انقلاب اکتبر یک آزمایش اجتماعی باشکوه و موفق بود
دیمیتری آگرانوفسکی (DMITRY AGRANOVSKY)، حقوقدان، عضو مشاور کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست فدراسیون
ا. م. شیری- سالگرد انقلاب کبیر اکتبر بر همۀ رهروان انسانیت و عدالت، حقیقت و راستی، صلح و دوستی، مبارک باد!
اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نمونۀ فعلی آینده بود
در ٧ نوامبر ما صد و هفتمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را جشن میگیریم. برای من، بدون قید و شرط و به بیان واضحتر، این یک رویداد مثبت است. بیشتر توضیح میدهم- پس از ٣٠ زندگی در نظام سرمایهداری، من شخصاً، بلحاظ نظری، هیچ پیآمد منفی در تحقق چنین رویداد عظیم تاریخی نمیبینم.
با این حال، بدون اینکه ادعا کنم حقیقت غایی هستم، سعی خواهم کرد با نگاه عینی به انقلابمان بنگرم. آیا انقلاب اکتبر ١٩١٧ واقعاً بزرگ بود؟ فکر میکنم همه، حتی افرادی که با اهداف و ارزشهای آن موافق نیستند، متفقالقول خواهند بود که این انقلاب از نظر تأثیرگذاری بر تاریخ ما و جهان، بزرگ و حتی بزرگترین در تاریخ بشریت بود و مسیر تاریخ جهان را از بسیاری جهات تغییر داد.
پس از نابودی واقعی امپراتوری روسیه در فوریۀ ١٩١٧، بلشویکها تمامیت ارضی کشور را احیا کردند و علیرغم تفاوت اساسی در ایدئولوژی، تمام بهترینهای موجود قبل از انقلاب در روسیه را پذیرفتند و حفظ کردند. روسیه علاوه بر منابع موجود – قلمرو وسیع، جمعیت انبوه و نسبتاً جوان – یک ایدئولوژی جهانی را پذیرفت که بعداً به آن اجازه داد تا دو سوم جهان را به این یا آن درجه کنترل کند. کشور ما با گشودن پتانسیل و سازماندهی مناسب مردم، فرصتهای بیسابقه و شگفتانگیزی برای توسعه به دست آورد.
و از این فرصتها به طور کامل استفاده شد – نرخ رشد اقتصاد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در دهۀ ٣٠ قرن گذشته برای کسی پوشیده نیست، تا کنون هیچ کشوری نتوانسته از آن پیشی بگیرد و بعید است در آیندۀ قابل پیشبینی نیز موفق شود. این، واقعاً یک «معجزۀ اقتصادی در روسیه» بود. وقتی میگویم «روس»، هویت بینالمللی کشورمان را فراموش نمیکنم، اما آنهایی که سنشان بالاست به خاطر دارند که در دورۀ اتحاد جماهیر شوروی، همه ما در خارج از کشور «روس» نامیده میشدیم و هیچکس آن را توهینآمیز تلقی نمیکرد.
از منظر ایدئولوژی، دولت تمام تلاش خود را به سمت شکلگیری انسان نوین معطوف کرد و این تلاشها نیز با موفقیت انجام گرفت. به عنوان مثال، لیون فویشتوانگر در سال ١٩٣٧ نوشت که رهبران اتحاد شوروی تمام تلاش خود را برای آموزش نسل جوان نوین صرف کردند و خاطرنشان کرد که سطح میهنپرستی، آگاهی و سایر کیفیتهای مثبت در بین جوانان شوروی بسیار بالا است و با سطح تحصیلات مستقیماً افزایش مییابد.
در عین حال، کشور ما، ارزشهایی را که پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر خلق شده بودند، مجبور شد در جنگ با قدرتمندترین شرّ مولود ذهن بشر در تاریخ جهان -فاشیسم آلمان، وحشتناکترین آزمایش استحکام را پشت سر بگذارد. و فکر میکنم، حتی مخالفان ایدۀ کمونیستی نیز با من موافق خواهند بود، که کشور ما این آزمون را باز هم با افتخار پشت سر گذاشت. اگر قبل از جنگ، ساختار جهانی روسیه شوروی را چیزی غیرعادی، نه چندان قوی و بادوام تصور میکرد، پس از پیروزی ما در جنگ کبیر میهنی، اتحاد جماهیر شوروی، علیرغم تلفات انسانی و مادی عظیم، در بیشتر موارد در جایگاه اول یا دوم جهان قرار گرفت. از نظر قدرت نظامی و نفوذ ایدئولوژیک، قطعاً در رتبۀ اول جهان قرار داشت. حوزۀ نفوذ ما گسترش یافت. تا حد زیادی این پیآمد جهانشمولی ایدئولوژی بود که بعد از اکتبر ١٩١٧ برای ما اصلیترین شد. این ایدئولوژی در همۀ کشورهای جهان صرفنظر از ویژگیهای زبانی و فرهنگی، طرفداران خود را پیدا کرد. در همان سالهای جنگ، دقیقاً به دلیل فراگیر بودن ایدۀ ما، مردم همۀ کشورها به ما کمک کردند و خیلیها این کار را کاملاً فداکارانه، صرفاً به دلیل همدردی با کشور ما انجام دادند. در همۀ کشورها، این کمونیستها بودند که آشتیناپذیرترین، پیگیرترین و متحدترین مبارزان علیه فاشیسم بودند.
فکر میکنم حتی مخالفان ایدئولوژیک من با این واقعیت که اتحاد شوروی به سرعت نفوذ خود را در جهان گسترش داد و این نفوذ به طور غیرقابل مقایسهای بیشتر از روسیه قبل از انقلاب بود، جدل نمیکنند. اکنون تکرار ادعاهای رایج دورۀ «نوسازی» مبنی بر اینکه ما «به همه کمک کردیم»، بسیار مضحک است – فکر میکنم تمام کمکهای ما به همۀ متحدانمان در طول تاریخ اتحاد جماهیر شوروی که باعث گسترش حوزۀ نفوذ ژئوپلیتیک و اقتصادی اتحاد شوروی گردید، با میزان خروج یک سال سرمایه از روسیه فعلی کاملاً قابل قیاس است. این سرمایهها اکنون براحتی از کشور ما به خارج سرقت میشوند. حالا میبینیم که داشتن دوستان و متحدان در جهان چقدر مهم است. زمانی که غرب جنگ ترکیبی علیه ما اعلام کرد، تمام تلاشهای آن برای منزوی کردن روسیه به شکست انجامید. دلیل شکست سخت همۀ تلاشهای غرب اساساً این است که شمار زیادی از کشورها، از جمله، چین و هند، کمکهای اتحاد شوروی را خوب به خاطر دارند.
دلیل جهانشمولی این ایده چه بود؟ قبل از همه، این بود که برای اولین بار در تاریخ بشر، تلاش شد تا جامعهای ساخته شود که نویسندگان و فیلسوفان بزرگ و مردم عادی میخواستند و آرزو میکردند که بر اساس اصول نیکی و عدالت زندگی کنند. اتحاد شوروی در واقع به یک جایگزین برای کل تاریخ قبلی بشر، بویژه به جایگزین موفقی تبدیل گردید که نه تنها قابلیت حیات خود، بلکه توانایی خود را در حل مؤثر جدیترین مشکلات به طور کامل ثابت کرد (بار دیگر یادآور میشوم که اتحاد شوروی آلمان نازی را شکست داد، اولین کشوری بود که به فضا رفت و به افزایش بیش از دو برابری جمعیت موفق شد، علوم، آموزش و پرورش، مراقبتهای بهداشتی، کار و مسکن برای همه و سایر حوزههای زندگی اجتماعی را بلحاظ کیفی توسعه داد. و این واقعیت که دو ابرقدرت مسئول – اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا – از آنجائیکه توانایی حل تقریباً همۀ مسائل را داشتند، جهان را بسیار امنتر کرد و رقابت اقتصادی، فرهنگی و حتی ورزشی این دو نظام برای بشریت بسیار مفید و در اصل، یک جهش کیفی به پیش در قرن بیستم بود. قطعاً ملاحظه میکنید که پس از حذف اتحاد شوروی، جهان تعادل خود را از دست داده و بسیار آشفتهتر و خطرناکتر شده است.
اتحاد شوروی ارجمندترین ویژگیهای انسانی را در مردم پرورش داد – یا حداقل تلاش کرد با موفقیت پرورش دهد. فلسفه و تبلیغات غرب تصویری از انسان به ما نشان میدهد که ثابت و غیر قابل تغییر است. غربیها میگویند: «انسان را نمیتوان تغییر داد». اما مطلقاً چنین نیست. انسان به عنوان یک گونۀ زیستی، دقیقاً به این دلیل که دائماً در حال تغییر بود، زنده ماند و گل سر سبد طبیعت شد. انسان با محیط سازگار میشود، خود را وفق میدهد و بطور داوطلبانه یا غیرارادی ویژگیهایی را در خود میپروراند که به بهترین وجه به بقا و تولید مثل کمک میکند. اگر یک نظام برای بقای خود به پستی و رذالت، حرص و آز، ظلم و ستم نیاز داشته باشد، چنین ویژگیها رواج مییابد. اگرچه من شخصاً به پیروی از ژان ژاک روسو بر این باورم که انسان ذاتاً مهربان است و ویژگیهای خوب برای او طبیعیتر است.
و برعکس، زمانی که بهترین ویژگیها برای بقا لازم باشد، آنها در انسان غالب میشوند. اتحاد شوروی دقیقاً خواستار غلبۀ بهترین ویژگیها بر انسان بود و به همین دلیل، قهرمانی، توانایی از خودگذشتگی، شفقت، مهربانی و عدم طمع به ویژگیهای محبوب تبدیل شدند. کافی است فیلمهای شوروی را تماشا کنید تا مطمئن شوید که پدیدۀ تودهای بهترین ویژگیهای انسان است. در این فیلمها، حتی چهرهها (آنچه در فیلمها- در هر رویداد جمعی مانند کنسرت، تظاهرات یا حتی فوتبال مشاهده میشود) با زمان حال بسیار متفاوت است. تعبیر «اشتراک نوین- انسان شوروی» نه یک کلیشۀ تبلیغاتی، بلکه یک واقعیت بود. و من با افتخار علاقهمندم چنین انسانی به حساب آیم.
انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر واقعاً یک آزمون شکوهمند اجتماعی بود. و من واژۀ «آزمون» را توهینآمیز نمیدانم، کاملا برعکس: آزمون، اساس و مبنای تمام علوم، تمام رشد بشریت است و آزمایش ما بسیار موفق بود و به تمام جهان نشان داد که یک جایگزین ممکن است. و دلیل مطلوبیت چنین بدیل در سال ١٩١٧، صرفاً عدالتخواهی همگانی در جهان بود. اکنون که سرمایهداری به بنبست کامل رسیده است، جستجوی جایگزین برای آن صرفاً به یک وظیفۀ ضروری برای بقاء تبدیل شده است.
من مطمئنم که آرمان و اصولی که توسط انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر ارائه شد، قطعاً مورد تقاضا خواهند بود. تمدن بشری پیچیدهتر از آن شده است که هرج و مرج بازاری بتواند بیش از این ادامه یابد. تمامیتخواهی به اصطلاح «تکنوترونیک» نیز نه تنها قادر به حل مشکلات نخواهد بود، بلکه آنها را به گره کور تبدیل خواهد کرد. به نظر من، از منظر استراتژیک، نه فقط توسعه، بلکه حتی بقای بشریت تنها بر اساس اصول نیکسرشتی و عدالت که ایدۀ پرورش مجدد انسان طراز نوین برای آن موضوعیت پیدا میکند، امکانپذیر است.
هر کسی میتواند بگوید که اتحاد شوروی نابود شد. آری، همینطور است. اما از نظر من، هیچ دلیل عینی برای نابودی آن وجود نداشت، بلکه فقط به دلایل ذهنی حذف شد. و کشورهایی که در آن زمان از نظر اقتصادی تا حد غیرقابل قیاسی ضعیفتر از ما بودند، به عنوان مثال چین، از تجربۀ تلخ ما نتیجه گرفتند، به راحتی بر نقطۀ انشعاب اجتماعی غلبه کردند و اکنون به طور پیوسته در حال توسعه هستند و نتایج عالی نشان میدهند. اگر ترکیبی از عوامل نامطلوب، عمدتاً تصادفی نبود، باید همین اتفاق برای کشور ما نیز میافتاد.
با این حال، با رجوع به اصطلاحات علمی، تأئید میکنم که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی یک نماد برای آینده بود، به آینده مینگریست و همانطور که نمونۀ یک کشتی، یک هواپیما یا نیروگاه هستهای قبل از شروع به تولید انبوه ساخته میشود، یک نمونۀ کارآمد برای آینده بود. در اتحاد شوروی، برای اولین بار، مردم به صورت جمعی دریافتند که آینده به آنها بستگی دارد، که میتوان آن را ساخت، مانند ساخت یک ماشین، یک مکانیسم یا یک سفینۀ فضایی. در واقع، اتحاد شوروی یک سفینۀ فضایی بود که مردم با آن به سفر آینده آغازیدند و کیهان، زمان، فضا و حتی مرگ را به چالش کشیدند! مانند نقاشی دیگو ریورا، ما میخواستیم به انسانهایی که جهان را کنترل میکنند، تبدیل شویم. چه چیزی میتواند بهتر از عضویت در تیم خدمۀ چنین کشتی باشد؟ افتخار میکنم که من هم عضوی از این خدمه، شهروند اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، شرکتکننده در بلندپروازانهترین پروژۀ تاریخ بشریت بودم. این کشتی طبق تاریخ جدید، از ٧ نوامبر ١٩١٧ شروع به حرکت کرد. و با وجود اینکه کشتی ما بدلایل ذهنی در مسیر خود متوقف شد، اما مطمئنم که بشریت قطعاً راه درست آینده را پیدا خواهد کرد!
مأخوذ از: کامسامول مسکو
١٩ آبان- عقرب ١۴٠٣