انحصارګرایی قومی ابزاریست برای غارت وتشدید نفاق ملی
نویسنده:- محمد عوض نبی زاده
ساختار بنیادین روایت جعلی تاریخ وهویت سیاسی افغانستان را تفکر ناسیونالیسم افغانی تشکیل می دهد.نزدیک به سه صد سال است که سرنوشت مردم افغانستان به دلیل حاکمیت انحصارگرا ی تکقومی، با جنگ، خشونت، قتل و غارت گرهخوردهاست؛. تنها درمدت، 25 سال جنگ میان برادران، شاهمحمود و شاه شجاع کشور توسط شاهشجاع درّانی به انگلیس فروخته شده و مورد تاختوتاز بیگانگان قرار گرفتهاست ودر دورۀ امیرعبدالرحمان خان، 62 درصد مردم هزاره قتلعام شدند؛البته دوران حکومت خفقانی آل یحی، بخشی دیگری از تاریخ سیاه افغانستان است که حکومت تک قومی با سر نیزه استقرار یافت؛زیرا رخدادهای فاجعه بار ملی در افغانستان محصول طبیعت ذاتی نظام های متمرکز در این کشور است که حاکمیت های خودکامه با استفاده از این منبع بر، خودکامگی، انحصار قدرت و تحمیل استبداد ملی رابر قاطبه ای ملت پی ریختند که نظام های متمرکز محور اصلی بازتولید تراژدی های خونین در کشور شدند. تا نظام متمرکز از ریشه تغییر نکند استبداد و انحصار کماکان استمرار خواهد داشت و خون های بیشتری ریخته خواهد شد.اما برچیدن بساط نظام متمرکز و استقرار نظام غیر متمرکزدر کشور منوط به حرکت اجتماعی تمام تبارها است تااز باتلاق نظام متمرکز عبور نمایند.
اګرمردم کشوربرای تغییر نظام سیصد ساله استبدادی که سراسر با خون، کشتار، تبعید و زندان اداره شده وارد میدان نشود استبداد اورنگ اقتدار خویش را بر فراز خاکستر اجساد ما برپا خواهد کرد. چهل سال جنگ و بدبختی , همه دار و ندار وطن را ویران کردند و ارمغان جنگ در كشور ، از هم پاشيدن وحدت ملى و استخوان شكنى شديد قومى است كه حالا به اوج ابتذال خود رسيده است. در حالیکه حوداث افغانستان هرروز بغرنج ونگران کننده تر میشود فقر,بیسوادی ,مرض ,بی عدالتی ,زورگویی ,خود کامگی , ,حکومت یک اقلیت محدود قبیلوی وعدم سهم عادلانه دیگراقوام ساکن در کشور در امورات دولتداری از داشته های این زمان است . ضمنا قوميت زدگى سياست، سايه سنگين و ناميمونش را در ساير عرصه هاى زندگى اجتماعى مردم تعميم بخشيده وبه روند ملت سازى صدمه جبران ناپذيرى وارد نموده است در حالیکه بنياد جوامع پيشرفته بر اساس ارزش هاى ، حقوق شهروندى و معيارهاى مدرن و مدنى بنا يافته كه زمان حكومت هاى تک قومى همچون نسل دايناسورها منقرض گرديده است و اما آنچه تا هنوزدر کشور ما لاينحل باقيمانده به كار بستن مكانيزم وداع با قوميت و رفتن به سوى ملت شدن در افغانستان است.
افغانستان سرزمین تضادها وشگفتی ها است که از یکسو به دهکده جهانی پیوندخورده و از سویی دیګر برطینت قومیت و فرهنگ قبیله ای تنیده که بر ترجیهات آیین قبیله ای سماجت مینماید و درعین حال نقاب دموکراتیک بر چهره افگنده است . درین کشور صلح وجنگ قاعده را نمیشناسدو بسیاری از تیوری های “علم سیاست” به چالش کشیده شده و نتوانسته است گره از کار مردم این سامان بازنماید. زیرا نخبګان سیاسی افغانستان خدا و خرما، رحمان و شیطان، محمد و ابوجهل و مرگ و زندگی را یکجاجمع کرده و بر منطق طعنه می زند:در افغانستان منطق ارسطو در برابر منطق قبیله شکست برداشته وپلورالیزم در برابر فرهنگ مسلط قبیله احساس حقارت می کند که اسلام سیاسی ، مذهب، سلطنت، جمهوریت، دمکراسی، امارت، تروریزم، وحدت ملی ودینداری ماکیاولیسم بر منطق سیاست غلبه یافته است.چنانچه پس از لشکر کشی امریکا وناتو در کشور حامد کرزی واشرف غنی با سرو صدا قوم گرایی بر غارتگری مالی خودها سرپوش ګذاشته ونفاق ملی و جنگ میان اقوام کشوررا دامن میزنند تا اوضاع کشوررا متشنج نگهدارند،چون انحصارګرایی قومی ابزاریست برای غارت وتشدید نفاق ملی.آقای اشرف غنی ، اداره تدارکات ملی را تحت ریاستش در ارگ پوشانیده تا پروژه ها را با درآمد مشخص و بی درد سر عرضه کنند از انجاییکه جنگ افغانستان ، برای سیاست بازان ، قوماندانان و رهبران افغانستان وهمسایه گانِ و کشورهای ناتو ,تراست ها و کارتل های کمپنی های بزرگ تولید اسلحه و مهمات و قاچاقبران مواد مخدرسود اور است که به همکاری دولت کابل با ترفند های مختلف ، این بازار سودآور را گرم نگهمیدارند .
اما با وجود سرازیر شدن صدها میلیارد دالر در افغانستان ، چرا تاهنوز در افغانستان نا امنی و جنگ جریان دارد ؟ گرداننده گان ناتو هرگز از رهبران حکومت وحدت ملی بازخواست نخواهند نمود ؛ زیرا همه ریگ در کفش های شان دارند و به همین دلیل تنور جنگ گرم نگهداشته شده ، بازهم کمک ها سرازیر و کیسه های دزدان داخلی و خارجی و مافیای مواد مخدر پر از زر خواهد شد.در عین حال آمریکا برای تداوم جنګ درافغانستان میخواهد از راه کشور ما به گنجینه های دست ناخورده آسیای مرکزی نزدیک شود واز اینرو، از ګذشته تا حال مجاهد و طالب و داعش همه ابزارهای آمریکا برای راندن روس ها و اشغال افغانستان بخاطرراهیابی به آسیای مرکزی بودند و هستند. در بعد داخلی نیزدر کشور ما امروز قبيله گرايى بمثابه تيغ دولبه ايكه در يك سوى آن تروريستان طالب و در سمت ديگر آن تكنوكراتان وابسته به استخبارات غرب قرار دارند، افراطيت دينى، فاشيزم قبيلوى، تروريزم، مواد مخدر و ده ها پديده ى ناميمون ديگر كه زاده و ماحصل حكومت هاى متعصب، تماميت خواه و انحصار طلب سالهاى اخير است، باعث شده تا ساير اقوام براى خويش جايگاه در آن نبينند و راه خود را از آن جدا نمايند.
اشرف غنی اداره رابه سمت پشتونیزهکردن و تصفیۀ چهرههای شاخص اقوام غیر پشتون از بدنۀ ارتش و کل نظام به پیش میبرد و هم چنین تغییر قانون ثبت احوال نفوس ترور های سیستماتیک شخصیت ها، انفجار و گلوله باری برهمایش های اعتراصی تاجیک ها و هزاره ها در حالیکه تمام گرد همایی های پشتونی مصون بوده است ودر ضمن سکوت حکومت در برابر تهاجم و غصب چرا گاهها از سوی کوچی ها بر مناطق هزاره نشین و رهایی صدها تروریست و جنایتکار پشتونی از بند و دادن مصوونیت به آن ها از جمله کار کرد های تک قومی حکومت فعلی پنداشته میشوند. افغانستان در طول دوران وجودی خویش چنین سطح شکنندگی وانقطاب بزرگ سیاسی،اجتماعی وملی را تجربه ننموده است وحشت وبربریت طالب و داعش وچشم انداز استقرار پروژه های طولانی مدت تروریستی در افغانستان، است که ترس وبد گمانی رادر داخل جامعه پوشش داده ودولت ،خود به هیولای بزرگ وکابوس وحشتناک مبدل شده است. اعتراضات اخیر مردم ترکتبارو دیګران در شمال کشور یک حرکت بی سابقه ویک زلزله سیاسی بود که تحرک دادخواهانه اجتماعی تولید کرد. اماجنرال دوستم پس از ورود به کشورمشخص ساخت که بدون هیچ شرطی به افغانستان بازکشته و حتی هنوز وی موفق به آزاد کردن نظام الدین قیصاری از بند امنیت ملی نشده است.
چون برگشت جنرال دوستم به کابل تا حد ی با برگشت بینظیر بوتو به پاکستان در سال ۲۰۰۷ شبیه است. زیراحوزهی نفوذ دوستم شبیه پایگاه مردمی حزب مردم پاکستان ،قومی و یکدست است.هر چند ګروه تروریستی چند انتحاری را به استقبال دوستم فرستاد، همان طوری که به استقبال بینظیر فرستاده بودند که بینظیر بوتو در سال ۲۰۰۷ جانش را از دست داد. آن رویدادها سبب شد که مشرف برای ابد به انزوای سیاسی برود. در چنین وضعیتی اگر اتفاقی برای دوستم بیفتد ، حوزهی نفوذ دوستم انگشت اتهام را به سوی اشرف غنی بلندخواهد کرد. شاید جنرال دوستم این حقیقت را خوب بداند تا زمانیکه پشت غنی با حمایت آمریکایی ها و کمیسیون شخصی انتخابات و امکانات گسترده مالی و دولتی گرم باشد فریاد ایتلاف چیان بزرگ و کوچک را کسی در جهان نخواهد شنید.پاسخ این بازی را تا چند ماه دیگر خواهیم دید. در حالیکه افغانستان به تغییرات بنیادی نیاز داردوبحران افغانستان با آمدن و رفتن شخصیت سیاسی و قومی وامتیاز دادن های فردی و گروهی حل نمیشود.مشکلات کشور وقتی حل خواهند شد که افغانستان به سیاست غیر عادلانهء داخلی وبه ساختاراداره متمرکز کنونی پایان دهد وزمینه ایجاد ادارهء نامتمرکز را در افغانستان فراهم وبه کشت و قاچاق مواد مخدر و تسلط مافیای حاکمیت دولتی پایان داده شود.
– بیست ونهم – ماه – جولای – سال – ۲۰۱۸ – میلادی