، اهمیت سرنوشت سازی دارد. البته این بر آیند طبیعی فروپاشی نظام حقوق بین الملل است که در ربع آخر قرن 20 پدید آمد. ممکن است حوادث کریمه به طور نهایی نشان داده باشد که این روند فروپاشی با موفقیت و به طور بازگشت ناپذیر خاتمه یافته است.
مقاله حاکی است : ناظران از مدت ها پیش به تضاد سازش ناپذیر بین اصل پایداری مرزها و حق ملت ها برای تعیین سرنوشت خود اشاره کردند.دراین میان اصل پایداری مرزها به شکل مسکوت اولویت داشت و این وضع که کشورهای اروپایی مستعمرات خود در قاره های دیگر را از دست دادند، تخلف از این اصل تلقی نمی شد. تمام نظام حقوق بین الملل بر همین توافق مسکوت استوار بود.

در مقاله اضافه شده است: فروپاشی اتحاد شوروی سرآغاز ویرانی نظام حقوق بین الملل شد. ما فقط جنبه حقوقی قضیه و تأثیر آن بر حقوق بین الملل را مد نظر داریم. حتی جدایی سه جمهوری بالتیک از ترکیب اتحاد شوروی که اوایل ماه سپتامبر سال 1991 شورای دولتی اتحاد شوروی بدان رضایت داد، از نظر حقوقی بی عیب و نقص نبود. از جمهوری های دیگر فقط ارمنستان مطابق با قوانین آن زمان از شوروی جدا شد. نباید فراموش کرد که حوادث 8 دسامبر سال 1991 در ˈبلوژسکایا پوشاˈ نه تصمیم خودسرانه رهبران سه کشور بلکه تنها پی آمد ممکن همه پرسی اول دسامبر 1991 در باره استقلال اوکراین بود. شوروی می توانست بدون کشورهای بالتیک، ماورای قفقاز و مولداوی زنده بماند ولی بدون اوکراین هر گونه معنی و مفهوم خود را از دست می داد.

در مقاله روزنامه روسی تشریح شده است: در ارتباط با آن همه پرسی باید گفت که کریمه هم به استقلال اوکراین رأی داده بود. در آن زمان 90.32 درصد شرکت کنندگان در همه پرسی با مشارکت 84.16 درصد مردم (یعنی بیش از دو سوم رأی دهندگان) به استقلال رأی دادند. در کریمه 54.19 درصد مردم به استقلال رأی دادند در حالی که مشارکت مردم 67.5 درصد بود و لذا 36.58 درصد همه رأی دهندگان از استقلال اوکراین پشتیبانی کردند. همه پرسی در اوکراین با قوانین شوروی مطابقت نداشت ولی نتیجه آن قانع کننده بود و نمی توانست نادیده گرفته شود. در آن زمان کسی به حق رأی ملت شک و تردید نکرده بود.

بر پایه مقاله البته در همان زمان سئوال درباره حق جمهوری های خودمختار برای جدایی از جمهوری بزرگ خود مطرح شد. این سئوال در ارتباط با کریمه از آن نظر جالب بود که انتقال آن در سال 1954 از فدراسیون روسیه به اوکراین حتی به معیار قوانین شوروی غیر قانونی بود. به این سئوال ها هیچ پاسخی داده نشد.

**سابقه کوزوو

بنا بر مقاله روزنامه روسی در نیمه اول سال های 1990 میلادی روند خونین تجزیه یوگسلاوی در مجموع خاتمه یافت. در سال 1993 اریتره با برگزاری همه پرسی از اتیوپی جدا شد. یک سال قبل از آن چکسلواکی به چک و اسلواکی تجزیه شده بود. انحلال چکسلواکی تا کنون نمونه ˈطلاق متمدنانهˈ دو قسمت یک کشور محسوب می شود. ولی فراموش شده است که آن جدایی بدون همه پرسی و بر اساس توافق نخبگان صورت گرفت. لیکن نظرسنجی ها نشان می دادند که مردم دو قسمت چکسلواکی مخالف تجزیه بودند. ولی کسی در جهان به مشروعیت تبانی نخبگان حاکم شک نکرد.

در مقاله نزاویسمایا گازتا افزوده شده است: کار می توانست به همین امر خاتمه یابد ولی بعد از آن حادثه کوزوو اتفاق افتاد. رسانه های گروهی غربی در آستانه تجاوز ناتو به یوگسلاوی در ماه مارس سال 1999 طی چند ماه از قتل عام آلبانی تبارها در کوزوو، تسویه حساب های قومیتی، قتل غیر نظامیان و وحشی گری های دیگر داد و فریاد می زدند. ولی در حقیقت امر ارتش یوگسلاوی با شبه نظامیان ارتش آزادی بخش کوزوو می جنگید که هیچ دلیلی برای تأکید بر حقانیت بیشتر شبه نظامیان وجود ندارد. در جهان به طور مرتب دهها مورد از این گونه جنگ ها مشاهده می شود که بعضی از آنها از حوادث کوزوو خونین تر هستند (بنا به برآوردهای کارشناسان سازمان ملل در دارفور حدود 300 هزار نفر از غیر نظامیان کشته شدند و در رواندا ظرف 100 روز در یک قتل عام واقعی نیم میلیون تا یک میلیون نفر کشته شدند).

در مقاله آمده است: مشکل بتوان علل واقعی آن تجاوز را کشف کرد زیرا از آن زمان 15 سال گذشته است. یوگسلاوی از هیچ نظر رقیب غرب نبود و در خاک آن منابع ارزنده طبیعی وجود نداشت. حتی امکانات ترانزیتی آن برای کسی لازم نبود. ناتو تا کنون حضور نظامی خود را در کوزوو به شدت کاهش داده است که از اینجا معلوم می شود که ناتو به تکیه گاهی در بالکان احتیاجی نداشت. ظاهراً توضیحی جز ˈمداخله انسان دوستانهˈ نمی تواند پیدا شود.

ولی ˈانسان دوستیˈ ناتو پی آمدهای عجیبی داشت. بیش از دو هزار نفر که نیمی از آنها را غیر نظامیان تشکیل دادند، کشته شدند. اقتصاد و زیرساخت یوگسلاوی آسیب شدیدی دید. کارشناسان غربی در مرحله بعد قبول کردند که در کوزوو تسویه حساب های قومی آلبانی تبارها به صورت اخراج آنها از کوزوو رخ داد، ولی این نتیجه تجاوز ناتو بود و نه علت آن. حتی در نتیجه اخراج آنها از کوزوو هیچ گونه قتل عام رخ نداد و در کوزوو تا کنون هیچ قبر دسته جمعی آلبانی تبارها پیدا نشده است. در هر حال، غرب کار خود را کرد و کوزوو را از صربستان جدا کرد. بعد از آن تسویه حساب های قومی شروع شد و اکثر جمعیت صرب از کوزوو بیرون رانده شدند. اعلام کوزوو به عنوان دولت مستقل بدون هیچ گونه همه پرسی (که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده ناگهان بدان اشاره کرد) نتیجه منطقی آن روند شد. و این بدان معنی بود که از آن به بعد همه چیز مجاز شده است.

**جعبه پاندورا

نویسنده مقاله نزاویسمایا گازتا ادامه می دهد: رهبران غرب حتماً در عمق وجودشان می فهمیدند که با کار خود در کوزوو ˈجعبه پاندوراˈ را باز کردند و به همین علت همیشه تأکید میکردند که مورد کوزوو منحصر به فرد است و نمی تواند سابقه محسوب شود. ولی کسی هنوز نفهمیده است چه چیزی در آن منحصر به فرد است و چرا کوزوو نباید سابقه محسوب شود. ولی همه توجه کردند که تمام این روند از آغاز تجاوز تا اعلام استقلال، بدون تأیید شورای امنیت سازمان ملل متحد صورت گرفت. غرب به همین علت با صدای بلند به اعلام استقلال آبخازی و اوستیای جنوبی اعتراض کرد ولی هیچ اقدام عملی اتخاذ نکرد. پیدا کردن ˈ10 تفاوتˈ میان اوضاع کوزوو با اوضاع دو خودمختاری گرجی دشوار بود و حتی اگر پیدا می شد، به ضرر کوزوو بود.

خرامچیخین افزود: در بهار سال 2003 عراق بدون موافقت شورای امنیت سازمان ملل متحد اشغال شد. بدون تردید، صدام حسین دیکتاتور سنگ دلی بود که جنایات فراوانی را مرتکب شده بود. او در ماه سپتامبر سال 1980 به تجاوز تحریک نشده و بی دلیل به ایران دست زد ولی کسی در جهان رفتار او را محکوم نکرد و همه به کمک او شتافتند. با وجود اینکه صدام کمونیست های محلی را از بین برده بود، اتحاد شوروی هم به او کمک می کرد.

وی اضافه کرد: در سال های 1988-1987 در مرحله پایانی جنگ (تحمیلی) که آمریکایی ها بی پرده طرف صدام را گرفتند، او با شدت خاصی از سلاح های شیمیایی علیه کردها استفاده می کرد. ولی در سال 1990 که صدام به کویت تجاوز کرد، کسی رفتار او را تأیید نکرد و او را شکست دادند ولی تا آخر از بین نبردند زیرا می خواستند که او به بازدارندگی از ایران ادامه دهد. به او اجازه دادند یک بار دیگر قتل عام کردها را راه بیاندازد. ولی در سال 2003 صدام برای تجاوز جنگی امکانات نداشت، مشغول ساخت سلاحهای کشتار جمعی نبود و از القاعده پشتیبانی نمی کرد ولی او را بدون تصمیم مربوطه شورای امنیت سازمان ملل متحد تا آخر شکست داده و سپس اعدام کردند.

نویسنده روس یادآور شد: در سال 2011 سودان جنوبی از سودان جدا شد که این نتیجه همه پرسی بود. ولی در قانون اساسی سودان تجزیه کشور پیش بینی نشده بود. همچنین می توان به تخلف از حقوق بین الملل در لیبی اشاره کرد. ولی همه وانمود می کنند که این حقوق که زیر بار استانداردهای دوگانه، سه گانه و چهارگانه بی رمق شده است، هنوز زنده است.

** بی بند و باری استاندارد دوگانه

در مقاله نزاویسمایا گازتا آمده است: در جریان قضیه جاری اوکراین و کریمه، موارد پایمالی حقوق و استانداردهای دوگانه از هر حد معقولانه ای گذشته اند. آری، یانوکوویچ رئیس جمهور اوکراین به طور عینی به سزای اعمال خود رسیده است که هیچ ناظر هوشیاری با این ادعا مخالفتی ندارد. با این حال، سرنگونی او و تشکیل ارگان های جدید قوه مجریه اوکراین غیر قانونی است و این ارگان ها مشروعیت ندارند.

مقاله حاکی است: در این شرایط اشاره مقامات فعلی اوکراین به رفتار غیر قانونی مقامات کریمه کار عجیبی است. اگر بگویند که پارلمان اوکراین مشروعیت دارد، میتوان جواب داد که شورای عالی کریمه هم مشروعیت دارد. هر دو ارگان مشروع به کار غیر قانونی دست زدند. اعلام یک مورد پایمالی قانون به عنوان عمل مشروع و مورد دیگر به عنوان جنایت، منافی اخلاق است.

بر پایه مقاله، در مورد ظهور ˈانسان های مؤدبˈ در کریمه برای دفاع از روس ها در برابر پیروان ˈباندراˈ(ملی گرای افراطی اوکراینی در جنگ دوم جهانی) تفاسیر طعنه آمیز فراوانی نوشته شده است که در کریمه کسی از پیروان باندرا حضور نداشته و کسی از روس ها آسیبی ندیده است. رسانه های گروهی اوکراین کار تبلیغاتی خود را می کنند ولی رسانه های گروهی غرب احتمالاً اوضاع را درست نمی فهمیدند، در حالی که وبلاگ نویسان روس و رسانه های روسی که از این فرضیه پشتیبانی می کنند، کار زشتی می کنند.

در مقاله نزاویسمایا گازتا اضافه شده است: ممکن است غرب نفهمیده باشد که پیروان باندرا مطابق با اعلام خودشان حتماً باید وارد کریمه شوند ولی در روسیه همه این واقعیت را می فهمند. این تبلیغات کرملین نیست بلکه واقعیت عینی است. پیروان باندرا قسمت ناچیز افراد ˈمیدانˈ را تشکیل دادند ولی از همه فعال تر بودند زیرا برنامه نه تنها انتفاعی (سرنگونی یانوکویچ) بلکه ایجابی (برقراری دولت ملی) داشتند. این وضع به حوادث بهار عربی شباهت دارد که اسلام گرایانی که قسمت ناچیز معترضان را تشکیل میدادند، از این حوادث بیشترین سود را می بردند.

بنا بر مقاله، روشن است که راست گرایان اوکراینی درصدد بودند مناطقی را تسویه کنند که کمتر تحت تأثیر زبان و فرهنگ اوکراینی بودند که یکی از آنها کریمه است. می توان ضمانت 100 درصدی داد که این تسویه به تلفات انسانی فراوانی منجر می شد. تردیدی نیست که بسیاری از وبلاگ نویسان روس فوراً کرملین را به ˈخیانت به روس هاˈ متهم می کردند. ولی دیگران این تلفات را قربانیان مشروع روند انقلاب محسوب می کردند.

در مقاله روزنامه روسی آمده است: اگر ارتش روسیه مجبور می شد مداخله کند تا جلوی خونریزی را بگیرد، رفتار نظامیان روس دور از ادب می شد و آنها مجبور می شدند به کشتن دشمنان خود دست بزنند. آنها را نه تنها متجاوز و اشغالگر بلکه قاتلان خشن اعلام می کردند. اینها ویژگی های کاربرد حقوق در جهان معاصر هستند. قتل بیش از دو هزار نفر در یوگسلاوی به معنی مجازات ملت از قتل عام است ولی اجتناب از ریختن حتی یک قطره خون در کریمه، تجاوز و اشغال است. هیچ تعبیر دیگر از این حوادث پذیرفته نمی شود.

در مقاله نزاویسمایا گازتا تشریح شده است: نتیجه همه پرسی در کریمه هم جالب است. مهم نیست که 96.77 درصد شرکت کنندگان به تجدید اتحاد با روسیه رأی دادند. مهم این است که 83.1 درصد رأی دهندگان در همه پرسی شرکت کردند و لذا 80.41 درصد مردم کریمه که از حق رأی برخوردار هستند، خواهان پیوستن به روسیه شدند. اگر ساکنان کریمه که در آن زمان خارج از شبه جزیره به سر می بردند، می توانستند رأی بدهند، این نتیجه میتوانست به 90 درصد برسد.

بر پایه مقاله، ولی با توجه به اینکه روس ها فقط 58 درصد جمعیت کریمه را تشکیل میدهند، نتیجه رسمی هم به اندازه کافی نشان می دهد که در کریمه توافق عمومی درباره بازگشت به روسیه وجود داشت زیرا اکثر اوکراینی ها و حد اقل نیمی از تاتارهای کریمه به این گزینه رأی دادند. فراموش نشود که در برگ رأی سئوال درباره باقی ماندن کریمه در ترکیب اوکراین وجود داشت و هر کس می توانست این گزینه را انتخاب کند.

در مقاله روزنامه روسی آمده است: حال این سئوال مطرح می شود که چرا 76.03 درصد آرای شهروندان اوکراین به نفع استقلال در سال 1991 مشروع و مقدس است در حالی که 80.41 درصد آرای مردم کریمه در همه پرسی 16 مارس 2014 نامشروع است؟ مطابق با حقوق بین الملل معاصر مردم کریمه از قبل انسان های درجه دوم در مقایسه با اوکراینی ها، مردم کوزوو، سودان جنوبی و اسکاتلند محسوب می شوند.

بنا بر مقاله، بعضی نیروهای سیاسی در روسیه بعد از پیوستن کریمه به روسیه ادعا کردند که با توجه به هزینه های گزاف دولتی برای آباد کردن این شبه جزیره، بازنشستگان روس ممکن است ضرر کنند ولو اینکه با توجه به چگونگی نظام مالی و بودجه ای روسیه چنین چیزی امکان ندارد. دیگران می گویند که ما ˈکشور برادرˈ اوکراین را ناراحت کردیم و به آن کمک نکردیم. نجات 2 میلیون نفر در کریمه جنایتی در برابر بازنشستگان شهرهای روسی محسوب می شود ولی کمک به 45 میلیون نفر اوکراینی نعمت بزرگی است که در این صورت می توان از خیر بازنشستگان گذشت.

در مقاله نزاویسمایا گازتا اضافه شده است: این افراد ذهنیت خاصی دارند و نمی فهمند که اوکراین در طول 22 سال اخیر هرگز برای روسیه کشوری برادر و دوست نبوده است. هر چهار رئیس جمهور آن و از جمله یانوکوویچ سیاست ضد روسی را دنبال می کردند و فقط شدت شعارهای آنها فرق می کرد. ولی در ˈمیدان کی یفˈ درجه تنفر از روسیه از درجه تنفر از یانوکوویچ کمتر نبود. باید اعتراف کرد که تنها ˈجناح راستˈ نیست که شریک این اعتقادات ضد روسی است. در این شرایط کمک به اوکراین حماقت محض بود.

**شکست ژئوپلتیکی

در مقاله نزاویسمایا گازتا آمده است: بدون تردید، حوادث کریمه به بزرگترین شکست ژئوپلتیکی غرب تبدیل شده است. البته منظور برنامه های تخیلی استقرار ناوگان ناتو (که وجود ندارد) در سواستوپول نیست. ناوگان ناتو تا کنون در گدانسک، لیپایا، وارنا و کنستانتسا هم مستقر نشده است. شکست غرب از این مهمتر است.

در مقاله اضافه شده است: بعضی افراد گاهی خیال می کنند که حق دارند کاری بکنند که بر دیگران اکیداً ممنوع است و اینکه در همه قواعدی که خودشان اعلام میکنند، برای آنها استثنا وجود دارد. انسانی که این طور رفتار میکند، در نهایت امر دستخوش شکست بزرگی میشود. گاهی گروهی از کشورها دچار این بیماری میشوند. الآن ما شاهد همین امر در غرب هستیم. غرب خیال کرده است که هر کاری برای آن مجاز است و اینکه او از همه قوانین مستثنی است و می تواند بدین وسیله حقوق بین الملل را زیر پا بگذارد ولی از دیگران بخواهد که بر اساس حقوق بین الملل رفتار کنند. ولی چطور میتوان چیزی را رعایت کرد که وجود ندارد؟ کسی که به دیگران درس اخلاق می دهد، باید قبل از همه به خود بنگرد.

در مقاله روزنامه روسی تشریح شده است: مشکل بتوان به دقت علت بروز این وضعیت در غرب را تشخیص داد. شاید مسأله این باشد که غرب رقیب خود را به صورت اتحاد شوروی از دست داد. از قرار معلوم، رقابت اقتصادی و سیاسی یکی از ارکان نظام غربی است. غرب برنده رقابت با اتحاد شوروی شد و بدین وسیله این رکن مهم را بر چید. بعد از آن به ارتکاب اشتباهات سنگینی پرداخت که بالاخره باید تاوان آنها را بدهد.

بر پایه مقاله، برخورد زشت غرب با روسیه بعد از فروپاشی شوروی، اشتباه بزرگ غرب بود. روسیه اوایل سال های 1990 در زمان بوریس یلتسین و اوایل سال های 2000 در زمان ولادیمیر پوتین پیشنهاد کرد که به عنوان عضو برابر نظام غربی به غرب ملحق شود. ولی ما هر دفعه با تلاش برای محدود کردن هر چه بیشتر نفوذ روسیه در فضای شوروی سابق و ممانعت از پیشرفت فناوری های روسیه روبرو می شدیم. محدودیت ها در زمینه صدور فناوری های روز به روسیه که در سال های جنگ سرد اعمال شد، همچنان به قوت خود باقی است که از اینجا معلوم می شود که روسیه را مانند سابق دشمن می دانند.

در مقاله یادآوری شده است: غرب گرایان روس ادعا می کنند که ما فقط از غرب می توانیم ˈسرمایه گذاری و فناوریˈ دریافت کنیم، ولی این سوال مطرح است که چرا در سال هایی که می خواستیم بخشی از غرب شویم، هیچ کدام از آنها را دریافت نکردیم؟ اگر رهبران غرب تفکر راهبردی واقعی داشتند، روسیه را مدت ها پیش به صورت برابر پذیرفته بودند و جهان معاصر دگرگون شده بود. ولی آنها در تفکر راهبردی کم آوردند. پاسخ دیگر این است که غرب در سال های جنگ سرد نه با نظام کمونیستی بلکه با خود روسیه مبارزه می کرد.

بنا بر دیدگاه نویسنده مقاله نزاویسمایا گازتا، همکاری با غرب ارزش خود را برای روسیه از دست داده است. اتحادیه اروپا به خاطر حوادث کریمه از مذاکرات درباره لغو روادید دست کشید. ولی آیا کسی واقعاً امیدوار بود که لغو روادید نصیب مان شود؟ ناتو همکاری نظامی با روسیه را متوقف می کند. این همکاری غیر از نادیده گرفتن آشکار منافع روسیه به ما چه چیزی داده است؟ غرب بالاخره باید چوب کارهای خود را بخورد.

در مقاله اضافه شده است: بحران اوکراین بعضی پدیده های ناگوار برای غرب را آشکار کرد از جمله معلوم شد که مطرح کردن دمکراسی به عنوان هدف مطلق نتیجه خوبی نمی دهد. اوکراین (بدون احتساب جمهوری های بالتیک) دمکراتیک ترین جمهوری در فضای شوروی سابق بوده است. آنجا چهار رئیس جمهوری بر اثر انتخابات آزاد عوض شدند، نظام چند حزبی و آزادی بیان وجود داشت. با این حال، اوکراین به یکی از ناکام ترین جمهوری های شوروی سابق با فقر وحشتناک مردم و فساد مالی لجام گسیخته مبدل شده است. همه احزاب و رسانه های گروهی ˈآزادˈ به دست الیگارشی ها افتاده و تنها منافع آنها را منعکس می کنند.

درمقاله روزنامه روس آمده است: در این ارتباط بعضی نیروهای روسی می نویسند که مردم کریمه بعد از انتقال از اوکراین دمکراتیک به روسیه با نظام توتالیتر پشیمان خواهند شد. ولی واقعیت این است که دمکراسی اوکراینی برای مردم کریمه فقط فقر، فساد مالی و تحمیل زبان بیگانه به بار آورده است. حزب ˈروسیه واحدˈ و جبهه مردمی سراسر روسیه برای آنها از پیروان باندرا و مافیای دونتسک که باید بین آنها انتخاب کنند، بدتر نیست. تبلیغات رسمی روسی از تبلیغات اوکراینی هم بدتر نیست زیرا حد اقل به زبان مادری آنها پخش می شود.

در مقاله نزاویسمایا گازتا درباره نقش چین درخصوص بحران کریمه آمده است: بدیهی است که چین از روسیه پشتیبانی واقعی نکرده است ولو اینکه ˈستون پنجمˈ پکن در روسیه بر وجود این پشتیبانی تأکید می کند. چین سعی کرد با هر دو طرف روابط خوب خود را حفظ کند. چین در مجمع عمومی سازمان ملل و در شورای امنیت رأی ممتنع داد. فرمول های رسمی دیپلماتیک پکن می توانند به هر شکل ممکن تعبیر شوند ولی در بیانات چین همیشه ˈتمامیت ارضی اوکراینˈ ذکر می شود. برای چین نه سرنگونی حکومت مشروع کی یف قابل قبول است و نه جدایی کریمه از اوکراین. چین هم غرب و هم روسیه را متهم می کند ولی این موضوع را آشکاراً اعلام نمی کند.

مقاله حاکی است: در عین حال نیروهای مخالف در روسیه هشدار می دهند که حالا چین می تواند اراضی خاور دور روسیه را بگیرد. در این ارتباط باید گفت که چین به سوابق حقوقی احتیاجی ندارد و به فکر حقوق بین الملل که از بین رفته است، نیست. چین در حد امکانات خود رفتار می کند و تنها استدلالی که درک می کند، زور نظامی است. روسیه در حوادث اخیر زور خود را به طور درخشان به نمایش گذاشته است. بنابراین، حوادث کریمه تصاحب اراضی شرقی روسیه توسط ˈشریک راهبردیˈ ما را نزدیک نکرده بلکه به تعویق انداخته است.