تُفِ سربالای عمو سام و اتحادیه اروپا

جیمز پتراس/ آمادور نویدی
آمریکا و اتحادیه اروپا حملات اقتصادی و نظامی مهمی را علیه روسیه، چین، ایران و ونزوئلا براه انداخته اند. به استثنای ونزوئلا، تهاجم امپریالیستی شکست خورده و بر آن غلبه گشته اند، و سه کشور دیگر موفقیتهای استراتژیک قابل توجهی را به ثبت رسانده اند. تحریمات بر خود معماران امپریالیستی بومرنگ شده و منجر به مشارکت و ائتلافات جدید، تنوع این اقتصادهای پویا و سیستمهای دفاعی قویتر شده است. آمریکا بسیار فراتر از ظرفیت نسل های آینده خود مالیات و هزینه کرده است، اما بازهم در میدانهای اصلی جنگ در آسیا و خاورمیانه ضرر کرده است… تحریمات کنگره دیکته شده توسط صهیونیستها علیه ایران ممکنست اشتهای اسرائیل را برای جنگ دیگر آمریکا در خاورمیانه (که باید با خون و ثروت بیشتر آمریکایی جنگیده شود) راضی کند، اما فرماندهی نظامی آمریکا و اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آمریکایی بشدت مخالف باتلاق دیگری هستند. این باید برای هر ناظر منطقی مثل روز روشن باشد که: تحریمات علیه قدرتهای جهانی قدرتمند با اقتصاد متنوع، رهبران قوی، بازارهای جهانی، منابع و کارگران ماهر کارآیی ندارد. تهدیدات نظامی تهاجمی با توسعه قدرت دفاعی، ازجمله سلاحهای هسته ای و موشکهای قاره پیما متوقف و خنثی میشوند. با اینحال، نخبگان سیاستگذاری آمریکا بویژه در حزب دمکرات، هرچیزی هستند بجز آنکه منطقی باشند. ایران متحدان منطقه ای نیرومندی دارد و نیروهای مسلح جنگدیده آن دارای موشکهای میانبُردیست که دارای استعداد قابل توجه ضربه زدن به متحدان منطقه ای آمریکا، بویژه اسرائیل و عربستان سعودی و پایگاههای آمریکایی در خلیج فارس است. هیچکدام از این سه قدرت منطقه ای یا جهانی نسبت به درون واژگونی از طریق «انقلابات رنگی»، خرابکاری سازمانهای غیردولتی دولتی، تبلیغات رسانه های جمعی یا خشونت ارازل و اوباش خیابانی آسیبپذیر نیستند. بطور خلاصه، تحریمات و تهدیدات نظامی آمریکا را میتوان شکست داد و به پیروزی تبدیل کرد. زمانیکه آسیب پذیری شناخته شد، میتوان آنرا به قدرت تبدیل نمود، در صورتیکه رهبری سیاسی جهت انجام اینکار دارای دید، توانایی، منابع و استراتژی باشد.
تُفِ سربالای عمو سام و اتحادیه اروپا
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
واشنگتن و بروکسل: برگشت به عقب
در حالیکه واشنگتن و بروکسل با مشکلات سیاسی، اقتصادی و سقوط خود مواجهند، به چالش های خارجی فارغ از حس مسئولیت علیه کشورهای رقیب با تحمیل تحریمات اقتصادی، بایکوت و افزایش تهدیدات نظامی پاسخ گفته اند.
در حالیکه واشنگتن و بروکسل با بلایای سیاسی، اقتصادی و انحطاط خود مواجهند، پاسخ آنها به چالشهای امور خارجی، تحمیل تحریمات اقتصادی، بایکوت و افزایش تهدیدات نظامی فارغ از حس مسئولیت علیه ملتهای رقیب بوده است.
احزاب حاکم و اپوزیسیون اصلی در آمریکا و اتحادیه اروپا رسانه های بزرگ را کنترل میکنند و «برنامه های خبری» را به مبارزات تبلیغاتی تبدیل خود نموده اند که با خشونت («تغییر رژیم/رژیم چنج») قدرت را به چنگ بیاورند و جنگهای تجاری خودشکن را ترویج کنند.
ستیزهحویی واشنگتن فقط کوبیدن بر طبل خالی نفت به حساب غولهای نفتی آمریکاست. خصومت آشکاری که جنگهای تجاری، مقابلات نظامی و حریق درگیریهای احتمالی منطقه ای را فراهم میکند… جایی که آمریکا و اتحادیه اروپا به احتمال زیاد حتی با شکستهای بیشتری روبرو میگردند.
حنگ اقتصادی جهت نابودی ملتها و برای ایجاد کشت اختلافات داخلی و خرابکاری ، مخصوصاً از طریق خرید نامزدهای سیاسی، سازماندهی ارازل و اوباش خیابانی و استخدام غلامان حلقه بهگوش نظامی، طراحی شده است.
واشنگتن، با تقسیمات داخلی کنونی خود مُختل شده است، و به سوی فاجعه بزرگ تلوتلو میخورد. الیگارشها در بروکسل با گُسل های داخلی پیچیده و حتی شورش آشکار، بویژه از طرف اعضای جدید اتحادیه اروپا روبرو هستند.
همهپرسی پیرامون بریگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا )، قیام محبوبی را علیه دههها نابرابریهای عمیق طبقاتی و علیه تصرف قدرت مالی نخبگان رسوای بانکدار سفته باز به نمایش گذاشت.
مقامات مرکزی و شرقی اتحادیه اروپا الیگارشی بروکسل را به چالش کشیده ند. کارفرماهای قدرتمند ملی لهستان، مجارستان و اسلواکی، در یک حرکت مشترک جهت تضعیف بروکسل، نتانیاهو نخست وزیر جانی اسرائیلی را در آغوش گرفته اند.
انحلال انسجام داخلی در واشنگتن و بروکسل منجر به تلاش دیوانه وار بیشتری جهت ظاهری دانستن مسائل خود، از طریق جنگ شده است، تا قدرت دولتی – نوع «ساخت سرمایه داری برای چند کشور» را حفظ کنند.
بطور خلاصه، ادامه انحلال بلوک آمریکا و اتحادیه اروپا منجر به افزایش تکیه بر جنگ اقتصادی، با تحریمات، بایکوتها و دیوارهای تعرفه گمرکی جهت مقابله با رقابتهای تجاری بین المللی و رقبای منطقه ای شده است.
واشنگتن و بروکسل چهار کشورمهم را هدف قرار داده اند: روسیه، چین، ایران و ونزوئلا. افزایش راه اندازی جنگ اقتصادی شامل دیوسازی هیستریک این کشورها در رسانه های جمعی، همراه با استخدام دست نشاندگان منطقه ای شده است، تا تحریمات اقتصادی را مستحکم کند. کمپین جنگ اقتصادی و ایدئولوژیک طراحی شده اند تا تفرقه های سیاسی داخلی را در کشور هدف قرارگرفته جهت تهیه مقدمات تصرف خشونت آمیز قدرت سیاسی تحریک نماید.
روسیه: تحریمات اقتصادی و جنگهای پیرامونی
واشنگتن و بروکسل یک استراتژی دوجانبه را علیه روسیه دنبال کرده اند: از یکطرف، آنها روسیه را با ناتو و پایگاههای آمریکایی، کشتی های جنگی، تأسیسات موشکی، مراکز سایبری و پایگاههای ارتباطی/ جاسوسی و تمرینات با پرسنل نظامی از بالتیک تا اوکراین، گرجستان و فراتر از آن محاصره کرده اند. از طرف دیگر، آنها قوانین بیرحمانه (دراکونین) تحریمهای تجاری را بر واردات و صادرات نظامی روسیه و فن آوری مدنی، انرژی و شرکتهای معدنی، محصولات ماشین آلات، کشاورزی و دیگر کالاها، هم چنین تحریم افراد، خانواده های آنها و مصادره دارایی های روسیه را اعمال کرده اند. هدف علناً روشن استراتژیک ایجاد آنچنان هرج و مرج و محرومیتیست که مردم روسیه ریاست جمهوری پوتین را با خشونت سرنگون سازند و روسیه را به وضعیت سرسپرداگی برگردانند. وغرب بتواند غارت منابع و ثروت کشور را با یک سری از الیگاشهای دست نشانده عروسکی مطیع خود در کرملین، از سربگیرد، همانگونه که بیشرمانه در طول سالهای ۱۹۹۰ انجام داد.
بهر حال، به استثنای کودتای سازماندهی شده آمریکا و اتحادیه اروپا در اوکراین، تحریمات و تهدیدات نظامی تا به امروز، مانند بومرنگ بسوی غرب برگشته است. تحریمات اقتصادی دولت روسیه و مردم را متقاعد ساخته است که منابع خود را مجدداً صنعتی کنند و اقتصاد را دوباره متنوع سازند، تولید داخلی را جایگزین سازند و خودکفایی کشاورزی را افزایش دهند: به عبارت دیگر، بازار داخلی را گسترش داده و باثبات گردانند.
بهعلاوه، روسیه ارتباطات استراتژیک و تجاری خود را با چین و ایران افزایش میدهد، در حالیکه علیه اتحادیه اروپا با قطع واردات کشاورزی از لهستان و گرجستان اقدامات تلافی جویانه اعمال میکند، و بدینترتیب یخشهایی از صادرکنندگان کشاورزی را تنبیه میسازد. تلاشهای آمریکا و ناتو جهت محاصره روسیه بومرنگ شده است: مسکو از طریق یک همهپرسی مردمی و بخوبی سازماندهی شده، کریمه (با پایگاههای دریایی استراتٰیک دریای سیاه آن) و اکثریت روس تبار را دوباره در روسیه ترکیب کرد و پایگاههای نظامی و همکاری استراتژیک خود را با دولت سوریه گسترش داد، که منجر به پیروزی دمشق بر مزدوران وهابی تروریست شد. شرکتهای انرژی متعلق به اتحادیه اروپا، بویژه در آلمان و ایتالیا، جایی که میلیونها نفر متکی به نفت و گاز ارزان روسیه هستند، بارها تحریمات تحمیل شده توسط آمریکا را نقض کرده اند.
رُبایش قدرت وحشیانه در اوکراین یک رژیم الیگارش ضعیف و فاسد را به قدرت رساند، که با کمکهای مالی غرب پابرجاست. رژیم کودتا در کییف بر یک کشور بشدت ازهم گسیخته – چهره جدید «دمکراسی غربی» نظارت دارد.
متوسل شدن به اقدامات تبلیغی عجیب و غریب، ولادیمیر پوتین را متهم کردن به «تقلب» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، سیاست داخلی آمریکا را فلج کرده است، و واشنگتن را به یک تیمارستان روانی با ابعاد قاره ای تبدیل کرده است. به بحرانهای داخلی عمده، مانند اپیدمی اعتیاد به مواد مخدر، که بیش از ۵۰۰ هزار نفر را آمریکایی را از سال ۱۹۸۹ کشته است، پرداخته نمیشود، در حالیکه سیاستمداران و رسانه ها در یک نمایش روسهراسی همآهنگ شده کف بر دهان یاوه سرایی میکنند.
تحریمات آمریکا و اتحادیه اروپا و چین: گاز گرفتن دستی که غذا میدهد
واشنگتن و اتحادیه اروپا بارها تهدید کرده اند که تحریماتی را علیه صادرات تولیدی چین تحمیل نمایند و علیه سیاست کنترل مالی دولتی پکن بشدت تلافی کنند.
تحت اوباما و ترامپ، واشنگتن سیستمهای رادار ضدموشکی را در کره جنوبی نصب کرد، که بوضوح علیه چین هدف گیری شده است. پنتاگون ناوگان نیروی دریایی را جهت اذیت و آزار کشتیهای باری چین در جنوب آبهای دریای چین میفرستد. آنها میلیاردها دلار ارزش تجهیزات نظامی به دولتهای تایوان میفروشند، درحالیکه از جداییطلبان در هنگ کنگ و تبت، همچنین از خشونت جهادیها در غرب چین حمایت میکنند. هواپیماهای جنگی آمریکایی برفراز پایگاههای هوایی نظامی چین و تأسیسات بندری در جزایر مورد ادعای چین در دریای جنوبی چین پرواز میکنند و مانور میدهند. در حال حاضر، واشنگتن تهدید به حمله به کره شمالی، یکی از شرکای تجاری چین کرده است.
علیرغم تحریمات اقتصادی و شمشیر را از رو بستن، چین با گامهای عظیمی همچنان پیشرفتهای چشمگیری دارد: از طریق قراردادهای تجاری جهانی خود با شصت کشور ارتباطات اقتصادی خود را گسترش میدهد. چین با موفقیت پروژه چندصد میلیارد دلاری «کمربند اقتصادی جاده ابریشم و مسیر دریایی ابریشم» را راه اندازی نموده است که چین را از طریق خطوط راه آهن، جاده ها، بنادر و دیگر زیرساخت های حیاتی با بازارهای خود در جنوب شرقی آسیا و آسیای مرکزی به مناطق خاورمیانه، روسیه، اروپا و فراتر از آن متصل میکند. این پروژه عظیم در حال حاضر کل مناطق را متحول ساخته و میلیون شغل و هزاران بازار ایجاد نموده است.
علیرغم تهدیدات اوباما و ترامپ، صد شرکت چندملیتی آمریکایی و اتحادیه اروپایی، بویژه تولیدکنندگان خودرو، مشتاق افزایش سرمایه گذاری و امضای معاملات مشترک جدید سودآور خود در چین هستند.
چندملیتیهای چینی همچنان سرمایه گذاری میکنند و کارخانه ها را در کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا، آمریکای جنوبی و اقیانوسیه (استرالیا و زلاند نو) میخرند. واردات پیشرفته ترین فن آوری توسط چین باعث تقویت ارتباطات چین با سیلیکون والی و آلمان شده است.
در مقابل، کسری تجاری آمریکا با چین بیشتر ناشی از فساد بازارهای مالی اقتصاد آمریکاست، تا هرگونه عدم تقارن در بده و بستان با چین.
چین که با محاصره نظامی آمریکا مواجه شده است، هزینه های نظامی خود را در سالهای اخیر دوبرابر کرده است، اولین پایگاه دریایی خود را در آفریقا ساخته است، درحالیکه همکاری نظامی – از جمله تمرینات مشترک گسترده خود را با روسیه تقویت میکند.
در یک کلام، نتایج نامطلوب عشق وعلاقمندی غیرعقلانی تحریمات عمدتاً به سرمایه گذاران و شرکتهای صادراتی و وارداتی آمریکا و اتحادیه اروپا ضرر زده است، درحالیکه سرمایه داران آمریکا و اتحادیه اروپا را از شرکت در پروژه های زیرساختی جهانی عظیم چین و بازارهای منطقه ای در حال ظهور به حاشیه رانده شده اند.
درحالیکه دولت تازه منتخب کُره جنوبی جهت کاهش تنشها با شمال ( کُره شمالی- جمهوری دمکراتیک خلق کُره – م)، اقدامات آزمایشی را انجام داده و تلاش می کند که برنامه موشکی تاد آمریکایی را که بطور یکجانبه نصب شده تا چین را هدف قرار دهد، خنثی سازد و، در حالیکه کره جنوبی در معرض بحران بزرگ قانون اساسی، و ترمیم موانع اقتصادی خود با چین ست، اما آمریکا ( با ساحل کالیفرنیا بیش ۵۸۰۰ مایل به شرق) در حال تحریک جنگ در شبه جزیره کُره است.
چین که رشد تخمینی سالانه ۷/۶٪ ( در مقایسه با ٪۲ در آمریکا) برای سال ۲۰۱۷ دارد، کاملا روشن است که سیاست تحریماتی و محاصره نظامی شکست خورده است.
تحریمات آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران
آمریکا علیرغم عدم وجود هیچ مدرکی مبنی بر عدم همکاری ایران با سازمان ملل، آشکارا از طریق تحمیل تحریمات اقتصادی جدید، توافق هسته ای خود را با ایران نقض میکند. آمریکا منافع نفتی و بانکی آمریکایی و اتحادیه اروپا و چینی را تهدید کرده است، و برای اعمال سیاستهایی فشار می آورد که توسط حامیان نظامی اول اسرائیل ترویج میشود که سیاست خاورمیانه ای واشنگتن را دیکته میکنند. آمریکا به اسرائیل و عربستان سعودی پیوسته است که به ایران و متحدان او در سوریه، لبنان و فلسطین برچسب «تروریست» میزنند.
سیاست تحریم کارایی نداشته است: ایران همچنان به امضای قراردادهای اکتشاف و صادرات نفت با شرکتهای نفتی چین، اتحادیه اروپا و روسیه ادامه میدهد. ایران روابط تجاری خود را با چین افزایش داده است و نقش مهمی در اوپک بازی میکند.
تهدیدات تهاجمی اسرائیل و صهیونیست های آمریکایی، ایران را مجبور ساخت که بُرد موشکهای دوربُرد و میانبُرد (غیرهسته ای) برنامه موشکی خود را توسعه دهد، در حالیکه اتحاد/ائتلاف نظامی خود را با روسیه و سوریه تقویت نماید.
کمکهای انساندوستانه ایران به یمن، کار برای کمک به میلیونها یمنی که با گرسنگی جمعی و شیوع عمدی بیماری مهیب وبا توسط عربستان با شراکت آمریکا و اسرائیل روبرو هستند، تحسین جهانی را برای ایران به ارمغان آورده و ماهیت وحشیانه پادشاهی سعودی را در سراسر جهان اسلام (مسلمان) افشاء کرده است.
نقض توافقات هسته ای توسط آمریکا باعث تقویت ملی گرایان و تضعیف حامیان غربی، نئولیبرال کنونی ایران شده است. تحت تهدید روزانه حمله آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی امکان ندارد هیچ «انقلاب رنگی» بتواند یک عروسک دست نشانده پارسی را در مسند قدرت نصب کند.
بطور خلاصه، ایران با تشکیل اتحاد های/ائتلافات جدید بر تحریمات آمریکا پیروز گشته، حال آنکه نفوذ منطقه ای و داخلی آمریکا را کاهش داده است. حمایت ایران از سوریه باعث تضعیف مزدوران تروریست وهابی مورد حمایت سعودی – آمریکا و اسرائیل و تقویت جنبش سکولار و غیرفرقه ای ناسیونالیسم عربی گشته است. سیاستهای افراطی ضدایرانی واشنگتن نتیجه معکوس داده است. ایران روابط اقتصادی خود را متنوع ساخته و دفاع نظامی خود را تقویت نموده است. درعینحال، آمریکا تحت دیکته های دولت یهودی و نمایندگان نالایق هیستریک خود در واشنگتن منزوی باقیمانده است.
آمریکا و تحریمات علیه سوریه
در حالیکه تحریمات آمریکا و اتحادیه اروپا و مداخلات نظامی – پروکسی (نیابتی)، سوریه را با قتل صدها هزار سوری و کوچ میلیونها پناهنده نابوده کرده است، اما بوضوح در رسیدن به هدف استراتژیک خود- «تغییر رژیم»(رژیم چنج ) و تحمیل یک دولت دست نشانده در دمشق شکست خورده است.
درواقع، میلیونها نفر سوری بی خانمان، و ناامید به اتحادیه اروپا فرار کرده اند، که یک مشکل عظیم پناهندگی و امنیتی بوجود آورده اند.
تروریستها، ازجمله هزاران شهروند اتحادیه اروپا و آمریکایی، توسط نیروهای امنیتی اتحادیه اروپا و آمریکا جهت سرنگون ساختن دولت سوریه استخدام و آموزش داده شدند. آنها از سوریه رانده شده اند و حال مهارتهای مرگبار خودشان را بطور فزاینده ای علیه اهدافی در اروپای غربی بکار میبرند.
روابط دفاعی سوریه با روسیه حضور بلند مدت روسیه را در خاورمیانه تقویت کرده، و روابط استراتژیک با ایران و حزب قدرتمند حزب الله (شریک ائتلافی حکومت لبنان) را مستحکم نموده است.
شکست مفتضانه وعقبنشینی تروریستهای وهابی با حمایت مالی آمریکا، رئیس جمهور ترامپ را متقاعد ساخت که حمایت نظامی، مالی و آموزشی را برای چنین « هدف شکستخورده ای » قطع کند و بدنبال یک توافق آتش بس مشترک قابل دوام باشد که توسط آمریکا و روسیه در جنوب سوریه حمایت شده است. تحریمات آمریکا بارِسنگین جنایتکارانه ای بر روی دوش مردم و جامعه سوریه تحمیل کرد، اما دولت در دمشق دست نخورده باقی ماند. پس از هزینه کردن میلیاردها دلار جهت مسلح نمودن و آموزش مزدوران القاعده ای و داعشی، مداخله نظامی پروکسی منجر به هدف اعلام شده خود تغییر رژیم نشده است- بلکه ائتلاف سوریه با روسیه، ایران و لبنان را تمدید و گسترش داده است، عدم لیاقت سیاست وحشیانه خاورمیانه ای آمریکا – اتحادیه اروپا- سعودی و اسرائیل را افشاء کرده است.
مداخله اتحادیه اروپا و آمریکا ، سوریه را نابود کرد، اما جهت فرمانروایی بر ملت هدف قرار گرفته شکست خورد. بطور متناقضی، با حمایت از میلیشای جداییطلب کُرد تنش با دولت و ارتش ترکیه را در مرزهای خود مشتغل ساخت. جنبشهای راستگرا و ضدمهاجر را در اتحادیه اروپا و آمریکا افزایش داد، و موجب تهدید حاکمیت ائتلافات «دوستانه» خود شد.
در پایان، مداخله نظامی و تحریمات اقتصادی بدون تأمین هیچکدام از اهداف استراتژیک ذکر شده در خاورمیانه، موجب تحریک تنشهای هسته ای جهانی شد.
تحریمات و مداخله علیه ونزوئلا
در طول پانزده سال گذشته، آمریکا، با حمایت اتحادیه اروپا، کمپین نظامی و اقتصادی مرئی و نامرئی را جهت سرنگونی دولت چاوزیستی براه انداخته است. قبل از سقوط جهانی قیمت نفت، این با موفقیت کمی همراه بود. اکنون، با سقوط متحدان منطقه ای، ظهور رژیمهای راستگرا و آسیبپذیری اقتصادی اقتصاد تک محصولی ونزوئلا، دولت در کاراکاس تهدید میشود.
در سال ۲۰۰۲، واشنگتن و اتحادیه اروپا از یک کودتای نظامی شکست خورده حمایت کردند. این با تحریم شکست خورده نفت در سال ۲۰۰۳ ادامه پیدا کرد. واشنگتن سپس از تحریم انتخاباتی سال ۲۰۰۵ حمایت نمود و تا سال ۲۰۱۵ از یک سری از نامزدهای انتخاباتی ناموفق ریاست جمهوری و اپوزیسیون احزاب کنگره ای پشتیبانی نمود.
در همینحال، آمریکا از حملات مرزی گروهای شبه نظامی گانگستر کلمبیایی علیه شهرها و شهرکهای تحت پروژه اصلاحات ارضی ونزوئلا حمایت نمود. سازمانهای غیردولتی «دمکراسی» خرابکاری تروریستی خود را در میدانهای نفتی، نیروگاه ها و سیستم حمل و نقل عمومی، همچنین کلینیک ها و پاسگاه های پلیس ترویج نمودند.
بارها، نیروهای چاوزیستی با موفقیت خرابکاری و رفراندوم های تروریستی مورد حمایت آمریکا را شکست دادند. با اینحال، سقوط قیمت نفت در طول سه سال گذشته همبستگی نیروهای اجتماعی و اقتصادی را تغییر داده است. کاهش درآمد از صادرات نفت، باعث قطع واردات مواد غذایی حیاتی، دارو و کالاهای تولیدی ونزوئلا شده است.
آمریکا، از طریق ارائه کمکهای مالی و آموزش به ظاهراً سازمانهای غیردولتی (ان جی اُوها) و به احزاب اپوزیسیون و گانگسترهای خشونتگرای «حامی دمکراسی»، عملیات ویژه خود را افزایش داده است.
بخش های خصوصی خرده فروش، بانکی و حمل و نقل، با ایجاد کمبود های مصنوعی (احتکار)، فعالیت بازار سیاه، سفته بازی و انتقال گسترده ارز خارجی به خارج، تولید و مصرف کشور را فلج ساخته اند.
برخلاف کشورهای دیگری که هدف تحریمات و خرابکاری آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته، اما موفق بوده اند، ونزوئلا قادر نشده است که جایگزینی برای تولید و متنوع کردن اقتصاد خود پیدا کند. نه گروههای ان جی اُوی متخاصم را سرکوب کرد، و نه بطور مؤثر با اعتصابات خشونت آمیز خیابانی برخورد نمود و نه تروریستهایی را سرکوب کرد که به پلیس و مقامات نظامی و کارگران دولتی و حامیان عادی دولت چاوزیستی حمله کرده و آنها را بقتل رسانده است.
درحالیکه بحران عمیقتر میشود، رسانه های جمعی آمریکا و اتحادیه اروپا بارها خواهان کودتای نظامی یا «تغییر رژیم» گشته اند که با «تلاشهای (اینچنین) بین المللی قوی»، حمایت شود، یعنی با کُد زبانی رقیق حمله به ونزوئلا در ائتلاف با رژیمهای راستگرای کلمبیا، برزیل و آرژانتین و به رهبری آمریکا.
ارازل و اوباش خیابانی مورد حمایت مالی آمریکا مالکان شرکت اتوبوسرانی، تجار کوچک، و افراد حرفه ای را تهدید کرده اند – و بویژه کارکنان دولتی را هدف قرار داده اند که در همسایگی با اپوزیسیون قوی زندگی میکنند، و آنها را مجبور به بستن کسب و کار یا فرار کرده اند.
تحریمات اقتصادی با تهدیدات آشکار دولت آمریکا جهت تسخیر پالایشگاههای ونزوئلا که در(سیتگو آمریکا) واقع شده و فلج ساختن سرمایه های خارجی آن گسترش یافته است. عاملان سیا و پنتاگون تلاش کرده اند تا در ارتش نفوذ کنند و ارتشیها را از طریق رشوه و با تهدید صدمه زدن به خانواده هایشان علیه دولت قانونی «بشورانند».
در اواخر ژوئیه سال ۲۰۱۷ چشم انداز جنگ داخلی به اوج خود رسید، بطوریکه دولت با فراخوان و پیروزی در انتخابات آزاد جهت انتخاب نمایندگان مجلس مؤسسان، برمبای منافع طبقاتی و اجتماعی، با کنگره تحت کنترل بیزنس (کسب و کار) و آمریکا، که از ابتدا با ریاست جمهوری در جنگ بوده است، مبارزه کرد. آمریکا و همدستان داخلی و خارجی او با مصادره دارایی های خارجی تهدید به یک محاصره کامل کرده اند که منجر به یک جنگ داخلی و حمله احتمالی میشود.
هر جنگ حمایت شده توسط آمریکا در ونزوئلا، عقب مانده ترین الیگارشهای نژادپرست را بر سر قدرت می آورد و منجر به کشتار جمعی طبقات فقیر و متوسط، قتل رهبران آنها، معلمان، روشنفکران، هنرمندان و فعالین، تخریب اقتصاد و گرسنگی و بیماری گسترده کسانی میشود که از برنامه های اجتماعی چاوزیستی سود برده اند، بعبارت دیگر، کابوس «راه حل لیبی در کارائیب». آمریکا ممکنست سوسیال دمکراسی را بعقب برگرداند، اما انقلابیون ونزوئلا برای زندگی واقعی خودشان خواهند جنگید.
نتیجه گیری
آمریکا و اتحادیه اروپا حملات اقتصادی و نظامی مهمی را علیه روسیه، چین، ایران و ونزوئلا براه انداخته اند. به استثنای ونزوئلا، تهاجم امپریالیستی شکست خورده و بر آن غلبه گشته اند، و سه کشور دیگر موفقیتهای استراتژیک قابل توجهی را به ثبت رسانده اند.
تحریمات بر خود معماران امپریالیستی بومرنگ شده و منجر به مشارکت و ائتلافات جدید، تنوع این اقتصادهای پویا و سیستمهای دفاعی قویتر شده است.
آمریکا بسیار فراتر از ظرفیت نسل های آینده خود مالیات و هزینه کرده است، اما بازهم در میدانهای اصلی جنگ در آسیا و خاورمیانه ضرر کرده است. برنامه عظیم زیرساختی اروپایی و آسیایی چین در تضاد کامل با نمایش کشتیهای جنگی تنهای آمریکا در اطراف پاره سنگهای دریای جنوبی چین و جتهای جنگده پارک شده در فرودگاههای منزوی شمال استرالیاست. ما دلمان بحال استرالیای اسکیزوفرنی (روانی) بیچاره میسورد، که چین شریک اصلی تجاری اوست، ولی به نظامیگران واشنگتن تعظیم میکند وامیدوارست که پکن خم به ابرو نیاورد.
کنگره آمریکا تحریمات اقتصادی بیش تری علیه روسیه تحمیل نمود تا جنگ دیگری را بین آمریکا و اتحادیه اروپا (آلمان) تحریک کند، اما بهبود اقتصادی پوتین به پیشمیرود و بازار گسترده روسیه کارخانه داران برلین را جلب نموده است.
تحریمات کنگره دیکته شده توسط صهیونیستها علیه ایران ممکنست اشتهای اسرائیل را برای جنگ دیگر آمریکا در خاورمیانه (که باید با خون و ثروت بیشتر آمریکایی جنگیده شود) راضی کند، اما فرماندهی نظامی آمریکا و اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آمریکایی بشدت مخالف باتلاق دیگری هستند.
این باید برای هر ناظر منطقی مثل روز روشن باشد که: تحریمات علیه قدرتهای جهانی قدرتمند با اقتصاد متنوع، رهبران قوی، بازارهای جهانی، منابع و کارگران ماهر کارآیی ندارد. تهدیدات نظامی تهاجمی با توسعه قدرت دفاعی، ازجمله سلاحهای هسته ای و موشکهای قاره پیما متوقف و خنثی میشوند. با اینحال، نخبگان سیاستگذاری آمریکا بویژه در حزب دمکرات، هرچیزی هستند بجز آنکه منطقی باشند.
ایران متحدان منطقه ای نیرومندی دارد و نیروهای مسلح جنگدیده آن دارای موشکهای میانبُردیست که دارای استعداد قابل توجه ضربه زدن به متحدان منطقه ای آمریکا، بویژه اسرائیل و عربستان سعودی و پایگاههای آمریکایی در خلیج فارس است.
هیچکدام از این سه قدرت منطقه ای یا جهانی نسبت به درون واژگونی از طریق «انقلابات رنگی»، خرابکاری سازمانهای غیردولتی دولتی، تبلیغات رسانه های جمعی یا خشونت ارازل و اوباش خیابانی آسیبپذیر نیستند.
تنها ونزوئلا آسیب پذیرست به این دلیل که دولت چاوزیستی از فرصت استفاده نکرد که اقتصاد وابسته به نفت خود را زمانیکه قیمت نفت در اوج تاریخی بود، متنوع سازد. بعلاوه، فعالیت سازمانهای غیردولتی حمایت مالی شده از طرف آمریکا را که با احزاب و گانگسترهای «سیاسی» تحریک کننده کودتای خشونت آمیز کار میکردند تحمل کرد. ذخایر و دارایی های خود را در آمریکا نگه داشته است و نتوانست ریاست فرماندهی سیستم بانک ملی خود را کنترل کند. علیرغم حمایت گسترده مردمی، دولت چاوزیستی به ورود اپورتونیستهای فاسد اجازه ورود به دولت را داد و شاهد صعود یک طبقه جدید سرمایه داری محتکر و سوداگر شد که سودهای حاصل از نفت را به حسابهای خصوصی خارج از کشور انتقال دادند.
بطور خلاصه، تحریمات و تهدیدات نظامی آمریکا را میتوان شکست داد و به پیروزی تبدیل کرد. زمانیکه آسیب پذیری شناخته شد، میتوان آنرا به قدرت تبدیل نمود، در صورتیکه رهبری سیاسی جهت انجام اینکار دارای دید، توانایی، منابع و استراتژی باشد.
درباره نویسنده:
جیمز پتراس استاد بازنشسته (بارتل) جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون – نیویورک است، که کتب ومقالات زیادی در باره جنبشهای چپ ومترقی جهان، از جمله مبارزات خلقهای خاورمیانه وآمریکای لاتین نوشته است.
آدرس سایت اینترنتی استاد جیمز پتراس:
برگردانده شده از:
Washington and Brussels: Running in Reverse, By James Petras
http://petras.lahaine.org/?p=2151
http://petras.lahaine.org/b2-img/PetrasWashingtonBrussels.pdf