آیا راه رشد غیر سرمایداری پاسخگوی اهداف استراتیژیک خلقهای جهان شده میتواند؟

مقدمه
این را همه میدانند که در ایجاد جنبشها وحریانات تند رو ، کند رو، رادیکالهای راست وچپ اعم از ارتجاعی ودموکراتیک نی تنها مردم در کشورها بلکه بازیگران همسایه ،منطقه و قدرتمندان بین المللی جهان عمیقاً تاثیر گذاربوده واز طریق مداخلات به اصطلاح «دوستانه » وبازیهای دراماتیک ،مسیر تحولات را به میل و منافع خود سمت وسو داده بطور مستقیم ونیابتی کشورها را کنترول ومدیریت میکنند.
به این ترتیب وابسته سازی سیاسی اجتماعی ، اقتصادی وایدیه لوژیکی کشورها زنجیراسارت را بگردن ملتهای تحت ستم انداخته بسیاری از کشورهای جهان علی الرغم اعلان استقلال صرفاً باداشتن بیرقهای رنگارنگ دعوی حریت وآزادی نموده اما حلقه های وابستگی هنوزبگردن رهبران آنها بطوری محکم گره گردیده که توده ها اکثراًتوان دیدن آنراندارند.
تیوری راه رشد غیر سرمایداری بوسیله ی رهبران طراز اول جنبشهای دموکراتیک وکارگری جهان در مقاطع خاص ودرشرایط مشخص تاریخ پیریزی وپیشبینی گردیده است که بر پاییه ی اصول تحلیل مشخص از اوضاع مشخص برای برخی از کشورها قابل تطبیق بوده میتواند زیرا راه رشد غیر سرمایداری کوتاهترین راه تحولات سیاسی وعدالت اجتماعی ودموکراتیک برای تامین حقوق ومنافع زحمتکشان بوده وبرعکس راه رشد سرمایداری را ه پراز رنج و عذاب ونهایت طولانی میباشد .چنانچه بنا بگفته ی رهبران مکتب های سیاسی وجنبشهای انقلابی جهان وضاحت دارد که راه رشد سرمایداری راه رنجهای طولانی فراز ونشیبها ، پرازعذاب ودشواریها میباشد .
اصل مطلب:
سوال درینجاست که تیوری راه رشد غیر سرمایداری درکشورهای عقب نگهداشته شده مثل افغانستان آنهم در نبودشرایط مناسب و یک پوتنسال سیاسی وفرهنگی لازم ، چگونه قابل اجرا وعملی خواهد بود؟ اگر در کشور ما چنین انتخابی اشتباه تاریخی نباشد پس کدام نمونه ی از نظایر آن درکجای جهان وجود دارد؟ به استثنای چند تا کشورهای کوچکی که دارای نظامهای دموکراتیک درحالیکه درسطح وسیع جهانی قابل مقایسه نبوده ازین راه کوتاه وآسان بگفته ی مشهور « کوتاه ترین طریقه جمع را ضرب گویند » بطور نمونه وجود دارد کتا در کشور بزرگ چین توده یی که نظام توده یی موجود مولود انقلاب توده یی ومرحله ی پیشرفته ی دموکراتیک میباشد بازهم رشد سرمایه وموجودیت مالکیت اما با سنن چینی آنقدر رشد وگسترده گی داشته که در بازار جهانی سایه افگنده است.
بنا بر آن در جوامع دارای نظامهای ظلمانی وعقب مانده ی فیودالیزم پراز امراض عقبگرایی که خود فاقد زمینه های ملی ودموکراتیک بوده ودر عین حال در باتلاقهای نظام فیودالی وماقبل ان گیر مانده اندچگونه میتوان با آوردن یک تحول میکانیکی وغیر طبیعی ،تحولات دموکراتیک را جایگزین سیستم کهن نظام قرون وسطایی نمود ؟چنانچه باید گفت آیا مادرافغانستان توانستیم با آوردن تحولات سیاسی نظام ملی دموکراتیک وارزشهای جامعه نوین انسانی را بطور موفقانه جایگزین عقب مانده ترین جامعه وعقب نگهداشته ترین کشوری از جهان بسازیم چنانچه همین عقب مانده گی مفرط بود که با مداخله ی ظالمانه ی دشمنان تاریخی افغانستان بشدت آسیب پذیر شده وبخش عظیم مردم آن شکار فریب دشمن گردیدند.
بنا بر ان بقول مشهورهر پدیده ی علمی برای تطبیق خود نیاز مند زمینه ها وپیش زمینه هایی میباشد که درنبود آن جامعه را بسوی بیراه واشتباه میکشاند باز هم بگونه ی مثال افغانستان که با رویکار آمدن تحول ثور ۱۳۵۷ خورشیدی پای ح د خ ا به حوادث کشانده شد وحزب پس ازپذیرفتن مسُولیت رهبری دولت مطابق برنامه ی قبول شده حزب د خ اسیاست راه رشد غیر سرمایداری وتقویه سکتور دولتی را در صدر الویت کاری خود قرارداد بآنهم تندروان چپ قبیله به این هم بسنده نکرده با شعار های سرخ آشوبگرانه جامعه رابسوی آشوب کشانیدند که دلایل ناکامی تحولات نوین نی تنها مداخله وتجاوز از سوی خارج بود بلکه عوامل منفی وارتجاعی داخلی آن بمراتب بیشتر از آن بودکه تصورش نمیشد. بنا بر آن مادرحالیکه راه رشد غیر سرمایداری را نفی نمی کنیم اما مطلقیت آنرا بشرایط اضاع واحوال کشورها مربوط دانسته وآنرا بشکل نسبی ومطابق به شرایط لازم قابل تطبیق وتحقق میدانیم.
زیرا در کشوریکه بخش اعظم نفوس آن در خط جهل ،مرض ومحروم ازسواد عادی وفرهنگ ابتدایی ودرسطح طایفه قوم وقبیله قرارداشته باشد علاوه بر آن دربسا نقاط دور دست آن یعنی زوایای تاریک این جغرافیا تا هنوز در دوره چماق ومغاره بسر برده و در برخی گوشه وکنار آن از شنیدن رادیو ودیدن تلویزیون درآنجا خود داری شده ودرگرداب عظیم سنتهای بدوی عقبگرایی دست وپا میزنند چگونه میتوان تحولات سیاسی وبرنامه های روشنگرانه ی انقلابی زیر نام راه رشد غیر سرمایداری آنهم بشکل تقلیدی وشعار های میانتهی وقبل از وقت را تحمیل نمود وهرکس قبول نکرد بنام مخالف برویش تیغ کشید .آیا چنین طرح خود خواهانه وهوسبازانه ی سیاسی وافسانه سازی که در کشور ما بنام نبوغ شرق رسانش میشد قابل تطبیق وعملی بود؟ آیا یک گناه تاریخی نبود ؟
حالا ببینیم درکشوریکه با موقعیتهای حساس جیو پلیتیک ،جیواکونومیک وجیواستراتیژیک قربانی دایمی مداخلات ابر قدرتهای جهان شده وسرنوشت آن بدست بیگانگان مشخص ومعین میگردد واکثریت مردمش بطوریکه از لحاظ سیاسی فاقد سواد لازم سیاسی بوده واز لحاظ اقتصادی فقر بیداد میکند وتاهنوز درآنجا مسُله نان حل نشده باشد واز لحاظ فرهنگی در ابتدایی ترین وپایینترین سطح فرهنگی ودرک ارزشهای انسانی ومتمدن قرارداشته واز لحاظ اجتماعی در باتلاق نفاق وتعصبات تنگنظرانه افتاده ملیونها جوان آن بیمار وبیکار وازروی اجبارخاک وطن راترک نموده برخی از آن قربانی راه مهاجرت وطعمه مرغان هوا وماهییان دریا میگردد.
کشوریکه در انتخاب مقام رهبری آن بحای معیار های اصولی وارزشهای عالی سیاسی ، برسوم بدوی زمان ماقبل فیودالی نیمه چوپانی ونیمه دهقانی انتصاب گردیده چه تناسبی بشرایط وفرهنگ راه رشد غیر سرمایداری وتحولات نوین سیاسی دارد ؟درحالیکه راه رشد غیر سرمایداری نیز بادر نظرداشت شرایط مشخص واوضاع مشخص نیازمند انگیزه و زمینه ها ی نوسازی یک جامعه بوده در غیر از آن آیا میتوان میکانیزم راه رشد ترقی ونوسازی یک جامعه را با میتود ها ی کهنه وافزار پوسیده ایجاد نمود که هرگز نخیر زیرا در چنان وضعیت ، شتاب درتحول پسندی ونوخواهی وهرگونه جهش در ترقی خواهی بیک خواب وخیال گیچ کننده مانده وهرگونه روش اصلاحی وریفورمستی بطور نا آگاهانه شکل دشمنانه وضدانقلابی را بخود میگیرد . دراینصورت جنبش سردچار غلط فهمی تاریخی واشتباه جبران ناپذیرشده و مردم قربانی کناه بیگناهی شان گردیده وجامعه بصورت کل چندین مرحله از سیرتاریخی و کاروان ترقی وتعالی عقب انداخته میشوند . در آنصورت آیا گناه تاریخی آن ماجراجویی های تاریخی آن بگردن کیها بوده وکدامها پاسخگوی اصلی خواهند بود ؟
سوال اساسی اینست که چگونه میتوان طرح نوین یک پدیده ی سیاسی را از بطن جامعه مرض آلود شوم فیودالی وبقایای ماقبل آن با جهش تند شتاب زده وغیر طبیعی برسکوی ترقی وتمدن عصر پیشرفته قرارداد در صورتیکه یک جامعه عقب نگهداشته شده بدون اگاهی وکسب تجارب از راه رشد ومسیر طی شده با شتاب زده گی ونا اگاهانه درحالیکه سیر طبعی خود را طی نکرده با تغیرات بنیادی روبرو میشود جامعه با اینگونه تغیرات شتابزده گی دچار سردرگمی شده از همینجاست که مردم بشکل طبیعی خواسته وناخواسته بابروز اختلافات در یک ملت واحد به موافق ومخالف وگروها تقسیم شده دشمنان ازمیان گروه های تقسیم شده سرباز گیری نموده با پاشیدن روغن ، شعله های جنگ را مشتعل میسازند.
بنابر ان در چنین کشورها تغیر آوردن سیاسی بشیوه های یاد شده نامش را انقلاب، راهش را غیر سرمایداری ،اهدافش را ترقی وعدالت گذاشتن ومردم را دریک جنگ نیابتی با قدرتهای نظامی امپریالیزم وتجاوز همسایگان قراردادن وریخته شدن خون مردم در دوطرف جبه بنام دفاع مشروع وفراری شدن ملیونها جوان وخانواده های زحمتکشان بخارج کشور آیا چنین راهی بنام راه رشد غیر سرمایداری اصلاً راهی بسوی ترکستان نبوده است ؟ ضربالمثل مشهور قدیمی این را که تومیروی………ایا این راه سراب مانند و سوختن در اتش پاره های سوزان دشت نامرادی وبسوی هیچ شتافتن نیست؟
اگر چنین نمیبود پس چرا وچگونه در مرامنامه ی احزاب مترقی تغیر وتحولات ملی ودموکراتیک راه رشد درچهار عرصه سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی وفرهنگی مسجل گردیده وباتعهد ات مسُولانه واصولی برای نجات ملت ورفاه عمومی وهمگانی بایک آماده گی پیش زمینه های ایجاد ورشد این چهار عنصردر صدروظایف هر حزب انقلابی قرارداشته وآنچیزیکه بخاطربدست آوردنش تلاش میشودبا قدمهای مسُولانه دنبال میگردد ودرینجاست که شعر مولانای بلخ « گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست» تطبیق وعملی میگردد.
قابل یاد آوریست مادرجهانیکه زنده گی میکنیم قدرتهای متجاوز بازیگران وغارتگران جهانی با تمام تو طیه ودسایس دد منشانه ی شان حتی یک قدم ترقی وتحول را در کشورهای دیگر تحمل نداشته وبا ان مقابله وسرکوبش میکنند بنا بر آن باتوجه به ظرفیت توان مقابله بادسایس تجاوزکارانه انها برپایه های اقتصادی اجتماعی سیاسی وفرهنگی لا اقل بیک تناسب نسبی دوام وبقا از لحاظ علمی که باید وجود داشته باشد واگر نه با بیچاره شدن در مسیر هرگونه تحولات وطمع بر کومکهای خارجی وکشورهای همسایه خوابست وخیالست ومحال . چنانچه افغانستان صدها سال است که همچون دانه ی گندم در میان سنگهای آسیاب واخیراً دربین دوسیستم جهانی هم قربانی جنگ سرد گردیده چنانچه در موجودیت وحضورنوبتی هردو ابرقدرت جهان ، کشور ما دستخوش سازش بآنها ونفاق داخلی تفرقه ملی زبانی ،قومی ،جنسیتی ،مذهبی، سمتی ونژادی توام با کودتاها ی خورد کننده ی ودیگر دسایس شوم آنها جنبش ترقیخواهی در آتش جنگ سوخت.
نتیجه : درنتیجه باید گفت که این راه رشد غیر سرمایداری در صورتی میتواند جنبش ترقی خواهی را بهدف نزدیک بسازد که خلق لا اقل دریک سطح دانش اندیشه وبنیاد فکری خود قرار داشته باشد وپس از آن بثمر رساندن آن رسالت تاریخی یک حزب پیشتاز ومترقی است که جامعه را رشد فکری ،فرهنگی، سیاسی ،اقتصادی ونظم اجتماعی بدهد در غیر ان صورت راه رشد غیر سرمایداری درنبود شرایط لازم ومساعد آن راهیست بسوی ترکستان .
باعرض حرمت وکیل کوچی