ظلم ناروا
چرا بر خود جفا کردی
ویا اینگونه ظلم نا روا کردی
خطا کردی ،خطا کردی ،خطا کردی
بلا خر خانه را بر باد دادی وتباه کردی
بنام دین ومذهب روز مردم را سیاه کردی
به پندار خودت آنگاه ،
به پندارت ، مرا از قبضه گرگان رهانیدی
چرا پس کارد را در شهرگ حلقم بمالیدی
برای اینکه اصلاً گرگ درانم تو خود بودی
سپس در صدر خانه وحشیانرا جابجا کردی
به گنج اش دسته ی غارتگران را آشنا کردی
حریمش را فدای دد منشهای جهان کردی
زمام خویش را خود در کف بیگانگان دادی
مگر نشه شدی در ذروه قدرت
ویا که کور گشتی در پی شهرت
که دادی سر نوشتت در ازآء موقف وثروت
واکنون روبرویی با بلای بی پرو بی بال وآتشزا
که با آزمایش میزان تخریبش
بقتل و مرگ بربادی آدمها
ویا تهدید هشداری به ملتها
که گویا در اسارتگاه قرن بیست ویک
این گونه بربادی
درین یک گوشه ویران بی سرپوش
و با این سطح بی باکی
بر افروزند آنجا « مام » آتش را
چنان آتش که دور است از تحملها
که حتا دود آن
از سینه ی بیچاره کرزی نیز بالا شد
چه باید کرد ای یاران
چه باید کرد ای مردم
که از بند اسارت ، گردن انسان رها گردد
د مد خورشید آزادی ، حقیقت برملا گردد
عبدالو کیل کوچی