افغانستان- آموزشگاهی خونین برای ایران و همسایگان

سلیمان کبیر نوری
در این مقاله میخوانید:
- چکیده
- نئولیبرالیسم و استعمار؛ تجربهای عینی
- افغانستان؛ میدان آزمایش نخبگان وابسته
- هویت فرهنگی؛ زبان، مقاومت و بیداری
- دین ابزاری؛ سلطه داخلی با مدیریت خارجی
- افغانستان؛ آزمایشگاه استعمار نو و کهنه
- طالبان؛ پروژه انگلیسی با چهره محلی
- شکست نئولیبرالیسم!؟ در افغانستان؛ زنگ خطر برای ایران
- نخبگان، فروپاشی و نفوذ نرم استعماری
- نتیجهگیری: افغانستان، آینهٔ آیندهٔ ما؟
چکیده:
افغانستان نهفقط سرزمین جنگ و اشغال، که آینهای هشداردهنده برای ملتهای منطقه، بهویژه ایران است. تراژدی این کشور، اگر ژرف و درست خوانده شود، تنها یک بحران داخلی نیست، بل آزمایشگاهی تاریخیست برای شناخت سازوکار استعمار، آزمون نئولیبرالیسم، و فهم چرایی فروپاشی هویت و مقاومت. افغانستان، در هیئت یک آموزشگاه خونین، درسهایی بزرگ در باب وابستگی نخبگان، تسخیر فرهنگی، و نقش دین در مهندسی سلطه به نمایش میگذارد؛ درسهایی که اگر نادیده گرفته شوند، فردای کشورهای همسایه، بهویژه ایران، میتواند بازتاب تلختری از امروز افغانستان باشد.
۱-استعمار و نیولیبرالیزم؛ یک تجربه زنده
ایران، با همه ی ریشههای تاریخی و ساختار سیاسی پیچیدهاش، هنوز در حاشیه ی این جغرافیای بحرانزده ایستاده است. اما اگر درست بیندیشیم، آنچه امروز در افغانستان رخ میدهد، میتواند فردای برخی ملتهای در آسیای میانه، از جمله ایران، باشد؛ اگر به خواب غفلت فرو روند و از تجربه ی همسایه نیاموزند.
۲-افغانستان؛ پروژههای نئولیبرالی و آزمونگاه نخبگان مزدور
نهادهای غربساخته، دموکراسی وارداتی، روشنفکری بیریشه، رسانههای انگلیسیزبانِ بیتعلق، و جنگسالاران وابسته، همگی در افغانستان آزموده و شکستخوردهاند. مردمی که خود قربانی شدند، اما به قربانیشدن بسنده نکردند.
ایرانیان باید بدانند که نئولیبرالیسم تنها با چکمه نمیآید، بلکه با قلم، قرارداد، و کلمات نرم وارد میشود؛ با نیروی نیابتی و استخباراتی. اگر بستر داخلی آماده نباشد، هرگز نمیتواند به فاجعهای چون افغانستان بینجامد.
در جنگ ایران و اسرائیل نیز، بزرگترین ضربات از درون ایران سازماندهی شده بود؛ محصول سالها کار اطلاعاتی مستمر دشمنان. اما در افغانستان، نخبگان مقاومت ضد طالبان، طی بیست سال، یکییکی بهدست دستگاههای استخباراتی مهاجمین غربی ترور شدند تا در برابر سلطه ی
آینده ی طالبان، کسی نتواند پرچم آزادی را برافرازد.
۳- درس بزرگ زبان، هویت و مقاومت فرهنگی
با وجود صد سال پروژهٔ پشتونیزهسازی، زبان فارسیـدری هنوز از قلب افغانستان بیرون رانده نشده است. مردمی که حتی زیر شلاق طالبان، زبان و هویتشان را حفظ کردند، برای همسایگانی که با خطر استحاله فرهنگی روبهرو هستند، درسی بزرگ و الهامبخشاند.
ایران نیز، با آنکه ظاهرا کشوری مستقل است، با تهدیدات مشابه در حوزه ی زبان، هویت، دانشگاه و رسانه دستبهگریبان است.
۴-تسخیر بهنام دین، اداره بهدست غرب
طالبان، پدیدهایست با چهرهای مذهبی و باطنی تماماً سیاسی و تحتالامر قدرتهای جهانی. این ترکیب خطرناک از دین و استعمار میتواند در سایر کشورهای مسلماننشین نیز کپیبرداری شود.
ایران باید با دقت این تجربه را بخواند: هر گفتمان مذهبی، اگر از سوی استعمار تغذیه شود، دیر یا زود به سلاحی علیه ملت خودش بدل خواهد شد؛ چنانکه در افغانستان شد.
۵- افغانستان؛ آزمایشگاه استعمارهای گوناگون
طی دو قرن گذشته، افغانستان میزبان نسخههای گوناگونی از استعمار بوده است:
- استعمار مستقیم بریتانیا در سدهٔ نوزدهم؛
- و استعمار نوین نئولیبرال بهوسیلهٔ آمریکا و متحدانش پس از ۲۰۰۱.
هرکدام با ابزار و ادبیات خاص خود، اما با یک نتیجه ی مشترک: تخریب فرهنگ، ایجاد نهادهای ناکارآمد و وابستهسازی نخبگان.
ایران، که خود تجربه ی نیمهاستعماری در دوران قاجار و پهلوی را پشت سر گذاشته، باید افغانستان را آینهای زنده و معاصر برای خوانش آینده بداند.
۶-طالبان؛ پروژهای انگلیسی با صورتبندی بومی
برخلاف تصور رایج، طالبان یک جنبش صرفا بومی نیست. ترکیبیست از:
- قرائتهای وهابی تحت حمایت عربستان،
- آموزش مدارس دینی پاکستانی تحت نظر ISI،
- و منافع غرب در بیثباتسازی پایدار منطقه.
در این سازوکار، دین به ابزار سلطه ی جهانی بدل شده است. این الگو، برای ایران نیز خطرناک است؛ چراکه افراطگرایی دینی، خواه شیعی و خواه سنی، اگر از منابع خارجی تغذیه شود، ابزار نابودی درونی خواهد شد.
۷- شکست نئولیبرالیسم!؟ در افغانستان؛ هشداری برای ایران
پس از ۲۰۰۱، افغانستان به میدان پیادهسازی پروژههای نئولیبرالی در قالب بازسازی، دموکراسی، حقوق بشر و جامعهٔ مدنی بدل شد( این نهاد های کمک کننده همه اطلاعاتی بودند). دهها نهاد بینالمللی (USAID، NED، بنیاد سوروس و غیره) صدها پروژه فرهنگی، آموزشی و رسانهای را کلید زدند.
اما نتیجه چه بود؟
- نادیدهگرفتن فرهنگ بومی،
- تربیت نخبگان بیریشه،
- و فروپاشی هویتی.
طالبان با حمایت بی دریغ انگلیس و نوکرانش کشور های حاشیه خلیج فارس و به ویژه پاکستان ( مرکز تربیه و پرورش تروریزم و بنیادگرایی اسلامی) بهراحتی گویا همه ی این پروژهها را واژگون کرد.
۸-زبان و حافظه؛ مقاومت در برابر پشتونیزهسازی
جنگ زبانی یکی از بزرگترین جنگهای خاموش افغانستان بود. با وجود سیاستهای پشتونمحور، زبان فارسیـدری هنوز:
- زبان دانشگاه،
- زبان رسانه،
- زبان اقتصاد و تجارت،
- و زبان حافظه ی ملی مردم افغانستان است.
زبان، نهتنها ابزار ارتباط، بلکه دژِ فرهنگیِ مقاومت است. ایران نیز با چالشهایی در عرصه ی زبان و واژگان روبهروست. نباید این سنگر را ساده انگاشت.
۹- فروپاشی از درون؛ نخبگان و نفوذ استعمار نرم
بخشی از فاجعه افغانستان، محصول خیانت یا سادهلوحی نخبگان شهری و رسانهای بود. آنان، آگاهانه یا ناآگاهانه، پروژههای بیگانه را ترجمه کردند، در نهادهای غربی مشارکت نمودند، و از دردهای تاریخی مردم فاصله گرفتند.
ایران نیز با پدیدهٔ «نخبهزدگیِ بدون ریشه» مواجه است؛ که اگر مهار نشود، در آینده میتواند بهمراتب خطرناکتر باشد.
۱۰-نتیجهگیری: آینه ی افغانستان را جدی بگیرید
افغانستان امروز، هشدار فرداست. برای ایران، برای تاجیکستان، برای آسیای میانه.
افغانستان، خاکی درهمکوبیده نیست؛ صنف درسیست برای فهم استعمار نوین، سقوط فرهنگی، و مقاومت مردمی.
اگر ایران نمیخواهد قربانی پروژهای مشابه شود، باید امروز بخواند، بفهمد، و واکنش نشان دهد.
افغانستان، ابرآموزشگاهیست که شهریهاش را با خون مردم پرداخت کردهایم
افغانستان یک ابرآموزشگاه برای آینده ی منطقه، فرامنطقه و به ویژ کشور های آسیای میانه و خاورمیانه است. این آموزشگاه را باید جدی گرفت؛ نه با ترحم، بلکه با تأمل و بازنگری و هر وسیله ی ممکن.
بگذار دستکم، در آن بیاموزیم.