سوسیال دموکراسی تلاش میکند تا خود را بازآفرینی کند
دقیقاً همانگونه که سرمایهداری مهارت تغییر شکل خود را دارد، سوسیال دموکراسی نیز توانایی فوقالعادهای برای بازآفرینی خود بروز میدهد، و تقریباً همیشه به زیان طبقه کارگر.
باز ما داریم با چنین تغییر شکلی مواجه میشویم. در طول دهه گذشته، بهطور فزایندهای رهایی از توهم نسبت به کل گروههای سوسیال دموکرات در اروپا وجود داشته است. بسیاری از حامیان لحظهای و فعالان، بهمحض اینکه دیدند رهبرانشان با ریاضت نئولیبرالی و جنگهای امپریالیستی کنار آمدند، از توهم خارج شدند. در بریتانیا حزب کارگر، توسط تونی بلر شکل بههم ریختهای یافت، حزب سوسیالیست فرانسوی فرانسوا اولاند به ورطه نظرسنجی درباره خود گرفتار شد؛ و در اینجا در ایرلند آنچه در حزب کارگر میگذرد چیزی بهتر از تلوتلو خوردن تا مرز انفجار از درون نیست.
اما بهرغم اینها، و شکست آشکار آن گارد گرفتن قدیمی، [احزاب سوسیال دمکرات] مجبور به پدید آوردن جایگزینی هستند که از پشتیبانی گستردهای برخوردار و واقعاً سوسیالیستی باشند. در عوض ما شاهد ظهور برتری پوپولیستی، البته، قرائتهای سوسیال دموکراسی تا حدودی بیشتر متمایل به چپ هستیم؛ ولی صرفنظر از اینکه حامیشان تا چه حد حسننیت داشته باشد، این نیز محکوم به شکست است چنانکه پیشینیاناش با شکست مواجه شدند.
بارزترین مظهر این روند، حزب سیریتزا در یونان است. هنوز هم اصطلاحات همان پدیده در بسیاری از کشورهای اروپایی، از جمله کشور خود ما جاریاند. اسپانیا، ایتالیا و آلمان و در حال حاضر بریتانیا با چهره و جنبشهای مهمی روبرو شدهاند که با ظهور خود، رهبری قدیمی جناح راست سوسیال دموکراسی را به چالش میکشند. متأسفانه، تمام این جریانات در حال خیمه زدن در درون سطوحی از سیستمهای اجتماعی و اقتصادی موجودند.
یک نمونه خوب این توسعه، مباحثه و جدل بر سر رهبری حزب کارگر بریتانیا است. رقیب چپگراتر چالشگر، جرمی کوربین، علیرغم انتقاد شدید و تلخاش از اعضای ارشد حزب خودش و تقریباً تمام عناصر رسانههای بریتانیا، در مورد مخالفت با ریاضت اقتصادی تردیدی به خود راه نمیدهد و بهنظر میرسد دارد در میان پیروان، پیروز میشود.
باید گفته شود که کوربین قطعاً برتر از سایر کاندیداها است. او باید موفق شود، هر چند، که پیروزی وی مشکلات عمیق رویاروی طبقه کارگر بریتانیا را حل نخواهد کرد، چرا که ساختارهای اساسی استثمارشان هچنان بهجای خود باقی خواهند ماند.
بهرغم تسلیم دیدنی سیریتزا ـ قابلتوجهترین نمای اخیر سوسیال دموکراسی چپ ـ در میان تحسینکنندگان سابقاش، بسیاری وجود دارند که به این باور چسبیدهاند که میتوانند مسیر مشابهی را دنبال کنند. آنها وعده میدهند، بهطور قطع از اشتباهات الکسیس تسیپراس اجتناب کنند، با اصرار بر این که از فلز محکمتری ساخته شدهاند، و وقتی توسط منافع مالی قدرتمند به چالش کشیده شوند، تسلیم نخواهند شد.
اکنون از نظر آنها تسیپراس صرفاً بدون «دل و جرأت» است. با این حال، مشکلات عمیق تراز عیوب ویژگیهای شخصی و یا بیمایگیهای انسانیاند. با این همه شکست مفتضحانه یونان، از تلاش برای برجسته کردن شکستهای سرمایهداری از درون پارامترهایی که توسط بازارهای آزاد تعیین میشوند ناشی میشود؛ و سرنوشت مشابهی در انتظار کسانی است که همان تلاش را بکنند.
با وجود این موارد، مهم این است که سوسیالیستهای جدی ایرلند باید این تحولات را بهعنوان چالشی درنظر بگیرند که به آن رسیدگی شود نه اینکه صرفاً از آن انتقاد شود. این امری حیاتی است که سوسیالیستها از اقتصاد بهنحوی افسانهزدایی کنند که اکثر مردم ما بفهمند که چه اتفاقی دارد میافتد و چرا و چگونه این امر میتواند مورد رسیدگی قرار گیرد. علاوه بر این، مهم این است که زحمتکشان آگاه شوند که یک جایگزین مناسب برای وضع موجود وجود دارد.
بهعلاوه، باید روشن شود که ایجاد یک سیستم سوسیالیستی نیازمند فداکاری خواهد بود؛ در درازمدت، درهر حال، برای زحمتکشان نیکبختی فراهم خواهد کرد و ثبات و امنیتی را تأمین خواهد کرد که هیچ سیستم دیگری نمیتواند ارائه دهد.
از ابتدا لازم است جاذبه این جناح بهظاهر چپتر سوسیال دموکراسی پرطرفدار درک شود. این جنبش پایبند چشمانداز گمراهکنندهای است که گویا پیشرفت میتواند با اتکای صرف به انتخاباتگرایی (electoralism) حاصل شود، آنهم اغلب از طریق سخنگویان کاریزماتیک. این سفسطه خاص، کارگر سازمان (یکی از قدرتمندترین ابزار طبقه کارگر) را بدون نفوذ بر سیاست آن به حامی مالی حزب واگذار میکند.
علاوه بر این افسانه سوسیال دموکرات چپ، ژست داشتن توانایی تقریباً منحصر بهفرد، درک پیچیدگیهای اقتصاد و امور مالی است. احاله این مسائل به اقتصاددانان دانشگاهی که به رده بالاتر دموکراسی اجتماعی تعلق دارند، به ناگزیر به دیکته کردن سیاستهایی منجر میشود که به آموزههای آنها در اقتصاد بازار آزاد محدود میشود.
پرداختن به این چالش، نیازمند یک استراتژی همهجانبه با بررسی کامل عواقب آن است. از یک سو، تعیین موضوعات تئوریکی مورد نیاز است که باید مطرح شوند، و در مرحله دوم مهم این است که این مسائل، حتیالمقدور مورد توجه وسیعترین مخاطبان قرار گیرند. در حالیکه بر سر راه انجام این کار دشواریهایی وجود خواهند داشت، اما انجام هیچیک از این کارها در ایرلند امروز، غیرممکن نیستند.
با توجه به بنیادهای تئوریک چنین پروژهای، حزب کمونیست ایرلند اخیرا سندی ارزشمند، برنامهای دموکراتیک برای قرن ۲۱ را ارائه داده است. این متن آن نکات اصلی را پوشش میدهد که از یک سازمان سوسیالیستی ایرلندی انتظار میرود: حقوق کارگران، رد کردن بدهی، سیستم مالیاتی صحیح، مالکیت دولتی، رد اتحادیه اروپا، و بنا کردن جمهوری دموکراتیک ایرلندی مستقل. همچنین برای حزب کمونیست مفید است که، در عینحالی که درباره محتوای سند بحث میکند، با میزان تحسینبرانگیزی از انعطافپذیری، به بیان خود، پیشنهاد «مشارکت فعالانه وسیعترین بخشهای خلقمان» را ارائه دهد. در کمترین حد، این طبع و نشر بهعنوان مبنای باز کردن بحث و گفتگو در سطح مورد نیاز، باید در خدمت این امر باشد.
پیشبرد این روند به مرحله بعدی درگیر کردن گستردهتر مردم، کار بیدردسری نیست اما نباید بهمعنای اثبات غیرممکن بودن آن هم باشد. شواهدی در جامعه ایرلندی دارد پدیدار میشود، اگرچه هنوز در آستانه پدیدار شدن قرار دارد، که حاکی از تمایل به کندوکاو در سازوکارهای مورد نیاز برای تغییر جامعه ایرلندی است. پنج اتحادیه کارگری به پیشبرنده کمپین Right۲Water [جنبشی اعتراضی علیه هزینههای آب شرکت آب ایرلند] نه تنها در جلب پشتیبانی کنگره ایرلندی اتحادیههای کارگری (ICTU ) از طرحهایشان موفق بودهاند، بلکه همچنین، پروژهای برای استخراج برنامهای رادیکال برای یک دولت مترقی ایرلندی را نیز بهراه انداختهاند.
در جای دیگر، مردم در آنچه که شاید خانواده گستردهتر جمهوریخواهی نامیده شود در حال حاضر مشغول سازماندهی مباحثاتی در مورد موضوعات مربوطهاند. دلیلی ندارد قبول کنیم که آنها نمیخواهند در یک پروژه گستردهتر شرکت کنند. همزمان، تلاشهای انجمن کوچک اما مترقی پیدار اودانل (Peadar O’Donnell) جمهوریخواه سوسیالیست با ترغیب بحث در مورد مفهوم جمهوریت سوسیالیستی ادامه دارد.
سرانجام، پس از شکست تحمیلی بر چپ از طریق تسلیم سیریتزا، قطعاً فرصتی برای سروکار داشتن مجدد با سوسیال دموکراتهای چپی که واقعاً علاقهمند به تغییر جامعه بهنوعی بهتر و ایجاد یک جمهوری سوسیالیستیاند وجود دارد.
هیچکس نباید درباره ابعاد این اقدامات دچار توهم شود؛ اما، با درنظر گرفتن عوامل فوقالذکر، شالوده آغازی معقول وجود دارد. علاوه بر این، صرفنظر از دشواری کار، هیچ جایگزین متمدنانه و انسانی دیگری برای سوسیالیسم وجود ندارد، و بههمین خاطر، تضمین دستیابی به آن لازم است، تا مبادا یکبار دیگر، توسط سوسیال دموکراتهایی که شکل بهتر و نجیبانهتری از سرمایهداری را وعده میدهند، مانعتراشی شود.
**
تامی مک کارنی (Tommy McKearney متولد ۱۹۵۲) از اعتصاب غذا کنندگان و عضو ارتش موقت جمهوریخواه ایرلند در دهه ۱۹۸۰ بود. وی در بخشی از اعتصاب غذای سال ۱۹۸۰ همراه با دیگر اعضای ارتش جمهوریخواه ایرلند شرکت داشت و ۵۳ روز را در اعتصاب غذا بهسر برد. در سال ۱۹۹۳، پس از گذراندن ۱۶ سال از حکماش از زندان آزاد شد. وی در حال حاضر بهعنوان یک روزنامهنگار مستقل کار میکند، دبیر نشریه Fourthwrite، و یکی از سازماندهندگان اتحادیه مستقل کارگری ایرلند است. (برگرفته از ویکی پدیا ـ مترجم).