تأملاتی پیرامون مبارزۀ طبقاتی
سوزان بونات
ترجمه: سعید عطاپور
در طول سالهای دهۀ پنجاه افسانه ای متولد شد. قصۀ این داستان به این شکل بود که: کارگران و صاحبان کنسرنها میتوانند با همدیگر همزیستی کاملا مسالمت آمیزی داشته باشند. اولی ها فقط میبایستی با دومی ها مذاکره کنند تا از این طریق درآمد بیشتر و حقوق بیشتر، مثل تعطیلات و بیمۀ بیکاری، بدست آورند. قرارداد (تعرفۀ) کاری، اسم رمز این قصه بود. دولت و کارفرماها با کمال میل و برای بازسازی دوبارۀ آلمان بعنوان قدرت اقتصادی اروپا، در این بازی شرکت کردند. بدینطریق افسانۀ “بازار آزاد اجتماعی” در کله ها فرو رفت. تا امروز هم “آدم ساده” ساده لوحانه براین اعتقاد باور پافشاری دارد. اما واقعیت چیز دیگری است: دمکراسی نه تنها دم در بنگاه کار و کاریابی بلکه همچنین جلو درب هر کارخانه ای به آخر خط میرسد. امروزه روز نیز مثل صد سال قبل، کارگر فقط یک فاکتور تولیدی است. وی فقط یک وظیفه دارد، سرازیر کردن سود به حساب حاکمان.
خصلت طبقاتی جامعه در هیچ جائی خود را عریان تر از اعتصاب نشان نمیدهد. بطور مثال و در حال حاضر در کارخانۀ تولید قطعات اتومبیل ” نویه هالبرگ گوس(1)”. جنگ قیمت بیرحمانه ای (2) صاحبان کارخانه را مجبور به تعطیل مرکز تولیدی در لایپزیگ در شرق آلمان کرده است. پایان امکان اشتغال برای 700 کارگری که نان آور خانواده یشان هستند. در ایالت زاربروکن در جنوب آلمان نیز قرار است 300 شغل دیگر حدف شوند. همه شاغلین این واقعیت را میدانند که: اگر کسی که در آلمان بیکار شود، دیگردلیلی برای خوشحالی ندارد. کارگران این شرکت بیش از سه هفته در حال اعتصاب بسر میبرند. برای مدت چند روز کارگران تمام ورودیهای کارخانۀ لایپزیگ را بسته و جلوی ارسال قطعات تولید شده به شرکتهای دیگر را گرفتند. این شرکتها پس از چند روز با تنگنای تولید مواجه شده و بابت مشکلات بوجود آمده شکایت کردند، در نتیجه و با تهدیدات پلیس و مدیریت، کارگران مجبور به عقب نشینی و برچیدین راه بندانها شدند.
اما اعتصاب کماکان ادامه دارد. سوال اینست، آیا به اندازۀ کافی به جلو خواهد رفت؟ کارگرانی که بزودی بیکار میشوند، خواستار چیزی هستند که هنوز به نظرشان قابل دسترسی است: ارائۀ یک طرح اجتماعی جایگزین. از آن گذشته خواستارآنند که، کارفرما میبایستی به آنها مبلغی بابت بازخرید پرداخت نماید.
حال اما اگر کارگری که اخراج شده، در عرض 12 ماه شغلی جدید پیدا نکند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بطور مثال کارگری 52 ساله که همسرش یک شغل مینی جاب (3)Minijob دارد و خود وی نیز مقدار کمی از ناراحتی دیسک (4) دارد. وی باید خود را به مرکز کاریابی معرفی کند، اما هیچ چیز گیرش نمیآید. در آنجا به او گفته میشود، هی تو که 20.000 یورو بازپرداختی گرفته ای، اول آنرا بخور و وقتی که به سطح زندگی کمک هزینۀ اجتماعی رسیدی، دوباره بیا اینجا. اما اگر وی این بازپرداختی را برای مبل و یا تعطیلات کوچکی خرج کرده باشد؟ ببخشید، این دیگر بدشانسی شما است.
و اگر کارگرهمینجوری مبلغ بازپرداختی را به کارمند دولت اعلام نکند، چه اتفاقی میافتد؟ هر چه باشد او این بازپرداختی را برای سالهای متمادی جان کندن دریافت کرده است. در اینصورت، اگر آنها از قضیه بو ببرند*، ممکن است وضعیتش باز هم بدتر شود. اداره وی را به اتهام «رفتار ضد اجتماعی» تحت تعقیب قرار خواهد داد؛ این حکم قانون است. و به این راحتی مصادرۀ دارائی انجام میگیرد. می گویند کسی مجاز نیست به مالیات دهندگان “فشار اضافی” تحمیل نماید!. آیا شما هم متوجه طنز روزگار هستید؟ کسی که خود سالهای طولانی در جوار مالیات حقوقی همواره مالیات غیر مستقیم بر ارزش افزوده [در آلمان این رقم معادل 19 درصد کلیه کالاهای مصرفی است – مترجم]، را نیز پرداخته است، به احتمال زیاد خودش هم (در مورد دیگران) قبلا اینطور فکر میکرده است، حالا خود قربانی این سیاست است.
حال با یا بدون بازپرداخت: احتمال یافتن شغل جدید بسیار ضعیف است، فرد قربانی مجبور است، هر کاری را با هر حقوقی بپذیرد. حتی با بدترین شرایطی که به افزایش آسیب دیسک کمرش منجر شود. اداره کارArbeitsagentur و مرکز کاریابی Jobcenter مطمئنا ترتیب این کار را خواهند داد. اولی فرد متقاضی کار را – در صورتی که مشاغل پیشنهادی را رد کند- از طریق به اجرا گذاشتن “زمانهای انسداد پرداخت کمک هزینه ها” خفه می کند. مطابق آمار سازمان تامین اجتماعی کار در حال حاضر از هر ده نفر دریافت کنندۀ حق بیمه بیکاری یک نفر قربانی این سیاست است- یعنی ده درصد کارگران بیکار شده! دومی [مرکز کاریابی] هم همین کار را با اجرا گذاشتن اقدامات تنبیهی سخت تا تحریم کامل [پرداخت کمک هزینه] ادامه می دهد.
خلاضه کنیم: کسی که پوست خود را به هر قیمتی برای منافع یک سرمایه دار به فروش نرساند، بایستی با این هم حساب کند که تمام پایه های زندگی خود را از دست خواهد داد. منظور پایه ای ترین احتیاجات زندگی است: خوردن، خوابیدن، نوشیدن و داشتن سرپناه. تهدیدی که آخر کار بالای سر هر کارگری قرار دارد، [تهدید] زندگی و موجودیت است. این قربانیان را میتوان روزبروز به تعداد بیشتری زیر پلها و یا در ایستگاههای قطار شهرهای بزرگ مشاهده کرد.
افسانۀ بازار آزاد اجتماعی بی توجه به همۀ اینها به شکل زیر به حیات خود ادامه میدهد: دولت هر جور هم که شده، برای حفظ منافع همۀ ما وجود دارد. نه تنها حواریون دست راستی به این معتقدند بلکه حتی به اصطلاح چپهای خود خوانده نیز در آن مشترکند. آیا این امکان وجود دارد، که همانهائی که بدون انجام هیچ خدمتی بعنوان نافعین نظم بورژوائی مرتب ثروتمند تر می شوند بهمراه قانون گذارانشان در عالم سیاست خود را بعنوان “همه” درک میکنند و بقیۀ جماعت فقط “عوامل تولیدی” هستند؟
مهم نیست. کارگری که جوهر جانش کشیده شده در چرخه ای پایان ناپذیر فقط دور خود میچرخد که حالا دیگر رو به پائین هم می رود. او هر چهار سال یکبار بدست خود آزارگران اش را انتخاب میکند. و آنها دست در دست با کنسرنها تمام سعی خود را بکار خواهند برد، تا فروشگاه ها و سوپر مارکتهای ما همیشه مملو از کالاهای ارزان مستعمراتی باشند. و حواسشان نیز کاملا جمع است، تا استثمار در کشور خودی به بهترین وجهی عملکرد داشته باشد.
بیایید نگاهی به جدیدترین تصمیمگیری در باره ابزار سرکوبی بیاندازیم که بیش از نه ملیون انسان را- با تعداد مدام در حال افزایش – به بخش مشاغل مزد پائین رانده است، اماکن و خوابگاه های مربوط به بی خانمانها را پر کرده، ورونق خارق العادی ای به سفره های اجتماعی داده است: تحریمهای معروف به هارتس چهار (5). پنجشنبۀ قبل نمایندگان احزاب دمکرات مسیحیCDU، اتحاد مسیحیان CSU، سوسیال دمکرات SPD، حزب لیبرال FDP، آلترناتیو برای آلمان AFDو نمایندگان سابقشان بهمراه نمایندگان مستقل در مجلس با اتفاق نظر در تشدید سیاستهای تحریمی هارتس 4 و سیستم مجازاتی که در آن جای گرفته، رای مثبت دادند. مجازاتهائی که در سال قبل بیش از یک میلیون بار بر علیه بیش از 420.000 گیرندگان کمک هزینه های اجتماعی اعمال شده است(6).
و این، کارگران عزیز هالبرگ گوس و سایر کارخانجات، مبارزۀ طبقاتی از بالا است. این بختک یقه گیر شما است، بطور مشخص و بدون بروبرگرد. و همانطوری که پلیس راه بندان شما را- در صورتی که شما خودتان آنرا جمع نمیکردید- جمع میکرد، به همان اندازه قوانین دیگری را علیه شما به اجرا در خواهند آورد. با این همه شما هر از چند گاه نشان می دهید که: تمام چرخها از حرکت باز میایستند، هر زمانی که بازوی قدرتمندت اراده کند.
اکنون زمان آن رسیده است که به اهداف فراتری در اعتصاب فکر شود. بازپرداختیهای بالاتر و طرح های اجتماعی بهتر میتوانند کمکی برای عدۀ محدودی از کارگران برای تضمین معیشت باشند. بقیه از آن سودی نخواهند برد. تا زمانی که این اعتصابات نه فقط به اعتصابات گسترده تر، فرابخشی بلکه همچنین به اعتصابات سیاسی تبدیل نشوند این وضع ادامه خواهد داشت. برای اینکار طبیعتا بایستی کتابهای قوانین مدنی را بست. این کتابها برای یافتن دستورالعمل های لازمۀ مبارزۀ طبقاتی از پائین مناسب نیستند.
2 ژوئیه 2018
تصاویری از اعتصاب
منبع:
https://kenfm.de/tagesdosis-2-7-2018-nachdenken-ueber-klassenkampf/
توضیحات مترجم:
1 – »Neue Halberg Guss«
این شرکت (تحقیقاتی-ریخته گری) از معتبرترین و جزو بهترین شرکتهای تولیدی قطعات موتور در اروپا است. از مهمترین تولیدات این شرکت تهیۀ قسمت پائین تنۀ موتور برای خودروهای سواری (جایگاه سوار کردن میل یاتاقان)، یاتاقان و بلوک بدنۀ موتور است. این شرکت در سال 1756 در زاربروکن آلمان تاسیس کریده و در سال 1992 با کوره های مربوطه با آلمان شرقی سابق را در لایپزیک بعده گرفته، در سال 2009 اعلام ورشکستگی نموده و با کمک دولت در سال 2011 تحت نام فعلی ثبت شده و تا کنون فعالیت داشته است. در حال حاضر 2.200 در این شرکت کار میکنند.
سرنوشت این شرکت و دلیل ورشکستگی فعلی آن برای هر فعال کارگری پر از دست آورد های آموزنده است. برخلاف چرندیاتی رایج در میان جیره خواهان سرمایه داری که تحت عنوان احزاب به اصطلاح کارگر فعالند و متاسفانه در بین تعداد قابل توجه ای از فعالین کارگری، که عامل سود آوری سرمایه داری را عملا حذف کرده و در موارد تعطیلی و بیکاری کارگران تمام انتقادات خود را متوجۀ مدیریت غلط، سیاستهای غلط و .. منیمایند. این شرکت که از تمام شرایط لازم برای ادامۀ کاری معقول برخوردار است (محصولات عالی و بی رقیب، قسمت پژوهش عالی، بهترین مشتری های کلاس بالا مثل آودی و فولکس و شرکتهای دیگر، بهترین کارگران و…. ) فقط بدلیل تضمین سود سرمایۀ بزرگتر دیگر کارگران را اخراج نماید.
2 – این شرکت پس از یک دوره طولانی جنگ قیمت و بر اساس فشار وتهدیدات کنسرن اتومبیل سازی فولکس برای پائین آوردن قیمت محصولات این شرکت و متعقابا بالا بردن سود کنسرن مادر- طبیعتا از مجرای سقوط حقوق و حذف مزایای کارگران، بخش عمدۀ سفارشات خود را تا پایان سال 2019 ، که از طریق فولکس انجام میگرفت، از دست میدهد. از قرار معلوم، فولکس قصد دارد بعد از آن با خرید این شرکت و انتقالش به بازارنیروی کار ارزان تولید در چین، دوباره تولید را براه بیاندازد. هورا: این هم از میهن پرستی سرمایه – میهن آنجاست که سود و رفاه بیشتر است. در تمام دورۀ فشار کنسرن فولکس، اتحادیۀ رسمی کارگران فلز که کارگران هر دو واحد را نمایندگی میکند، فرصت طلبانه و بیشرمانه سکوت اختیار کرده و عملا دست مدیریت کنسرن را در نابودی شرکت کوچکتر باز گذاشت.
3 – 12 ماه مدتی است که کارگر – در صورتی که تا قبل از 50 سالگی حداقل سی ماه اشتغال کامل و بدون وقفه داشته باشد- پس از بیکاری با دریافت بیمۀ بیکاری شصت درصدی تحت پوشش قرار میگیرد بعد از سن 50 سالگی این زمان بمدت 15 ماه است.
مینی جاب یا شغل کمتر از نیمه وقت. مطابق آمار در ماه آگوست 2017 بالای هفت و نیم ملیون نفر از 44،24 ملیون نفر شاغل در آلمان در مشاغل مینی جاب استخدام بودند.
4 – مطابق آمار جامعۀ پزشکان تعداد عمل کمر از سال 2007 تا 2105 از 425.000 به 772.000 رشدی معادل 71% داشته است.
* – که این امر براحتی امان پذیر است، چرا که هم متقاضی بایست در ابتدای کار تمام مدارک بانکی و حقوقی خود را به ادارۀ تامین اجتماعی تحویل دهد، از آن گذشته از سالهای متمادی دولتها و اداره های مربوطه، تحت لوای مبارزه با پولشوئی و تروریسم به همۀ حسابهای بانکی اهالی کشور، و بدون حکم قاضی، دسترسی کامل دارند.
5
Hartz-IV
مجموعه ای از سیاستهای ریاضت اقتصادی علیه معیشت کارگران در آلمان ، که از سال 2002 در کمیسیون کار تحت سرپرستی پتر هارتس مدیر کل کنسرن بین المللی فولکس واگن با شعار “تسهیل؟!؟!؟!” اشتغال کارگران در آلمان و در زمان حکومت مشترک حزب سوسیال دمکرات برهبری شرودرو سبز برهبری یوشکا فیشر، به تصویب رسید. در دوران معاصر سرمایه داری غرب وپس از تهاجمات وحشیانۀ مارگرات تاچر در انگلیس، این مجموعۀ سیاستها جزو ضد کارگری ترین سیاستهای در اروپا بشمار رفته و یکی از مهمترین نتایج آن حملات مداوم به سطح معیشت کارگران در آلمان و در کل اروپا است.
6 – از چندین سال با پیش و با افزایش شدید تعدا فقرا و گرسنگان در آلمان، سازمانهای خیریۀ کلیسائی که بودجۀ خود را نیز از مالیات شاغلین تامین میکنند- با جمع آوری مواد غذائی بفروش نرسیده و در حال خراب شدن از نانوائی های، میوه فروشیها و ….در مراکز از پیش تعیین شده بطور مجانی بین فقرا تقسیم میکنند. تعداد این “سفره ها” در آلمان در سال 2017 ، 937 و تعداد مراکز پخش بالای 2.000 در سراسر آلمان است. یعنی تقریبا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک آلمان.
https://de.statista.com/infografik/13250/anzahl-der-tafeln-in-deutschland