زنده گی زود میگذرد
نوشته نذیر ظفر
زنده گی مــثل خواب میگذرد
گاهی خوب گه خراب میگذرد
شام ها زود زود و پی در پی
روز ها بی حســـــاب میگذرد
گاهی در اوج شــــــادمانی ها
گه به درد و عــــــذاب میگذرد
گه به سنگلاخ التــماس و امید
هــــــمه در پیچ و تاب میگذرد
وقتی مــــــیدانی راز هــستی را
فصـــــــــــل های شباب میگذرد
قرنطین
نوشته نذیر ظفر 6 اپریل 2020
در خانه از هـــــــراس کرونا نشسته ام
افـــسرده از مصـــــــیبت دنیا نشسته ام
باغ و بهـــــــار کی به مـــــــراد دلم بود
بی گلرخان به گوشه یی تنها نشسته ام
بلـــبل بــــــشاخ ناله کند من به خانه ام
از سوز دل به نا له و غو غا نشسته ام
محـــــبوس خانه ام ز قر نطین روز گار
با غصه های خویش به سودا نشسته ام
ساقی ! مریز باده که شادی نمـــــــید هد
مـــــــــن بادل پر آبله اینـــــجا نشسته ام
باآنکه غمـــــــگسارم و لیکن هزار شکر
با عافـــــــیت به منزل و ما وا نشسته ام