پاکستان؛ درگیر جنگ نیابتی هند یا اسیر میراث تروریستپروری های خویش؟
نویسنده: مهرالدین مشید
پیاله کافی؛ دیروز زهری به کام مردم افغانستان و امروز زهری به کام پاکستان
پاکستان در دهههای اخیر در معرض یکی از پیچیده ترین بحرانهای امنیتی تاریخ خود قرار گرفته است. افزایش حملات «تحریک طالبان پاکستان (TTP)»، گسترش ناامنی در مناطق قبایلی و تنشهای دیپلماتیک با کابل و دهلی نو، این کشور را در موقعیتی متزلزل قرار داده است. این فضای وهم آلود و پر تنش مقام های پاکستانی را بیش از هر زمانی نگران ساخته است. در چنین فضایی، این پرسش بنیادین مطرح میشود که آیا پاکستان قربانی جنگ نیابتی هند است، یا در واقع بهای سیاستهای دیرینه خود در حمایت از تروریسم را میپردازد؟ با تشدید تنش ها میان اسلام آباد و کابل، مقام های پاکستانی ادعا کرده اند که این کشور قربانی جنگ نیابتی هند است. مقام های پاکستانی در حالی چنین ادعا کرده اند که سیاست های مداخله گرانه و تروریست پرورانه نظامیان پاکستان در افغانستان طی نیم سده برای جهانیان آشکار است و همه متفق اند، بر اینکه پاکستان مرکز ساخت و ساز تمامی گروههای تروریستی به شمول القاعده، داعش، طالبان افغانستانی و پاکستانی است. این گفته اسحاق دار وزیر خارجه پاکستان که گفته بود، « یک پیاله چای در کابل برای پاکستان «بسیار گران تمام شد.» گواه آشکار براعتراف بر مداخله پاکستان در امور افغانستان است؛ پیاله کافی ایکه مقام های پاکستانی دیروز از آن در نماد رسیدن به عمق استراتیژیک استقبال کردند و امروز از آن به عنوان پیاله زهر یاد می کنند که گویا خواب را در چشمان حاکمان اسلام آباد حرام کرده است.
افغانستان از قرن نوزدهم تاکنون صحنهی برخورد منافع خارجی ها بوده است. از «بازی بزرگ» میان بریتانیا و روسیه تزاری تا «جنگ سرد» میان آمریکا و شوروی، این سرزمین همواره قربانی رقابتهایی بوده که در مرزهای خود اش آغاز نشدهاند.
این وضعیت در قرن ۲۱ اشکال تازهای از «جنگ نیابتی» را بازتولید کرده است. پاکستان و هند، دو کشور رقیب منطقه ای برای تثبیت نفوذ سیاسی و امنیتی خود، افغانستان را به میدان تقابل غیرمستقیم بدل ساخته اند. در این مدت پاکستان محور اصلی بازی نیابتی در خاک افغانستان بود، امروز به نظر میرسد هند، با بهره گیری از ضعف دولت مرکزی و تضادهای درونی طالبان، نقش پررنگ تری در عرصه ژئوپولیتیک و جنگهای اطلاعاتی این کشور ایفا میکند.
افغانستان دیروز؛ در گرو جنگ نیابتی پاکستان
در سطحی عمیقتر، نمیتوان از این واقعیت چشم پوشید که پاکستان دههها تروریسم را به عنوان ابزار سیاست خارجی خود پرورش داده است. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، پاکستان با پشتیبانی مالی و اطلاعاتی آمریکا و عربستان، به صورت مستقیم از گروههای مجاهد افغان حمایت کرد تا نفوذ شوروی را مهار کند. پس از خروج شوروی، همان ساختارها در دهه ۱۹۹۰ به طالبان تبدیل شدند؛ نیرویی که در ابتدا ابزار نفوذ پاکستان در افغانستان تلقی میشد؛ اما به تدریج از کنترل اسلامآباد خارج گردید.
به موازات آن، گروههایی چون لشکر طیبه و جیش محمد نیز برای فشار بر هند در کشمیر فعال شدند. اما این سیاست دوگانه، مرز میان «دشمن خارجی» و «ابزار داخلی» را از بین برد؛ تا آنجا که تحریک طالبان پاکستان – زاده همان مدارس و شبکهها – اکنون علیه دولت مرکزی و ارتش پاکستان دست به اسلحه برده است. در این دوره، افغانستان در عمل به حیاط خلوت امنیتی پاکستان بدل شد؛ ابزاری برای تأمین «عمق استراتژیک» در برابر هند؛ اما سیاست نیابتی اسلامآباد نه تنها ثباتی برای افغانستان بههمراه نیاورد؛ بلکه این کشور را به کانون افراطگرایی و جنگهای درونی تبدیل کرد که تا امروز ادامه دارد.
افغانستان امروز؛ در گرو جنگ نیابتی هند
از زمان استقلال پاکستان وهند در سال ۱۹۴۷، رقابت ژئوپولیتیک و ایدئولوژیک میان اسلامآباد و دهلینو همواره محور سیاست خارجی هر دو کشور بوده است. پاکستان، هند را دشمن طبیعی خود تلقی کرده و در صدد حفظ نوعی «عمق استراتژیک» در افغانستان بوده تا از محاصره ژئوپولیتیکی در برابر هند جلوگیری کند. در مقابل، هند با سرمایهگذاری سیاسی و اقتصادی در افغانستان، کوشیده است نفوذ پاکستان را محدود سازد. با بازگشت طالبان در سال ۲۰۲۱، معادله نیابتی تغییر کرد. در حالی که اسلامآباد تصور میکرد پیروزی طالبان، نفوذ اش را در کابل تثبیت خواهد کرد، تحولات بعدی خلاف آن را نشان داد. طالبان به تدریج از کنترل پاکستان خارج شدند و روابط خود را با قدرت هایی چون چین، ایران و حتی هند گسترش دادند.
در سالهای اخیر، هند به یکی از بازیگران پنهان و مؤثر در فضای پساطالبان بدل شده است. دهلینو از یک سو با سرمایهگذاریهای بشردوستانه و پروژههای زیربنایی در افغانستان، چهرهای نرم از نفوذ خود ارائه میدهد، و از سوی دیگر، از طریق ارتباطات اطلاعاتی و دیپلماتیک، میکوشد فشار بر پاکستان را از خاک افغانستان افزایش دهد. از همین رو بوده که هند در تقابل و رقابت با پاکستان، با همه حکومت ها در افغانستان، بدون در نظر داشت، ماهیت حکومتی آن رابطه برقرار کرده است. اکنون، بسیاری از تحلیلگران پاکستانی معتقد اند که تحریک طالبان پاکستان (TTP) و برخی گروههای ضداسلامآباد از سوی حلقاتی مرتبط با هند تغذیه میشوند. با شنیدن این سخنان، این پرسش در ذهن هر کس خطور می کند که چگونه شده تا یک باره، طالبان ایرانی، طالبان روسی و طالبان پاکستانی، یکسره از یخن طالبان هندی سر بیرون کرده اند. در حالیکه هند دیروز مخالف با تمامی گروه های طالبانی بود. گرچه شواهد قطعی در این زمینه وجود ندارد. پیش از این در زمان کرزی و غنی نیز پاکستانی ها ادعا می کردند که جدایی خواهان بلوچ پایگاه هایی در قندهار دارند که از سوی حکومت های این کشور حمایت می شدند. این برداشت ها در فضای امنیتی جنوب آسیا هر روز بیشتر از روز دیگر تقویت میشود.
در نگاه نظامیان پاکستان، هند از طریق حضور اطلاعاتی در افغانستان پساطالبان، از گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان برای ضربه زدن به اسلامآباد بهره میبرد. این برداشت در میان نهادهای امنیتی پاکستان چنان ریشه دارد که امروزه، بسیاری از حمله های تروریستی در خاک این کشور، بدون بررسی مستقل، به هند نسبت داده میشود. با این حال، شواهد میدانی برای اثبات مستقیم چنین مداخلهای هنوز ناقص و بیشتر مبتنی بر فرضیه های امنیتی است؛ اما این یک حقیقت مسلم است که هر دو کشور تمایل دارند تا برای بیرون کشیدن جنگ از مرز های شان، افغانستان را به میدان بازی های سیاسی، استخباراتی و نظامی بدل نمایند.
نزاع افغانستان و پاکستان
نزاع افغانستان و پاکستان یک نزاع تاریخی است که پس از تشکیل پاکستان بوجود آمده و حل آن از توان و صلاحیت حکومت غیرقانونی طالبان بالا است؛ اما نزاع کنونی میان طالبان و پاکستان، مربوط به افغانستان و مردم آن نیست. این نزاع بحث بر سر حمایت از گروههای تروریستی است که مردم افغانستان به دلیل آسیب پذیری ها از گروههای تروریستی، از تمامی گروههای تروریستی به شمول طالبان نفرت دارند. طالبان به این موضوع از نظر ایده یولوژیک و پاکستان از نظر امنیتی و سیاسی نگاه می کند که دیدگاه دو طرف هیچ هم خوانی با یکدیگر ندارد. بنابراین بعید به نظر می رسد که نشست های استانبول بتواند، به آن نقطه پایان بگذارد. گروهی که از چهار سال بدین سو بر گرده های مردم افغانستان حکومت می کند و به خواست های مشروع آنان پاسخگو نیست؛ چگونه ممکن است که با پا گذاشتن بر قول و قرار های ایده یولوژیک خود با ای تی پی پای بگذارد و با پاکستان کنار اید. هرچند شماری بدین باور اند که نزاع میان حکومت پاکستان و طالبان است و نه میان ارتش پاکستان و طالبان؛ اما حالا با توجه به اظهارات مقام های ارتش این کشور، طالبان برای هر دو قابل تحمل نیست. چنانکه آصف درانی نماینده پیشین پاکستان در امور افغانستان گفت: شکست گفتگوهای اخیر میان مقامهای طالبان و پاکستان در استانبول نشان میدهد که طالبان ترجیح میدهند به سیاست مقاومت در برابر خواستههای پاکستان ادامه دهند. وزیر دفاع پاکستان پیش از این از بن بست و بی نتیجه بودن در روند مذاکرات استانبول خبر داد بود. شکستن ای بن بست، برابر به شکستن تعهدات ایده یولوژیک طالبان با تی تی پی است و این غیرممکن است و مذاکرات دو طرف نه تنها به دلیل ندادن تضمین های امنیتی به پاکستان مهار تی تی پی از هم فروپاشید؛ بلکه وعده هایی را که امریکا در معاهده دوحه برای اسلام آباد داده بود؛ نیز از سوی طالبان نقش بر آب گردیده است. دیده شود که ارتش پاکستان پس از شکست مذاکرات طالبان قندهار را هدف قرار می دهند یا خیر. دیده شود که پاسخ پاکستان در برابر رونمایی نقشه پشتونستان بزرگ چه خواهد بود.
نزاع میان پاکستان و افغانستان با تشکیل حکومت قانونی و پاسخگو به مردم افغانستان قابل حل است. با تاسف که در برهه های تاریخی ایکه چنین فرصت موجود بوده؛ زمامداران دو طرف جرات تصمیم گیری در این مورد را از خود نشان ندادند. داوود خان در تماس با بوتو، می خواست در برابر بدست آوردن امتیاز راه ترانزیت، بر این بحران پایان بدهد؛ اما کودتای ضیاالحق در برابر بوتو و کودتای حزب دموکراتیک بر ضد داوود، آخرین امیدها برای حل این معضل را به یاس بدل کرد.
تضاد درونی سیاست امنیتی پاکستان
بحران کنونی در پاکستان را باید نتیجه مستقیم پارادوکس امنیتی این کشور دانست؛ این کشور از یک سو با تروریسم به عنوان ابزار نفوذ منطقهای رفتار کرده و از سوی دیگر، در داخل قربانی همان سازوکار خشونت زای خویش شده است.
اسلامآباد هنوز هم میان دو نگاه متناقض سرگردان است؛ استفاده از گروههای نیابتی برای مهار نفوذ هند و در عین حال، تلاش برای کنترل پیامدهای داخلی همین گروهها. این تضاد، نه تنها امنیت داخلی پاکستان را تضعیف کرده، بلکه چهره بینالمللی این کشور را به عنوان «پناهگاه تروریسم» تثبیت کرده است.
این تناقض یا دوگانه انگاری سبب شده که اسحاق دار وزیر خارجه پاکستان، سفر فیض حمید، رئیس پیشین استخبارات پاکستان به کابل و عکس او با یک پیاله چای در هوتل سرینای کابل (که اکنون نام آن به گراند کابل تغییر کرده است) چند روز پس از تسلط مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱ را «اشتباه» بخواند. اسحاق دار گفت که پاکستان در آن زمان از آن حکومت (حکومت طالبان) بهگونهای تصویر مثبت ارائه کرد که «ما برای نوشیدن یک پیاله چای اینجا آمدهایم. اما این یک پیاله چای برای ما بسیار گران تمام شد.» این مقام ارشد پاکستان ادعا کرد که همان «یک پیاله چای تمام مرزها را باز کرد، حتی تا آنجا که ۴۰ – ۴۵ هزار طالبان شورشی که فرار کردهبودند، دوباره برگشتند.» این نخستین بار نیست که یک مقام بلندپایه پاکستانی نوشیدن «یک پیاله چای» در کابل را عامل وضعیت پرتنش جاری میان دو کشور میداند. پیش از این بلاول بوتو زرداری وزیر پیشین خارجه این کشور هم دیدگاه مشابهی را مطرح کرده بود.
علت تداوم ساختار نیابتی؛ افغانستانِ
افغانستان چه در دوره نفوذ پاکستان و چه در عصر رقابت هند، همچنان فاقد حاکمیت مستقل در تصمیمگیریهای کلان امنیتی و اقتصادی بوده است. نبود دولت ملی مقتدر، از هم گسیختگی های قومی، وابستگی مالی به بیرون و خلای مشروعیت، زمینه را برای مداخلهی قدرتهای خارجی در افغانستان فراهم کرده است. به تعبیر دیگر، افغانستان نه تنها در گذشته ابزار نیابت پاکستان بود، بلکه امروز به میدان برخورد نیابتهای نوظهور هند، چین و حتی ایران نیز تبدیل شده است. هرگاه اوضاع سیاسی و اجتماعی در افغانستان این چنین به پیش برود و حکومت مشروع و قانونی در این کشور تشکیل نشود. بعید نیست که در غیاب یک حکومت مشروع، تبدیل شدن افغانستان به میدان جنگ های نیابتی قدرت های منطقه ای وحهانی ناممکن باشد؛ بویژه اکنون که بیش از ۲۲ گروه فعال تروریستی به شمول القاعده و داعش در این کشور موجود اند. موجودیت این گروه ها در افغانستان سبب ترغیب کشور های منطقه و جهان شده تا از آنان بحیث تفنگداران غیر مسوول، استفاده نیابتی کنند. موجودیت حکومت غیرقانونی و ناپاسخگو در افغانستان نه تنها استبداد، قانون ستیزی وپایمال کردن حقوق زنان ومردان را شدت بخشیده؛ بلکه سبب نقض حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و فضایی این کشور شده و زمین و فضای این کشور به عرصه مانور های سیاسی، امنیتی و نظامی کشور های منطقه وجهان بدل شده است. از همه مهمترین اینکه چنین حکومتی صلاحیت حل مشکل افغانستان با سایر کشور ها بویژه پاکستان را ندارد. این خلا سبب شده که طلال جودری وزیر داخله پاکستان بگوید، تا زمانی که حکومت انتخابی و مشروع در افغانستان بوجود نیاید، هیچگاه ممکن نیست، مشکل پاکستان و افغانستان حل گردد. این در حالی است که پاکستان بیش از پنج دهه مسوول ناامنی ها در افغانستان است و با ادعای رسیدن به عمق استراتژیک، از هیچ گونه مداخله و حمایت از کروه های تروریستی مانند طالبان دریغ نکرده است. کرزی در زمان ریاست جمهوری خود جهت حل مسایل افغانستان و پاکستان ۲۱ بار به اسلام آباد سفر کرد؛ اما پاکستان هرگز حاضر به حل صلح آمیز با افغانستان نشد و دست از حمایت طالبان برنداشت.
نتیجهگیری
پاکستان در وضعیت کنونی، همزمان بازیگر و قربانی تروریسم است. اگرچه شواهدی از رقابت نیابتی هند در برخی سطوح امنیتی وجود دارد؛ اما بحران فعلی بیش از آنکه محصول دشمنی بیرونی باشد، نتیجه ساختار درونی و سیاستهای اشتباه گذشته خود پاکستان است. این کشور در واقع در حال پرداختن بهای «استراتژی عمق استراتژیک» خویش در افغانستان است؛ استراتژیای که در ظاهر برای دفاع در برابر هند طراحی شد؛ اما در عمل، به تخریب نهادهای داخلی و زایش دشمنانی منجر شد که اکنون از درون، بنیان ثبات ملی پاکستان را تهدید میکنند.
مداخله دوامدار پاکستان در افغانستان و صدور پیهم گرو های تروریستی به افغانستان، این کشور را در چرخهای تاریخی جنگ های نیابتی درگیر کرد. در نتیجۀ سیاست های افغانستان ستیز پاکستان، افغانستان دیروز در گرو سیاستهای ژئوپولیتیک پاکستان و امروز در دام رقابت اطلاعاتی و اقتصادی هند قرار گرفته است؛ اما تا زمانی که ساختار سیاسی افغانستان بر پایهی حاکمیت ملی، شفافیت و استقلال شکل نگیرد، این کشور همچنان به میدان بازی دیگران بدل خواهد شد. جنگهای نیابتی در افغانستان، نه تنها محصول رقابت همسایگان، بلکه نتیجۀ نبود دولت ملی و هویت سیاسی واحد است.










